تهران- خبرگزاري كار ايرن
متن حاضر قسمت دوم از گفتوگوي تفصيلي با دكتر احسان نراقي است كه توسط سرويس فرهنگ و انديشه ايلنا منتشر ميشود.
***
شما جهاني شدن را نتيجه نظامهاي سرمايهداري دانستيد. آيا ميتوان جنبش جهانينشدن را حربه نيروهاي چپ در مقابل سرمايهداري دانست؟
تا حدي, اصالت نيروهاي چپ در اين است كه تحت نظارت سياسي دولتي و ابرقدرتي مثل شوروي نبودند. اگر چه نيروهاي چپ حق دارند بدون اينكه نيرويي سياسي آنها را رهبري كنند، همه جا حرفشان را بزنند؛ ولي تجربه نيم قرن گذشته نشان ميدهد كه تاكنون هر جا چپها حضور داشتند، روسيه آنها را هدايت ميكرده است.
حال اگر جنبش چپ بتواند به طور طبيعي تظاهرات كند اصالت دارد؛ اما ميبينيم كه مهار آن در دست ابرقدرتهاي سياسي خطرناك است.
من هرچه به سرمايهداري و نيروهاي راست نسبت دادم نتيجه دانستيد و هرجا از حربه و ابزار نيروهاي چپ سخن گفتم تأييد كرديد. اينكه نشد...
چون شما از واقعيت خبري نداريد و حتي تجربه حضور در اين نيروها و گرايشها را هم نداشتهايد....
فكر ميكنم در حال حاضر روشنفكران جاي ابرقدرتهاي سياسي را گرفتهاند، نقش روشنفكران را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
نقل ميكنند. مثل روشنفكران ما نيستند كه در اوهام بيفتند، آنها دنبال راه حل هستند.
گويا روشنفكر بايد درگير مسايل اجتماعي باشد و اساساً در كنار نظريه جانب پراكسيس( كنش اجتماعي هدفدار معطوف به ارزش) را نيز بگيرد؛ اما در جريان روشنفكري معاصر ايران چنين نيست؟
من با ارزشي بودن اين پراكسيس كه شما ميگوييد مشكل دارم. گويا ايدئولوژي.....
نه نه ....
خوب درست است. در ايران اصلاً اينطور نيستند. گويا روشنفكران ايران دچار اوهام شدهاند. نمونهاش همين اصلاح طلبان هستند كه نتوانستند از فرصتهاي استثنايي كه داشتند به درستي استفاده كنند.
شما به آفت ايدئولوژي براي ناكام ماندن اصلاحات اشاره كرديد؟
بله، يكي از دلايل ناكامي اصلاحات در ايران نفوذ ايدئولوژي چپ است؛ چون راه را به سوي مردم باز نميكند و مردمي نيست. ايدئولوژي ميگويد من انقلاب كردم، پس به دنبال من بياييد. به سخن مردم گوش نميدهد. بر عكس دموكراتها كه مردم را طرف صحبت خود ميدانند و نتيجه هم ميگيرد. شما بيننده سير انتخابات شوراها چه رهاورد بدي براي اصلاحطلبان در تهران بود.
به نظر ميرسد اين همان جمهوري نابي است كه اوايل انقلاب گروهي به دنبالش بودند؟
روحاني ايران وقتي به قدرت رسيد، مثل اين بود كه غنيمت جنگي به دست آورده باشد. قدرت و حكومت برايش مثل غنيمت جنگي بود. فكر نكرد كه حكومت مديريت و اداره است. بنابراين افرادي مثل بازرگان را كه مقداري توان مديريتي داشتند حذف كرد.
آقايان چپ زمان خاتمي هم همين كار را كردند. هدف آنها هم درست همان هدف انقلابي بود. براي خودشان رسالتي قايل نبودند. از اين جهت راهي به سوي دمكراسي باز نكردند و تنها به فكر اعمال قدرت به جاي گروه ديگر بودند. در نتيجه فرصت از دست رفت.
شما همواره از اصلاحات نااميد نيستيد؛ البته عدهاي معتقدند كه تجربه اول ما تا حدودي شكست خورد، ولي چه راهكارهايي وجود دارد براي اينكه اصلاحات را دوباره احيا كنيم؟
بله من نااميد نيستم. به دو علت. يكي اينكه جوان امروز ديگر آن جوان داغ و خام اول انقلاب نيست. دوم اينكه ما نيز بيش از گذشته به دنيا نزديك شدهايم؛ البته هنوز هم عدهاي هستند كه بسيار عقب هستند. اما بطور كلي اين تحول عظيمي بود كه صورت گرفت. بنابراين پيشبيني ميكنم كه آينده متحولتر و البته بهتر از حال باشد.
قطعاً وقتي شما تا اين حد به اصلاحات اميدوار هستيد، نقش ايدئولوژيهاي چپ را هم كمرنگ ميبيند. فكر
ميكنيد ايدئولوژي چپ به پايان خود نزديك شده است؟
صد درصد, واقع بيني, آزادي و حقوق بشر از مهمترين دستاوردهاي قرن حاضر است. به همين جهت من به ايده گفتوگوي تمدنهاي آقاي خاتمي علاقه دارم و روشنفكراني را كه نتوانستند از اين فرصت استفاده كنند را مزمت ميكنم.
به عقيده من بدترين امتحان را اصلاحطلبان هنگام انتخابات شوراي شهر دادند. بسياري از افراد توانا و كارآمد در اين انتخابات همسو با جريان اصلاحات بودند؛ ولي اصلاح طلبان نتوانستند از اين نيرو استفاده كنند. اينها نيروهاي بسيج در شهرها بودند. ريشههاي اوليه دموكراسي در شهرهاست؛ اين انجمنها سلولهاي اوليه دمكراسي هستند. اما اصلاح طلبانه اصلاً به اين گروهها توجه نكردند و تنها درباره مجلس و بحثهاي پيش از دستور و درگيري با گروههاي مخالف پرداختند.
اين بزرگترين امتحاني بود كه اصلاح طلبان درآن رد شدند. اصلاح طلبان ايده جامعهمدني خاتمي را درك نكردند.
ببينيد همه چيز كه در مشت اصلاحطلبان نبود. ضمن اينكه وقتي يك نفر از جامعه مدني بگويد و خود آن را با مدينه فاضله و مدينهالنبي يكي بداند.....
اينقدر سياه و سفيد نبينيد. زندگي معدلي از نكات مثبت و نكات منفي ما آدمهاست. خاتمي هم اشتباه كرد؛ اما وقتي اشتباهات او را در مقابل نكات قوت و كارهاي مفيد و ايدههاي سازندهاش قرار ميدهيم، ميبينيم كه به واقع در تاريخ كم نظير است. در مقابل محاسنش ميتوان از چند اشتباه او گذشت. قبول نمرهاش 20 نيست؛ اما از نمرات تك عدهاي بسيار بهتر و قابل ستايشتر است.
دغدغه ديگر اصلاح طلبان مجلس هفتم است، شما چه پيشبيني داريد؟
اين گروهها سختتر از آن هستند كه بتوانند فعاليت داشته باشند از نظر روحي چابكي ندارند به دليل همان ايدئولوژي بودنشان. بنابراين مجلس هفتم يك چيز مخلوطي خواهد بود و يك است، نيست.
فكر نميكنيد تجربه شوراها تكرار شود يعني اقليت كمي شركت كنند؟
اگر اينطور شود كه واي به حال جمهوري اسلامي. براي اينكه اعتبارش را از دست خواهد داد. اگر قرار باشد مجلس آينده با 5 ميليون رأي دهنده تشكيل شود. دنيا ديگر براي اين رژيم ارزشي قايل نخواهد شد.