شنبه 27 تير 1383

از آنهایی بود که در سینمای ایران هیچ وقت دیده نمی شوند، به یاد واهان بیجانیان تکنیسین لابراتوار، امیرشهاب رضویان

چند روزی است كه سينماي ايران در گیر بزرگداشت سینماگران ارمنی است. سینماگرانی که حقی بزرگ بر گردن این سینما دارند. آدمهای معروف مثل اوگانیانس، خاچیکیان و آوانسیان و کسانی که شاید فراموش شده باشند. دوست دارم یادی کنم از پیرمردی که چند ماه با او کار کرده ام. واهان بیجانیان از اولین نسل کارکنان لابراتوار سینمایی. از آنهایی که تاریخ ناطق سینمای ایران بودند و هستند. واهان را در استودیو مهتاب فیلم واقع در کوچه لیقوانی، خیابان ارباب جمشید ملاقات کردم. سال 1368 بود و سید ابراهیم نبوی مامور شده بود که استودیو مهتاب فیلم را راه اندازی کند. استودیو را از صاحب اصلی اش که کلیمی ای بود به نام حی، به نفع انقلاب مصادره و از کار انداخته بودند! استودیو مهتاب فیلم که به نام فیکا فیلم هم شناخته می شد تنها استودیوی تهران بود که با سیستم گواکروم GEVACHROM کار می کرد. حی (صاحب استودیو) سیستم گواکروم را پیش از انقلاب برای کپی فیلمهای سینمایی مستقیما از روی پزیتیو فیلم خریداری کرده بود که به وسیله آن از روی یک نسخه فیلم خارجی، بدون صرف هزینه تهیه نگاتیو بدلی، یک نسخه مثبت تهیه می کردند. انگار که از روی یک اسلاید یک اسلاید دیگر چاپ شود. واهان بیجانیان و سید حسن امی بازماندگان این استودیو و به قول نبوی سرجهازی استودیو بودند. واهان متخصص دستگاه گواکروم بود و هنگامی که نبوی تصمیم گرفت استودیو را راه اندازی کند واهان دست به کار و مشغول تعمیر دستگاه ظهور شد که سالها بی استفاده مانده بود. ساعتها قطعات ریز و درشت دستگاه را باز می کرد و با نفت و اسید سولفوریک می شست و پیری و خستگی هم سرش نمی شد. اکبر عالمی هم هر از گاهی سر می زد و به کارها نظارت می کرد. یادش به خیر عالمی هم به اندازه واهان مشتاق تعمیر دستگاه بود. انگار هر دو به رفیقی قدیمی رسیده بودند. عالمی که آن روزها سرپرست لابراتوار تلویزیون بود فروتنانه واهان را استاد صدا می زد و می گفت که در استودیو پارس فیلم شاگرد واهان بوده. اما واهان همیشه منکر می شد و آخر کار هم من نفهمیدم کدامیک شاگرد دیگری بوده. اما واهان حداقل بیست سال از عالمی مسن تر بود.
کار با واهان برای من که دانشجوی سینما بودم جذاب بود. هر از گاهی واهان مرا به کشف گوشه ای از تاریخ سینمای ایران می برد. همه چیز برای من بدیع بود مثل حس و حال سرهنگ آئورلینو بوئندیا هنگام مشاهده و مکاشفه یخ در کتاب صد سال تنهایی.
یک روز انبار قدیمی استودیو را گشود و اولین دستگاه صدابرداری همزمان به صورت اپتیک را نشانم داد. دستگاهی بود در حد یک چمدان بزرگ که مثل رادیوهای قدیمی پر از لامپ بود. واهان می گفت که در سالهای ده سی از این دستگاه برای صدابرداری همزمان در صحنه فیلمبرداری، استفاده می شده اما با آمدن ضبط صوتهای "اوهر" و بعداً "ناگرا" این دستگاه فراموش شده است.
روزی دیگر دستگاه کپی فیلم هشت میلیمتری به شانزده میلیمتری، ساخت کارخانه میچل را کشف کردیم که با کمک اکبر عالمی راه اندازی شد.
یک روز دستگاه چاپ شانزده میلیمتری ساخت ایران را نشانم داد و روزی دیگر نبوی به کمک واهان گنجینه ای کشف کرد باور نکردنی. مجموعه ای بدیع از صحنه های فیلمهای دهه سی تا پنجاه، تبلیغات سینمایی و تلویزیونی که همگی روی فیلم سی وپنج میلیمتری کار شده بودند:
رقص مهوش (در سن کاباره شکوفه نو احتمالا)، سیاه و سفید، 35 میلیمتری.
صحنه عروسی یکی از فیلمهای قدیمی با رقص مرحوم نصرت ا.. محتشم. سیاه و سفید، 35 میلیمتری.
تبلیغ معروف تلویزیون شاوب لورنس. رنگی سی و پنج میلیمتری احتمالا ساخته برادران میناسیان.
همان که خانم خانه با رب دو شامبر ایستاده بود و به اعتراض آواز می خواند:
"مگه تو نگفتی که منو اینجا و اونجا می بری کنار دریا میبری و ..."
و با گفتن کنار دریا رب دوشامبر را باز می کرد، مایوی شنا را نشان می داد و شوهرش با سر دادن آواز می گفت: "اگه اصفهون ما نصف جهونس شاوب لورنس خودش همه جهونس."
راشهای فیلم سرخپوستهای غلامحسین لطفی. سیاه و سفید، 35 میلیمتری.

باری با کشف این گنجینه که به مرحمت واهان پیدا شد. کار ما شده بود دسته بندی فیلمهای قدیمی. با میزهای مونتاژ پرووست PROVOST و اینترسین INTERCINE قدیمی استودیو، فیلمها را تا حد امکان شناسایی می کردیم. واهان حافظه خوبی داشت و مشخصات فیلمها را می دانست. نبوی دوست داشت که در آنجا یک آرشیو فیلم راه بیاندازد که نشد و چند ماه بعد رفت و مجله گزارش فیلم را راه انداخت که شد! اما بعد از پنج شماره نبوی بیرون آمد و الان احتمالا شغل دویست و بیست و دومش را دارد ترک می کند!

واهان به امید راه اندازی دستگاهش کار می کرد و اگر دستگاه راه می افتاد سینمای ایران برای تهیه نسخه فیلمهای خارجی هزینه ای در حد یک سوم متحمل می شد. اما حیف که تلاشها به ثمر ننشست و کسی هم دلسوز نبود که بفهمد بازگشایی یک لابراتوار تا چه حد برای سینمای ایران مفید است. نبوی با مسوولان بنیاد مستضعفان دعوایش شد. واهان بازنشسته شد و لوازم استودیو به قیمتی بسیار ارزان به یکی از دلالهای ارباب جمشید فروخته شد.
پس از آن گاهی با نبوی به واهان سر می زدیم. بازنشستگی آزارش می داد. واهان که تنها با دختر داماد و نوه اش پاملا در خیابان خاقانی زندگی می کرد به آمریکا رفت و دو سال پیش در گذشت. یادش به خیر از آنهایی بود که در سینمای ایران هیچ وقت دیده نمی شوند.


Published from gooya news {http://news.gooya.com}
Copyright © 2003 news.gooya.com
All rights reserved for the original source