خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس ادب
دكتر بابك احمدي ـ نويسنده و پژوهشگر فلسفه ـ عصر ديروز با موضوع ”آزادي و دموكراسي” در دانشگاه شهيد بهشتي تهران سخنراني كرد.
به گزارش خبرنگار بخش حكمت و فلسفه ايسنا (خبرگزاري دانشجويان ايران)، وي در شروع سخنان خود با يادآوري اينكه در دانشكده سياسي اين دانشگاه تحصيل كرده است، گفت: در همه جا سنت احترام به استادان قديم رسم است و حداقل عكس آنها را در دفتر ميگذارند؛ متاسفانه اينجا اين سنت وجود ندارد و براي اينكه سنت حفظ شود، تنها راه، دموكراسي است و اگر دموكراسي نباشد، تمام دستاوردها از بين ميرود؛ درحاليكه در سالهاي اخير، خلاف اين تبليغ ميشود و چنين فرض ميشود كه دموكراسي ما را از سنتها دور ميكند.
وي با اشاره به اينكه دربارهي جنبهي سياسي بحث “آزادي و دموكراسي” صحبت ميكند، گفت: در قرون وسطا مفهوم آزادي را در پرتو بندگي تعريف ميكردند و ميگفتند اگر بندهي خوبي باشي، آزادي، كه اين با معناي مدرن آزادي همخوان نيست و آنچه كه بين روشنفكران و دولتمردان حكومتي ما مطرح ميشود، اين است كه مفهوم مردمسالاري ديني، عميقا نادرست است و در صحبتهايم به اين موضوع خواهم رسيد.
احمدي با اشاره به تعريفي از آزادي كه آن را با خواست و خوشبختي مرتبط ميسازد اظهار كرد: با اين تعريف ما به تعريف واحدي از آزادي نميرسيم، چراكه درك هر يك از ما از خواست و خوشبختي، متفاوت است. درواقع ما همواره در محدوديتها و در دايرهي جبر زندگي ميكنيم و تصور از آزادي يك آرمان شهر است كه هرگز به آن نميرسيم، تازه اگر بر فرض، انبوهي از آزاديها را داشته باشيم، باز ممكن است لحظهاي دچار عذاب وجدان شويم و ديگر خود را آزاد ندانيم.
وي در ادامه تصريح كرد: در قرن بيستم ياد ميگيريم كه بزرگي انسان را با آزادي شهروندي يكي نكنيم و آدمهاي اين دنيا با اينكه همه آزادي مطلق ندارند، ولي برخي راههايي دارند كه به آن نزديك شوند و برخي ندارند. برخي در نظامهايي بزرگ ميشوند كه به حقوق بشر احترام ميگذارند و برخي در جوامعي هستند كه حقوق بشر را به مسخره ميگيرند. روزنامهنگارهايي هستند كه از نوشتن ترسي ندارند و برخي در دلهره تنهايي و ترس از تجاوز به حقوق خود زندگي ميكنند.
مؤلف ”خاطرات ظلمت” با اشاره به اينكه با اين تفاوتها بحث بر سر آزادي و دموكراسي موضوعي كليدي است، گفت: تاريخ استبدادي در قرن بيستم نشان ميدهد كه هم براي يك روشنفكر و هم يك فرد عادي ايراني، اين موضوع بسيار كليدي بوده است. در دهههاي اخير كه حمله به حقوق دموكراتيك بيشتر است، مشكلات بيشتر به چشم ميآيد و حجم قابل توجهي كتاب در اين زمينه منتشر شده است.
وي افزود: پيش از انقلاب انتشار بعضي آثار دشوار نبود، چون نظامي كه روي كار بود خود را به غرب نزديك ميديد و آثار جان استوارت ميل يا جان لاك بهراحتي منتشر ميشد، اما به هيچ وجه ادبيات چپ نداشتيم و حتا اسم ماركس از كتابها حذف ميشد. همان زمان در اسپانيا برعكس بود؛ ادبيات ليبرالي مطلقا چاپ نميشد و ادبيات چپ وجود داشت. درواقع بين اين دو رژيم چندان تفاوتي نبوده، چرا كه در هر دو آزادي بيان وجود نداشته است.
احمدي همچنين متذكر شد: نميخواهم نتيجه بگيرم قبل از انقلاب كتابهايي نبوده و حالا هر دو گونه هست، با توجه به اينكه اين همه كتاب هيچ تاثيري بر ذهن دولتمردان ما نداشته و فقط جوانها به آنها توجه داشتهاند.
بابك احمدي در بخش ديگري از سخنانش با اشاره به دموكراسي مستقيم و دموكراسي استوار به نمايندگي گفت: نوع دوم كه ناشي از تخصصي شدن و بالا رفتن جمعيت است، به وكالتي معروف است؛ اما نظامهاي زيادي پارلمان داشتند، ولي دموكراتيك نبودند، مانند اتحاد شوروي كه پارلمان داشت؛ ولي نه ادعا داشت دموكراسي غربي دارد و نه ميتوانست چنين ادعايي داشته باشد. به عنوان مثال گفته ميشود كه در كشور ما بيست و چند سال است كه با راي مردم انتخاب صورت ميگيرد و هرچند كه اين در خاورميانه نمونهي كميابي است، ولي ناقص است؛ مساله اين نيست كه شما را فرابخوانند تا راي دهيد، مساله اين است كه آگاهانه انتخاب كنيد، مساله اين است كه چقدر از مخالفان ميتوانند در انتخابات شركت كنند. زماني كه مخالف دشمن فرض شود و حق شركت نداشته باشد تا مشخص شود كه حرفش در بين مردم چه جايگاهي دارد، اين انتخابات آزاد نخواهد بود و مخالفت با نظارت استصوابي هم نشانگر همين است.
وي گفت: در دوم خرداد 76 خيليهامان راي داديم، اما اين به معناي انتخابات آزاد نيست، چرا كه فقط افراد خاصي در آن شركت داشتند.
نويسنده ”معماي مدرنيته” در بخش ديگري با تاكيد بر اينكه حدود آزاديها را قانون مشخص ميكند، گفت: اين قانون از زندگي هر روزه منتج ميشود و نه از كتابها؛ حتا اگر اكثريت جامعه هم پايبند باشند، باز اين پايبندي مربوط به همهي جامعه نيست. در دورهي روشنگري تاكيد ميشود كه قانون برتر از باورها، اعتقادات و ايمان مردم است. يعني بياعتنايي به باورها باعث ميشود بتوانيم قوانيني را وضع كنيم كه از زندگي روزمرهي ما سرچشمه بگيرد.
احمدي با طرح اين پرسش كه دموكراسي ديني آيا قانوني لاييك است يا از تاويلهايي كه از احكام مقدس به دست آمده سرچشمه ميگيرد، گفت: اگر نوع اول است، پسوند ديني لازم نخواهد داشت و اگر دومي است آنچه قطعي است اين است كه معنايي كه ما از دموكراسي شناختيم بر مفهوم دموكراسي منطبق نيست، دموكراسي نميتواند از باورهاي افراد شروع شود، دموكراسي از حقوق برابر افراد تشكيل ميشود كه از عقايد هيچ يك شكل نگرفته و البته به اين معنا نيست كه بياعتقاد به عرفها باشد.
مترجم نشانهاي به رهايي گفت: در فرهنگ جهاني كنوني اگر در غرب قرار بگيريد فكر ميكنيد مدنيت آن است، اما تعريف از مدنيت به فرهنگها برميگردد و يكپارچگي را بر نميتابد.
بابك احمدي تاكيد كرد: تئوري مدرن دموكراسي وكالتي رايج در غرب كامل نيست؛ ولي قدم اول است؛ براي اينكه بتوانيم مثل آدم كنار هم زندگي كنيم در دموكراسي هر چيز خوب نميگذرد، اما تا اطلاع ثانوي بهترين راه است.
احمدي گفت: مدام بر اين تاكيد ميكنند كه اكثريت انتخاب كرده است؛ اما دو مساله پديد ميآيد: يكي اينكه آيا اين اكثريت، اكثريت جامعه است؛ مثلا ژاك شيراك با بيست درصد از راي مردمي كه ميتوانستند در انتخابات شركت كنند انتخاب شد كه اين گاهي بيتفاوتي و گاهي اعتراض را نشان ميدهد. نكته ديگر هم اين است كه آن قدر بر اكثريت تاكيد ميكنيم؛ مثل اينكه به ديكتاتوري اكثريت معتقديم.
وي سپس تصريح كرد: برخلاف تمام انتقادهايي كه به دموكراسي از افلاطون و ارسطو تا امروز وارد شده اين روش فعلا بهترين است، دموكراسي تنها شكلي است كه براساس نبود اطمينان استوار ميشود و به همين خاطر به نيروهاي مخالف امكان حضور ميدهد؛ به علاوه در يك نظام دموكراتيك، آدمها فقط تكليف ندارند؛ بلكه داراي حقوقي هم هستند.
احمدي همچنين خاطرنشان كرد: اصرار در استفاده از لفظ مردمسالاري در دموكراسي، تغييري ايجاد نميكند، به علاوه مردمسالاري تعبير درست علمي نيست، همچنان كه نميتوانيم تمام مفهوم ليبراليزم را با آزاديخواهي بيان كنيم.
نويسنده ”ساختار و تاويل متن” افزود: به روشنفكري ديني راي ميدهم و ميتوانيم اين لفظ را به كار بريم و برخلاف برخي متفكران ايراني مانند طباطبايي و شايگان كه تاكيد دارند اين تركيب غلط است، آن را درست ميدانم؛ اما معتقدم مردمسالاري ديني داراي يك تضاد دروني است.
به گزارش ايسنا، در پايان نشست، بابك احمدي به بعضي پرسشها پاسخ داد؛ وي دربارهي چگونگي گذر از سنت به مدرنيته گفت: قرار نيست از سنت به مدرنيته گذر كنيم، هيچ حكومتي نيست كه برخي واحدهاي شكل دهندهاش سنتي نباشد. اگر حضور زندگي سنتي نبود، يك الگو ميداشتيم، اما با دموكراسيها مواجهيم و نه يك نوع خاص. دموكراسي در ايران كه يك كشور چند مليتي است نميتواند اين امر اصلي را ناديده بگيرد، اما ممكن است در كشور ديگري اين حالت پيش نيايد.
احمدي تصريح كرد: قطعا تفكر سروش با مصباح يزدي يا تفكر آقاي خزعلي با شبستري متفاوت است. برخي تاويلها به دموكراسي و آزادي نزديكتر است و بعضي دورتر.
نويسنده ”ماركس و سياست مدرن” درباره اينكه چرا دولتهاي دموكراتيك غرب به ارزشهاي ديني بياعتنا هستند گفت: اولا اين حتمي نيست؛ برنامه تلويزيون فرانسه صبحهاي جمعه، شنبه، يكشنبه به ترتيب به مسلمانان، يهوديها و مسيحيها اختصاص دارد و با حضور كارشناساني مسائل آنها بررسي ميشود؛ ولي فرانسه لاييك است و نميتواند به دين خاصي كمك كند ؛ اما ماجراي حجاب دخترها در مدرسهها هم به اين صورت است كه در آنجا يكسري مدرسههاي لاييك وجود دارد كه دولت بودجهي آنها را ميدهد و تبليغات نميتواند انجام شود. به مسلمانها هم اجازه ميدهند كه مدرسههايي را با تعاليم خود داشته باشند، كما اينكه كاتوليكها هم چنين مدرسههايي دارند.
وي افزود: اما در مدرسههاي لاييك قرار است كه هيچگونه تبليغات ديني نباشد و اگر در حكم اخلاق شخصي باشد مشكلي ندارد و اينكه ميبينيم مسيحيها صليب دارند يا يهوديها كلاههاي مخصوص خود را، به اين دليل است كه قضات با زيركي آنها را مانعي در راه فعاليتهاي گوناگون مثل فعاليتهاي ورزشي تشخيص ندادهاند و معتقدند حجاب قدم بعدياش اين است كه لباس ورزشي نپوشند و ... در واقع اجازه دادن به صليب و كلاه و مخالفت با حجاب براي دولت فرانسه تناقض نميسازد.