شنبه 15 آذر 1382

گفت‌وگوي تفصيلي ايسنا با محمد خاتمي

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس سياسي

«فرزند فاضل، با تقوا و متعهد» حضرت امام خميني(ره) ومنتخب ملت شريف وبزرگوارايران حجت‌الاسلام‌والمسلمين سيد محمد خاتمي، رييس‌جمهور اسلامي ايران ، همزمان با «روز دانشجو» و در آستانه‌ي پنجاهمين سالگرد شهادت «سه آذر اهورايي» در گفت و گويي تفصيلي و مهم به سوالات خبرگزاري دانشجويان ايران پاسخ داد. بي هيچ مقدمه بخش نخست اين پرسش و پاسخ در دو قسمت ارائه مي‌شود. يادآور مي‌شود بخش دوم اين پرسش وپاسخ فردا 16 آذرماه ارسال خواهد شد. انشاالله

** ايسنا: از حوادث‌ ناگوار و فراموش‌ نشدني‌ دهه‌ 70 در ايران‌ ماجراي‌ قتل‌هاي‌ زنجيره‌اي‌ است‌. برخورد قاطع‌ رييس‌ جمهور و اهتمام‌ براي‌ ريشه‌ كن‌ كردن‌ يك‌ معضل‌ در نظام‌ نيز در نوع‌ خود بي‌سابقه‌ بود.

حادثه‌ كوي‌ دانشگاه‌ نيز به‌ عنوان‌ يك‌ فاجعه‌ كم‌نظير دل‌ مردم‌ و نيز مسؤولين‌ ارشد كشور را به‌ درد آورد و هيجاني‌ تاريخي‌ در ميان‌ مردم‌ و مسؤولين‌ براي‌ جبران‌ پيامدهاي‌ آن‌ به‌ وجود آمد، ولي‌ ظاهرا تنها قربانيان‌ آن‌ عواطف‌ دانشجويان‌ بود.

از طرف‌ ديگر حركت‌هاي‌ پرهياهويي‌ براي‌ جلوگيري‌ از مفاسد اقتصادي‌ و برخورد با به‌ اصطلاح‌ دانه‌درشت‌ها در سال‌هاي‌ اخير آغاز شد ولي‌ باز هم‌ ابتر ماند...

فهرست‌ اينگونه‌ پرونده‌هاي‌ نافرجام‌ يا بافرجام‌ مبهم‌ بس‌ طولاني‌ است‌ و البته‌ در دل‌زدگي‌ و تضعيف‌ اعتماد عمومي‌ به‌ ويژه‌ دانشجويان‌ و دانشگاهيان‌ نقش‌ به‌ سزايي‌ داشته‌ است‌. سوالي‌ كه‌ اينجا مطرح‌ مي‌شود، اين‌ است‌ كه‌ چرا پرونده‌هاي‌ كلاني‌ كه‌ نتيجه‌ آن‌ها مي‌تواند تحولي‌ مثبت‌ در ساختار سياسي‌ اجتماعي‌ و جلب‌ اعتماد عمومي‌ داشته‌ باشد، عموماð عقيم‌ و ابتر مي‌مانند يا فرجامي‌ مبهم‌ مي‌يابند؟ آيا اهتمام‌ كافي‌ براي‌ حل‌ اين‌ مسائل‌ وجود ندارد؟ ايا قواي‌ سه‌ گانه‌ و مسؤولان‌ عالي‌ رتبه‌ كشور هماهنگي‌ و همدلي‌ لازم‌ را در اين‌ زمينه‌ ندارند؟ آيا اختلافات‌ سياسي‌ مانع‌ موفقيت‌ و باعث‌ نافرجامي‌ پرونده‌هاي‌ كلان‌ در كشور مي‌شود؟ به‌ راستي‌ علل‌ و زمينه‌هاي‌ اين‌ نافرجامي‌ يا ابهام‌ در فرجام‌ پرونده‌هاي‌ كلان‌ و ملي‌ چيست‌؟

رييس‌جمهور: موضوعات ديگري هم بوده است، ولي بلحاظ برجستگي خاص اين سه موضوع به ذكر آنها اكتفا شده است. البته همه موارد پيگيري شده است، گرچه دولت مسؤول پيگيري همه جوانب نبوده است و معتقدم آنچه به ما مربوط مي شود در حد توان انجام داده ايم.

ببينيد، يك تفكر بسيار خطرناك كه بصورت يك جريان مؤثر درآمده بود، در بخشي از مهمترين دستگاه امنيت كشور رخنه كرده بود كه امنيت را در حذف آن چيزي مي دانست كه نمي پسنديد و اين پسند نيز نوعاð ناشي از توهمات و نيز تحليلهاي مبتني بر پيش فرضهاي باطل بود و در عمل هم پاي بند ميزاني و مصلحتي نبود، به كسي هم پاسخ نمي داد. با اين تفكر و جريان ناشي از آن قوي ترين برخوردها (كه در اختيار دولت بوده) به عمل آمد و بقيه كار به ديگران سپرده شد. من هم معتقدم بهتر از آنچه شد (يا نشد) كار مي توانست پيگيري شود.

ولي امروز دستگاه اطلاعاتي ما قوي ترين، منطقي ترين، موفق ترين و منزه ترين دستگاه امنيتي است كه امنيت را بسيار عميق مي بيند و از سطحي نگري دور است. امروزه دستگاه امنيتي ما، بحق چشم و چراغ جامعه، نظام و مديريت كشور است و در عين قاطعيت، بهيچ وجه عامل كور سركوب نيست. بلكه اگر هم اقدامي بكند در صدد معالجه است. پاسخگو هم هست، پشتوانه فكري و تجربي بسيار ارزنده اي هم دارد و در عرصه داخلي و خارجي موفقيتهاي بزرگي داشته است. البته وزارت اطلاعات، مظلوم ترين دستگاه هم هست در حاليكه محور و مدار اطلاعات و امنيت كشور است (يا بايد باشد)، از وجود دستگاهها و فعاليتهاي موازي هم رنج مي برد كه ان شاء الله بصورتي معقول بايد حل شود.

اما راجع به فاجعه 18 تير 1378 . آنچه با دانشگاه و دانشجو شد جفا بود و بنده آنچه را كه به دانشگاه مربوط است از بعضي رفتارهاي شورشگرانه و اقدامات تخريبي كه نوعاð در بيرون دانشگاه بود جدا مي كنم.

نحوه برخوردي كه با دانشجو و دانشگاه شد متأسفانه بخشهايي از دانشجويان را به سمت شيوه هاي تندتر و احياناð غيرمنطقي تر سوق داد. متأسفانه در بيشتر مواقع همه چيز ما در حال ارزيابي مي شود و به محض اينكه تندي و كژي پيش آمد برآشفته مي شويم. هيچگاه بررسي نمي كنيم كه كدام عوامل كار را به اينجا كشاند و همه برخوردهاي دستگاههاي ما چقدر در اين وضعيت مؤثر بود.

بايد دانشگاه را درك كرد، بايد دانشجو را شناخت و حرمت او را نگاه داشت. شور، شعور، احساس مسؤوليت، تحول خواهي، نوآوري و البته شتابزدگي در متن حركتهاي دانشجويي است و طبيعي هم هست و خود همين امور موجب تحرك و پويايي جامعه، هوشياري حكومت و اصلاح آن مي شود.

برخورد نسنجيده، جاهلانه يا مغرضانه با دانشگاه، سبب خواهد شد كه دست كم بخشهايي از دانشگاه هم از مسير منطقي و منصفانه خود خارج شود و از يكسو به سختگيريهاي بيشتر نسبت به دانشگاه بيانجامد و از سوي ديگر باز هم حركتهاي تند و ريزشها و دوري از مركزها در دانشگاهها بيشتر شود و اين تسلسل خسارتهاي بزرگي را ببار مي آورد.

البته منظور من اين نيست كه هرچه هر دانشجويي مي گويد درست است؟ مگر هرچه بخشهاي ديگر مي كنند و مي گويند درست است؟ آنچه مهم است ايجاد زمينه هاي تعامل منطقي است كه موجب اصلاح مي شود.

و نيز از نظر دور نداريم كه در جوامعي نظير جامعه ما كه هنوز تا شكل گيري و مقبوليت و نهادينه شدن نهادها و تشكلهاي مدني كه لازمه گريزناپذير يك جامعه مردم سالار است فاصله داريم، تأثيرپذيري دانشگاههايمان از نيروها و حركتهاي بيرون دانشگاه را نبايد انكار كرد و مراد من از جريانهاي بيرون صرفاð تشكلها و گروهها و باندهاي سياسي نيست بلكه ارگانهاي رسمي و حكومتي هم مي كوشند از استعداد و مقبوليت دانشگاه و دانشجو به نفع خود استفاده كنند و همين امر هم لطمه به دانشگاه مي زند.

علاوه بر اين مديريت دانشگاههاي ما هم با مشكل مواجه است و حرمت، قدرت و اختيار لازم و طبيعي براي مديران دانشگاههاي ما وجود ندارد. توقعات فراواني داريم، ولي اختيارات مدير محدود است و محصور در جريانها و نهادهايي است كه خودمختار يا شبه خودمختار عمل مي كنند. دولت كوشيده است و مي كوشد تا مديريت دانشگاهها را بيشتر به حساب بياورد، ولي شكستن اين سد ديوان سالاري و تأمين نيازهاي واقعي مادي و معنوي دانشگاهها درحد مطلوب نيست.

ونكته آخر اينكه بايد بپذيريم كه پيشرفت علمي، فني و مديريتي كشور متكي بر وجود دانشگاههاي علم پرور، انديشه ساز و مبتكر است و هيچ چيز نبايد به اين هدف والا لطمه بزند.

دانشگاه غيرسياسي يك دانشگاه مرده است. در عين حال دانشگاهي كه از اهداف علمي و تحقيقي خود هم دور بماند ديگر دانشگاه نيست. دانشگاه هم بايد زمينه ساز رشد و پرورش مردم سالاري باشد و هم كانون علم و تحقيق و بالاخره داراي اهتمام به هويت ملي و فرهنگي و ديني و مدافع استقلال و عزت و پيشرفت كشور.

در مورد مفاسد اقتصادي كه مبارزه با آن مهم نيز هست كارهاي فراوان و احياناð مهمي صورت گرفته است، گرچه خوشبختانه در اين مدت سعي كرده ايم از هياهوهايي كه معمولاð بمنظور بهره برداريهاي سياسي و باندي از قضيه مي شود پرهيز كنيم. ميان سه قوه تفاهم قابل قبولي ايجاد شده است و ستاد هم كارهاي خوبي هم بلحاظ مبنايي و هم اجرايي كرده است. توجه دولت بيشتر به اصلاح ساختار و شناخت گلوگاههاي فساد و تصرف منطقي براي درمان آن بوده است. لوايحي نيز تقديم مجلس شده است و يا مقررات مناسب و سازوكارهاي لازم هم طراحي و اجرا شده است و هر مسؤولي در حيطه خود وظيفه نظارت و اقدام پيدا كرده است.

در عين حال بخصوص وزارت اطلاعات بي هياهو كارهاي بسيار ارزنده اي كرده و مي كند و با هماهنگي قوه محترم قضائيه امور پيگيري مي شود.

پرونده هاي مختلفي كه تهيه شده است براي بررسي قضايي به دادگاه رفته و پرونده هاي ديگري هم در دست اجرا است. البته خود قوه قضائيه هم پيگيريهاي ويژه خود را دارد.

متأسفانه در جو سياست زده جامعه همه چيز و همه كار خيلي زود از مسير اصلي خود خارج مي شود و بصورت ابزاري براي قدرت نمايي جناحي و باندي و دست آويزي براي مچ گيري و كوبيدن در مي آيد. البته همه اينها طبيعي است، هرچند مطلوب نيست و لازمه سير به سوي استقرار مردم سالاري در جامعه اي است كه قرنها اسير خودكامگي و وابستگي بوده است.

تغيير اساس فرهنگ عادت شده خودكامگي به فرهنگ مردم سالاري با بخشنامه و مقررات حاصل نمي شود و نيازمند زمان است.

** ايسنا: شما هميشه‌ با قهرمان‌پروري‌ و شخص‌پرستي‌ مخالف‌ بوده‌ايد و به‌ ويژه‌ در عرصه‌ سياسي‌ مهمترين‌ نقش‌ و وظيفه‌ را متعلق‌ به‌ مردم‌ و نهادهاي‌ مدني‌ دانسته‌ايد. در عين‌ حال‌ استعداد ملت‌ ايران‌ در پرورش‌ نخبگان‌ علمي‌، فرهنگي‌ و سياسي‌ همواره‌ زبانزد بوده‌ است‌. ديدگاه‌ شما اساسا در مورد نخبه‌پروري‌ و شكوفايي‌ چهره‌هاي‌ برجسته‌ در جامعه‌ چيست‌؟

از طرف‌ ديگر كشور ما از غيبت‌ و يا فقدان‌ برجستگان‌ فكري‌، علمي‌ و سياسي‌ خود رنج‌ برده‌ و مي‌برد و از مسائل‌ كلان‌ اجتماعي‌ مطرح‌ در آن‌ مسأله‌ «فرار مغزها»ست‌. در حالي‌ كه‌ علاوه‌ بر غيبت‌ نخبگان‌، ما در برخي‌ حوزه‌ها با عزلت‌ نشيني‌ و يا به‌ انزوا كشاندن‌ آنها مواجه‌ هستيم‌.

شما به‌ عنوان‌ رييس‌ جمهور و رييس‌ شوراي‌ عالي‌ انقلاب‌ فرهنگي‌ چه‌ ارزيابي‌ از اين‌ مسأله‌ داريد و چه‌ راهي‌ براي‌ جلب‌ مشاركت‌ بيشتر نخبگان‌ فرهنگي‌، اجتماعي‌، اقتصادي‌ و سياسي‌ و بهره‌مندي‌ بيشتر جامعه‌ از حضور آنان‌ مدنظر داريد؟

در اين‌ جا فرصت‌ را مغتنم‌ شمرده‌ و ارزيابي‌ حضرتعالي‌ را درباره‌ يكي‌ از نخبگان‌ كشور يعني‌ مهندس‌ ميرحسين‌ موسوي‌، مي‌پرسيم‌. وضعيت‌ و موقعيت‌ ايشان‌ را به‌ عنوان‌ كسي‌ كه‌ در بحراني‌ترين‌ شرايط‌ مديريت‌ دولت‌ را برعهده‌ داشت‌ چگونه‌ ارزيابي‌ مي‌كنيد؟ شما و دولت‌ شما چه‌ ميزان‌ در جهت‌ بهره‌گيري‌ از تجارب‌ ايشان‌ تلاش‌ كرده‌ايد؟

رييس‌جمهور: اولاð بايد مفهوم كلمات را مشخص كرد. در جامعه ما ابهامات فراوان منشأ سوء تفاهمات مي شود. از جمله مراد از قهرمان و قهرمان پروري چيست يا نخبگان واقعاð چه كساني هستند؟ بهرحال زمينه سازي براي پرورش استعدادها و بكارگيري آنها از مهمترين وظايف جامعه و در محور آن حكومت است. آنچه بد است اينكه كساني بدون صلاحيتهاي علمي و عملي از امتيازات ويژه برخوردار باشند.

نخبگان فرهنگي، علمي و سياسي و ... يعني آنان كه داراي تواناييها، شايستگيهاي بيشتر علمي و هنري و سياسي و صاحب تجربه افزون تر هستند. بزرگترين سرمايه هاي جامعه اند و بهمين اندازه ايجاد امنيت سياسي، اخلاقي و اجتماعي و حقوقي آنان و نگاهداشت حرمت و منزل اجتماعي آنان مهم است.

مديريت شايسته آن است كه بهتر و بيشتر مي تواند از اين سرمايه بهره برداري كند يا بهتر بگويم زمينه بهره رساني اين بخش از جامعه را به كشور و ملت فراهم آورد. از جمله مهم اين است كه در مسير تصميم گيري (كه كار مديريت است) و مقدماتي كه منجر به تصميم گيري مي شود (يعني تصميم سازي) بهترين انديشه ها و تجربه ها و شايستگي ها قرار گيرند.

من اصلاð موافق نيستم كه جامعه ما از غيبت برجستگان فكري، علمي و سياسي خود رنج مي برد، پس اين همه رشد علمي، تحقيقي، اقتصادي، صنعتي و فرهنگي از كجا آمده است؟ جهش بخش علمي و تحقيقي ما در عرضة مطالب و مقالات علمي و ابتكارات صنعتي، سه چهار برابر شدن عناوين كتابها، رشد 8/7 (هفت و هشت‌دهم) درصدي اقتصاد كشور، رشد بالاي 11 (يازده) درصدي صنعت و معدن و بالاي 10 (ده) درصدي كشاورزي و نيز اينهمه تأسيسات عظيم كه عمدتاð با همت مديران و صاحبان انديشه و ابتكار ايراني برپا شده است چه پشتوانه مهمي براي علم و اقتصاد كشور فراهم آمده است. آيا اينهمه را افراد ناتوان مي توانند انجام دهند؟ آيا مديريتهاي ما بدون بكارگيري شايستگي هاي علمي و عملي در عرصه هاي مختلف مي توانستند به اين موفقيتها نايل شوند؟

متأسفانه آنچه بيان مي شود بيشتر كمبودها و نارساييها است كه البته وجود دارد و احياناð بزرگنمايي مي شود. دست آوردهاي درخورد تقدير كشور طي اين سالها چه در عرصة بين المللي و چه داخلي ناديده انگاشته مي شود يا مورد بي مهري قرار مي گيرد.

اما من هم موافقم كه بهره گيري از اين توان و سرمايه و حفظ حرمت و اعتبار نخبگان و خدمتگزاران برجسته نهادينه نشده است و چه بسا در مواردي به آنها جفا بشود يا وفاي كمتري ببينند و شايسته سالاري بايد بصورت سازوكاري مطمئن درآيد.

مسأله فرار مغزها مسأله پيچيده اي است. هم جهاد دانشگاهي و هم وزارت علوم، تحقيقات و فناوري مسؤول بررسي علمي اين پديده شده اند تا ببينيم اولا تا چه حد اين ادعا درست است و آيا مبالغه اي در آن صورت نگرفته است؟ ثانيا كاستيها و نارساييهاي موجود در جامعه كه احيانا منجر به اين پديده شده است چيست؟ و كداميك از آنها با قانون و مقررات قابل حل است و چقدر از آن نيازمند تغييرات اساسي در جو سياسي، فرهنگي و اجتماعي جامعه است؟

فقط اشاره اي بكنم؛ اوايل روي كارآمدن اين دولت اقبالي كه اهل فكر و نظر و ازجمله ايرانيان صاحب امكانات و دانش كه در خارج بوده اند به ايران و به نظام نشان دادند فوق العاده بود. ولي چرا آن شور و هيجان فرو نشست؟ و امروز كساني مي كوشند بيش از حد طبيعي وضع را ناگوار نشان دهند، ولي واقعاð اگر روندي كه بعد از دوم خرداد پديد آمده بود ادامه پيدا مي كرد ما از نظر اقتصادي، اجتماعي و بين المللي، علمي و ... بيش از اين پيشرفت نكرده بوديم؟

بايد اين احساس را تقويت كنيم كه نظام متكي به مردم است. اين كشور تعلق به مردم دارد و حس ملي و وابستگي به ميهن و كشور و نظام را با حرمت نهادن به مردم، برآوردن مطالبات واقعي آنان و نشان دادن خدمتگزاري تقويت كرد. وقتي شعار جامعه مدني و ايران براي ايرانيان مطرح شد دقيقا براساس نياز زمان و نيز آرمان درستي بود كه در پس آن نهفته بود. شايد ما در عملي كردن آن كوتاهي داشته ايم، ولي موانع ذهني و عيني و تاريخي فراوان هم پيش روي تحقق اين شعارها وجود داشته و دارد. بهرحال مطمئنا آنچه شده است متناسب با نياز و نيز شايستگيهاي ملت ايران نيست، ولي حركتهاي انجام شده نيز كم و كوچك نبوده است.

جناب آقاي مهندس موسوي از نزديك ترين دوستان و مشاوران من هستند و انصافاð كه بزرگوارانه و سخاوتمندانه دانش و بينش خود را در اختيار نهاده اند، كمتر مسأله مهمي است كه در درجه اول از نظر و مشورت ايشان درباره آن استفاده نكنم.

البته ايشان به دلايلي كه اگر روزي لازم بدانند خواهند گفت علاقمند به پذيرش هيچ سمت رسمي نبودند و نيستند و رسماð آنچه انجام مي دهند رياست فرهنگستان هنر و تدريس در دانشگاه است كه در هر دو بخش هم منشأ خدمات فراوان و ارزنده بوده اند. و مطمئناð هم دولت و هم مردم قدر بزرگواراني چون جناب آقاي مهندس موسوي را مي دانند.

** ايسنا: استقلال‌ و رهايي‌ از بيگانگان‌ از آرمان‌هاي‌ تاريخي‌ ملت‌ ايران‌ بوده‌ است‌. در طول‌ تاريخ‌ سيطره‌ و تجاوز و يا دخالت‌هاي‌ بيگانگان‌ در سرنوشت‌ ملت‌ هميشه‌ از موانع‌ تكامل‌ و توسعه‌ اين‌ مرز و بوم‌ و از عوامل‌ مزاحم‌ سربلندي‌ و سرفرازي‌ ملت‌ بوده‌ است‌. در شرايط‌ فعلي‌ تصور مي‌شود، آرمان‌ استقلال‌طلبي‌ و روحيه‌ استقلال‌طلبي‌ كه‌ با انقلاب‌ اسلامي‌ منزلتي‌ عظيم‌ يافت‌، به‌ ادله‌ مختلف‌ در معرض‌ تعرض‌ قرار گرفته‌ است‌. از سويي‌ زمينه‌ هايي‌ نگاه‌ به‌ بيرون‌ را تمهيد و جرياناتي‌ آن‌ را ترويج‌ مي‌كنند. تحليل‌ شما از اين‌ مسأله‌ چيست‌؟ به‌ طور مشخص‌ رسالت‌ جريان‌ روشنفكري‌ ديني‌ در قبال‌ اين‌ مسأله‌ چه‌ مي‌باشد؟

يكي‌ از اركان‌ اصلي‌ شعارهاي‌ انقلاب‌ اسلامي‌ ايران‌، «آزادي‌» و رفع‌ محدوديت‌هاي‌ اعمال‌ شده‌ از سوي‌ حكومت‌هاي‌ استبدادي‌ بوده‌ است‌. قانون‌ اساسي‌ به‌ عنوان‌ ثمره‌ انقلاب‌ نيز ضرورت‌ تامين‌ آزادي‌هاي‌ اجتماعي‌ و حفظ‌ كرامت‌ و حقوق انسان‌ را مورد تاكيد قرار داده‌ است‌. در حالي‌ كه‌ 25 سال‌ از حاكميت‌ جمهوري‌ اسلامي‌ در ايران‌ مي‌گذرد، ارزيابي‌ شما از وضعيت‌ و جايگاه‌ آزادي‌ در كشور و ميزان‌ تأمين‌ و مراعات‌ حقوق بشر در جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ چيست‌؟ در اين‌ رابطه‌ برخي‌ معتقدند جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ در مقايسه‌ با گذشته‌ و بسياري‌ از كشورهاي‌ جهان‌ از رشد قابل‌ توجهي‌ در تأمين‌ آزادي‌هاي‌ مدني‌ و به‌ رسميت‌ شناختن‌ تضارب‌ آرا و ديدگاه‌ها و حقوق بشر برخوردار است‌. اما در مقابل‌ برخي‌ ديگر اعتقاد دارند با وجود آنكه‌ آزادي‌خواهي‌ از آموزه‌ها و تعاليم‌ اصيل‌ و اساسي‌ انقلاب‌ اسلامي‌ بوده‌ است‌، وضع‌ موجود نمي‌تواند رضايت‌بخش‌ باشد و وضعيت‌ حقوق بشر، آزادي‌ بيان‌ و آزادي‌ مطبوعات‌ را در اين‌ زمينه‌ مثبت‌ ارزيابي‌ نمي‌كنند و آنرا متناسب‌ با شان‌ ملت‌ ايران‌ و قانون‌ اساسي‌ نمي‌دانند. تحليل‌ جنابعالي‌ درخصوص‌ اين‌ مسأله‌ چيست‌؟ اصلي‌ترين‌ مخالفان‌ آزادي‌ كدام‌ جريانات‌ هستند و هدفشان‌ چيست‌؟ رسالت‌ مدافعان‌ آزادي‌ و بهترين‌ روش‌ دفاع‌ از آن‌ چه‌ مي‌باشد؟ قواي‌ مختلف‌ نظام‌ مسؤوليت‌شان‌ در تأمين‌ آزادي‌ها چيست‌ و براي‌ تحقق‌ اين‌ مسأله‌ چه‌ اصلاحاتي‌ بايد در خود انجام‌ دهند؟

رييس‌جمهور: من بارها گفته ام در يكصدسال اخير خواست عمومي و جدي مردم، استقلال، آزادي و پيشرفت بوده است و در لحظه اخير تاريخ، مردم ما اينهمه را در انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام يافتند و به آن دل دادند، چرا كه در اين انقلاب هويت تاريخي مردم با خواست تاريخي آنان همسو مي شد و انتظار داشته و دارند كه در ضمن جمهوري اسلامي اين خواست تاريخي تأمين شود. متأسفانه هم در زمينه استقلال و هم آزادي سوء تفاهمات مهمي (دست كم در ميان نخبگان) وجود دارد كه خود ناشي از يك بيماري تاريخي، يعني آشفته فكري در دوقرن اخير است.

طبعاð در استقلال عدم وابستگي به بيگانه نهفته است و در آزادي رهايي از قيد و بندهاي تحميلي ولي آيا استقلال بمعني نفي مطلق غير از خود است و آزادي يعني حتي رهايي از قانون و نيز معيارهاي اخلاقي؟

مي بينيد كه در جامعه از يكسو آزادي در آزادي وابستگي به غير و نفي هويت ملي و ديني هم تعبير مي شود و از سوي ديگر كساني هستند كه هرگونه شناخت از غرب و گفتگو و تعامل از سر حكمت با آن را نيز وابستگي مي دانند. اين افراط و تفريطها مشكل آفرين است. جامعه ما به لحاظ تاريخي بخصوص در سطح نخبگان بيشتر از دو احساس شديد كه هر دو مانع تفكر و انتخاب است رنج مي برد و آن نفرت و شيدايي است. بر جهان مدرن نيز به نحو ديگر اين احساس حاكم است كه از جمله به نقاط ديگر جهان يا مستقيم يا بصورت عكس العمل صادر مي شود و مزيد بر علت مي شود.

در تاريخ يكصد ساله ما يا غرب با همه جوانب فكري، مدني سياسي و علمي آن مورد مورد نفرت است و هرچه غربي است يا غرب مي پسندد مردود است و نوعي حس بيگانه ستيزي در اين مورد حاكم است. چنانكه آن را در حركتهاي انحرافي افراطي موجود در جهان اسلام كه در واقع اعلام جنگ تمام عيار با تمدن غرب و غربيها است مي بينيم. و يا نوعي شيفتگي و شيدايي كه گويا هيچ تجربه اي براي پيشرفت و عظمت و سعادت جز آنچه غرب داشته است وجود ندارد و همه چيز غربي خوب است و بي چون و چرا بايد پذيرفت و همه هويت ملي و ديني و فرهنگ و ميراث و مواريث را در برابر آن بايد فدا كرد. در چنين فضايي معلوم است كه تكليف مفاهيم و موازين مهمي چون استقلال و آزادي و ... چه مي شود. و تأسف بارتر اينكه اين دو احساس بنحوي به داخل حكومت سرايت كند و قدرت سياسي و تبليغي نيز پشتوانه آن گردد.

البته در تحليل روان شناختي غرب (اگر با تسامح اين تعبير را بپذيريم) ما شاهد دو حس قوي هستيم يكي بيگانه ستيزي Xenophobia و ديگري Narcissism يا خود پسندي و خودمداري و خودپرستي.

دشمن ستيزي مضمون سياستهاي بين المللي بخصوص در دوران جنگ سرد است. غرب سياسي (و پشتوانه آن اقتصادي) نياز به دشمن دارد كه طي چند دهه آن را در چهره كمونيسم مجسم مي كرد و از جهان سوسياليسم چنان دشمن وحشتناكي مي ساخت تا افكار عمومي غربيان را قانع كند تا هرچه را سياستمداران مي كنند مورد تأييد قرار دهند و بسياري از جنايتها، كودتاها و كارشكنيها و دخالتها احياناð به بهانه مبارزه با كمونيسم انجام شد و افكار عمومي تحريك شده غرب هم يا آنرا ستود و يا بي تفاوت نسبت به آن گذشت.

به دشمني با غرب نيز از سوي ديگر با تصوير يك غول وحشتناك از سرمايه داري غرب در اردوگاه سوسياليسم بخصوص قرائت استاليني از كمونيسم دامن زده شد. هر دو اردوگاه با تقويت حس بيگانه ستيزي راه خود را به جلو مي گشودند تا اينكه اوضاع بهم خورد و اردوگاه سوسياليسم از پا درآمد و يا از رمق افتاد، ولي غرب سياسي با احساس غرور بيشتر باقي است و ميداندار صحنه نيز بعد از جنگ جهاني دوم آمريكاييها هستند و دشمن ستيزي و بيگانه ستيزي آمريكا اينبار در دشمن به حساب آوردن اسلام (بخصوص اسلام سياسي) به ميدان آمده است. همانگونه كه مي دانيد در جنگ تمدنهاي آقاي هانتينگتون گرچه از چند تمدن نام مي برد، ولي خطرناكترين و در واقع دشمن اصلي را اسلام مي داند كه گسل ميان آن و تمدن غرب شديداð فعال است.

در كنار اين ”زنوفوبيا” بايد حس خود پرستي يا ”نرسسيسم” غربي را كه خود را مدار و محور عالم، حقيقت و انسان مي داند نيز افزود. چنانكه از جمله در نظريه معروف ” پايان تاريخ” آقاي فوكوياما (شرقي آمريكايي شده)، ديديد كه رؤياي خودپرستانه اش را در حاكميت بي چون و چراي ليبرال دموكراسي كه آن را حلقه نهايي حركت تكاملي بشر مي داند جستجو مي كند.

اين دو حس خطرناك را بخصوص شما در رفتارها و استراتژيها و سياستهاي امروز نومحافظه كاران آمريكا مي توانيد ببينيد.

تأثير و تأثر شرايط تاريخي ما و جهان غرب متأسفانه ما و نخبگان ما را نيز با مشكل روبرو كرده است.

در تاريخ يكصد ساله خود دچار يك تناقض مهم در ميان نخبگان بوده ايم (كه منشأ جنگ گسترده اي شده است و امروز هم ادامه دارد) يكي غيرپرستي كه ناشي از يك نوع احساس حقارت و نيز بريدگي از هويت ديني و ملي خود است و صاحب اين احساس را به پيروي بي چون و چراي از غرب (آنهم نوعاð در سطح ظواهر و مظاهر) مي راند كه شما مي توانيد ردپاي آن را امروز هم در خلال دعواهاي موجود در جامعه ما در يابيد و كساني را پيدا كنيد كه مي گويند ما بايد از وضعيت فعلي (كه درباره آن هم سياه نمايي مي شود و خيلي هم از سياست تبليغي غرب اثرپذيري وجود دارد) رهايي يابيم، ولو بدست آمريكا باشد!!! يا كسانيكه اصلاð حاضر نيستند تجربه ممتاز و مستقلي را در مسير رهايي و استقلال و آزادي بپذيرند و راه را همان راه غربيان مي دانند، غافل از اينكه غرب و شرق داراي دو تاريخ، دو سرنوشت و دو مختصات هستند. اينها دنباله همان جريان خودباخته و شيفته اي هستند كه نه خود اهل تفكرند و نه مي گذارند تفكر شكل بگيرد. در برابر اين غيرپرستي (همان خودپرستي غربي كه به اينسوي عالم كه آمده است اينچنين مسخ شده است) كساني را داريم كه همه وجودشان نفرت است و واقعاð نفرت كلمه نفرت انگيزي است. هوشياري خوب است. دشمن را، موانع را، مشكلات را بايد شناخت و حتي با آنها مبارزه كرد، ولي نفرت چشم را كور مي كند. در سايه آن همه چيز را سياه مي بيند يا سياهي را غليظ تر احساس مي كند، همه جا پر از وحشت مي شود و قدرت تفكر بكلي سلب مي گردد.

غرب فقط سياستهاي استعماري نيست. بسياري از عالي ترين مفاهيم در غرب بوجود آمده يا در دنياي مدرن بازنگري و طرح شده است، هرچند در تطبيق و مصداق ممكن است چيز ديگري تحقق يافته باشد.

حقوق بشر مفهومي عالي و دل انگيز است، هر چند از سوي خودپرستان بيگانه ستيز مورد سوء استفاده قرار گرفته است. مفهوم دموكراسي، دست آورد بزرگ تاريخ بشري و نفي كننده خودكامگي است، هرچند در خود غرب هم عملا دموكراسي با مشكلاتي روبرو است و در بيرون غرب هم مراد قدرتهاي داعيه دار دموكراسي از دموكراسي سركوب ديگران وابسته نگاه داشتن و اقماري كردن كشورها حول متروپل قدرت بي مهار جهاني است.

ولي اينها همه نه از ارزش حقوق بشر مي كاهد و نه از قدر و منزلت دموكراسي. حق و حرمت انسان، كرامت ذاتي او، حق انتخاب و آزادي، كنترل و مهار قدرت، برآمدن قدرت از اراده مردم و مسؤوليت در برابر نهادهاي مردمي و صدها مورد ديگر امور ارزشمند و بي بديلي هستند.

ولي نفرت سبب كوري چشم مي شود و بسياري از اين مفاهيم چون دست آورد غرب است بد و زشت ديده مي شود.

البته اگر ما هويت خود را حفظ كنيم مي توانيم همه اين مزايا را سازگار با منافع و موازين بومي خود داشته باشيم. چنانكه انقلاب ما دموكراسي ديني را مطرح كرده است. البته مردم سالاري مقوماتي دارد كه بدون آن فقط نام مردم سالاري باقي مي ماند. دموكراسي چه ديني و چه غير ديني آن با خودكامگي، با محدود كردن آزاديهاي سياسي و ... نمي سازد. ملت ما خواستار جمهوري اسلامي شده است و شرط آن اينكه جمهوريت و اسلاميت در برابر هم قرار نگيرند.

ما در داخل هم دچار هم ”زنوفوبيا” و هم ”نرسسيسم” هستيم و البته دراثر بيماري خاص جوامع ما مي توان از حس سوم بيگانه پرستي هم سراغ گرفت.

من جلد سوم كتاب خود درباب سياست را به بررسي سير انديشه سياسي و واقعيت سياست در جهان اسلام، بخصوص در ايران در يكصدوپنجاه سال اخير اختصاص داده بودم كه كار گل سياست ما را از فضاي مطبوع انديشه ورزي در سياست دور كرد.

بنظر من در اين يك قرن و نيم جوامعي مثل جامعه ما شاهد سه جريان است:

1- سنت گرا يا بهتر است بگوييم سنت پرست

2- غرب گرا يا بهتر است بگوييم غرب پرست (اصطلاح غرب زده را بخاطر سوء تفاهماتي كه درباره آن وجود دارد به كار نمي بريم).

3- و بالاخره اصلاح گرا كه در جنگ ميان دو دسته اول و دوم معمولاð دسته سوم كارآيي خود را از دست مي دهد، چنانكه در مرحله اخير هم متأسفانه اصلاحات واقعي در اين عرصه مظلوم است و مي كوشند آنرا از كارآيي بياندازند، در حاليكه به نظر من وجدان عمومي و تاريخي ملت شريف ما خواستار اصلاح طلبي و اصلاحات واقعي هم در صحنه فكر و هم در صحنه عمل است.

ما آزادي مي خواهيم، ولي آزادي ملازم با قانون (و قانوني كه خردمندانه و با توجه به مصالح و مطالبات مردم و البته سازگار با موازين ديني و فرهنگي وضع شود) و مراد از آزادي، آزادي تعيين سرنوشت، حق دخالت در امور، تأثير رأي در روي كارآوردن و كنار گذاشتن قدرت و مهار آن و لازمه همه اينها آزادي انديشه و بيان است و خيلي فاصله است ميان اين آزادي با ولنگاريهاي اخلاقي و هرج و مرج.

ما استقلال را مي خواهيم، ولي استقلال خواهي به معني اعلام جنگ با عالم و آدم نيست. نه تنها هيچ رسالتي براي نابودي فرهنگ و تمدن غرب نداريم (چنانكه افراطيون خشونت گرا مي پندارند و حاصل كارشان تروريسم خشن است) بلكه در عين نفي سلطه متكبرانه قدرتهاي غربي و نفي ”زنوفوبيا” و ”نرسسيسم” موجود. از غرب و غربي و بخصوص فرهيختگان آن و از تاريخ و تمدن غرب مي توانيم بهره هاي فراوان بگيريم. بي آنكه هويت خود را از دست بدهيم. البته قدرت اصلاح به اختيار فرهنگ، سنت و هويت نيز نشانه كمال جامعه و انسان است.

من كمي تفصيلي ولي مبنايي در اين باب بحث كردم تا بعضي از سوء تفاهمها را تا آنجا كه ميسر است رفع كنم. من از فضاي فرهنگي و سياسي جامعه و آشفتگيهاي موجود ناراضيم. هنچنانكه از عدم تحقق بسياري از خواستها و شعارها رنج مي برم و نگرانم، ولي واقعيتهاي جامعه را نبايد از نظر دور داشت و نيز در اتخاذ استراتژي و تاكتيك بايد تبعات آن را در نظر گرفت. بنظر من راهي جز صبوري و تلاش براي اصلاح تدريجي روند و سازوكارها بنفع جمهوري اسلامي بمعني واقعي كلمه و بنفع تقويت محتواي مردم سالاري همين نظام كه به قيمت زيادي به دست ما رسيده است و در عين حال حفظ هويت ديني و ملي وجود ندارد و اتخاذ هر روش ديگر قطعاð به نتايجي خواهد انجاميد كه اگر پيشنهاد كنندگان منصف، آن نتايج را تصور كنند چنين توصيه اي نخواهند كرد و اگر كسي بهتر مي زند بستاند و بزند!

** ايسنا: در تحليل‌ مواضع‌ فكري‌ و سياسي‌ و اختلاف‌ جريان‌ها و جناح‌هاي‌ فعال‌ با تفاوت‌ رفتار از سوي‌ دو طيف‌ مواجهيم‌. يك‌ طيف‌ تاكيد بر مقوله‌ جمهوريت‌ دارد و دغدغه‌ عمده‌ خود را تامين‌ آزادي‌هاي‌ مدني‌ در قالب‌ نظامي‌ مردمسالار معرفي‌ مي‌كند. طيف‌ مقابل‌ مقوله‌ اسلاميت‌ را مورد تاكيد قرار داده‌ و دفاع‌ از اصول‌ ديني‌ و اسلام‌خواهي‌ را دغدغه‌ خود مي‌داند. در اين‌ ميان‌ حضرت عالي‌ جمع‌ بين‌ اين‌ دو ركن‌ و تحقق‌ مردمسالاري‌ ديني‌ را وجهه‌ همت‌ خود قرار داده‌ايد و شعار «جمهوري‌ اسلامي‌ خواهي‌» را به‌ جاي‌ شعارهاي‌ «جمهوري‌ خواهي‌» و يا «اسلام‌ خواهي‌» توصيه‌ كرده‌ايد. شما همواره‌ خطر دو جريان‌ افراطي‌ را كه‌ دين‌ را در تقابل‌ با آزادي‌ و آزادي‌ را در تقابل‌ با دين‌ مي‌دانند يادآور شده‌ايد، و نسبت‌ به‌ تحجر و سكولاريزم‌ پرهيز داده‌ايد. سوال‌ ما اين‌ است‌ كه‌ جنابعالي‌ تعامل‌ يا تقابل‌ اين‌ دو طيف‌ را چگونه‌ تحليل‌ مي‌كنيد و چه‌ چشم‌اندازي‌ از نتيجه‌ اين‌ تعامل‌ يا تفاوت‌ ترسيم‌ مي‌كنيد؟ اساسا اين‌ صف‌بندي‌ها را در فضاي‌ فكري‌ و سياسي‌ كشور تا چه‌ حد منطقي‌ و نتيجه‌بخش‌ مي‌دانيد؟ اساسا در قانون‌ اساسي‌ كدام‌ انديشه‌ مورد توجه‌ قرار گرفته‌ است‌ و چرا تاكيد امام‌ خميني‌ (ره‌) بر جمهوري‌ اسلامي‌ بود.

آيا همچون‌ گذشته‌ بر قانون‌ اساسي‌ تاكيد داريد؟ زماني‌ عبور از قانون‌ اساسي‌ را خيانت‌ مي‌دانستيد. آيا همچنان‌ اصلاحات‌ مورد نظر خود را در چارچوب‌ قانون‌ اساسي‌ دنبال‌ مي‌كنيد؟ نظر شما راجع‌ به‌ جرياناتي‌ كه‌ نظام‌ را اصلاح‌پذير نمي‌دانند چيست‌؟ تفاوت‌ اصلاحات‌ مدنظر شما با اصلاحات‌ مدنظر آنان‌ چه‌ مي‌باشد؟ درباره‌ كساني‌ كه‌ در برابر اصلاحات‌ در چارچوب‌ قانون‌ اساسي‌ مقاومت‌ كرده‌اند، چه‌ نظري‌ داريد؟

رييس‌جمهور: من به انقلاب اسلامي نه به عنوان يك حادثه و واقعه در متن جامعه خودمان، بلكه به عنوان يك پديده مهم در عرصه حيات اجتماعي همه مسلمانان و بنحوي در همه جهان مي نگرم كه آغاز راهي تازه است و جمهوري اسلامي مي توانست و مي تواند در وضعيت كنوني كه جهان اسلام از سلطه اجانب و وابستگي رنج مي كشد و لاجرم خواستار استقلال است و از خودكامگي و ديكتاتوري هاي فاسد رنجيده است و خواستار آزادي است و در وراي اين دو خواست و دو رنج از حركتهاي قشريگراي افراطي و خشن به نام اسلام آزرده است و نيز خواستار پيشرفت و دستيابي به جايگاه شايسته خود در عرصه حيات بين المللي است، جمهوري اسلامي مي توانست و مي تواند الگويي باشد كه پس از بيشتر از يك قرن كشمكش بر سر هويت و وابستگي، سخت ديني و لاابالي گري مطرح شده است كه در آن آزادي با حق حاكميت مردم و سازگاري اين دو با معيارهاي ديني و اخلاقي و عقلاني توأم است. درصورتيكه به همه لوازم و شرايط جمهوري اسلامي چه به لحاظ بينش و چه منش پاي بند باشيم.

من معتقدم به چند دليل لااقل در جوامعي مثل جامعه ما جز از طريق تجربه اي نظير استقرار جمهوري اسلامي نمي توان به پيشرفت و آزادي و اعتلا رسيد.

اولاð من يك مسلمانم و طبق اعتقاد قلبي خود نمي توانم جز به اصلاحاتي كه در چارچوب اسلام (اسلام سازگار با آزادي، خردمندي و حق و حرمت انسان) و براي استقرار اسلام مترقي بيانديشم. همه دعواي ما اين است كه چگونه مي توان از اسلام پاسداري كرد.

البته از ياد نبريم كه گفتمان آزادي گفتمان غالب زمان ما است و معتقدم كه مصداق مهم عدالت كه شاه بيت دعوت پيامبران خداست، آزادي انسان است و آزادي يك حق است كه همه چيز و همه كس را در برابر آن مكلف مي كند. بخصوص حكومت را و به آزادي دروني و بيروني معتقدم، برخلاف آزادي ليبراليستي كه آزادي تك ساختي است و بيشتر به بيرون نظر دارد يا رهايي صوفيانه كه بيرون را در دست زورمداران و متجاوزان به حقوق انسان رها مي كند و جامعه اخلاقي كه پيشتر از آن صحبت كرده ام لازمه اش اقرار به آزادي و استقرار آن است. دست كم امروز و فردا هيچ مكتبي و نحله اي و بينشي قابل دوام و بقاء نيست، مگر اينكه به اصل آزادي اعتراف كند.

ثانياð: در جهان امروز با وجود شرايط حاكم در جهان و استيلاي قدرتها و فرهنگها ديگر تنها در سايه هويت خودي است كه مي توان روي پاي خود ايستاد و چه كسي انكار مي كند كه هويت تاريخي و مايه فرهنگ ما اسلام است.

ثالثاð: باتوجه به وضعيت تاريخي - اجتماعي ملت ما و استواري ريشه دينداري در عمق وجدان جامعه، اگر بخواهيم آزادي و استقلال و پيشرفت داشته باشيم بايد اين خواست تاريخي با هويت تاريخي منطبق شود. تقابل ميان دين و آزادي و جمهوريت و اسلاميت را دو طيفي دامن مي زنند كه درست در نقطه مقابل يكديگرند، ولي هر دو در ناسازگاري اين دو با هم اشتراك نظر دارند. تأكيد امام خميني بر جمهوري اسلامي در برابر خلافت اسلامي يا جمهوري دموكراتيك فكر مي كنم ناشي از بينش عميق ايشان و باورشان از يك سو به اسلام و ارزشهاي آن و از سوي ديگر به آزادي و حق حاكميت انسان بر سرنوشت خود و قرائتي مي شد كه ايشان از اسلام و انسان داشتند.

اصلاحات مورد نظر ما يعني اصلاحاتي كه ضمن وفاداري به انقلاب، اسلام و ارزشهاي ديني و اخلاقي مي خواهد پس از قرنها سلطه ديكتاتوري به نام دين و وابستگي به نام پيشرفت جامعه اي دموكراتيك و پيشرو داشته باشد. بهمين دليل هم با توجه به ذهنيت و تجربه تاريخي تكيه بيشتر بر محتواي مردم سالارانه قانون اساسي در اصلاحات از اهميت ويژه اي برخودار است.

قانون اساسي وحي منزل نيست و حتي تغيير آن درخود قانون اساسي هم پيش بيني شده است ولي در اين مرحله بايد به ظرفيتهاي فراوان و احياناð معطل مانده قانون تكيه كرد. بر اصلاحات در مقابل شيوه ها و روشهايي كه مخالف با روح قانون اساسي است، بخصوص آنجا كه به حق و حاكميت مردم مربوط مي شود پافشاري كرد.

پندار خروج از نظام دو عامل دارد يكي از بيرون تقويت مي شود و مي خواهد شكستي را كه از انقلاب اسلامي خورده است و پايگاه خود را در ايران از دست داده جبران كند و چنين وانمود كند كه راه رهايي، رها كردن اسلام و جمهوري اسلامي است و متأسفانه كساني نيز در داخل آگاهانه يا ناآگاهانه در اين دام افتاده اند و عامل ديگر رفتارها و شيوه هايي است كه به نام دين توجيه مي شود و عرصه را بر آزادي و حرمت انسان تنگ مي كند. وقتي هر حركتي، هر اعتراضي و هر بياني با روشهاي سخت و شيوه هاي غيرقانوني (ولو با توجيه قانوني) روبرو شد و همگي به نام اسلام و حفظ نظام و مصالح توجيه شد طبيعي است كه عده اي به اين نتيجه برسند كه پس اشكال از خود نظام است و خواستار خروج از نظام براي مقابله با اين شيوه ها و روشها شوند اصلاحات در متن نظام و در چارچوب قانون اساسي را راه درست مي دانم. و هر راه ديگري را منتهي به بن بست بسيار وحشتناك بحساب مي آورم، چه نفي اصلاحات و چه ادعاي اصلاحات بيرون از نظام.

و معتقدم مردم ما هم به اصل نظام دلبسته اند و براي آن فداكاري فراواني كرده اند و وجدان عمومي هم ميان اصل نظام و روشها و شيوه ها تفاوت قائل است و در عمق وجدان جامعه ما طرفداري از اصلاحات در درون نظام نهفته است.

** ايسنا: سرنوشت‌ لوايح‌ مدنظر شما به‌ كجا انجاميد؟ زماني‌ سخن‌ از استعفا به‌ ميان‌ آمده‌ بود.

رييس‌جمهور: درباره لوايح زياد صحبت كرده ام و انتظار داشتم خيلي زودتر به تصويب نهايي برسد كه متأسفانه چنين نشد. نظر من روشن است. متعقدم رئيس جمهوري نفر دوم نظام است و به صراحت مسؤول اجراي قانون اساسي است و فقط اين مسؤوليت براي رئيس جمهوري تعيين شده است. والا در حيطه وظايف خود هر دستگاهي موظف به اجراي قانون اساسي است. فلسفه كار هم كاملاð معلوم است، نظر شوراي محترم نگهبان هم قبلاð در تأييد اين مطلب بطور صريح بيان شده است. ولي بهرحال بامشكل روبرو شد. هنوز هم اميدواري هست، بخصوص در نشستي كه چندي پيش با اعضاي محترم شوراي نگهبان داشتيم اميدواري به حل مسأله بيشتر شد. طبيعي است اگر لايحه اختيارات تصويب نشود، بنظر من ديگر رئيس جمهوري آن نيست كه قانون اساسي معين كرده است و مردم هم بايد بدانند كه به چه رئيس جمهوري رأي مي دهند و چه توقعي از او دارند. طبعاð بحث بيشتر در اين باره را به بعد موكول مي كنم.

و اما لايحه انتخابات در جهت تثبيت حق مسلم مردم و اهتمام به آن است، آنطوريكه مورد نظر جمهوري اسلامي ايران است. فكر مي كنم در نامه اي كه چندي قبل براي جناب آقاي كروبي و مجلس نوشتم نظر خودم را درباره هر دو لايحه بوضوح بيان كرده ام. البته ممكن است پاره اي اشكالات در هر دو لايحه باشد كه با بحث كارشناسي قابل حل است، ولي هر دولايحه روحي دارد كه كمتر از آن بنظر من هم در حق رئيس جمهوري و هم حق مردم و تأمين انتخابات سرزنده و مؤثر جفا مي شود. مجدداð دوستان را به نامه قبلي خودم به رياست محترم مجلس ارجاع مي دهم.

** ايسنا: براي‌ خود پس‌ از رياست‌ جمهوري‌ چه‌ نقشي‌ در اصلاحات‌ قائليد؟

با نگاهي‌ گذرا نسبت‌ به‌ گذشته‌، آيا در سياست‌ها و عملكرد خود مواردي‌ را به‌ ياد داريد كه‌ اگر از نو آغاز مي‌كرديد آن‌ موارد و سياست‌ها را تكرار نمي‌كرديد؟

مهمترين‌ افتخار شما در دوران‌ رياست‌ جمهوري‌تان‌ چيست‌؟

شما در سخنرانيهايتان‌ به‌ آينده‌ اميدواريد. منشاء اميدواري‌هاي‌ شما چيست‌؟

رييس‌جمهور: قضاوت درباره كاركرد رئيس جمهوري و دولت را بعهده ناقدان و تحليلگران منصف وا مي گذارم. به اجمال بگويم كه طبيعي جلوه كردن انتقاد از قدرت و بازخواست از او (دست كم به لحاظ نظري) نتيجه رفتار و سلوكي بود كه در اين دوره رخ داد. تغيير ادبيات سياسي و فرهنگي كه اولاð خود نشانه تغيير ديد و بجاي خود منشأ تغييرات اساسي خواهد بود نيز امر واضحي است. دفاع از آزادي و حق و حرمت مردم از طرف دولت و پافشاري از آن امري است كه در جوامعي مثل جوامع ما كمتر از آن مي توان سراغ گرفت. تغيير نگاه جهان به جمهوري اسلامي در عين حفظ مصالح و ارزشها، كار ساده اي نبوده است. گرچه متأسفانه در ادامه راه با مشكلاتي روبرو شديم. تحول در ساختار اقتصادي كشور و آثار و بركاتي كه تاكنون داشته است و بيش از اين در آينده آشكار خواهد شد از اهتمامهاي جدي من بوده است. رشد بي سابقه اقتصادي و رشد علمي و فني و توليدي كشور، اطمينان و اشتياق بيشتر بخش خصوصي به فعاليتهاي توليدي، پايين آمدن درجه ريسك سرمايه گذاري در ايران و نيز ايجاد تأسيسات عظيم و بي همانند گاز و نفت و پتروشيمي و صنعتي و تحولاتي كه در عرصه آب و خاك پديد آمده است از جمله اموري است كه مي توان روي آن تأكيد كرد طبيعي است كه با اين همه مي توان به آينده بهتر هم به لحاظ سياسي و هم اقتصادي و اجتماعي اميدوار بود و من اميدوارم.

اينكه انسان كارها را تكرار مي كند يا نه خود يك فرض است هر فرصتي يكبار پيش مي آيد و قابل تكرار نيست. البته من هيچگاه ميل به حضور در صحنه رسمي و مسؤوليت اجرايي اين چنيني نداشته ام و حضور من هم بيشتر براي اين بود كه زمينه براي تشكل و تجمع نخبگان روشنفكر درد آشنا پديد آيد، زيرا بيش از هر چيز ما نياز به كار فرهنگي داريم تا بتوانيم جامعه را براي زندگي در فضايي كه متناسب با جمهوري اسلامي و نظام مردم سالار است آماده كنيم. در عين حال با همه سختي هايي كه بوده است و رنجهايي كه كشيده ام در مجموع ناراضي نيستم. از خداوند مي خواهم كه او راضي باشد و طبعاð نظر مردم عزيز كه خدمتگزاري به آنان بزرگترين افتخار است نيز مهم است.

من انديشه و برداشتي دارم كه همواره نيز به آن وفادار بوده ام و در نظر كوشيده ام با مطالعه آراء و نظرات ديگر آنرا اصلاح كنم و در عمل زمينه ساز تحقق آن در جامعه باشم. طبيعي است كه علاقمندم در آينده هم در اين دو عرصه فعال باشم.

توضيح اينكه انديشه و تشخيصي كه داشتم در جريان انتخابات ارائه شد و بعد، از پايگاه رئيس جمهوري ملت شريف ايران در جهان نيز مطرح شد و در ايران و جهان هم مورد استقبال قرار گرفت. گرچه درمقام عمل چه در درون و چه بيرون با موانع و مشكلاتي روبرو شد، ولي اين اشكال به معني نادرستي انديشه نيست و نيز به آن معني نيست كه مقبوليت ندارد. هر انديشه درست در صورتي كارگر مي افتد كه مقبوليت پيدا كند و در برابر موانع به درستي بتواند از خود دفاع نمايد.

آنچه من بعنوان مسلماني كه به آئين خود پاي بند است و اسلام را نه يك ايدئولوژي به معني غربي و مدرن آن، -كه چيزخطرناكي است- بلكه بعنوان يك سرمشق (و پارادايم) در زندگي فردي و جمعي مي دانم كه به قديم ترين و پايدارترين راهها راهنمايي مي كند.

و معتقدم در عرصه حيات ملي (كه براي رفع سوء تفاهم بايد بدانيم كه ملت پديده جديد است كه چه در زمان نزول وحي و چه در زمان تأسيس تمدن اسلامي چيزي به نام ملت «Nation» وجود نداشته است يا كشف نشده بود) راهي جز تن دادن به مردم سالاري نيست و بديل مناسبي براي آن وجود ندارد كه بديل را هرچه نام بگذاريم خودكامگي است و همينجا تذكر دهم كه در برابر سفسطه اي كه اين روزها هست و آن اينكه دموكراسي را عين ليبرال دموكراسي مي داند و در نتيجه فتوا به عدم امكان جمع ميان دموكراسي و دين مي دهد بايد اظهار تأسف كنم.

ما در ميان دو طيف قرار داريم يكي طيف سنت گرا كه جهان را نمي شناسد و توهمات خود را عين حقيقت مي داند و مي كوشد تا واقعيت را در قالبهاي ذهني خود دگرگون كند، نه اينكه ذهن خود را باتوجه به واقعيت متحول كند و در نتيجه مي كوشد تا عادات ذهني خود را به نام حقايق دين تحميل كند و با پيش داوريهاي مزمن، با رجوع به منابع فكر و فقه اسلامي مي كوشد تا دين را در قالب اوهام خود عرضه دارد. و درنتيجه دين و دموكراسي را ناسازگار مي داند و به نظرم اگر جرأت داشت به صراحت امام را نيز منحرف معرفي مي كرد.

و طيف ديگر آنكه به هيچ هويتي جز هضم و جذب شدن در مدرنيته باهمه لوازم فكري، ارزشي و عاطفي آن نمي شناسد و همچون فوكوياما، ليبرال - دموكراسي را پايان تاريخ مي داند و در ژرفاي ذهن خود بر اين باور است كه اگر لازم باشد به زور هم بايد اين شيوه را بر بشريت تحميل كند و در نتيجه دين را متعلق به دوران گذشته مي داند و دموكراسي ديني را تركيبي متضاد به حساب مي آورد.

من خود را در مقابل هر دو طيف مي دانم و وجدان بشري را با خود همراه مي بينم. بخصوص در جهان اسلام و اكثريت مسلمانان و بالاخص اهل فكر و ذكر كه هم از حكومتهاي ديكتاتوري و وابسته خسته اند و هم از شأن سياسي غرب در بيرون مرزهاي آن خون دل خورده اند و تحقير شده اند و هم به شدت نگران استيلاي اوهام افراط گرا به نام اصولگرايي اسلامي هستند.

اين اكثريت كه روز به روز نيز بر عددشان افزوده مي شود، هم اسلام را مي خواهد و هم پيشرفت را، هم حق و حرمت را و هم آزادي را و بطور طبيعي متحد و طرفدار انديشه اي است كه بيان كردم.

لازمه اين طرز تفكر عدم توسل به خشونت و تحميل، بلكه اتخاذ شيوه پيامبران است كه رسالتش دادن خودآگاهي و تقويت عزم آنان تا خود بيانديشند، خود بخواهند و زير بار آنچه خلاف حق و مصلحت است نروند.

مردمي كه بايد خود را صاحب حكومت بدانند و به هيچ سلطه و حكومتي جز حكومت برخاسته از اراده خود، چه ناشي از فزون خواهي خود كامگان باشد و چه تحميل شده از سوي نيروهاي بيگانه تن ندهند.

من اين تفكر را دارم كه در درون جوامع اسلامي دعوت كننده به جامعه مدني، مردم سالاري و حق و حرمت انسان و مهار قدرت و گردش بدون آن است و اينهمه را برپايه اسلام مي گويم و معتقدم كه اهميت انقلاب اسلامي در ايران فقط ويران كردن يك رژيم نبود - كه همه كودتاها هم همين كار را مي كنند- بلكه دعوت كننده به مردم سالاري و حق و عدالت بر پايه اسلام بود. به همين دليل انديشه خود كه از جمله در جريان انتخابات و بعد از آن بيان شد را با عمق وجدان بيدار ملت سازگار مي دانم و معتقدم آنچه مردم از انقلاب خواستند و به همت حضرت امام در قانون اساسي نيز منعكس شد همين است. و معتقدم در جهان اسلام و نيز در ميان فرهيختگان جهان اقبالي كه به اين اند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

** ايسنا: تعريف‌ شما از انتخابات‌ خوب‌ چيست‌ و انتخابات‌ موفق‌ را با توجه‌ به‌ انتخابات‌ مجلس‌ هفتم‌، چگونه‌ انتخاباتي‌ مي‌دانيد؟

تاثير انتخابات‌ آتي‌ مجلس‌ را بر سرنوشت‌ كشور و اصلاحات‌ مدنظر خود چگونه‌ ارزيابي‌ مي‌كنيد؟

آيا از حزب‌، جريان‌ و يا جناح‌ سياسي‌ خاصي‌ در انتخابات‌ آتي‌ مجلس‌ حمايت‌ خواهيد كرد يا خير؟

وزارت‌ كشور اعلام‌ كرده‌ است‌ كه‌ اگر شوراي‌ نگهبان‌ بدون‌ نظر مراجع‌ چهارگانه‌ كسي‌ را رد صلاحيت‌ كند به‌ آن‌ ترتيب‌ اثر نخواهد داد. آيا اين‌ موضع‌ دولت‌ و شخص‌ رييس‌ جمهور است‌؟ اگر چنين‌ است‌ تا چه‌ اندازه‌ بر سر اين‌ موضع‌ پافشاري‌ خواهيد كرد؟

توصيه‌ شما به‌ شوراي‌ نگهبان‌ و نمايندگان‌ فعلي‌ مجلس‌ و دولت‌ براي‌ انتخابات‌ آتي‌ چيست‌؟

چه‌ اقداماتي‌ از سوي‌ شوراي‌ نگهبان‌، مجلس‌ و دولت‌ سبب‌ خواهد شد كه‌ مردم‌، مجلس‌ و راي‌ خود را مؤثرتر ببينند؟

كدام‌ دسته‌ از اقدامات‌ موجب‌ كاهش‌ اميد و انگيزه‌ مردم‌ براي‌ مشاركت‌ در انتخابات‌ خواهد شد؟ سود كاهش‌ مشاركت‌ مردم‌ به‌ حساب‌ چه‌ جرياناتي‌ واريز خواهد شد؟

رييس‌جمهور: درباره انتخابات صحبتهاي فراواني كرده ام. انتخابات بزرگترين مظهر مردم سالاري و مهمترين بستر استيفاي حق حاكميت مردم بر سرنوشت خويش است بخصوص در مورد مجلس كه در رأس امور است و مجلس قدرتمند است ولي قدرت در آنجا منتشر شده است و بهمين دليل هم بر قدرتهاي متمركز نظارت دارد و نيز قانون گذاري آهنگ نظم جامعه را مشخص مي كند و حقيقتاð بدون مجلس آزاد، قوي، هوشمند و مردم گرا بهيچ وجه نمي توان دم از مردم سالاري زد.

تأثير انتخابات بر اصلاحات؛ كه امري است تدريجي و گام به گام، در صورتي خواهد بود كه مردم به صحنه بيايند و در واقع كساني را كه به اين راه و سياست معتقدند برگزينند. بهرحال حضور مردم بسيار حياتي است. مردم بايد بدانند كه با بي تفاوتي يا خداي ناخواسته قهركردن مشكلي حل نمي شود، بلكه با حضور و پافشاري بر مطالبات مورد نظر امكان حل مشكلات بيشتر است و عدم حضور مردم طبعاð سبب خواهد شد مجلسي كه روي كار مي آيد نمايندگي كامل از مردم و وجدان عمومي را نداشته باشد.

هميشه گرايشهاي خاص و باندها در غياب مردم مي توانند بر جامعه تأثير گذار باشد در عين حالي كه همه گرايشها بايد مورد احترام باشند، ولي با حضور گسترده مردم طبعاð هر گرايشي و سياستي به اندازه وزن اجتماعي خود مي تواند مدعي باشد.

حضور مردم در اين مرحله نيز كه كشور با خطرات بزرگي روبرو است و با دشمني ها و دشمن كاميهاي فراواني مواجه است و شرق و غرب كشور در اشغال آمريكا است بسيار مهمتر از گذشته است. حضور مردم كه نشانه دلبستگي ايشان به اصل نظام و كشور و منافع ملي است توطئه ها عليه كشور را خنثي يا كم خواهد كرد. از سوي ديگر براي حضور شاداب مردم بايد زمينه را فراهم آوريم. عوامل يأس آفرين بايد حذف شود، جنگهاي جناحي سبب شده است كه فضا سياه نشان داده شود و مردم از اين وضع دلخورند، نقدها اگر عيار درستي داشته باشد، در عين بيان مشكلات و كمبودها، منصفانه دست آوردها را نيز نشان مي دهد. يعني در عين پافشاري بر مطالبات مردم بايد به آنها گفت كه چه كارهايي نيز شده است.

ضمناð سخت گيري در انتخابات با توسل به بهانه هاي مختلف براي حذف نيروها و محدود كردن انتخاب مردم نيز در دلسردي مردم مؤثر است.

آنچه مهم است اجراي درست قانون با جهت گيري به نفع آزادي انتخابات و انتخابات آزاد است. دولت موظف است از آزاديهاي قانوني مردم دفاع كند و با همه وجود ناظر و حاضر باشد كه نه در اجرا و نه در نظارت از حدود قانوني كسي تجاوز نكند. من با همه توان خواهم كوشيد تا ان شاء الله انتخابات آزاد و با نشاط و قانوني برگزار شود.

** ايسنا: مشخصه‌هاي‌ سياست‌ خارجي‌ دوران‌ شما در قياس‌ با دولت‌هاي‌ قبلي‌ كدام‌ است‌؟ (بررسي‌ نقاط‌ قوت‌ و ضعف)

رييس جمهور : در طول 25 سال گذشته كشور ما از دورانها و بحرانهاي مختلفي گذر كرده است و نوعا موفق بوده است و طبعا به مقتضاي بحرانها و دورانها ضمن حفظ اصول اوليه حاكم بر انقلاب اسلامي، راهبردها و روشهاي متعددي داشته است. براي مثال دوران جنگ نوعي سياست و روش را مي طلبد كه با دوران سازندگي متفاوت است و دوران سازندگي نيز مقتضي سياست و روش متناسب آن بود و از همه تلاشها بايد تقدير كرد.

در تحول از اين دورانها تأكيد دولت فعلي بر افزايش و ارتقاء مشاركت جمعي و مدني استوار بوده و هست تا ازاين طريق به تعريف تازه اي از جايگاه جمهوري اسلامي نزد افكار عمومي جهان دست يابيم. اين همان جايگاهي است كه طي چند سال گذشته عايد كشورمان شده است و اين ارتقاء تا حدي بوده است كه بسياري از كشورهاي جهان درصدد بهبود روابطشان با ما برآمده اند. آيينه اين تحول در ارقام تجاري كشور و همچنين رشد سرمايه گذاري خارجي در كشور و رشد توريسم - جداي از بحرانهاي مقطعي چون بحران عراق و افغانستان- خود را نشان داده است.

بنابراين ادامه اين موفقيت در گرو توفيق همه نظام در درون، در افزايش و ارتقاء مشاركت جمعي و مدني است. هرچه در اين زمينه موفق تر باشيم سياست خارجي ما هم موفق تر است. گرچه دشمني ها هم فراوان است. اگر روندي كه از ابتداي روي كار آمدن اين دولت آغاز شد ادامه مي يافت و موانع بوجود نمي آمد حتما از آنچه امروز هست موفق تر بوديم.

** ايسنا: ميزان‌ كارآيي‌ تئوري‌ گفت‌وگوي‌ تمدن‌ها و تنش‌زدايي‌ در قبال‌ تحولات‌ بين‌المللي‌ و پيشبرد تحولات‌ سياسي‌ خارجي‌ ايران‌ چه‌ بوده‌ است‌؟

رييس جمهور: دو مقوله تئوري گفتگوي تمدنها و تنش زدايي در عين اينكه در تقابل با يكديگر نمي باشند و حتي قابليت جمع شدن را دارند، اما به يك معني و يك جنس نيستند. گفتگوي تمدنها يك راه كلي است و ارائه دهنده يك سرمشق (پارادايم) است كه جنبه بين المللي آن بر شأن داخلي اش مي چربد، در حاليكه سياست تنش زدايي سياستي است كه مستقيما كشورمان را متأثر مي سازد.

گفتگوي تمدنها در شرايطي ارائه شد كه گرايشهاي ناشي از نظريه چالش تمدنها مي رفت تا جامعه بين المللي را به حدي از مسموميت برساند كه هرگونه همكاري و معاضدت جاي خود را به يكجانبه گرايي و عداوت بدهد. اين پيام وجهه بين المللي پيدا كرد و به گوش جهانيان آشنا آمد و مورد نوعي اجماع قرار گرفت و اين انديشه و سياست در ارتقاء جايگاه كشورمان نزد جامعه جهاني اثرات مثبتي داشت. البته مخاطب اوليه گفتگوي تمدنها اصحاب فكر و فرهنگ و آگاهي و دانش هستند، نه سياستمداران. گرچه هرچه دامنه مقبوليت آن گسترش يابد سياستها و سياستمداران را نيز تحت تأثير قرار خواهد داد. ولي هنوز اين انديشه، دشمنان بزرگي دارد كه مهمترين آن را در دو انديشه متقابل افراطي و خودپسندانه مي بينيم كه از يك طرف به گسترده ترين و ويرانگرترين شكل تروريسم مي انجامد و از سوي ديگر به جنگ و تجاوز و امنيتي كردن فضاي جهاني و سركوب.

اما سياست تنش زدايي نامي آشنا در ادبيات سياسي جهان است كه ما از آن بهره فراوان برده ايم و بايد از آن به سوي سياست همكاري بين المللي و منطقه اي گذر كنيم كه در اين زمينه هم گامهاي چندي برداشته ايم.

** ايسنا: وزن‌ واقعي‌ جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ در صحنه‌ سياسي‌ جهان‌ چيست‌؟

برخي‌ اين‌ وزن‌ را فوق واقعيت‌ و برخي‌ دون‌ واقعيت‌ مي‌بينند. تصميمات‌ سياسي‌ ايران‌ در عرصه‌ بين‌المللي‌ تاچه‌ اندازه‌ ناشي‌ از وزن‌ واقعي‌ ماست‌؟

رييس جمهور: جايگاه و وزن كشورها در سياست جهاني برخاسته از عناصر متعددي است كه مهمترين آنها وضعيت ژئوپولوتيك و ژئواكونوميك، سهم در اقتصاد جهاني، عضويت در اتحاديه هاي سياسي، اقتصادي، سطح فناروي كشور، قدرت نظامي، ميزان سرمايه هاي انساني، توليد فكري و فرهنگي و بالاخره نوع نظام سياسي برحسب شاخص مشاركت مدني و رشد و حضور مردم است.

كشور ما از استعدادهاي فراوان و احيانا بي نظير برخوردار است، سابقه درخشان، ملتي فهيم و مقاوم و والانگر، موقعيت بي نظير جغرافيايي، ظرفيتهاي اقتصادي، منابع و ذخاير فراوان بخصوص انرژي و نيز جايگاه ايران در جهان اسلام و دنياي فارسي زبان، افزايش روزافزون نيروي انساني جوان و تحصيل كرده و تصميم ملت بر استقرار مردم سالاري ديني و ... اينهمه جايگاه كشور را در سطح منطقه و حتي جهان مي تواند بعنوان يك قدرت معنوي و مادي مهم تثبيت كند.

البته مهم اين است كه اولا با تكيه بر ارزشهاي انقلاب اسلامي كه مردمي ترين انقلاب بود، هدف اصلي را يعني استقرار مردم سالاري با همه لوازم آن كه سازگار با موازين ديني و فرهنگي ما است گم نكنيم.

ثانيا با به فعليت رساندن استعدادها و بهره گيري از مزيتهاي فراوان و رشد روزافزون علمي و فناوري كشور پايگاه خود را در اقتصاد، سياست و فرهنگ جهان بالا ببريم.

بايد پذيرفت كه جمهوري اسلامي هنوز راه درازي پيش رو دارد تا بتواند اين عناصر را براي ارتقاء جايگاه واقعي خود در جهان و خاورميانه بكار گيرد.

** ايسنا: وزن‌ واقعي‌ آمريكا در جهان‌ چيست‌؟

آيا حقيقتا آمريكا تنها ابرقدرت‌ موجود و مطرح‌ در صحنه‌ روابط‌ جهاني‌ است‌؟

تا چه‌ اندازه‌ انديشه‌ چندجانبه‌گرايي‌ در جهان‌ امروز عمق‌ پيدا كرده‌ است‌؟

در مورد وزن واقعي هر كشور در جهان شاخصهايي ذكر شد كه بايد مورد نظر باشد. براساس شاخصهاي اقتصادي و نظامي طبيعتا آمريكا قدرت بسيار بزرگي است. درعين حال آيا توان اقتصادي و نظامي تا چه ميزان برانگيزاننده احترام جهاني است؟

طي دو سه سال گذشته اين بحث به ويژه در حوزه علوم اجتماعي و روابط بين الملل مطرح است كه علت اينكه در افكار عمومي جهان تا اين حد نسبت به آمريكا تنفر ايجاد شده است چيست؟

رييس جمهور: به نظر من اين سؤال بسيار مهمي است و اگر بدرستي در سياست ايالات متحده تجزيه و تحليل و چاره جويي گردد اثرات مثبتي هم براي آمريكا و جهان دارد.

واژه ابرقدرت بعد از جنگ جهاني دوم و از زمان جنگ سرد بوجود آمد و اين امر از ديدگاه نظريه هاي روابط بين‌المللي قابل بحث و بررسي است. در دوران جنگ سرد جهان را به عنوان جهان دوقطبي مي شناختند كه در رأس هر قطب يك ابرقدرت قرار داشت و قدرتهاي دست دومي كه در كنار يا هم پيمان يكي از دو ابرقدرت بودند. بقيه را هم جهان سوم مي ناميدند. با فروپاشي شوروي يك دوران انتقال بوجود آمده كه به نظر مي رسد بعد از جنگ سرد هنوز نظم مشخص بدرستي شكل نگرفته است. قطعا ابرقدرت نمي تواند معني سابق خود را داشته باشد.

آمريكاييها علاقمند هستند كه به عنوان تنها ابرقدرت در جهان شناسايي شوند، ولي آيا واقعيات هم با توهمات سياستمداران آمريكايي همراه است؟

شكل گيري اروپاي متحد، وجود قدرتهاي اقتصادي در حال رشد همچون چين و ... هر كدام حكايتي دارد كه نشان مي دهد نظم بعد از جنگ سرد هنوز چهره واقعي خود را پيدا نكرده است.

آنچه مسلم است كشورهاي اسلامي نيز براي اينكه در نظم آينده جهان نقش داشته باشند. نيازمند آن هستند كه اولا تحولات لازم به متقضاي روزگار را در نظر و عمل و بخصوص به نفع حاكميت مردم و مشاركت آنان در درون بپذيرند. ثانيا با افزايش همكاريهاي خود و بهره گيري بهتر از تواناييهاي مادي و معنوي كه دارند نقش برجسته‌تري پيدا كنند.

من معتقدم انديشه چند جانبه گرايي در حال گسترش است و آمريكا هم بالاخره بايد بپذيرد كه دوران يكجانبه گرايي گذشته است، ولي ممكن است تا به فهم درستي از واقعيت برسد خسارت فراواني را متوجه عالم و از جمله ملت آمريكا كند.

ما نيز با تكيه بر قدرت معنوي خود و با افتخار به انقلاب اسلاميمان و با استوارتر كردن پايه هاي مردم سالاري و نيز ارتقاء سطح دانش و فناوري در درون و نيز پافشاري بر مصالح خودمان در بيرون مرزها و پاي بندي به شعارهاي اصلي، استقلال، عدالت، گفتگو و بالاخره پيروي از سه اصل حكمت، عزت، مصلحت مي توانيم راه خود را به سوي آينده بهتر ادامه دهيم.

**ايسنا: نگاه‌ شما نسبت‌ به‌ جامعه‌ آمريكا، دولت‌ آمريكا و دولتمردان‌ آمريكا چيست‌؟

چه‌ نوع‌ تفاوت‌هايي‌ ميان‌ مردم‌ آمريكا و دولت‌ مردانشان‌ و همچنين‌ جناح‌هاي‌ داخلي‌ آمريكا مي‌بينند؟

آيا بين‌ جناح‌هاي‌ داخلي‌ آمريكا در مواجهه‌ با مسائل‌ جهاني‌ و اتخاذ سياست‌ در قبال‌ ايران‌ تفاوتي‌ وجود دارد؟

آيا اينكه‌ چه‌ جناحي‌ در آمريكا حاكم‌ باشد (جمهوريخواه‌ يا دموكرات‌) براي‌ جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ تفاوتي‌ مي‌كند؟

رييس جمهور: من بارها در اين باره صحبت كرده ام. ما با ملت آمريكا هيچ دشمني نداريم، بلكه اين سياستهاي توسعه طلبانه آمريكا است كه هم به زيان ما و بنظرم در دراز مدت به زيان ملت آمريكا است.

** ايسنا: متقابلا نگاه‌ دولت‌ آمريكا به‌ بخش‌هاي‌ مختلف‌ نظام‌ جمهوري‌ اسلامي‌ و جناح‌ بندي‌هاي‌ داخلي‌ را چگونه‌ ارزيابي‌ مي‌كنيد؟

رييس جمهور: دولت آمريكا نشان داده است كه با كليت نظام جمهوري اسلامي مخالف است و همواره كوشيده است كه براي اين نظام مشكل ايجاد كند. در يك جامعه مردم سالار وجود اختلاف ديدگاه امر طبيعي است و ما اكنون در حال تمرين مردم سالاري و استقرار نهادهاي دموكراتيك هستيم ونظرات گوناگوني پيرامون مسائل مختلف وجود دارد. آمريكا حتما تلاش مي كند از اين اختلاف نظرها به نفع خود استفاده كنند. آنچه به ما و جناحهاي داخلي مربوط است من توصيه مي كنم كه همه بايستي مواظب باشند كه عملكردها و موضع گيريها به گونه اي باشد كه بهانه به دست دشمن ندهد و زمينه براي سوء استفاده او فراهم نيايد.

** ايسنا: آيا به‌ نظر شما دولت‌ آمريكا تمايل‌ ويژه‌ به‌ حاكميت‌ جناح‌ يا گروه‌ خاصي‌ در ايران‌ دارد؟

ويژگي‌ها و شاخص‌هاي‌ آن‌ گروه‌ها چيست‌؟

رييس جمهور: همانگونه كه گفته شد آمريكا نشان داده است كه با كليت جمهوري اسلامي ايران مخالف است و جناح خاص از حاكميت مورد تمايل آمريكا نيست.

** ايسنا: علي‌رغم‌ سياست‌ تنش‌زدايي‌ حضرتعالي‌، دولت‌ آمريكا ادبيات‌ تنش‌ آفرين‌ و مداخله‌جويانه‌ خود را توسعه‌ داده‌ است‌. دليل‌ آن‌را چه‌ مي‌دانيد؟

رييس جمهور: ما سياست تنش زدايي را بعنوان يك سياست اصولي ادامه خواهيم داد. اين موضوع نشان دهنده علاقمندي جمهوري اسلامي ايران به برقراري صلح و امنيت در منطقه و در سطح بين المللي است. اينكه آمريكاييها بخصوص با حاكميت نو محافظه كاران ادبيات تنش آفرين و مداخله جويانه را توسعه داده اند، تنها در مقابل ايران نيست و كم و بيش با شدت و ضعف متوجه همه جهان است. حتي گاهي از تنبيه برخي دولتهاي اروپايي يا روسيه و چين هم سخن گفته اند.

به نظر من اين به ماهيت هيأت حاكمه جديد و سياستهاي آمريكا بر مي گردد كه فكر مي كنند همه امور را با قهر و عصبانيت مي توانند حل كنند.

** ايسنا: نظر شما راجع‌ به‌ آينده‌ سياسي‌ ايران‌ و آمريكا چيست‌؟

رييس جمهور: در مورد آينده سياسي ايران و آمريكا بايد بگويم كه من در دوره اول و دوره فعلي رياست جمهوري تلاش كرده ام تا ديوار بي اعتمادي بين دو ملت بزرگ ايران و آمريكا را به تدريج از ميان بردارم. متأسفانه هر بار اين آمريكاييها بوده اند كه بگونه‌اي منفي عمل كرده اند. آنها به انحاء مختلف منافع مشروع ما را ناديده گرفته يا از بين برده اند. در مواقعي از جمله در آسياي ميانه حاضرند طرحهاي سياسي زيان ده را در زمينه اقتصادي اجرا كنند، به اين جهت كه منافعي را از جمهوري اسلامي ايران تضييع كنند. در مورد افغانستان رفتار مسؤولانه ما براي حل معضل آن كشور و استقرار دولت مردمي بگونه اي نامتناسب پاسخ داده شد.

اينها نمونه هايي از رفتار كينه توزانه سياستمداران آمريكايي است. بگذريم كه در جريان جنگ هشت ساله و در جريانهاي ديگر همواره رفتاري ناپسند، مغرورانه و دشمن كامانه داشته اند و نمونه بارز آن را در برخورد با مسائل اتمي ايران ديديم كه خوشبختانه در اين مرحله آمريكا ناكام شد.

حتي اخيرا متأسفانه براي انتشار مقالات دانشمندان ايراني در نشريات تخصصي آمريكا نيز مانع ايجاد مي كنند يا فشارهاي خلاف شؤونات با ايرانيان بخصوص آنان كه قصد سفر به آمريكا دارند از همين نوع رفتارها است.

اين آمريكا است كه بايد در سياستها و رفتارهاي خود تجديد نظر كنيد و اميدوارم مردم آمريكا پيش از آنكه در سراسر دنيا زيانهاي غيرقابل جبراني را بخاطر سياستهاي نادرست سياستمدارانشان تحمل كنند آنان را وادار به تجديدنظر در سياستها و رفتارهاي خود كنند.

..... ** ايسنا: شما در بسياري‌ از سخنراني‌هاي‌ خود از بيماري‌ اقتصاد ايران‌ صحبت‌ كرده‌ايد و اينكه‌ اقتصاد ايران‌ با بيماري‌ مواجه‌ است‌. اما كمتر از ماهيت‌ اين‌ بيماري‌ و راه‌هاي‌ درمان‌ آن‌ سخن‌ به‌ ميان‌ آورده‌ايد. بيماري‌ اصلي‌ اقتصاد ايران‌ را چه‌ مي‌دانيد؟ و چه‌ اقداماتي‌ براي‌ درمان‌ انجام‌ داده‌ايد؟

رييس جمهور: مشكلات اقتصادي ما ريشه در گذشته دارد. منظورم يك يا چند دولت پيشين نيست بلكه بايد آنرا در تاريخ سياسي- اقتصادي كشور جستجو كرد. امروز اقتصاد ما اقتصاد پويا، بالنده و زاينده نيست، هرچند مي توانست باشد و مصمم هستيم كه چنين باشد. مشكلات اقتصادي را به دو بخش ساختاري و روزمره مي توان تقسيم كرد. ازجمله مشكلات ساختاري مي توان از وابستگي درآمدهاي دولت به نفت، وابستگي رشد اقتصادي به درآمدهاي ارزي ناشي از صدور نفت خام، فقدان بازارهاي متنوع مالي- پولي، عدم ارتباط منطقي و هماهنگ با بازارهاي مالي پولي جهاني، كمبود صادرات غيرنفتي، دولتي بودن اقتصاد و مشابه آن نام برد و از جمله مشكلات روزمره گراني ارزاق عمومي و گراني مسكن به نسبت درآمدهاي خانوار، بيكاري گسترده و مشابه آن است.

رفع هر يك از مشكلات راه حلهاي خود را مي طلبد. دولت تلاش كرده و مي كند تا متناسب با مشكلات، راه حلهاي قانوني را از طريق كسب مجوزها، تصويب قوانين و مقررات از مراجع ذي صلاح، تأمين منابع، مديريت منابع اقتصادي، جذب سرمايه هاي داخلي و خارجي به توليد و ديگر فعاليت ها، اين شرايط را اصلاح كند. البته ناگفته نماند كه گاه رفع مشكلات ساختاري منجر به بروز مشكلات روزمره و مقطعي براي مردم مي شود. دولت من هميشه بر اين همت گماشته است كه با شناسايي اين مشكلات، تصميمات جبراني اتخاذ كند تا فشار بر بخشهاي كم درآمد به حداقل برسد.

ساختارهاي موجود در ذهن و عمل ما جايگاه خاص يافته اند و تحول در اين ساختارها نوعا با مقاومت و اصطكاك هم روبرو مي شود. مهم نوع رويكرد ما به اين مقاومتها و نحوه برخورد با آنها است كه تلاش شده است حداقل مقاومت از طريق كسب اجماع و حداقل اصطكاك از طريق كسب نظر مراجع قانوني و نمايندگان منتخب مردم ايجاد گردد.

اما مشكلات روزمره مسائلي است كه مردم هر روز با آن دست به گريبان هستند. برخي كمبودها، گرانيها، كيفيت نامطلوب كالا و خدمات از جمله اين مواردند. براي رفع اين مشكلات بايد بيشتر تلاش كرد، هرچند كه براي اصلاحات ساختاري نسل حاضر بايد تا حد توان خود الگوي مصرف را چنان شكل دهد كه امكان تشكيل سرمايه در كل اقتصاد كشور و رشد بنگاههاي اقتصادي غير دولتي بخصوص بنگاههاي خصوصي ممكن گردد، بدون سرمايه‌گذاري، پويايي اقتصاد و ايجاد اشتغال ممكن نيست.

** ايسنا: اساسا درمان‌ اين‌ بيماري‌ تا چه‌ حد در اختيار شما و مجموعه‌ دولت‌ است‌؟

رييس جمهور: اگر منظور از دولت قوه مجريه باشد معلوم است كه همه اختيارات با دولت و رئيس دولت نيست. اين كل نظام است كه بايد تصميم بگيرد. نمي توانيم توقع داشته باشيم كه مردم هزينه كنند و دولت و مجلس و قوه قضايي فشاري را تحمل نكنند. هر سه قوه بايد هماهنگ عمل كنند.

دولت و رئيس جمهوري در حد توان خود كار كرده و مي كند. اين بدان معني نيست كه از آنچه شده راضي هستيم. كمبودهاي زيادي داشته ايم و خواهيم داشت. اميدوارم عملكردها هم روزبروز بهتر شود.

** ايسنا: يكي‌ از آرزوها و آرمان‌هاي‌ ديرينه‌ مردم‌ ايران‌ به‌ ويژه‌ در جريان‌ انقلاب‌ اسلامي‌ تحقق‌ عدالت‌ اجتماعي‌ و توزيع‌ عادلانه‌ ثروت‌ بوده‌ است‌. امروز كه‌ يك‌ ربع‌ قرن‌ از پيروزي‌ انقلاب‌ مي‌گذرد، از نظر رييس‌ جمهور اين‌ آرمان‌ چه‌ ميزان‌ تحقق‌ يافته‌ است‌ و آيا اساسا جامعه‌ ايران‌ در اين‌ مسير حركت‌ كرده‌ و مي‌كند؟

چه‌ موانعي‌ بر سر راه‌ اين‌ حركت‌ وجود دارد و چه‌ اقشار و عواملي‌ بايد نقش‌ بيشتري‌ در اين‌ زمينه ‌ ايفا نمايند؟

رهبران‌ سياسي‌ و فكري‌ از جمله‌ روشنفكران‌ ديني‌ و روحانيان‌ آگاه‌ چه‌ نقشي‌ در تقويت‌ جريان‌ عدالت‌طلبي‌ و دفاع‌ از حقوق مردم‌ مي‌توانند داشته‌ باشند؟

رييس جمهور: مطابق محاسبات انجام شده «ضريب جيني» كه شاخص توزيع ثروت بين بخشهاي جامعه است طي سالهاي بعد از انقلاب بهبود قابل توجهي نسبت به قبل داشته است اما بايد بدانيم كه ابزارهاي مختلفي براي توزيع عادلانه ثروت وجود دارد. شايد مهمترين ابزارها ماليات ها است و نيز تأمين اجتماعي. ماليات ها با اخذ مازاد درآمدهاي افراد مي تواند در توزيع ثروت در كشور و جلوگيري از تكاثر نقش مهمي ايفاد كند قانون جديد مالياتهاي مستقيم و رويكردي امروزي و نوين كه در آن ديده شده است به دولت كمك خواهد كرد كه در اصلاح ضريب جيني و توزيع عادلانه ثروت گامهاي اساسي بردارد. در زمينه تأمين اجتماع هم تحولات خوبي بخصوص در 5 - 6 سال اخير ايجاد شده است و اميدوارم در آينده بازهم بهتر شود.

** ايسنا: راه‌حل‌هاي‌ دولت‌ براي‌ جبران‌ شكاف‌ها و تفاوت‌هاي‌ طبقاتي‌ موجود چيست‌؟

سياست‌ و عملكرد دولت‌ و رييس‌ جمهور در بحث‌ مبارزه‌ با مفاسد اقتصادي‌ چگونه‌ بوده‌ است‌؟

اساسا چرا جريان‌ مبارزه‌ با مفاسد اقتصادي‌ علي‌رغم‌ اقبال‌ اوليه‌ همه‌ گروه‌ها و جناح‌ها از آن‌ توفيق‌ برجسته‌اي‌ نداشت‌ و رو به‌ افول‌ نهاد؟

گمان‌ نمي‌كنيد رواج‌ رفاه‌زدگي‌ و تكاثر در ميان‌ بخشي‌ از مسؤولين‌ رسمي‌ در قواي‌ مختلف‌ در تشديد مفاسد اقتصادي‌ مؤثر بوده‌ است‌؟

از نظر شما، آيا اعمال‌ روابط‌ در انتصابات‌ و عدم‌ شايسته‌سالاري‌ و نيز رانت‌خواري‌ (افزونه‌ خواهي‌) در بخش‌هايي‌ از دستگاه‌هاي‌ حكومتي‌ و دولتي‌ در تشديد اين‌ مسأله‌ نقش‌ نداشته‌اند؟

رييس جمهور: البته شكاف طبقاتي نه ويژگي كشور و اقتصاد ما است، نه اختصاص به اين دوره دارد و همواره به نوعي درهمه جوامع بوده است، آنچه آزار دهنده است عمق و گستره شكاف است.

همانگونه كه توضيح داده شد محاسبات نشان مي دهد شكاف طبقاتي كه در اقتصاد با شاخص ضريب جيني معين مي‌شود طي 25 سال گذشته بهبود داشته است. همينگونه است مفاسد اقتصادي كه كم و بيش در بيشتر جوامع وجود دارد. البته توقع ما از نظام مردم سالاري ديني بيشتر است و معيارهاي ما بايد بالاتر از ساير جوامع باشد.

با قانونمند كردن فعاليتهاي اقتصادي در كشور و اصلاح ساختار، بخش عمده اي از اين مطالب رفع خواهد شد و تأكيد كنم كه مسائل اجتماعي (از جمله مسائل اقتصادي ساختاري) مسائلي نيستند كه به محض تصويب يك قانون يا يك حركت دولت كاملا رفع گردد، بلكه نيازمند زمان است تا اين اقدامات به بار بنشيند. تشديد نظارت دولت بر دستگاههاي اجرايي، رفع موانع و مشكلات قانوني، اصلاح مقررات مالي و مديريتي، كاهش تصدي‌گري دولت و واگذاري امور به مردم از جمله اقدامات مهمي است كه دولت يا انجام داده يا در حال انجام آن است.

اما در مورد رفاه زدگي مسؤولان، تا آنجا كه من در سطح مسؤولان بالاي كشور و نيز نوع همكاران درجه اول خود مي دانم شاهد چنين پديده ناپسندي نبوده‌ام. گرچه بهرحال آفتي است كه اگر جامعه و بخصوص مديريت جامعه دچار آن شد، زيانهاي جبران ناپذيري به بار خواهد آورد. اميدوارم به جايي برسيم كه همه افراد بتوانند معيشت خود را بهبود بخشند كه از جمله لوازم توسعه اقتصادي است.

اگر سؤال را به اين نحو مطرح مي كرديم كه براي توسعه اقتصادي و رفاه جامعه در سطح گسترده چه كرده ايم و چه بايد بكنيم؟ شايد بهتر بود. هدف توسعه توزيع عادلانه فقر نيست، بلكه توزيع عادلانه رفاه به نسبت تلاش افراد و انتخاب آزادشان براي شكل دادن به مصرف خود مي‌باشد. اجمالا از پاسخهاي گذشته مي‌توان پاسخ اين سؤال را نيز ديد.

** ايسنا: ارزيابي‌ كارشناسان‌ از حجم‌ قاچاق كالا در كشور تأثير نگران‌كننده‌ آن‌ بر اقتصاد ملي‌ را يادآور مي‌شود. در دوران‌ دولت‌ حضرتعالي‌ روند قاچاق كالا چگونه‌ بوده‌ است‌؟

آيا بخش‌هاي‌ حكومتي‌ و جريانات‌ سياسي‌ نيز در قاچاق كالا دست‌ داشته‌اند؟

ماجراي‌ اسكله‌هاي‌ غيرمجاز به‌ كجا انجاميد؟

دولت‌ در برخورد با اين‌ مقوله‌ها چه‌ اقداماتي‌ انجام‌ داد؟

رييس جمهور: قاچاق را به دو دسته بايد تقسيم كرد. يكي ورود كالاهاي غيرمجاز يا ممنوع و ديگر ورود كالاهاي مجاز و آزاد از راههاي غيرمجاز. با قاچاق از نوع اول بايد با تقويت نظارت بر مرزها و مبادي ورودي و برخورد جدي با قاچاق و قاچاقچي در همه مراحل مبارزه كرد. دولت در اين جهت با تأمين تجهيزات، ابزارها و منابع ديگر براي مراجع قانوني از جمله نيروي انتظامي و تلاش در خور تقدير اين نيرو و ساير مراجع، سير مثبتي را طي كرده است و معقتدم قاچاق روندي روبه كاهش داشته است.

اما قاچاق از نوع دوم، يعني ورود كالاها از طريق غيرقانوني را بايد با رقابتي كردن بازارهاي داخلي با بازارهاي خارجي به لحاظ كميت و كيفيت رفع كرد.

از جمله اقدامات ما رفع موانع تعرفه اي براي ورود كالا به كشور و تنظيم تعرفه هاي مناسب براي واردات كالا است كه تا حدودي انجام داده‌ايم و موفق هم بوده‌ايم. به كلام ديگر رقابتي كردن اقتصاد، تك نرخي كردن ارز و بالاخره جلوگيري از ايجاد مبادي ورودي و خروجي غيرمجاز و رقابتي كردن اقتصاد سبب كمتر شدن انگيزه قاچاق مي شود.

اين كه بخشهايي از حكومت و جريانات سياسي در قاچاق كالا دست داشته باشند براي من قابل قبول نيست. البته ممكن است تخلفاتي از قوانين باشد كه بايد با آن برخورد كرد و اگر اطلاع يافته ايم برخورد هم كرده ايم و تخلف از قانون صادرات و واردات را نبايد به معني قاچاق دانست. اگر هم خطايي باشد بايد با آن برخورد شود و شده و خواهد شد.

** ايسنا: تبديل‌ ايران‌ به‌ مهمترين‌ قدرت‌ اقتصادي‌ و سياست‌ منطقه‌ از اهداف‌ اعلام‌ شده‌ دولت‌ و موارد ذكر شده‌ در چشم‌انداز بيست‌ ساله‌ نظام‌ است‌. راهكارهاي‌ اجرايي‌ شدن‌ اين‌ امر را چه‌ مي‌دانيد؟

رييس جمهور: ايران كشوري بالقوه توانا و ثروتمند و داراي امتيازات منحصر به فرد است و مهمترين سرمايه ما نيروي انساني جوان و شايسته ما است. ايران همه ابزارهاي رشد سريع اقتصادي را دارد. هدف از چشم انداز بيست ساله ترسيم چارچوب كلاني است كه اين توان و قوه را به فعل تبديل خواهد كرد.

ما از لحاظ علمي، تاريخي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي از جمله سابقه‌دار ترين ملل متمدن جهان هستيم و تمدن آفرين. و امروز نيز به دانش، همت و تلاش نياز داريم. رشد درخورتحسين اقتصاد، تحول در صنعت و معدن و كشاورزي و ارتقاء سطح خدمات و توانايي كارهاي بزرگ كه طي اين سالها حاصل شده است، ما را به آينده اميدوار مي كند.

البته رسيدن به اين جايگاه الزامات و لوازمي دارد كه طي برنامه چهارساله ديده خواهد شد و همه بايد همت كنند آن الزامات تحقق يابد. ما اميدواريم طي 4 برنامه پنج ساله بتوانيم به اهداف والاي چشم انداز دست يازيم.

** ايسنا: بحث‌ خصوصي‌سازي‌ همواره‌ به‌ عنوان‌ يكي‌ از سياست‌هاي‌ كلان‌ دولت‌ مورد توجه‌ قرار گرفته‌ و حتي‌ از طرف‌ وزير اقتصادي‌ كابينه‌ نوشداروي‌ اقتصاد ايران‌ تلقي‌ شده‌ است‌؟ با اين‌ وجود اهداف‌ خصوصي‌سازي‌ در كشور تحقق‌ پيدا نكرده‌ و براي‌ مثال‌ در سال‌ 82 شاهديم‌ كه‌ از 14 هزار ميليارد ريال‌ درآمد پيش‌بيني‌ شده‌ براي‌ خصوصي‌سازي‌ تنها احتمال‌ تحقق‌ 10 هزار ميليارد ريال‌ آن‌ از سوي‌ مسوولان‌ عنوان‌ شده‌ است‌؟

در اين‌ بين‌ بسياري‌ از كارشناسان‌ معتقدند مانع‌ اصلي‌ خصوصي‌ سازي‌ وجود مقاومت‌هايي‌ در بدنه‌ دولت‌ است‌. نظر خود را در اين‌ باره‌ بيان‌ كرده‌ و آيا وجود اين‌ مقاومت‌ها را تاييد مي‌كنيد يا خير؟ مانع‌ اصلي‌ تحقق‌ خصوصي‌ سازي‌ را چه‌ مي‌ دانيد؟

رييس جمهور: گذر از يك اقتصاد دولتي وابسته به نفت به اقتصادي كه محور و مدار آن بخش خصوصي باشد كار ساده اي نيست. طبعا اگر مقاومتهايي در اين زمينه (خصوصي سازي) بوده است، تا حد زيادي از بين رفته است. فهرست شركتها مشخص شده و راهكارهاي اجرايي اين امر نيز تعيين شده است. دولت خصوصي سازي را به عنوان ابزاري براي تأمين بودجه خود در نظر نگرفته است، بلكه رويكردي است براي كوچك كردن دولت، مشاركت مردم و رشد پايدار.

** ايسنا: رييس‌ سازمان‌ مديريت‌ و برنامه‌ريزي‌ اعلام‌ كرد كه‌ امسال‌ بيست‌ هزار ميليارد ريال‌ عدم‌ تحقق‌ درآمدهاي‌ دولت‌ داريم‌ با توجه‌ به‌ اينكه‌ امسال‌ از لحاظ‌ تحقق‌ درآمدهاي‌ نفتي‌ در بهترين‌ شرايط‌ طي‌ سال‌هاي‌ گذشته‌ بوده‌ايم‌، دليل‌ اصلي‌ اين‌ عدم‌ تحقق‌ درآمدها چيست‌؟ شما چگونه‌ اين‌ امر را پيگيري‌ كرده‌ايد؟

رييس جمهور: يكي از كارهاي بسيار مهم و زيربنايي دولت اين بود كه منابع و مصارف دولت را متناسب با هم شكل دهد. ما مي توانستيم مازاد درآمدهاي نفتي كشور را هر سال وارد اقتصاد كنيم. اين همان روندي بود كه هميشه در تاريخ اين كشور طي شده بود. شايد از لحاظ سياسي و اجتماعي هم سبب مقبوليت بيشتر دولت مي شد، اما دولت ترجيح داد كه با تفكيك منابع و ثروت، نفت و گاز را گام بگام در حساب سرمايه كشور محاسبه كند و از واريز آن به خزانه جلوگيري شد. امروز حساب ذخيره ارزي را به عنوان يك حدفاصل و يك منبع ذخيره ارز حاصل از فروش سرمايه نفتي و گاز كشور داريم.

منابع مورد نياز دولت بايد از ديگر مآخذ و منابع تأمين گردد كه مهمترين آنها مالياتهاي مستقيم هستند كه انشاءالله آثار و بركات قانون اصلاح شده مالياتها، بيشتر در آينده معلوم خواهد شد، بخصوص وقتي كه لايحه ماليات بر ارزش افزوده نيز تصويب و اجرا گردد. تأكيد من و دولت من بر تحقق ساير درآمدهاي پيش بيني شده در قانون است. البته از ياد نبريم كه بودجه فقط يك پيش بيني است و تحقق آن منوط به فراهم آمدن شرايط و فضاي خاص خويش است.

** ايسنا: هدفمند كردن‌ يارانه‌ها و اصلاح‌ نظام‌ مالياتي‌ از جمله‌ راهكارهاي‌ عملي‌ تحقق‌ عدالت‌ اجتماعي‌ ذكر شده‌ است‌ با اين‌ وجود در سالهاي‌ گذشته‌ هدفمند شدن‌ يارانه‌ها و اصلاح‌ نظام‌ مالياتي‌ كشور تحقق‌ پيدا نكرده‌ است‌. مهمترين‌ موانع‌ هدف‌مند شدن‌ يارانه‌ها چيست‌؟ و چرا اقدام‌ عملي‌ در اين‌ رابطه‌ انجام‌ نمي‌شود؟

رييس جمهور: اگر به ارقام مندرج در بودجه كل كشور توجه شود ملاحظه مي گردد كه هدفمند شدن يارانه ها سياستي بوده كه بطور مستمر دنبال شده است، ولي سعي ما بر اين بوده كه سرعت را فداي كاهش فشار بر بخشهاي كم درآمد جامعه كنيم. اين تصميمي بوده كه دولت و مجلس با هم اتخاذ كرده اند، پاسخگو هم هستيم. ما ترجيح داده ايم كه تا سرحد امكان تور اجتماعي بزرگتري داشته باشيم و بخشهاي بيشتري از كساني را كه آسيب پذيرند را در اين تور حفاظت كنيم. هنوز معتقديم كه تصميم ما درست است و بايد به مرور و با كسب تجربه و يافتن راههاي مناسب شتاب حركت را تعيين كنيم.

اصلاح نظام مالياتي نيز يكسال است كه آغاز شده و رويكرد جديد دولت و مجلس به ماليات كه تبلور آن در اصلاحيه قانون مالياتهاي مستقيم است مستلزم مديريت تازه و تحول در همه سازوكارها است. خوشبختانه اين مهم طي سال گذشته تا حدود زيادي انجام شده و اكنون مرحله بعدي مديريت تحول، يعني آگاه سازي و رفع مشكلات شروع شده است و به ياري خداوند با موفقيت در اين مسير پيش مي رويم.

خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) مراتب امتنان و تشكر ويژه‌ي خود را از رئيس جمهور اسلامي ايران ، حجت الاسلام‌والمسلمين سيد محمد خاتمي ، به پاس پاسخ‌هاي ارزشمند، مستدل، مشروح و با صبر و حوصله‌ي ايشان به پرسشهاي فراوان اين مصاحبه كه در روز دانشجو و پنجاهمين سالگرد سه آذر اهورايي و آغاز پنجمين سال فعاليت خبرگزاري دانشجويان ايران انجام شد، اعلام مي‌دارد و براي ايشان آرزوي توفيق و سربلندي روز افزون دارد. ايسنا در راستاي وظيفه‌ي اطلاع‌رساني همه جانبه‌ي خود اميد دارد اين گفت‌وگو پاسخگوي بخشي مهمي از پرسشهاي دانشجويان ، دانشگاهيان ، نخبه‌گان و آحاد مردم عزير كشورمان درباره‌ي مسايل روز باشد.

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/1961

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'گفت‌وگوي تفصيلي ايسنا با محمد خاتمي' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016