Thursday, May 11, 2023

صفحه نخست » رکن چهارم دموکراسی در مسلخ لندن، امیر امیری

Amir_Amiri.jpgسهم رسانه‌ها در فرایند شکل‌دهی آزادانه افکار، از پیش نیازهای مهم برای آزادی بیان و داد و ستد فکری به شمار می‌رود و پایه و اساس یک جامعه پویاست و اهمیت آن‌ها در زندگی سیاسی قابل اغراق نیست. در ساختارهای سیاسی مدرن، رسانه‌ها نقش اساسی در زدودن فقر فرهنگ سیاسی، شکل‌گیری نظرات و توسعه ایده‌های سیاسی و اجتماعی دارند و سهمی محوری در فراهم آوردن شرایط مشروعیت بخشی به فرایندهای سیاسی ایفا می‌کنند. رسانه‌ها نه تنها بر درک ما از واقعیت تأثیر می‌گذارند، بلکه در پدید آوردن فضایی برای فعالیت‌های انسانی و استقلال فکری و مناسبات سیاسی نیز اثرگذارند.

مهم‌ترین رسالت رسانه‌ها انعکاس بی‌ کم و کاست و صادقانه‌تر حقیقت بر مبنای واقعیت‌های موجود جامعه است، با اجتناب از سیاه و سفید دیدن رویدادها و بدون پیش‌فرض‌های دستکاری شده و قضاوت‌های ارزشی و ایدئولوژیک. در کنار حقیقت، موضوعیت گفتمان‌ها و اولویت‌های جامعه از اهمیت بالایی برخوردار است که باید در نظر قرار گرفته شود.

رسانه‌ای که قاعده حقیقت برایش اهمیت ندارد و ماهیت برخی برنامه‌هایش بر محور توزیع هدفمند اطلاعات نادرست و تلقین افکاری که در جامعه، نه تنها اولویت، که اهمیت هم ندارند، استوار است، و تنها عمل‌کرد رسانه‌ای خویش را با خلق نیازهای نه چندان واقعی برای عده‌ای «نظر کرده» و تکیه بر اظهاراتی که پایه و اساسی در واقعیت ندارند، توجیه کند، بدیهی است که نتواند راهبردهای رسانه‌ای اعتماد بخشی برای جامعه پویا و جوان ایران بوجود آورد. ارزش رسانه‌ها تنها از نظر کمی اندازه‌گیری نمی‌شود، بلکه بیشتر از نظر کیفی مورد سنجش قرار می‌گیرد و اعتبار آن‌ها هم بر اساس استانداردهای حرفه‌ای شکل می‌گیرد، نه بر اساس تولیدات و گزارش‌های غیر واقعی و اخبار جعلی.

وقتی انبوهی از جعلیات علیه اردوگاه سیاسی خاصی بیان می‌شود و جهت گیری سیاسی بسوی جابجایی مرزهای سرزمینی کشور صورت می‌گیرد، این دیگر رسانه‌ای به سان ارائه دهنده خدمات نیست، بلکه می‌باید در پوشش مأموریتی دولتی ـ سیاسی در نظر گرفته شود.

رسانه فارسی زبان «ایران اینترنشنال»، با آنکه بیشترین امکانات را در اختیار دارد، اما بتازگی کمترین نقش را در روشن سازی افکار عمومی و تقویت اعتماد سیاسی در جامعه ایفا می‌کند و به هر علتی، یا میل و اراده تأمین کننده مالی‌اش و یا، دلدادگی به جناح‌های سیاسی خاصی، عملاً به ابزاری در خدمت برجسته کردن جایگاه و اعتبارسازی بخشی از بازیگران میدان سیاست در آمده است.

تصویری که این رسانه، با جابجایی نشانه‌ها و استراتژی وارونه سازی معنایی و خنثی سازی ارزش‌ها، از ایران و فضای سیاسی برونمرزی و بازیگرانش ارائه و انتقال می‌دهد، با واقعیت‌های جاری جامعه در تضاد است. وزن دهی کاذب به جریانات تجزیه طلب و تمرکز بر موضوعات قوم گرایانه، آنهم با تحلیل‌ها و اطلاعات دستکاری شده، فرجامی جز کاهش تعاملات دوسویه در عرصه فکر و اندیشه‌‌ و بستن راه گفتگو نخواهد داشت.

اینکه چه عاملی سبب میشود، تا رسانه‌ای به جای آنکه منبعی برای سلامت فضای سیاسی باشد، به سرچشمه آشفتگی سپهر سیاست و خاستگاه نزاع‌های سیاسی تبدیل گردد؟

اینکه چه دستاویزی انگیزه آن می‌شود که رسانه‌ای با تولید روزانه افکار مشابه حلقه «تکراریان»، بجای بهبودبخشی فضای همدلی و پشتیبانی از اهداف انقلاب ملی، دمیدن بر تنور تجزیه طلبی و کوبیدن بر طبل قوم گرایی را ترجیح دهد؟ نیاز به جستجو و بررسی زیادی ندارد، اما چنین ویراژهای نزاع افکن و خطرناکی، آن هم در جاده سیاست پر دست انداز ایران، هم شکاف میان دو قطبی‌های حل نشدنی را افزایش می‌دهد و هم به بازتولید اختلافات بیشتر دامن میزند که تنها سیاست بی رمق و مبتذل وطنی را بی اعتبارتر می‌سازد.

نقش این رسانه اکنون نه در جهت پیوستگی اهداف ملی که در امتداد گسست مصالح ملی طراحی و ترسیم شده است و با تعزیه گردانی مثلثی از روابط میان تجریه طلبان، ملی ـ مذهبی‌ها و تفاله نسل پنجاه و هفت، که هر کدام انتظارات یکسان و اهدافی مشترک را از این روابط در نظر دارند و دنبال می‌کنند، رسالت خود را در ضدیت با منافع ملی ایران تعریف کرده است. نشانه گرفتن نوک تیز پیکان به سوی قلب ایران و ظاهر سازی جایگاه جعلی برای این مثلث، برخلاف پایگاه اجتماعی و سیاسی‌شان، راه را بر هر گونه تعاملی مسدود کرده است و بحث‌ها و گفتگوها را به یک تشریفات صرف تنزل داده است.

ذهنیت جریان‌های مورد پشتیبانی این رسانه بیشتر سطحی و اغلب جنبه ایدئولوژیک و پوپولیستی دارد تا استوار بر واقعیت‌های سیاسی و تاریخی و فرهنگی ایران، و دیدگاه‌های عده‌ای دستچین شده در نقش تحلیل گر، با یدک کشیدن عناوین کیلویی دانشگاهی، تنها بینوایی منطق درونی بحث‌ها و فقر دانش آن‌ها را نمایان می‌کند، و همین امر راه گفتگوی راهگشایانه و نقادانه را به بن‌بست کشانده و فضای سیاست را چنان آلوده ساخته که ما را از دایره مخالفت به میدان دشمنی پرتاب کرده است.

برجسته کردن چهره یک فعال مدنی در قامت رهبری، در راستای سیاست این مثلث، بیش از همه به خود آن شخص آسیب رسانده است. کسی که نمی‌تواند درک کند که ردای رهبری به تن‌اش گشاد است، یادآور آن مورچه است هنگامیکه برای مدت کوتاهی بال دار شد اولین کاری که کرد خودش را با نزدیک کردن به شعله آتش به دست نابودی سپرد.

نقش بسزایی که رسانه‌ها در روند رهایی کشور از بختک اهریمنان شیعه و گذار از جمهوری اسلامی ایفا می‌کنند با اهمیت‌تر از آن است که اجازه دهیم رسانه‌ای بعنوان ابزاری در خدمت عادی سازی ملت سازان و رواج سازی خود رهبر پنداران درآید و افکار عمومی را با عوام فریبی در آشفته سازد.

چنین تله‌ای ما را به دنیایی پرتاب می‌کند که از شناخت و بررسی مفاهیم باز می‌مانیم و مجبور می‌شویم جعلیاتی را که برایمان بعنوان واقعیت بیان می‌شود، بپذیریم؛ فضایی که سیاست ورزی در آن بر واقعیت‌ها تمرکز ندارد، حقایق انکار و عقاید تار، اولویت‌های اساسی کمرنگ و موضوعاتی که نقش تعیین‌کننده‌ای در راهگشایی دشواری‌های ملی ندارند، برجسته می‌شوند تا افکار عمومی تابع سیاست‌های فرعی و واقعیت‌های دروغین شود.

در این بزنگاه سرنوشت ساز و بغرنج تاریخی میهن مان، باید با همه توان در برابر این خواجه سازی سیاسی ایستاد و با برجسته کردن واقعیت و مسدود ساختن مدارهای سردرگمی و پراکندگی از رواج موضوعات جعلی و ساختگی جلوگیری کرد تا افکار عمومی از واقعیت‌های عینی بیگانه نشود.

جنون ضد پهلویسم و توهم جمهوری، که با دروغ‌های تبلیغاتی و اتوکشی یک سیاست غیرمسئولانه و سود محور، مثلث ایران ستیزان را زنده نگه داشته است، با مردمی در میدان مبارزه آغشته به خون در برابر لشکریان قداره بند خونریز، که می‌داند چه چیز «درست» و «مناسب» است، دیگر فایده و خریداری ندارد و آغازش پوچ و خالی و فرجامش پرتگاه فاجعه و نیستی خواهد بود.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy