ديشب براي استقبال از شيرين عبادي به همراه تعدادي از دوستان به سمت فرودگاه مهرآباد حركت كرديم. اصلا فكر نميكردم اين همه جمعيت آنجا باشد. از ميدان آزادي ازدحام به قدري بود كه تقريبا ماشينها حركتي نداشتند و همه پياده به سمت فرودگاه ميرفتند. از سه راه جاده مخصوص به سمت فرودگاه رو هم كه نيروي انتظامي رسما بسته بود. همه جور آدم ديده ميشد، از پيرمرد كراوواتي هفتاد ساله تا زن چادري و اكثرا دختر و پسر هاي جوان. به جرات مي توانم بگويم از جالب ترين و خاطره انگيز ترين شبهاي زندگيم بود. يك جنبش واقعا خودجوش مردمي در يك فضاي شاد و دوستانه و صميمي. اصلا قابل مقايسه با استقبال مثلا مردم فلان شهر از مقاماتي مانند رهبري و رييس جمهوري نبود. چون تمام مردم با اشتياق فراوان از هر گوشه تهران و شايد كل ايران(مثلا دانشجويان دانشگاه بابل كه گروه نسبتا بزرگي بودند) در آن ساعت شب آمده بودند. مردم را بجاي ترمينال دو به ترمينال ورودي حجاج منتقل كردند. حدود بيست هزار نفر و شايد بيشتر در محوطه ازدحام كرده بودند. آنچه بگوش ميرسيد سرود هاي ”اي ايران“ و ”يار دبستاني“ و شعارهايي نظير:
بانوي صلح جهان ،خوش آمدي به ايران
پيام عبادي، صلح ، اميد، آزادي
درود بر عبادي ، سلام بر آزادي
آزادي انديشه با خاتمي نميشه
خاتمي ، خاتمي ، خجالت ، خجالت
اين است صداي ملت، بس كن تو اين خيانت
خاتمي خاتمي، راي ما رو پس بده
سيماي لاريجاني، كجايي، كجايي
نفرت هر ايراني، سيماي لاريجاني
پوينده، مختاري، راهت ادامه دارد
اتحاد، اتحاد، جنبش بيست خرداد
سكوت هر مرد و زن، خيانت است به ميهن
مرتضوي، مرتضوي. قاتل زهرا كاظمي
پرونده كاظمي ، افشا بايد گردد
اتحاد ، اتحاد، امروز فقط اتحاد
و بعضي گروهها هم با شعارهاي مخصوص خود كه بر سر دست گرفته بودند. مثل “صلح را بايد از كودكي آموخت”، “اسلام هرگز در تضاد با حقوق بشر نيست”، “استقلال شيرين است، آزادي شيرين است، صلح شيرين است، عبادي شيرين است” و بسياري شعارهاي ديگر. كافي بلاگيها هم با پلاكاردي كه مقدم منادي صلح را تبريك گفته بود آمده بودند. همچنين اهالي پندار و آينه هم پلاكاردي در دست داشتند كه بر آن نوشته شده بود: تجمع بسيار شاد و پر روحيه اي بود. مدام صداي دست و سوت بگوش ميرسيد و حتي بعضي ها در گروههاي كوچك ميرقصيدند. يك گوشه چند جوان بظاهر بسيجي پارچه و پلاكارهايي در دست داشتند با اين مضمون:“اعطاي جايزه اي كه تا كنون به جيمي كارتر، انور سادات، اسحاق رابين و امثالهم داده شده چيزي جز ننگ نيست”و “اگر ديدي دشمن براي تو كف ميزند، بدان كه به دروازه خودي گل زده اي، توبه كن” كه با هوي حضار و شعار “توپ ، تانك ، بسيجي ديگر اثر ندارد” همراه شد. پس از مدتي انتظار بالاخره عبادي به همراه فريبرز رييس دانا بالاي سكوي كوچكي در پشت نرده ها رفت و با يك بلندگوي دستي (از اونايي كه مخصوص فروشندگان دوره گرد است!!) دو سه جمله صحبت كرد. شرايط طوري بود كه من كه دو متر بيشتر با عبادي فاصله نداشتم بزور ميشنيدم و تقريبا اكثريت جمعيت هيچي نشنيدن. عبادي پس از تشكر گفت: “اين جايزه متعلق به من نيست، متعلق !به تمام ملت ايران است. اعطاي اين جايزه يعني اينكه دنيا پيام صلح و دموكراسي شما مردم را شنيده است. امشب به علت ازدحام غير منتظره جمعيت عذر مرا بپذيريد. از فردا مثل سابق در خدمت شما ملت بزرگ خواهم بود.” همين. در مسير برگشت هم مردم كه پياده به سمت ميدان آزادي ميرفتند در فضايي كاملا دوستانه و شاد به دست زدن و شعر خواني مشغول بودند. چند جا مسافران خارجي اي كه بين جمعيت گير افتاده بودند و با چشمان گرد شده تماشا ميكردند هم به چشم ميخورد. با يك زن و شوهر انگليسي كه صحبت كرديم ميگفتند:“هنوز وارد ايران نشده شوكه شديم، فكر ميكرديم اينجا هم مثل افغانستان زنها با روبنده و فقط هنگام روز بيرون ميايند، واقعا ديدن اين مراسم غير منتظره بود”. جلوي جمعيت دو دختر بودند كه نوبتي دف ميزند و مردم به همراه آنها دست. تا به جاده مخصوص نرسيده بوديم هيچ برخوردي از جانب نيروي انتظامي نديدم. به محض ورود به جاده مخصوص يك سرباز با باتوم دف دخترك را بگوشه اي پرتاب كرد و موجب اندكي اغتشاش شد. بلافاصله ارشدش او را به سمت ديگر اتوبان برد. اما من مدتي او را تعقيب كردم تا بفهمم راجع به شاهكارش چه نظري دارد. ميگفت: (با خنده) “يعني چه، مگه عروسي ننتونه؟” روي لباسش نوشته شده بود : - مهدي پزشكي- پليس حفاظت از شخصيتها. با نزديك شدن جمعيت به ميدان آزادي تازه برخورد اصلي نيروي انتظامي آغاز شد. حدود 2000 نفر كه از نيروهاي ويژه تيپ امام خميني بودند با انواع امكانات پليس ضد شورش منتظر جمعيت بودند. بهيچ وجه اجازه داده نشد كسي وارد ميدان و يا حتي خيابانهاي اصلي شود و بدين ترتيب مراسم تمام شد. نكته مهم اين اتفاق اين بود كه يك مراسم كاملا ايراني و بعد اسلامي بود. ببينيد ما اول ايراني هستيم. بعد مسلمان يا مسيحي يا زرتشتي و يا هر دين ديگر. اسلام ، عزيزترين دين خدا هست اما بايد آنقدر جا و كامل باشد كه با ورود به هر جامعه اي با حفظ تمام اصولش با فرهنگ آن جامعه منطبق شود. اگر بخواهد به استحاله مردم و فرهنگشان بپردازد به عنوان يك پديده تجاوزگر از سوي مردم طرد خواهد شد. اميدوارم اين هشدار براي مسولان كافي باشد تا صداي ملت را بهتر بفهمند. تا اسلام را به معناي واقعي آن داشته باشيم.
صلح (هوشنگ ابتهاج)
جنبش گهواره،
نغمه لالايي،
ريزش چشمه شير
به لب غنچه تر،
پرپر پروانه،
جيك جيك گنجشك،
تابش چشم شناخت،
تپش خواهش گنگ،
نگه شوق و شكيب،
بوسه عشق و شتاب،
خنده دلكش گلهاي سفيد
به سر زلف عروس
جنبش گهواره
نغمه لالايي...
http://semidream.blogspot.com