... دريافت جايزه در حقيقت يک افتخاری برای جمهوری اسلامی وايران اسلامی است. خانم عبادی در اين نظام اسلامی است که کار کرده و خانم عبادی نشان دادند که در نظام اسلامی می شود کار کرد با شعار های تند فمينيستی کار پيش نمی رود.
(صادق زيبا کلام مسئول کميته استقبال در گفتگو با راديو فردا)
پرسش: فرهاد رحيمی( نروژ)
پاسخ: بصير نصيبی( آلمان)
پرسش: من مصاحبه ای با دبير کميته صلح نوبل داشته ام، در طول مصاحبه با شما به بخشهايی از آن مصاحبه اشاره خواهم داشت و نظر شما را پيرامون آن خواهم پرسيد.
جواب: من قبل از اينکه به سوال های شما جواب دهم می بايستی چند نکته را روشن کنم. اول اينکه من يک سينماگر تبعيدی هستم و نه يک فعال امور سياسی، اما سياست هم از زندگی ما جدا نيست و در طول تاريخ نه فقط جمهوری اسلامی بلکه بسياری از رژيم های سرکوبگر از هنرها به خصوص سينما استفاده سياسی برده اند. گوبلز وزيرتبليغات هيتلر برای پيشبرد انديشه های فاشيستی از هنرها به خصوص سينما بهره بسياری می برد و موسولينی هم با اينکه از سينما بدش می آمد به پيروی از سياست پيشوا بزرگترين استوديوی فيلمبرداری ايتاليا چينه چيتا را ساخت و يا در کشورهای امريکای لاتين به خصوص شيلی بعد از کودتای امريکايی پينوشه يک نوع سينمای شيک و بی درد (نظير سينمای فستيوالی جمهوری اسلامی) که می توانست چهره کودتاچيان را آرايش دهد رشد داده شد. بدين دليل کارمن هم به نوعی با سياست گره خورده است و نسبت به رويدادهای سياسی حساس شده ام.
و ديگر اينکه من ج.ا. را در کليت آن نمی پذيرم و اصلا به اين تقسيم بندی که خيلی از غربی ها هم بدان تاسی کرده اند و رژيم را در جناح های راست وچپ وميانه و اصلاح طلب و تماميت خواه معنی می کنند اعتقادی ندارم. جمهوری اسلامی يک رژيم مافيايی است و البته باندهای مافيايی هم ممکن است برسر تقسيم منافع با هم در بيفتند و همديگر را حذف کنند، حتی قصدجان يکديگر را داشته باشند همانگونه که سعيد حجاريان از مشاوران خاتمی که از مقامات بالای امنيتی است و دستش آلوده به خون صدها مبارز ضد رژيم، به دست ياران سابقش ترور می شود. من خاتمی را که بيش از ده سال وزير سانسور رژيم بوده و مشاور فرهنگی فاسدترين مهره رژيم يعنی رفسنحانی و تا کنه وجودش مومن به ولايت فقيه و گوش به فرمان ولی فقيه -متفاوت ارزيابی نمی کنم که هيچ اورا مکاری می دانم خطرناک تر از ناطق نوری و ..
از ديدگاه من حاميان خاتمی حاميان کليت رژيم هستند، برايم فرقی نمی کند در چه لباسی در صحنه ظاهر شوند.
بعد از بيان اين مقدمه آماده پاسخ گويی به سئوال های شما هستم.
س: نگرش کلی شما به بنياد صلح نوبل و اعطای جايزه به کانديداهای مختلف درسطح بين المللی چيست؟
ج: من به اين بنيادهايی که يک تبليغات عظيم جهانی را پشت سر خود دارند چندان خوشبين نيستم. بنياد هانريش بل آلمان که در معيار کوچک تری ادعاي دفاع ار آزادی انديشه و بيان را يدک می کشد خود ميزبان باند مشاطه گر ج.ا. شد و قصد داشت با بهره از انواع و اقسام حاميان دوم خردادی که بخشی از آنان برای گروگان گيری از ديوار سفارت بالا رفتند و يا در کردستان مخالفان را سربريدند و در ديگر جنايت های رژيم سهيم بودند، برای حکومتی که سرانش در دادگاه می کونوس محکوم شده بودند آبرو بخرد. ميهمانانش هم رژيم را اصلاح پذير می دانستند و ميخواستند بگويند قانون اساسی موجود ظرفيت تحمل دمکراسی را دارد و مجلس ششم مجلس اصلاحات است و از اين حرفها.
بنيادنوبل هم تافته جدا بافته ای نيست؛ بخصوص که ما نمی دانيم چه کسانی با چه تفکری سرنوشت اين جايزه را مشخص کرده اند؛ آيايک شحص لاييک و يا يک انسان ضدمذهب؛ يا يک انديشه متمايل به تفکر چپ می تواند در داوری نوبل حضور داشته باشد؟ اما انتخاب خانم عبادی و تاکيد بنياد و خود خانم عبادی روی مسئله مذهب؛ به ما هشدارهشدار می دهد تا مراقب باشيم مبادا در دام ديگری گرفتار بيايیم، چرا که اگر به سابقه اين جايزه توجه کنيم بار سياسی آنرا بسيار برجسته می يابيم. يادآوری چند نام از ليست جايزه بگيران سالهای پيش تائيد کنده اين ادعاست.
( گورباچف؛ ساخاروف؛ کيسينجر؛ شيمون پرس؛ اسحاق رابين؛ دالايی لاما، انور السادات؛ سولژنيستين؛ یاسرعرفات-(حتی مادر ترزا به ظاهر به خاطر گرايش های انسانی اش جايزه گرفت اما نقش کليسای کاتوليک در موفقيت او انکار ناپذير بود). البته دلايل سياسی اين انتخاب ها يکسان نيست. يک سال برای مردم فلسطِين دل می سوزانند و سال ديگر دست محبت به سر و گوش کیسينجر که کودتای امريِکايی پينوشه را در شيلی طراحی کرد، می کشند.
:سبرنده سال 2003 را خانم شيرين عبادی و از ايران انتخاب کردند عمده ترين دلايل آنرا چگونه می بينيد-عبادی قبل از کسب جايزه را چگونه می شناسيد؟
ج تا آنجا که من می دانم خانم شيرين عبادی وکيل دادگستری بود و در زمينه مسايل کودکان هم فعاليت داشت و صاحب تاليفاتی هم در زمينه حقوق کودکان و مسايل اجتماعی بود و با احتياط حرکت می کرد، که البته با توجه به درنده خويی رژيم و با توجه به شرايط آنوقت خانم عبادی که محقق و وکيلی بود که شهرت فراگيری نداشت برای اين که بماند وبگذارند نفس بکشد؛ شايد راه ديگری برای وی وجودنداشت.
من اطلاع دقيقی ندارم اما گفته شده برخلاف آغاجری از آلودگی های سالهای اوليه درون حکومت هم مبرا بود. البته چون نامبرده در حکومت پيشين وکالت می کرده خوب چندان دور از ذهن نيست که حکومت جانشين برای پذيرش وی محتاط باشد، حتی بايد خوشحال بود که به بهانه وابستگی به طاغوت به بيدادگاههای انقلاب سپرده نشد. در خرداد 76 هم به حاميان پرزيدنت خاتمی پيوست. الان هم که حتی نزديکان پرزيدنت از او بريده اند با بيان اين مطلب که اگر 10 بار ديگر هم خاتمی کانديد شود به او رای خواهد داد (نقل به حافظه) مشخص شد که هنوز نيز دلش همراه خاتمی است و ديگر نمی توان برای او حساب جداگانه ای گشود.
البته او وکالت پرونده قتل هايی را که به قتل های زنجيره ای معروف شد به عهده گرفت. پرونده ای که ناصر زرافشان وکيل ديگر پرونده را که هردو باند حکومت را در مخدوش شدن پرونده سهيم دانست و دادگاه فرمايشی حکومت را تحريم کرد به سياهچالهای قرون وسطایی رژيم کشانيد.
محققين و پژوهشگران بسياری در داخل هستند که در همين وضعيت هم با قبول خطر و در شرايط سخت، بی آنکه جايزه ای بگيرند و اصلا جايزه ای بخواهند، در بسياری از زمينه های احتماعی فعال هستند. البته زندگی عادی هم در داخل ايران امروز خطرناک است. وقتی در يک مجلس پارتی پاسداران يک جوانی را به جرم اينکه چند قر داده از بالکن طبقه نميدانم چندم به بيرون پرتاب می کنند، وقتی اعضای ملی/ مذهبی های نهضت آزادی را که سرتمکين بر آستان ولي فقيه فرود می آورند- آنقدر شکنجه می دهند که هزار بار آرزوی مرگ مي کنند، خوب تکليف يک محقق مسايل اجتماعی روشن است. از ديدگاهی ديگر به هر کس که توی آن مملکت مانده و هنوز نپوسيده بايد جايزه داد، البته نه جايزه صلح نوبل.
و همينظور بسياری از مددکاران اجتماعی و پژوهشگران هستند که در مناطق محروم و شرايط سخت فعاليت های بشر دوستانه دارند (در زمينه ايدز و يا ختنه دختران در کشورهای افريقايی) و يا پزشکانی که از رفاه زندگی شهری می گذرند و در دهاتهای کشورهای عقب نگاهداشته شده تن های بيمار را درمان مي کنند و تعدادشان هم چندان کم نيست وخانم شيرين عبادی هم می توانست يکی از آنان باشد. اين نوع کوشش ها که مربوط به شخص است و ديدگاه او و گرايش های انسانی فرد، چه ربطی به نوبل دارد ؟ خوب ايشان وکيل هستند؛ وظيفه شان اگر به قسمی که به هنگام آغاز کارشان خورده اند احترام بگذارند، حکم می کند وکالت به بندکشيده شدگان را بپذيرند. اين يک وظيفه است که جايزه نقدی و غير نقدی؛ کميته بدرقه و استقبال نميخواهد، و اگر کسانی به وظيفه شغلی خود عمل نکنند بايد مواخذه شوند. مثل اينکه به پزشکی که بيمارانش را مداوا مي کند به خاطر انجام وظيفه اش نوبل بدهيم .
اين وظيفه ماست که کميته نوبل را زير فشار بگذاريم تا واقعيت های پشت پرده جايزه را شفاف کند.
س: به گفته کميته نوبل گويا تحقيقات و مطالعات اساسی صورت گرفته، مثلا متخصصينی از ايران و ايرانشناسانی در خارج از ايران نيز اظهار نظر کرده اند، اين قضيه را چگونه می بينيد؟ و اين مسئله چقدر اهميت داشته است.
ج: اول اينکه خانم عبادی اينطور وانمود می کند که برای يک ديدار عادی در پاريس بوده اما خبرگزاری ايرنا اعلام می کند که خانم عبادی ميهمان برنامه سيمای شهر تهران در پاريس بوده است، همان برنامه ای که شهرداری پاريس برای خوش رقصی نسبت به ج.ا. با صرف هزينه ای هنگفت برگذار کرد. در اين برنامه با اينکه سينما نقش برجسته ای داشت اما به جزء داریوش مهرجويی (سينماگر مورد اعتماذ حکومت) هيچ فيلمساز ديگری دعوت نشده بود و دعوت ويژه از خانم عبادی که فعاليتش ربطی به تم اين برنامه نداشت خودجای سئوال باقی می گذارد. البته انتخاب فيلمها؛ سانسور قسمت های ضاله و دعوت از ميهمانان تماما با صلاحديد وزارت ارشاد صورت پذيرفته بود (فيلم ضد انسانی بايکوت مخملباف نيز جزء کارهای نمايش داده شده در اين برنامه بود). آيا هيچ رابطه ای بين دعوت خانم عبادی برای شرکت در برنامه فرهنگی/هنری رژيم در پاريس و همزمانی آن با اعلام نتيحه رای کميته نوبل نيست؟ و علاوه برآن وقتی از مدتها قبل به گفته مقامات نوبل با کمک ايرانشناسان! اين انتخاب به انجام رسيده پس چطور و چرا آغاجری به عنوان کانديد نامش برسر زبانها می افتد وخانم عبادی ميخواهند چنين وانمود کنند که اتفاقا در جريان نتايج نوبل قرار گرفته اند؟ البته ايشان مسلمان راستين هستند و تقيه هم در اسلام مجاز.
همانگونه که سخنگوی کميته نوبل هم خود می گويد کسانی آنان را برای دستيابی به اطلاعات پيرامون خانم عبادی ياری داده اند. اتفاقا مهم است که بدانيم که اين ياران داخل و خارج چه کسانی بوده اند؟ خوب اگر معرفين ايرانی خود از باندهای حکومتی باشند طبيعي است که مبلغ انديشه ای نمی شوند که با کليت اين رژيم در بيفتد ويا نتواند زبانش را کنترل کند؛ مجلس دست نشانده ششم و يا دادگاه ها و قوانين قرون وسطایی جمهوری اسلامی را نپذيرد. اين چنين شخصی اصلا راهش تا اين مرحله گشوده نمی شود حتی اگر شايسته ترين پژوهشگر باشد و دقيق ترين و ارزشمندترين کتابها را هم در زمينه مسائل اجتماعی؛ حقوق بشر و حقوق کودکان تاليف کرده باشد.
س: دبير کميته نوبل اظهار می دارد که برای اينکه اين انتخاب موفقيت آميز باشد نيازمند اين هستيم که واکنشها را در ايران و کشورهای همسايه ببينيم، کمی قبل از اين ميگويد که واکنش ها تا کنون مثبت بوده است. شما واکنش ها را چگونه می بينيد و چه واکنشهايی نديده گرفته شده است؟
ج: ايشان آيا مشخص کرده اند که در ايران در انتظار واکنش چه کسانی هستند؟ و اگر منظورشان مردم است که خوب مردم ما را چنان در منگنه گذاشته اند و چنان ننگ حضور جمهوری اسلامی بر دوشهايشان سنگينی می کند که در هر نقشه و برنامه ای که برای دلخوشکنک آنان تدارک ديده می شود ابتدا و سريعا شگفت زده می شوند و مدتی طول می کشد تا با تامل بيشتر به جوانب امر توجه کنند. در انتصابات سال 76، رژيم برای ترساندن مردم موجود کريهی مثل ناطق نوری را علم کرد و در مقابلش روباه خنده رويی با عنوان خاتمی را قرار داد و به مردم گفت کدام را میخواهيد؟ و بعد از حضور آنان در صحنه برای دوام خود و گسترش دامنه جناياتش بهره گرفت. در مورد اخير هم شادی و شعف عامه بيش از چند روز دوام نيافت. بعضی مردم که ديگر از حکومت مذهبی منزجر شده اند همانگاه که ايشان در فرودگاه برای راه باز کردن در ميان صف مستقبلين به شعارهای مذهبی متوسل شدند؛ شاديشان به ياس تبديل شد؛ تتمه شادی کنان هم با اعمال ورفتار بعدی، حضور در مجلس ارتجاع و سپاسگزاری از مجلس مفت خور و آلت دست ولی فقيه، و تشويق مردم برای شرکت در خيمه شب بازی رنگ باخته ای زير عنوان انتخابات، پراکنده شدند. البته در شهر 15 میليونی تهران کشاندن 20 يا 30 هزار نفر به فرودگاه آنهم با آن تبليغات عظيمی که براه افتاده بود کار چندان مشکلی نيست، اين روزها برای يک مسابقه محلی فوتبال صدهزار نفر جمع می شوند. تازه همه آن جمعيت هم برای استقبال نرفته بودند، برای مردم تشنه ما همان چندساعت هم که امکان قدرت نمايی داشتند غنيمت بود. آنها رفتند شعارهای خودشان را که هيچ ربطی به تفکر خانم عبادی نداشت فرياد زدند، با بهره از فرصت بدست آمده؛ گفتند وخنديدند ورقصيدند و يک روز مفرح راپشت سر گذاشتند.
اما اگر منظور واکنش مقامات جمهوری اسلامی باشد خوب هر کدام از باندها بسته به منافعشان روی خوش و يا ناخوش نشان دادند، اما بايد حرف حق را از کلام آقای فريبرز رئيس دانا (مسئول کميته استقبال) از دوم خردادی های درون حکومت شنيد که ازگفته هايش چنين استنباط می شد که اگر رژيم قدر اين موقعيت را بداند بهترين شرايط برای تطهير دوباره نظام و تزريق يک مسکن به کالبد در حال نزع جريان دوم خرداد فراهم شده است. اما از واکنش ديگر کشورهای اسلامی چندان اطلاعی ندارم شايد سلاطين و يا اميران و شيوخ چند احسنت نثار کميته کرده باشند.
س: اينکه خانم عبادی مسلمان هستند و زن فاکتورهای حائز اهميتی در اين انتخاب بودند، حتی کميته نوبل هم به اين قضيه اعتراف کرده است.
مسلمان بودن و زن بودن و ايرانی بودن ايشان چه اهميتی برای کميته نوبل داشته؟ شما نشانی از تلاش غرب برای تخطئه انقلاب آتی برای سرنگونی رژيم و مردم ستم کشيده ايران نمی بينيد؟
ج: ارتباط غرب با جمهوری اسلامی يک داد و ستد متداول بين کشورهای جهان نيست. يک مشت آخوند دزد؛ ثروت های سرشار ايران را حراج کرده اند و وابستگان حکومت سهم بيشتر چپاول را به شرکت هايی ميدهند که رشوه بيشتری می دهند، نمونه جديدش هم در همين نروژ اتفاق افتاد و آن باج کلانی بود که برای معاملات نفتی شرکت های نروژی به آقازاده های رفسنجانی داده بودند واز جهتی ديگر ج.ا ميلياردها دلار به اروپا مقروض است با فروپاشی اين رژيم وصول اين طلب هم ناممکن است. پس برای اروپا حتی امريکا با همه شاخ و شانه ای که می کشد حفظ حکومت عاقلانه تر از سقوط آن است. به خصوص که اگر سرنگونی با حرکت های انقلابی همراه باشد؛ منافع بی حساب و کتاب اينان لطمه جبران ناپذيری خواهد ديد و اگر تلاش اينان حتی يک روز هم به عمر حکومت بيفزايد سود يک روز معامله هم برايشان غنيمت است. حکومت های مذهبی که می توانند مردم را سرگرم راز و نياز نگهدارند و همه بدبختی و درد مصيبت را که خود عامل آن هستند به خواست خداوند پيوند بزنند؛ بهترين نوع حکومت برای چپاول گران غربی است. همانگونه که شاهد بوديم امريکائيان بعد از آنکه حکومت دست نشانده خود را در افغانستان مستقر کردند خوب در ابتدا خيلی شعارهای فريبنده داده و استقرار يک حکومت غير مدهبی را نويد دادند و حالا که پيش نويس قانون اساسی را تنطيم کرده اند و نام رژيم آينده شده است جمهوری اسلامی افغانستان، دلخوشان در می يابند که چه کلاه بزرگی سرشان رفته است. اين یعنی بازگشت انديشه طالبان البته طالبانی مطيع نه سرکش.
پس حالا که جمهوری اسلامی هم به بن بست نا گشودنی ای رسيده، برای جلوگيری از رشد يک تفکر مترقی که برای هميشه سايه منحوس يک حکومت مذهبی را از سرمردم ما دور کند و جامعه امروز ما بعد از 24 سال تجربه حکومت خون؛ وحشت ومرگ؛ آماده پذيرش آنست بايد يک اسلام ديگر را که معلوم نيست با اسلام های موجود چه تفاوتی دارد دوباره به ما حقنه کنند. مگر خانم عبادی شيفته خاتمی و خاتمی چيان نبوده اند و از انديشه ای نزديک به ملی/ مذهبی های حکومتی برخوردار نيستد؟ خوب اسلامشان هم قاعدتا بايد با اسلام اين دار و دسته همآهنگ باشد. مگر مردم ما در انتخابات شهر و روستا به همه قرائت های موجود از اسلام جواب نه نداده اند؟ البته اين بار يک زن مسلمان انتخاب می شود چون که قوانين اسلامی بيشترين توهين وتحقير را متوجه همجنسان او می کند. البته موقعيت چنين ايجاب می کند که اين زن مسلمان در خارج از کشور به شيوه خوانندگان زن صادراتیِِ- پريسا، گوگوش؛ هنگامه اخوان و ... رويت مويش با توسل به قرائتی از اسلام مجاز باشد و در داخل با رعايت شکل ديگری از اسلام غير مجاز !!!
اين انتخاب از ايران است برای اين که رژيم اسلامی مسلط به ايران که حضور و دوامش برای اروپا مهم است در بن بست قرار دارد. علاوه بر آن، اين انتخاب احساسات مردم به خصوص زنان را برمی انگيزد و اگر اين احساسات برمنطق غلبه کند؛ می تواند ما را حتی به طور موقت به شادی بکشاند و يا دلمان را به اين خوش کند که به افتخار بزرگی نايل شده ايم. اتفاقا در همين زمان که ما سرگرم مجادله با هم هستيم آنها با فراغ بال فرصت يافتن راه حلی برای ادامه وضع موجود را بيابند.
س: شيرين عبادی بعد از دريافت جايزه را جگونه می بینيد؟ او خواهان آزادی زندانيان سياسی از يک سو و از سوی ديگر خواستار اجرای قانون اساسی است و همزمان اعلام می شود که اين جايزه سياست مشخصی را دنبال می کند. چه نتيجه ای را از اين حرفها می توان گرفت؟
ج: سالهاست که غرب ما را به جايزه های رنگارنگ دل خوش نگه داشته است_ سينمای جمهوری اسلامی نمونه بارز اين حاتم بخشی غرب است _ سينمای جمهوری اسلامی به گفته خودشان تا حالا 400 جايزه از فستيوال های جهانی گرفته است، اما اين جوايز که قبل از نوبل تنها منبع کسب افتخار برای ما بود چه نفعی برای ما داشته است؟ سينمای ما يک سينمای ورشکسته است، ما در سراسر ايران با 60 میليون جمعيت در حدود 150 سينما داريم با وسايل مستعمل عهد بوق؛ 30 مبليون از مردم ما اصلا به سينما دسترسی ندارند، تهيه کننده های مستقل ورشکست شده اند، سانسور و توقيف فيلم امری عادی و از کارهای روزمره سانسورچيان است؛ امکانات؛ وسايل فنی و وام بانکی در اختيار چند فيلمساز که فيلم فستيوالی می سازند قرار می گيرد و بسياری مسايل ديگر که اگر مطرحشان کنيم از بحث اصلی دور می شويم . به گمان من همانگونه که آن جوايز به آن فيلمها را در واقعيت امر به جمهوری اسلامی داده اند، اين امتياز هم نه به شيرين عبادی و گرايش های انسانی اش بلکه برای باز گرداندن آبروی از دست رفته حکومت دينی و کسب آبروی کاذب برای حکومت اسلامی اهدا کرده اند که در بسياری از عمليات تروريستی دخالت دارد و کشورهای اروپايی برخلاف ادعايشان نه فقط باعمليات تروريستی مبارزه جدی نمی کنند بلکه خود مشوق آن هم هستند. ديديد که چگونه دولت انگليس گزارش 2000 صفحه ای از آرژانتين را نديده گرفت و از تحويل تروريست جمهوری اسلامی به آرژانتين خود داری کرد يا قاتلان شاپور بختيار را به جمهوری اسلامی برگرداندند؛ و دولت اطريش پرونده قتل قاسملو و کاظم رجوی را سرهم بندی کرد و قاتلين فريدون فرخ زاد و طراحان صدها قتل ديگر همچنان از تعقيب مصون ماندند.
خانم شيرين عبادی اگر همان محقق و پژوهشگر ناشناس می ماند و به همان حرکت هایش در زمينه حقوق کودکان و ... ادامه می داد شايد می توانست قدم هايی هم بردارد اما هضم اين ميزان شهرت برايش ثقيل بود؛ يکباره دچار توهم شد؛ ديگر خودش را مجاز می دانست در هر مقوله ای اظهار نظر کند، از يادش رفت که او برنده جايزه صلح نوبل است و بايد از مسايل مربوط به کارش بگويد؛ برای نمونه از وضعيت اسفناک کودکان در حکومت دينی؛ از گسترش اعتياد در ميان جوانان؛ تن فروشی پسربچه های 9 ساله در پارک های تهران؛ ازهزاران زندانی ای که در طول عمر حکومت و سالهای 60 و 67 به جوخه اعدام سپرده شده و در گورهای دسته جمعی نهاده شدند. از ماستمالی پرونده قتل ها به وسیله باند خاتمی و دهها مسئله مشابه. ايشان با توجه به موقعيتی که بدست آورده بودند در مصونيت کامل قرار داشتند و می توانستند دردهای بيشماری را که از چشم مردم دنياپنهان مانده بود جلوی دوربين های تلويزيون بشکافند. اما ايشان اول تبديل به يک مبلغ مدهبی و مولودی خوان شدند و بعد جمهوری اسلامی را فاقد طرحی برای بلند پروازی های اتمی دانستند؛ حتی تقاضای آزادی همه زندانيان سياسی را هم به آزادی زندانيان ملی/ مذهبی محدود کردند و کار را تا تملق گويی به مجلس بی اعتبار ششم رسانيدند؛ خانواده ملی مذهبی ها را که سرانجام کمی به خود جرات دادند و به اعتراض کشانده شده بودند به خانه هايشان برگرداندند تا با دعاهای ماه رمضان دلهايشان را از صفا انباشته کنند. و رژيم هم فرصت يافت به اعمال و رفتار سرکوب گرانه اش شدت و حدت بيشتری ببخشد؛ در اين مدت کوتاه حکم برای سنگسار 4 نفر را صادر کرد؛ در شيراز چند دختر جوان را به جرم بدحجابی شلاق زد؛ پرونده قتل زيبا کاظمی را مسکوت گذاشت؛ احمد باطبی را ربود و در آستانه برگزاری مراسم با شکوه! نوبل مردم سراوان را به خاک و خون کشيد و بگير و ببندها را ادامه داد.
مردم ما با بايکوت مثلا انتخابات شهر و روستا که خاتمی؛ خامنه ای؛ منتظری؛ ملی/ مذهبی ها؛ حضور در آن را واجب شرعی/ملی دانسته بودند و حاميان خارج نشين بخشی از جمهوری اسلامی از آن جمله عبدالکريم لاهيجی مسئول کميته بدرقه و نايب الرئيس کميته حقوق بشر!! هم به شرکت گسترده مردم در آن تاکيد داشتند_ نشان دادند که کليت اين رژيم را نمي خواهند و از حکومت مذهبی به هر شکل و شيوه و در هر لباسی که درآيد حتی اگر برنده نوبل ظهور نوع ديگرش را نويد دهد منزجر شده اند. مبلغين مذهبی بهتر است به مساجد و تکايا برگردند و راه رستگاری در دنيا و آخرت را به مقلدين خود بياموزند.
اما من تصور ميکنم وضع رژيم از آن حد وخيم تر شده که اين تلاش ها بتواند اين حکومت جنايت کار را از سرنوشت محتوم آن که سقوط است برهاند.
بصيرنصيبی
[email protected]
Tel.:004968139224
Cinema-ye-azad
Postfach 100525
66005 Saarbrücken/ Germany
چقدر مزدور تو مملكت ما هست!
تو كه همه رو گفتي!! از دم هم كه مزدور انقلاب و جمهوري اسلامي هستند. از شيرين عبادي بگير تا ملي-مذهبي ها و حتي عبدالكريم لاهيجي! خوب شد فهميديم ...
HamedYou
December 8, 2003 09:42 AM
پاسخ به "بزرگ بانوي صلح ِ" آقاي بصير نصيبي
اپوزيسيون خوب داخل کشور، اپوزيسيون مرده اي است که بالاي دار باشد و جلاد قشنگ او را چند بار بر بالاي طناب دار، تاب دهد تا دوستان و رفقاي خارج ...
ف.م.سخن
December 12, 2003 11:09 PM
پاسخ به "بزرگ بانوي صلح ِ" آقاي بصير نصيبي
اپوزيسيون خوب داخل کشور، اپوزيسيون مرده اي است که بالاي دار باشد و جلاد قشنگ او را چند بار بر بالاي طناب دار، تاب دهد تا دوستان و رفقاي خارج ...
ف.م.سخن
December 12, 2003 11:10 PM