خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس تاريخ
دكتر محسن ميردامادي، نمايندهي مردم تهران و رييس كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي، از دانشجويان پيرو خط امام و از اعضاي شوراي سه نفرهي هماهنگي آنان بوده است. گروه تاريخ خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) با وي دربارهي وقايع 13 آبان 1358 و اظهار نظرهايي كه درپي آن شده است خصوصا اظهارات اخير دكتر ابراهيم يزدي به گفتوگو پرداخته است كه حاصل آن در پي ميآيد:
محسن ميردامادي معتقد است: در سالهاي اخير نوع دانشجوياني كه در قضيه اشغال سفارت سابق آمريكا در آبانماه سال 58 حضور داشتند و بخصوص آنهايي كه به عنوان سخنگويان آن جمع شناخته شده بودند كمتر در مورد آن مسأله صحبت ميكنند. يكي از دلايل اصلي اين سكوت اين است كه متأسفانه امروز كساني طرفدار و مدافع آن اقدام شدهاند و دائما آن را در بوق و كرنا ميكنند كه با دفاع خود تنها آن واقعه را بدنام ميكنند.
وي اضافه ميكند: نسل جوان امروز كه در فضا و شرايطي كاملا متفاوت با آن روز زندگي ميكند اگر بخواهد از روي اين مدافعان، در مورد آن واقعه قضاوت كند، به نتيجهاي جز تقبيح يا محكوم كردن آن نخواهد رسيد و دفاع ديگران هم كمتر ميتواند اين ذهنيت را اصلاح نمايد. متأسفانه شرايط سياسي و رواني مطلوب نيز براي بررسي و نقد علمي و نتيجهگيري منطقي چندان در جامعه فراهم نميباشد.
بنده هم به همين دلايل در اين روزها كه سالگرد آن واقعه بود از مصاحبه با رسانهها عذرخواهي نمودم ولي پس از آنكه مصاحبه آقاي دكتر يزدي را به مناسبت سالگرد اشغال سفارت آمريكا مطالعه كردم به عنوان فردي كه از ابتدا تا انتهاي آن 444 روز در متن مسائل مربوط به اين واقعه بوده است لازم ديدم نكاتي را بيان كنم تا مطالب به نحوي غيرواقعي در اذهان قرار نگيرد.
رييس كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي با بيان اين كه “در رابطه با هر واقعه و پديده تاريخي و از جمله اشغال سفارت آمريكا به يك نكته مهم بايد توجه نمود“ تصريح كرد: براي تحليل مسأله بايد با درك شرايط زماني كه آن واقعه يا پديده در آن اتفاق افتاده مسأله را تحليل و ارزيابي نمود. طبعا تحليل مسائل سالهاي اول انقلاب در فضاي سياسي امروز جامعه بخصوص براي نسلي كه خود در آن دوران حضور نداشتهاند و با بحرانها و مسائل تلخ و شيرين آن زمان مستقيما درگير نبودهاند؛ به دليل شرايط و حساسيتهاي سياسي متفاوت امروز با آن دوره هرگز نميتواند قضاوتي صحيح را در پي داشته باشد بلكه بازسازي دقيق شرايط آن زمان و تحليل و بررسي مسأله در آن محيط است كه ميتواند برداشتي صحيح و قضاوتي واقعبينانه را براي پژوهشگر يا تحليلگر ممكن سازد. اين مطلب براي ساير وقايع تاريخي هم صدق ميكند. مثلا ما اگر بخواهيم واقعه تاريخي ملي شدن صنعت نفت در زمان دكتر مصدق را هم بررسي كنيم به همين بازسازي شرايط تاريخي نيازمنديم.
وي ادامه داد: به هر حال اگر اين بازسازي شرايط تاريخي صورت نگيرد بسياري از پديدههاي تاريخي حتي پديدهاي مثل انقلاب اسلامي سال 57 هم در يك فضاي سياسي متفاوت ميتواند زير سؤال برود. چون در شرايط امروز و براي نسل امروز به دلايل مختلف ممكن است هرگونه انقلابيگري امري مذموم تلقي شود. در صورتيكه انقلاب سال 57 حركت و قيام عدالتطلبانه و آزاديخواهانه يك ملت در مقابل يكي از مستبدترين و وابستهترين حكومتها بوده كه در زمان خود مورد تحسين و تمجيد گسترده و عمومي در سطح جهان بوده است.
عضو اسبق دفتر تحكيم وحدت دربارهي شرايط سياسي جامعه در ابتداي پيروزي انقلاب گفت: در رابطه با مسائل پس از پيروزي انقلاب يكي از دغدغههاي همه نيروهايي كه دل در گرو انقلاب داشتند و ميخواستند نظام نوپا و تازه متولد شده را حفظ كنند، خطر قدرتهاي خارجي و احتمال تكرار حوادثي نظير كودتاي سال 32 و بازگرداندن رژيم گذشته و شاه به قدرت بود.
خطر اصلي هم در اين رابطه از سوي آمريكا احساس ميشد. حوادثي هم اين نگراني را تقويت ميكرد كه مهمترين آن طرح كودتاي نوژه بود كه قبل از اشغال سفارت آمريكا كشف شد و بسياري از دستاندركاران آن دستگير شدند و روشن شد كه از طرف نظاميان فراري كه عمدتا در آمريكا بودند برنامهريزي و هدايت شده بود. برنامهها هم به نحوي بود كه به هيچ وجه پذيرفتني نبود كه بدون اطلاع مقامات آمريكايي طراحي شده باشد ضمن اينكه هيچ حكومتي حتي قدرتهاي كوچكتر از آمريكا هم اجازه نميدهند بدون اطلاعشان در كشورشان چنين برنامهريزيهايي صورت گيرد.
اين ظن و گمان نسبت به سياستهاي آمريكا در قبال انقلاب مرتب روبه گسترش بود و با پذيرش شاه در آمريكا به اوج خود رسيد.
نمايندهي مردم تهران به ايسنا گفت: آمريكا تا اوايل آبانماه 58 از پذيرفتن شاه در آمريكا پرهيز ميكرد ولي نهايتا، در اوايل آبانماه 58 عليرغم مخالفت دولت ايران با اين اقدام و با وجود توجه دولتمردان آمريكا به تبعات مهمي كه اين اقدام ميتوانست داشته باشد به شاه اجازه ورود به آمريكا دادند و اعلام نمودند براي درمان به شاه اين اجازه را دادهاند. چنين توجيهي نميتوانست قابل قبول باشد.
ميردامادي با اشاره به مصاحبهي اخير دكتر يزدي گفت: آقاي دكتر يزدي هم در همين مصاحبه اخيرشان ميگويند كه ما از دولت آمريكا خواستيم از پزشكان ايراني مقيم آمريكا بروند شاه را معاينه كنند كه ما مطمئن شويم براي معالجه آمده است و دولت آمريكا اجازه نداد.
برداشت غالب اين بود كه شاه بهعنوان محوري براي ساماندهي فعاليتهاي فرماندهان نظامي كه به آمريكا پناهنده شده بودند، به آمريكا برده شده است و باتوجه به مطالبي كه ذكر شد كمتر كسي باور ميكرد كه پذيرفتن شاه با وجود مخاطراتي كه براي آمريكا داشت صرفا براي معالجه و اقدامات انساندوستانه بوده است.
علاوه بر تهديد خارجي، در داخل كشور نيز در مهرماه و آبانماه 58 حوادث، سير نگرانكنندهاي پيدا كرده بود. بهطور مشخص گروههايي كه دلخوشي از انقلاب نداشتند (عمدتا گروههاي كمونيستي) درپي ايجاد ناآرامي و هرج و مرج در تهران و شهرهاي بزرگ كشور بودند كه روزبهروز گسترش پيدا ميكرد. يكي از اقدامات آنها اين بود كه با شعارهاي ظاهرالصلاح و فريبنده ميرفتند ساختمانهاي دولتي يا عمومي يا مراكزي مثل هتلها را تصرف ميكردند و اعلام ميكردند اين ساختمانها بايد دراختيار مستضعفين يا دانشجويان و امثال آنها قرار گيرد. اقدام ديگري كه اين گروهها ميكردند اين بود كه باتوجه به اين كه در دانشگاهها پايگاه چنداني نداشتند هر روز ميرفتند مدارس را تعطيل ميكردند و دانشآموزان را بهصورت تظاهرات و با شعار ميآوردند در خيابانها و همچنين در دانشگاهها و عملا فعاليت عادي دانشگاهها را هم مختل ميكردند. همچنين در كارخانجات فعال شده بودند و شروع به راهاندازي اعتصابات كارگري كرده بودند. بسياري از مناطق مرزي نيز دستخوش حركتهاي مسلحانه و تجزيهطلبانه بود. اينگونه اقدامات دائما روبه گسترش بود. ابتدا از تهران شروع شد سپس در برخي شهرهاي ديگر هم گسترش پيدا كرد.
وي با انتقاد از عملكرد دولت موقت در اين موارد گفت: متأسفانه عملكرد دولت موقت هم در اين موارد بسيار ضعيف بود و نميتوانست اين مسائل را جمعوجور و كنترل نمايد و عملا نوعي هرج و مرج روبه گسترش بود.
اين مسائل در داخل و آن اقدامات در خارج اين نگراني را كاملا تقويت ميكرد كه آمريكا با سازماندهي شاه و فرماندهان نظامي و نيروهاي مخالف انقلاب در خارج، در صدد ضربهزدن به انقلاب ميباشد و اين اقدامات در داخل هم براي دلسرد و ناراضي كردن مردم ميباشد تا زمينه اقدامات خارجي را آماده سازد. برخي بر اين باور بودند كه اقدامات داخلي با اقدامات خارجي هماهنگ بوده و هر دو از يك فرماندهي هدايت ميشوند.
نمايندهي فعلي مردم تهران گفت: شايد بسياري از نسل جوان امروز چنين نگرشي نسبت به آمريكا نداشته باشند چون در اين بيستسال اخير آمريكا حضور آشكاري در مسائل و تحولات داخلي ايران نداشته است و اگر مشكلاتي در داخل بوده نسل امروز ارتباطي بين آنها و آمريكا نميديده است. ولي در آن دوران اين طور نبود. در نگاه كساني كه در دوران قبل از انقلاب فعاليت سياسي ميكردند و از جمله دانشجويان، خفقان و ظلم و شكنجهاي كه در كشور وجود داشت و بهوسيله رژيم شاه اعمال ميشد تنها بهدليل حمايت بيچون و چراي آمريكا بود كه ميتوانست براي مدتي طولاني ادامه پيدا كند و سياستهاي آمريكا در ايران از سال 1332 و پس از آن، يك نفرت عمومي در جامعه نسبت به آمريكا ايجاد كرده بود.
چنين نگاهي نسبت به آمريكا به وضوح در شعارهاي مردم در دوران انقلاب نمودار بود. اين حساسيتها به طور طبيعي در محيطهاي دانشجويي قويتر و بيشتر از مردم عادي وجود داشت.
اين نكته را هم بايد درنظر داشت كه آمريكا در دهههاي 1960 و 1970 بهعنوان قدرتي در مقابل حركتها و جنبشهاي آزاديخواهانه و استقلالطلبانه ملتها شناخته ميشد و همينطور هم بود. اقدامات آمريكا در ويتنام، آمريكاي لاتين، خاورميانه و امثال آن در آن دوران از اين دست بود. برنامهريزي و هدايت كودتا عليه ”آلنده“ در شيلي يكي از نمونههاي بارز آن بود كه حكومتي مورد حمايت مردم به آن صورت با كودتاي نظامي سرنگون شد و آلنده به قتل رسيد و پس از آن براي مدتي طولاني ديكتاتوري نظامي با حمايت آمريكا در آن كشور مستقر شد.
اتفاقا مسائلي كه در كشور ما در آن زمان در جريان بود مثل سازماندهي نيروهاي نظامي فراري و تلاش براي كودتاي نظامي (كه يك مورد آن كودتاي نوژه بود) و همزمان با آن ايجاد هرج و مرج در داخل كشور شباهتهاي قابل توجهي با كودتاي شيلي هم داشت كه طبعا نگرانيها و حساسيتها را بيشتر ميكرد.
اين توضيحات را اجمالا عرض كردم تا روشن شود سياستهاي آمريكا در آن زمان چه بوده و قضاوت عمومي نسبت به آن كشور چگونه بوده است.
ميردامادي در ادامهي گفتوگو با ايسنا تصريح كرد: امروز ممكن است به دلائل مختلف از جمله عدم حضور آمريكا در ايران در دو دهه اخير، عملكرد بخشي از حاكميت در كشور ما و همچنين تحولات مهم بينالمللي و منطقهاي، نسل جديد نگاه متفاوتي نسبت به آمريكا داشته باشد كه هم قابل احترام است و هم قابل نقد. ولي در آن زمان با توجه به واقعيات و تجارب تاريخي آن دوران به آن شكل بود كه اجمالا عرض شد.
با توجه به آن شرايط تحليل دانشجويان اين بود كه با اشغال سفارت آمريكا هم ميتوان به حركتهاي انحرافي و هرج و مرج داخلي پايان داد و با ايجاد وحدت در داخل كشور خواستار استرداد شاه شد و هم ميتوان با چنين اقدامي برنامه احتمالي آمريكا عليه ايران را خنثي نمود كه فكر ميكنم چنين اهدافي حاصل شد.
در داخل كشور اين اقدام مورد حمايت قوي و گسترده مردم و همچنين تمامي گروههاي سياسي چه آنها كه در متن انقلاب و همراه انقلاب بودند و چه آنها كه نظر مثبتي با انقلاب نداشتند قرار گرفت. آقاي دكتر يزدي هم كه امروز نسبت به آن اقدام انتقاد ميكنند؛ فرداي روز اشغال سفارت مصاحبه نمودند كه در روزنامههاي 14 و 15 آبان 58 به چاپ رسيده و از اين اقدام حمايت كردند كه بنده توصيه ميكنم ايشان آن مصاحبهشان را يك بار ديگر مطالعه بفرمايند ببينند آن زمان هم مواضع فعلي را داشتهاند يا نه. علاوه بر آن نهضت آزادي هم در همان روزها بيانيهاي صادر كرد و از اقدام دانشجويان حمايت كرد. و علاوه بر آن خواستار قطع رابطه با آمريكا هم شد در بخشي از بيانيه نهضت آزادي آمده بود:« منطق مبارزه ضد استعماري دانشجويان و همه مردم انقلابي ضد استعماري ايران را نبايد نيمه كاره رها ساخت. شوراي انقلاب... بايد به دنبال يادداشت دولت برادرمان آقاي مهندس بازرگان در خصوص استرداد محمدرضا پهلوي درصدد قطع روابط سياسي با آمريكا برآيد... و بايد هر چه زودتر... با پيروي از رهنمودهاي امام خميني ... به اين قطع روابط جنبه رسميت و ديپلماتيك بخشند. امام و امت منتظرند كه شوراي انقلاب اين قطع رابطه را اعلام كند، انشاءالله ».
بنده فكر نميكنم آقاي دكتر يزدي در اين مسأله ترديد داشته باشند كه اين اقدام مورد حمايت اكثريت قاطع مردم و همه گروههاي سياسي و همچنين مورد حمايت امام بوده است و اگر ما امروز از خواست و اراده مردم دفاع ميكنيم و معتقديم خواست مردم بايد محقق شود اين برخورد با آمريكا و اين واقعه هم در آن زمان خواست مردم بوده است كه دانشجويان اين خواسته و اراده را نمايندگي كردهاند و آن را عملي ساختهاند و اگر ايشان معتقدند مردم در آن زمان اشتباه كردهاند نظر ايشان ميشود مثل نظر خيلي از كساني كه امروز ميگويند مردم اشتباه ميكنند و ما بايد به جاي آنها تصميم بگيريم كه جلوي اشتباهاتشان را بگيريم.
دكتر محسن ميردامادي در ادامهي گفتوگو با خبرگزاري دانشجويان ايران گفت: ممكن است گفته شود و بعضا هم گفته شده است كه اين روش يعني حمايت مردم و امام را خواست و اراده مردم تلقي كردن صحيح نيست. عرض من اين است كه اگر تشكيل دولت مرحوم مهندس بازرگان را بر اساس خواست و اراده مردم بدانيم كه به نظر بنده بر همين اساس بوده، اشغال سفارت آمريكا هم همان اصول را داشته است. آقايان به خوبي به ياد دارند كه براي تشكيل دولت، امام طي حكمي آقاي بازرگان را به عنوان نخستوزير منصوب كردند و اين حكم در آن زمان كه هيچ رأيگيري از مردم ممكن نبود در سراسر كشور در تظاهرات مردمي مورد حمايت مردم قرار گرفت و عملا مردم اينگونه خواست و اراده خود را كه عموميت نيز داشت ابراز ميكردند. در مسأله اشغال سفارت نيز تأييد امام از همان ساعات اوليه پس از اشغال وجود داشت و ابراز شد و حمايت عمومي و گسترده مردمي به همان شكل كه براي تشكيل دولت بود و شايد هم بيشتر از آن وجود داشت. اين هم صحيح نيست كه خواست مردم هر جا مطابق خواسته ما بود از آن تمجيد كنيم و مردم را به عرش ببريم و هر كجا كه مطابق خواسته ما نبود آن را تخطئه كنيم.
ميردامادي افزود: آقاي يزدي اگر ميخواهند دليل اقدام دانشجويان را پيدا كنند به نظر من لازم نيست به مسائل سادهاي مثل چند تلفن از داخل سفارت در ساعات اوليه اشغال آمريكا به كاردارشان در وزارت امور خارجه را دليل پيچيده بودن و ابهامآميز بودن آن بدانند؛ چون اين مسأله كه مكرر در همان روزهاي اول اشغال سفارت در رسانهها مطرح شده بود؛ دو بخش از سفارت تا چند ساعت پس از ورود دانشجويان در اختيار كاركنان سفارت بود و همهي درهاي ورودي به اين دو قسمت را قفل كرده بودند و در داخل مشغول از بين بردن اسناد بودند و با تلفن هم با آمريكا و هم با كاردارشان در تماس بودند. اين تلفنها چطور مسأله را براي ايشان اينقدر پيچيده كرده من نميدانم. ولي توجه آقاي يزدي را به يك نكته هم بايد جلب كنم و آن اينكه اگر دولت در آن دوره ميتوانست عملكردي قابل قبول براي مردم داشته باشد و ضعيف عمل نميكرد، حوادث سيري كاملا متفاوت پيدا ميكرد. مشكل اصلي در اين بود كه در آن شرايط انقلابي كه طبعا شرايط جامعه و انتظارات مردم كاملا متفاوت از شرايط عادي است؛ دولتي ميتوانست موفق باشد كه متناسب با آن شرايط عمل كند و دولت موقت چنين دولتي نبود. آن دولت شايد ميتوانست يك دولت مناسب براي دوران عادي و دوران آرامش باشد ولي از عهدهي بحرانها و انتظارات دوران انقلاب برنميآمد و روشهاي متعارف و كلاسيك دولتي در آن شرايط جواب نميداد. مرحوم بازرگان خودش اين مطلب را در يك جمله كوتاه در همان زمان خوب بيان كرد و در مصاحبهاي با مقايسه بين بولدوزر و فولكس واگن اظهار داشت، ما نميتوانيم مثل بولدوزر حركت كنيم. بلكه مثل يك فولكس واگن آرام آرام حركت ميكنيم. ولي واقعيت اين بود كه در آن مسير ناهموار انقلاب، فولكس واگن جواب نميداد. مشكل اصلي در اين بود كه در آن شرايط پس از پيروزي انقلاب كه نظام قبلي ويران شده بود و نظم جديدي هم كه بتواند امور كشور را همچون دوران عادي و متعارف اداره كند هنوز به وجود نيامده بود، لذا ميبايد تا مدتها از انرژي، پتانسيل و نيروهاي مردمي براي جلوگيري و يا مقابله با بحرانها و معضلات استفاده ميشد تا به تدريج نظم جديد مستقر گردد و بر امور مسلط شود. ولي باور دولت موقت اين بود كه با سقوط شاه و تشكيل دولت «انقلاب پايان يافته» و «مردم بايد به خانه خود ميرفتند». در چنين شرايطي نتيجه و حاصل فقدان يك سازمان كارآمد دولتي از يك طرف و از طرف ديگر به خانه فرستادن مردمي كه آماده بودند براي دفاع از انقلابشان همه گونه فداكاري را انجام دهند، آن نابسامانيها ميشد كه قبلا اشاره شد.
وي با اشاره بر اينكه اين موضوع بحثي جداگانه لازم دارد و جايش در اين مصاحبه نيست، به ايسنا گفت: اگر عملكرد دولت موقت متناسب با شرايط و واقعيتهاي جامعه و انتظارات مردم بود، فاصله بين مردم و دولت به وجود نميآمد و تشديد نميشد، بسياري از مسائل هم در داخل و هم در خارج سيري متفاوت پيدا ميكرد.
ميردامادي در مورد اينكه گفته ميشود اگر اشغال سفارت آمريكا در شرايط سال 58 نتايجي داشته به اين معني نيست كه چنين روشي در هر شرايطي و هر زمان و مكاني ميتواند مفيد فايده باشد كما اينكه در مورد اصل انقلاب هم همينطور است، اظهار داشت: نوع كساني كه در انقلاب و مبارزاتي كه منجر به انقلاب و سقوط رژيم شاه شد حضور داشتهاند و در شكلگيري جمهوري اسلامي سهيم بودهاند و همچنين مردمي كه آن تجربه را پشت سر گذاشتهاند امروز و در اين دوره اگر مشكلات جدي هم ببينند در صدد انقلاب برنخواهند آمد و راههاي اصلاحي ديگر را تجربه و تجويز خواهند نمود، ولي نه به اين دليل كه از انقلاب خود در سال 57 پشيمان شدهاند و سقوط رژيم شاه را اشتباه ميدانند بلكه به اين دليل كه با توجه به تغيير و تحولات گسترده و عميق و تغيير شرايط هم در داخل كشور و هم در عرصههاي خارجي در شرايط امروز چنين روشهايي را عملي و معقول نميدانند و آن را برنميگزينند. در مورد اشغال سفارت آمريكا هم به همين شكل است. چنين اقدامي در آن روز ميتوانست در داخل كشور جلو تشتتها را بگيرد و وحدت ملي به وجود آورد و با تقويت و تعميق بعد ضداستعماري انقلاب امكان مداخله خارجي و ضربه زدن به نظام جديد و آسيبپذيري آن را به حداقل برساند ولي اقداماتي از اين نوع در شرايط تحول يافته امروز كاملا نتيجهاي معكوس در پي خواهد داشت و صرفا آسيبپذيري يك كشور يا نظام را بالا ميبرد.
رييس كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس ادامه داد: يكي از مشكلات امروز جامعه ما اين است كه افرادي با معيارهاي 20 سال يا 25 سال قبل، ميخواهند براي امروز نسخه بپيچند و مشكلات امروز را با روشهاي آن زمان حل كنند و اسم اين كار را هم ميگذارند اصولگرايي؛ در حالي كه اين اصولگرايي نيست بلكه توقف و انجماد ذهن در 20 سال قبل است كه فكر و ذهن افراد در آن دوره متوقف شده و تغيير و تحولات عميق و بنيادي در سطح بينالملل و در داخل كشور را درك نكرده و متناسب با آن رشد نكرده و تصور ميكند شعارهاي آن زمان يا روشهاي آن زمان امروز هم ميتواند مثمر ثمر باشد. نگاه و عملكرد اين افراد و گروهها باعث شده كه بسياري از حوادث تاريخي نتواند به طور صحيح مورد ارزيابي و قضاوت قرار گيرد. اگر دانشجويان آنروز هم امروز اظهار ميكنند براي تحقق اهداف انقلاب و مواردي همچون، استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي است. نميتوان به طور كليشهاي همان شعارها را تكرار كرد و روشهاي دو دههي قبل را تجويز كرد بلكه بايد متناسب با شرايط و واقعيتهاي امروز راه و روشهاي جديد را جستوجو كرد و از همين منظر است؛ نه اين اهداف اصلي تغيير كرده باشد. به هر حال به نظر من نه با معيارهاي 20 سال قبل ميتوان تحولات امروز را تحليل كرد و راه حل تجويز نمود و نه بالعكس.
ميردامادي با اشاره به بخشي از صحبتهاي دكتر يزدي مبني بر اينكه نظر امام در مسائل مهمي مثل اشغال سفارت سابق آمريكا يا استعفاي دولت با مسائل جزئي تغيير ميكرده است گفت: اين بيانصافي نسبت به امام است. آقاي يزدي ميفرمايند كه بعداز ظهر آن روز (روز 13 آبان 58) به ديدن امام رفتهاند و امام به ايشان گفتهاند كه بروند ببينند اين دانشجويان چه كساني هستند و آنها را بيرون بريزند ولي همان روز بعدازظهر اخبار تلويزيون جمعيت كثيري را جلوي سفارت نشان داده كه آقاي موسويخوئيني و حاج احمد آقا در بين آنها بودند و اين مسأله باعث شد تا امام تغيير عقيده بدهند و از دانشجويان حمايت كنند. من اگر بخواهم خوشبينانه نسبت به اين اظهارات قضاوت كنم، قضاوتم اين است كه آقاي يزدي در بخش اول اين اظهارات اشغال سفارت را در 13 آبان با مسائل هفتههاي اول پس از پيروزي، كه براي اولين بار سفارت آمريكا به وسيله فدائيان خلق اشغال شد و بلافاصله عليه آنها اقدام شد و از سفارت بيرون رانده شدند، اشتباه كردهاند و در بخش دوم اظهاراتشان مسائل روز اول را از مسائل روزهاي بعد تفكيك نكردهاند كه براي روشن شدن مطلب چند نكته را عرض ميكنم:
1- مرحوم حاج احمدآقا در روز اول هيچ حضوري در سفارت يا جلوي سفارت نداشتند و اولين باري كه ايشان به سفارت آمدند عصر روز دوم يا روز سوم (به احتمال قوي روز سوم) پس از اشغال سفارت بود كه روز و ساعت دقيق آن را از روزنامههاي آن زمان ميتوان به دست آورد.
2- اولين تماس تلفني از داخل سفارت با دفتر حضرت امام، حدود ساعت 12 ظهر همان روز سيزدهم آبان به وسيله آقاي موسويخوئيني صورت گرفت و از طرف ايشان از حاج احمدآقا خواسته شد كه به امام اعلام كنند كه افرادي كه اين اقدام را انجام دادهاند از دانشجويان مسلمان و مورد شناخت و اطمينان هستند. حاج احمد آقا از آقاي موسوي خوئيني خواستند گوشي را نگهدارند تا همان لحظه نظر امام را جويا شوند و بيان كنند. پس از چند دقيقه آمدند و نزديك به اين مضمون را گفتند كه امام مشغول نماز بودند من صبر كردم تا نماز ظهر ايشان تمام شد و موضوع را با ايشان مطرح كردم امام پس از شنيدن مطلب فرمودند جاي خوبي را گرفتهاند بگوييد محكم آن را حفظ كنند.
لذا نه در روز اول مرحوم حاج احمد آقا در سفارت بودهاند و نه حضرت امام نظرشان از ابتدا منفي بوده و نه در اثر اخبار تلويزيون نظر امام تغيير كرده است. با توجه به اين نكات چطور آقاي يزدي مطلب را آن طور بيان ميكنند، من نميدانم، و به خصوص چطور چنين مسألهاي كه از اهميت كمي هم برخوردار نيست، امروز بعد از گذشت 24 سال از آن واقعه ابراز ميشود و تاكنون هيچ اشارهاي به آن نشده است جاي تأمل دارد. ضمن اينكه كساني كه امام را ميشناختند به خوبي ميدانند كه اگر ايشان به تصميمي ميرسيدند نه تنها با حضور يك حاج احمدآقا در مقابل سفارت بلكه دهها حاجاحمدآقا هم اگر بودند، با اين مسائل تصميم امام عوض نميشد.
3- در رابطه با استعفاي دولت هم ايشان اظهار داشتهاند كه امام استعفا را ابتدا نپذيرفتند و آقايان بهشتي و هاشمي و موسوي اردبيلي را فرستادند كه استعفا پس گرفته شود ولي پس از آنكه راديو متن استعفا را پخش كرد امام استعفا راپذيرفتند. در اين مورد دو نفر از آقاياني كه از آنها اسم برده شده هستند و در صورت صلاحديد ميتوانند صحبت كنند. من فقط به اين نكته اشاره ميكنم كه قبل از پخش مطلب از راديو استعفاي دولتپذيرفته شده بود و اين طور نبود كه پخش مطلب از راديو تصميم امام را تغيير داده باشد.
4-در مورد اين بيان امام كه اشغال سفارت را انقلاب دوم ناميدند ايشان گفتهاند اين اقدام انقلاب نبود. طبعا انقلاب در معناي كلاسيك آن اجمالا به معناي ويران كردن يك نظم يا نظام با روشهاي انقلابي و ايجاد نظمي جديد ميباشد. امام هم در بيانشان چنين معنايي را نميگفتند و خودشان در توضيح اين مطلب اظهار داشتند اين انقلاب بزرگتر از انقلاب اول است چون انقلاب اول شاه را از ايران بيرون كرد و اين انقلاب آمريكا را از ايران بيرون كرد و ريشههاي نفوذ آمريكا در ايران را قطع كرد و به اين معنا تعبير به كار گرفته شده تعبيري منطقي است.
5- آقاي يزدي اظهار داشتهاند اين كه چند دانشجو محرمانه بنشينند و تصميم به چنين كاري بگيرند بعد هم كسي كه مورد مشورت قرار ميدهند به آنها بگويد لزومي ندارد به امام خبر دهيد ايشان از شما حمايت خواهند كرد مصداق يك توطئه است. اين مطلب ايشان حداقل اين نتيجه را دارد كه نشان ميدهد آقاي يزدي هم از طرفداران تئوري توطئه هستند. ولي اين كه در دلايل گفتهاند دانشجويان «محرمانه» دور هم نشستهاند و تصميم گرفتهاند، آيا انتظار ايشان اين بوده كه دانشجويان علني و در نشست عمومي چنين تصميمي بگيرند يا آن را به رسانههاي عمومي اعلام كنند تا محرمانه نباشد و توطئه نشود يا اصولا توطئه عليه چه كسي بوده است. آيا چون به امام اطلاع داده نشده توطئه عليه امام بوده يا عليه انقلاب بوده؟ اگر اين منظور را دارند كه امام بايد مدعي باشند كه ايشان خودشان از دانشجويان حمايت كردهاند. اگر منظور اين است كه اين توطئه عليه آمريكا بوده كه بعيد است ايشان اعتراض داشته باشند كه چرا عليه آمريكا توطئه شده است. در مورد اين موضوع هم كه چرا مسأله از قبل به اطلاع امام رسانده نشد در همان زمان هم در مصاحبهها اعلام شد كه دانشجويان از نظر تحليلي اين باور را داشتند كه اين اقدام مورد مخالفت امام قرار نخواهد گرفت ولي براي اطمينان بيشتر ميخواستند نظر امام را هم جويا شوند. آقاي موسوي خوئيني نيز ضمن تأييد تحليل دانشجويان تأكيد داشتند از همه موضعگيريهاي امام و اظهارات ايشان برميآيد كه ايشان با چنين اقدامي مخالف نخواهند بود. ضمن اين كه قرار شد پس از ورود به سفارت بلافاصله مسأله به اطلاع امام برسد و اگر ايشان مخالفتي داشتند دانشجويان بلافاصله سفارت را ترك كنند كه به همين ترتيب عمل شد و موضعگيري امام مؤيد تحليل اوليه دانشجويان بود.
6- آخرين مطلبي كه لازم است به آن اشاره كنم مطلبي است كه آقاي يزدي در مورد آقاي عبدي اظهار داشتهاند. ظاهرا در رابطه با آقاي عبدي اقدامات آقاي مرتضوي كافي نبوده و شرايط مناسب است تا هر كس كه مسألهاي از گذشته دارد عليالحساب ضربهاي به آقاي عبدي بزند آقاي يزدي هم همين كار را ميكنند اشكالي هم ندارد. اگر آقاي عبدي لازم دانستند خودشان انشاءالله اگر زماني شرايط برايشان فراهم شد پاسخ خواهند داد. ولي آقاي يزدي نبايد بياطلاع باشند كه آقاي عبدي قبل از دستگيري هم يك بار كه اين مسائل مطرح شد توضيح داد كه ايشان تاكنون آقاي اميرانتظام را جز از طريق تلويزيون نديده است و نه تنها ايشان بلكه نوع دانشجويان پيرو خط امام و فكر ميكنم هيچ يك از افراد شوراي هماهنگي دانشجويان آقاي اميرانتظام را حضورا نديدهاند. اقداماتي نيز كه به وسيله قوه قضائيه آن زمان انجام شده، خود آنها در موردش پاسخگو خواهند بود.
ميردامادي در پايان گفتوگوي خود با ايسنا تصريح كرد: ولي در مورد مطالبي كه ايشان - اميرانتظام - چه در مورد آقاي عبدي چه در موارد مشابه مربوط به دانشجويان در كتابش آورده، در خيلي از موارد صحيح نميباشد و در مواردي هم كاملا معكوس است كه من به يكي از موارد آن اشاره ميكنم: آقاي اميرانتظام در كتابش نقل ميكند كه آقاي موسويخوئيني در سخنراني خود در مقابل سفارت آمريكا اظهار داشته است كه اين افراد احتياجي به محاكمه ندارند و بايد بدون محاكمه اعدام شوند. اتفاقا متن سخنراني ايشان را هم به عنوان اسناد ضميمه كتاب آورده است. مطلبي كه در سخنراني آقاي موسويخوئيني در پايان همان كتاب هست اين است كه ما نظري بر محاكمه اين افراد نداريم بلكه معتقديم اين اسناد منتشر شود تا مردم مسؤولان خود را بشناسند. از اين نمونه ميتوان در مورد دقت و صحت بقيه مطالب هم قضاوت نمود.
البته مصاحبه ايشان برخي مطالب ديگر هم دارد كه كماهميتتر هستند يا در مواقع ديگر در مورد آنها صحبت شده است.