شنبه 22 آذر 1382

سلاح راًى، انتخابي فردى، با عوارضٍ جمعى، محسن داوودى

در دو مقاله ي قبل ، سعى كردم با استفاده از بمبهاي مدرن ، كلمات ، اسلحه بودن برگه هاي راًى و قدرت آنها را در يك نظام جمهورى ، شرح داده ، نشان دهم كه ايرانيان در 25 سال گذشته ، چگونه تك تك ، در شكل دهي اين جمهورى اسلامى ، به اشتباه ، يا به احساسات ، يا به غفلت ، يا به خيانت ، يا به بي تفاوتى ، يا ... نقش بازى كرده اند. در مقاله ي آخر، قول دادم با نگاهى به انتخابات 25 ساله ي گذشته ، اهميت انتخابات پيش رو و سمت و سوي لوله ي سلاح نهفته و مگسك روي آن را بعنوان يك شهروند جوانى از دست داده در اين نظام، باز ، بازگو كنم.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

در مقدمه، لازم است اين مطلب را با شما پخته كنم كه : بحث امروز ، اين نيست كه چه كسي زودتر خودش را ، از بدنه ي بيمار اين نظام كنده و چه كسي ديرتر!؟ بحث بر سر محاكمه و انداختن تقصير به گردن اين يا آن هم ، نيست . بحث امروز دعوا بر سر تقسيم سهم و كي يود؟ كي بود؟ من نبودم هم نيست . بحث امروز ، برترى اين تفكر بر آن تفكر و يا ، داشتن يا نداشتن ِ تناقض اين ايدئولوژي راهنماي عمل و يا آن ايدئولوژى ذهنى هم نيست ..... بحث امروز ، بر سر اين مسئله ي ساده و بديهى است كه : آيا ؟ اگر قسمتى از سيبى يا پرتقالى يا ... پيازى يا خيارى ،... يا دنداني ، يا معده و روده اى ، كنديد و يا خراب شد ، بايد ( كمى محكم نوشته شده ، شما هم محكم بخوانيد) بايد آن قسمت كنديده را در آورد و دور انداخت و يا ، نه ؟ يا نه ، ميتوان قسمت كنديده ، شده يا بوده را در قسمت مهمترى ، يا موقعيت بالاترى !! مورد استفاده قرار داد؟ بحث بر سر اين نكته ي پيش پا افتاده است كه : آيا ميشود از آن قسمت كنديده ، انتظار بهنودى و معجزه و ... مزه ي قسمت سالم مانده را داشت؟ يا نه؟...

اين نمونه سئوالات را ادامه دهيد تا ، بالاخره با هم برسيم به اين كه: اگر اصلاحات در جايى ، محلى ، نظامى ، .... و حكومتى ،لازم بوده و هنوز هم لازم است ، خراب كننده ها كجا رفته اند؟ و چه شدند؟ با خراب كننده چه بايد كرد؟ آيا با لباس آلوده ، ميتوان لاف گزاف زد؟ آيا در عصر ارتباطات نوين!! و آگاهيهاى سطح بالا ، چاقو، دسته ي خود را در جايى بريده كه انتظار داشته باشيم براي ما ببرد؟ آيا بايد حال كه مسئولان خاطى و .... خودشان از رو نميروند ، آنها را حلوا ، حلوا كرد ؟ آيا انتظار زيادى است كه : « افرادى كه تصميماتشان فردى نبوده و در سرنوشت افراد ديگر ، انسانهاي ديگر ، تاثير مستقيم داشته ، افراد رده بالا و نه افراد رده پايين و دستور بگير ، نه آنها كه با دستور شرعى بر سر صندوقهاي راًى رفتند تا خدا از آنها راضى باشد!! و... براي رفتن به بهشت ، به جبهه هاي جنگ رفتند!! و .... نه بيست ميليون ، فقط صد تا هزار نفر ، آنها كه بالا بودند و در جلسات تصميم ميگرفتند و .... حكم ميدادند و .... آيا انتظار زيادى است كه بيايند و علناً همچون خانم مادلين آلبرايت بگويند ما اينكار را ، اين تصميم را ، اين برنامه را .... كه منجر به نفله شدن جان اينقدر راًس نه!! فرد انسان شده ، ... باعث اينقدر ميليارد تومان نه ، دلار ، هدر دادن منافع ملى شده ، باعث اينقدر خسارت مادى ، روانى ، حثيتى ، فرهنگى ، اجتماعى ، .... به دشمنان نه ، به مردم خودمان شده ، بوده ايم و امروز با نگاه به گذشته ، متوجه شده ايم كه اشتباه كرده ايم .....و تصميم داريم امروز ، با نفوذ خود ، با قدم و قلم خود ، اشتباهاتمان را ، جبران كنيم..... » و بعد بگويند:« علت به اشتباه افتادن ما هم در آن زمان اين بود كه .... نه اينكه خيال كنيد .... اين هم دليل .....،» آيا اين براي آينده ى تصميمگيريها و به اشتباه نيافتادنها ، .... و اعتماد كردنها و جلب اعتمادها ، سودى ندارد؟ واقعاً سودى ندارد؟ براي استفاده ي جوانان از تجارب گذشته هم سود ندارد؟ اگر در جاي ديگرى هم ، مثل ، مثلاً آمريكا ، چنين اعترافاتى انجام شود ، و يا استعفاهاي داده شود ، باز هم سودى ندارد؟ اگر خاموش و بى سر و صدا استعفا بدهند چى؟ بازهم سودى ندارد؟ نميشود؟

ولى بنظر من ، عده اي با منظور و با قصد مخدوش كردن مسايل ، اجازه نميدهند اوضاع سياسى كشور بعد از گذشت 25 سال سياه ، شفاف شده ، با استفاده از نور پرژكتور آن !! جراحي غده ي سرطانى با حذف غده ، انجام شود !! عده اي را توان اين جراحى نيست ... و عده اي هم ، ترس دارند كه اگر غده بدخيم ِ سرطاني رشد كرده در تمام مناسبات ، برداشته شود ، كار آنها هم ، تمام شود!! به همين دليل ، بيمار را از عمل سخت و لازم جراحى ميترسانند و نميگذارنند ، بيمار راه بهبودى و بهنودى و بهروزى را طى كند!!

بدور از آن بحث بالا ، در اين مقاله ، فارغ از اعترافات افراد خودي و نخودي اصلاح طلب دولتى و گذشته ي آنها ( كه مربوط به وجدان هر فرد و جامعه ميباشد و بازى چرخ ، بدون خواست من و او ، بشكندشان ، بيضه در كلاه ) و بدور از احتساب ميزان صداقت نظر امروزشان با وجود حرف نزدن از گذشته شان ، سعى خواهم كرد با دفاع از حقوق طبيعى و فردي نهفته در برگه هاي راًى در انتخابات و نه نمايشهاي بنام انتخابات ، دفاع از حريم و حرمت ايرانى ، كه در حال پايمال شدن است را يادآورى كنم.

سعى خواهم كرد با مرور تاثير راًيهاي به صندوق ريخته و نريخته در 25 سال گذشته، راههاي پيش رو را مورد ارزيابى قرار دهم تا بهتر و موثرتر از فرصت بدست آمده جهت ابراز قدرت و بيان نظر در انتخابات اسفند ماه آينده ،( يك ماه به نوروز مانده ) استفاده كرده ، از دور انداختن دشمنان آزادى و حرمت و پيشرفت و عزت و اقتدار ايران ، غافل نمانيم.

برگرديم به اولين انتخابات بعد از انقلاب سال 1357 ، بعموان خشت اول و بعنوان كيس امتحان پس داده . انتخاباتى با اسم رفراندم ، با اين پرسش : جمهورى اسلامى( با محتواي؟ ) «آرى» ، يا« نه»؟ فقط يك كلمه!! ( اميدوارم بدون تاكيد اضافى ، اهميت سلاح و كارايى برگه هاي راًى فردي و تاثيرات جمعى و نسلى آن را با توجه به كيس پيش رو ، ملاحظه و مشاهده نماييد. ) آرايى كه در يك جو طوفانى از ما گرفته شد و ثمرات و سوزش شليك آن ، هموز كه هنوز است ، دامانگير ماست.

ما در آنروز ِ به ظاهر ساكت و آرام نوروزى !! با اسلحه هاي كاغذى خود ، رژيم استبدادى شاهنشاهى را، رسماً ساقط و نظام جمهورى اسلامى را ، رسماً ، برقرار نموديم. اعتراف ميكنم من هم در حد اين راًي تاريخى و حياتى ، در ساختن رژيم جمهورى اسلامى ، سهم داشته و سالهاست به خاطر دادن آن برگ سلاح گونه برعليه خود، پشيمانم. بهاي پشيمانيم را نيز يا قيمت دلار بازار آزاد ، پرداخت كرده ام!! ولى چه سود؟ كه آب رفته ، بر نگردد بجوى!! هنوز هم كه هنوز است تلاش كرده و ميكنم تا اين اشتباه بزرگ خود را ، به نوعى جبران كنم ، ولى افسوس كه وقتى يك ديوانه ، سنگى را به چاهى مياندازد ، عاقل ها بايد جمع شده و آن را از چاه در آورند !! افسوس كه يك دست صدا ندارد و اين اشتباه را جمعى مرتكب شده و بايد جمعى، جبران كنيم. افسوس كه ديگر اجازه جمع شدن به ما نميدهند!!! افسوس كه ..... كه به دلايل مختلف ، تا بحال موفق به جبران آن اشتباه سياه دادن امضاي چك سفيد ، نبوده ايم.افسوس كه ما هر چه گفتيم راًي ما را پس بدهيد ، پس ندادند ، ولى چند چماقدار از خدا بي خبر، وقتى گفتند، پس دادند!!!

بدور از پس ندادن راًى ها و همچنان خود را به پشتوانه ي آن ، مشروع دانستن !! .... سالهاست به مناسبتهاى مختلف و در مشعرهاي گوناگون ، پشت اتاقهاي تعزير ، در مقابل ديوارهاى بلند ، در صف سقوط كنندگان اخلاق و صداقت و اعتماد و ناموس و پيشرفت و تعالى.... ، در اخراجها ، در گرسنه سر بر بالين گذاشتنها ، در شنيدن گريه هاى بچه هاى بيگناه به اين دنيا آمده با هزاران آرزوي دفن شده ، .... پشيمان از دادن آن راًى و پس ندادن آن به هيچ زبانى توسط حاكمان سوار شده توسط آن راًى ، سالهاست فكر ميكنم كه: بعنوان يك جوان نا آگاه ، تعليم نديده ي نا پخته ي پرورش يافته در نظام شاهنشاهى ، در آنزمان ، چه ميتوانستم در آن انتخابات كنم ؟ و نكردم؟ آنهم در نبود احزاب و اركان دموكراسى ؟ آنهم در جو انقلابى و تر و خشك سوز !!....؟ آيا شما جوابش را ميدانيد؟ به كدامين گناه ؟

اجازه دهيد شما را براي دادن پاسخ درستر، كمك كنم. بعنوان يك جوان ، نسبت به رژيم استبدادي شاهنشاهى معترض بودم و آن را متعلق به زمانهاي پيشين ، ميدانستم. نسبت به بوراكراسي ، فساد ادارى ، رشوه ، كاغذ بازي ، خفه كردن صداى هر گونه انتقاد،....( نه باندازه ي امروز) كه هر روز در پيرامونم ميديدم ، ناراضى بودم. مثل هر جوان در هر زمان ، ميخواستم در مورد سرنوشت آينده ام ، حرف بزنم ، اظهار نظر كنم.... نسبت به مسائل پيرامونم انتقاد كنم.... نسبت به فاصله ي عظيم طبقاتى ( نه به عظمت امروز !!) و عوارض ناشى از آن ، اعتراض كنم... ولى متاسفانه همه ي راهها، براي چاپلوسي و بي بندو بارى باز بود ، و به سمت مسائل ريشه اى ، بسته !!....

و متاسفانه از آنطرف هم ، نسل جوان كه من در آن زمان جزوشان بودم ، بيشتر اوقات ، آن قسمت از حرفها ، تاريخ و مناسبات را دوست دارد كه براي حل مسائل آنروزش مفيد باشد. يعنى نگاهى گزينشى به پيرامون!!...براي نمومه ي امروزى: مثلاً چون در زمان شاه دختر و پسر با هم راحت رفت و آمد و نشست و برخاست ميكردند و زنان در پوشش سر و بدن خود ، آزاد بودند ، امروز براي جوانان ما ، آن قسمت از تاريخ گذشته برايشان جالب است (و اروپائيان و منافع طلبان هم اين را بخوبى فهميده و ميدانند وبه همين دليل هم است سعى ميكنند دوباره ، از همين پارادوكس استفاده كرده، 25 سال ديگر از گرده ي جوانان در بند مانده ي موي سر دختر نديده !! سوارى بگيرند!! چون بخوبى ميدانند كه براي جوانان موضوع سكس حل نشده ي امروز ايران و دور مانده از جنس مخالف ، آن قسمت از تاريخ كه براي حل مسائل فردايشان مفيد باشد ، جذابيت كه نداشته ، هيچ ، از آن هم دورى ميكند !! و اين نكته مهم را روانشناسان ِ در خدمت مستبدان رنگ و وارنگ !! بخوبى درك كرده و نسخه داده اند كه مثلاً 2 دقيقه خبر ، 28 دقيقه ترانه هاي قربون آن چشمهاي قشنگت بشم!! دختر همسايه چقدر قشنگه ، هر چند توي سينه ي باباش فشنگه !!) طراحان نقشه هاي بلند مدت 25 ساله ، به نحوى اوضاع را در اين مدت و در آن مدت جواني ما ، تنگ كرده بودند كه ما حتى نسبت به فكر كردن در مورد بعد از رفتن استبداد و دخالتهاي بيگانه و ترانه ها و فيلمهاي بى محتوا ( بى محتوا و مبتذل نديده بوديم!!) علاقه ايى نشان نمي داديم..... و پيران هم ، در چنبره ي مشكلات و ناكاميها ، توان در اختيار گذاشتن تجربيات را به ما نداشتند...... چون در آنزمان روزنامه اى نبود و انترنتى نبود و ....

و در مقابل، از نظام جمهورى ، ديد مردمسالارى و تحقق اراده ي جمعى بجاى اراده ي فردى را داشتم.... و همچنين ، از اسلام چهره ي حضرت محمد در برخورد با يهودي خاكستر ريز و حضرت على و عدالت و احترام به زنان و مساوات و كرامت داشتن تقوا و... اينها را داشتم. از همه مهمتر، به كسانى كه لباس روحانى پوشيده و معلم اخلاق بودند، اعتماد داشتم..... با تمام اين توجيهات ، كه در هر زمانى ، به همين نوع و يا نوعهاي ديگر (اعتماد به كراواتيها و بي حجابها) وجود داشته ودارد، من امروز پشيمانم. آيا بنظر شما ، با اين جو و چشم اندازها كه از آمزمان شرح دادم ، ما و يا بهتر است بگويم من ، از اسلحه ي در دست خود ، در آن زمان، بر سر صندوق راًى ، به درستى استفاده كردم؟

حتماً در دل ميپرسيد:« چرا اين سئوال تكرارى و كهنه شده ي دل آزار را از ما ميكند؟»

چون : معتقدم اگر در جواب اين سئوال، اتفاق نظر داشته باشيم ، ميتوانيم در انتخابات اسفند امسال هم ودر انتخابهاي بعدى هم ، به اتفاق نظر برسيم.( در ضمن اميدوارم طرفداران نظام سلطنت هم ، صداي آخرين پادشاه ايران مبنى بر شنيدن صداي انقلاب مردم را شنيده باشند و با قبول اشتباهات ، ظلمها ، فسادها و .... در آن نظام ، بتوانند با همراهى و داشتن اعتقادات فردى ، آنها هم در جواب دادن به اين سئوال ، من نوعى را كمك كنند.)

آيا بنظر شما، بهتر بود به جاي راًى « آرى» به جمهورى اسلامى ، راًى « نه» ميدادم؟ چرا؟

پس انقلاب و اعتراضات خودم نسبت به حاكميت و مردم ، چى؟ ....

به اين ترتيب ، پس راًي « آرى » من ، درست بوده و من نبايد از دادن آن پشيمان شوم؟!!

يعنى ، چون در آنزمان ماهيت جمهوري اسلامى معلوم نبوده و امروز با پرداخت بهاى سنگين معلوم شده ، فرقي در راًى « آرى » يا« نه» ي من، نبوده است؟ همينطور است كه گفتم؟

يعنى ، در انتخاب بد و بدتر ، من بد را ميبايد انتخاب ميكردم؟

خوب بد ، همان بود كه نتيجه اش معلوم نبود . همان راًى «آرى» كه من اختيار كردم . ولى بدتر شد كه ؟!!! تازه بدتر كه تا نيايد ، معلوم نيست كه بد است يا بدتر!! كه من انتخاب كنم؟

عجب !! پس شما معتقديد بهترين كار ، بهترين استفاده از سلاح راًى ، شركت نكردن در آن رفراندم بود.

منهم امروز با شما موافقم، ولى دوست دارم از زبان شما بشنوم چرا؟

چون كار بد ، مصلحت آنست كه اصلاً نكنيم؟

ولى ، آن هم بد است كه فردى در ساختن فرداي خود ، مشاركت نكند؟ مگر نشنيديد كه دكتر شير زاد ( ما كه موش زاد بوديم!!) استاد فيزيك ( ما كه بيسواد بوديم) نماينده ي اصلاح طلب در طلب مانده ي ، اصلاحات طلبد شنيده ي ، مجلس اصلاحات ، با توجه به مخالفت نسبت به حاكميت و اعتراف به شكست در مقابل قدرتمندان پشت پرده گفتند: « بهترين راه در پيگيري مطالبات مردم ، شركت در انتخابات است» ؟ يعنى ، به نظر شما، حرف آقاي شيرزاد در كليت آن درست است ولى آن انتخابات اول هم ، نمايش بوده ، نه انتخابات؟.... پس ما چه شركت ميكرديم ، چه شركت نمى كرديم و چه راًى « آرى» ميداديم و چه راًى « نه» همين آش بود و همين كاسه؟

يعنى ، شركت نمى كرديم فرق ميكرد؟ .... پس به كي و به چي ديگر بايد اعتماد كرد و نقش انساني خود را بازى كرد؟

اجازه دهيد اين نحوه ى حرف زدن به سبك فيلم حضرت محمد را خاتمه داده ، نظر خود را با توجه به تجربه 25 سال گذشته ، نسبت به شركت يا عدم شركت ، راًى « آري» يا راًى « نه»ي آن انتخابات مهم و سرنوشت ساز سال 1357، شرح دهم. ولى ميدانم كه وقت كم است و حوصله هاي شما كمتر !! پس به دليل طولانى شدن اين قسمت ، باقى مطلب بماند براى مقاله ى بعدى. منتظر جواب شما به سئوال خود، هستم.

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/2172

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'سلاح راًى، انتخابي فردى، با عوارضٍ جمعى، محسن داوودى' لينک داده اند.
نظرات
[کاوه - December 14, 2003 04:50 AM]

رای بدم یا ندم؟
رای نمیدم،
حداقل در آزار بیشتر مردم شرکت نمیکنم،اما اگه این دوندها(تند روها) بیان سر کار مردم رو ایندفه یه دلیل ایرانی بودن ترور کنن بدش هم چند قرارداد میلیاردی با محفظان حقوق بشر ببندند و به ریش هرچی دانشجو،مردم عادی.... بخندن چی؟
رای میدم،
هرچی باشه در حول و هوش صحنه بودن بهتره، اما مگه رای ندادیم که اصلاح طلبا یه کاری بکنن و یه کمی راه انتقاد رو هموار کنن ،نمیدونم به ما هم اجازه بده در کشور آباواجدادیمن نفس بکشیم.
رای نمیدم،
تا اینا ببینن ،که بابا شما کسی رو ندارین، اما مگه رفسنجانی نگغت که ما با 13% هم میتونیم مملکت رو بگردونیم....مبادا دنیا هم بگه مگه ما وکیل وثیع مردمیم که تو کارشون دخالت کنیم تو کشورمون سرمایه دارن ،برا خالی نبودن عریضه محکومشون میکنیم.
رای میدم،
تا نمایندها از حق و حقوق مردم دفاع کنن،
اما مگه همین نمایندها یکی از این جنایت کارا رو به مجلس احظار نکرد که انم با تمام پور روی به ریش مجلس خندید و بخاطر اینکه توپش پور(از ما بهترون حواشوداره) یه بیلاخ به مجلس نشون داد.
رای نمیدم،
تا ببینیم ایتا واقعان کیا هستن چند نفر هستن چکار میخان بکنن، اما مبادا مارو به اتحادیه عرب بفروشن
در مقابلش هم و بگن ما ایرانیا قبل از اقای شما ملتی وحشی بودیم مارو ببخشین و این ملت رو نزد گله های خودتان پرورش دهید.
رای میدم،
ما از نوادگان داریوش هستیم ،کثی که کشور ما را بنظم دراورد و................... ما میتوانیم مسلمان باشیم و به اولین پادشاه کشورمان افتخار کنیم هرچند که کردار نیک،پندار نیک،گفتارنیک، مکتب او بود، و ما مسلمانیم (نباید زیاد فرق بذاریم)
و ما هم باید در کشورمون نظم بوجود بیاوریم، اما من چی میگم، کدم ملا برای این موضوغ ارزش قاعل شده
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟.
راستی نظر شما چیه؟

[email protected]

[علي - December 14, 2003 12:15 AM]

من فکر ميکنم بهتره کساني که انتخابات را تحريم مي کنند بگويند بجاي اون راي شايد کم خاصيت که اون را هم نمي خواهيم بدهيم چه کنيم؟همين که ما راي نديم نظام غمباد ميگيرد و خوب مي شود يا مي رود پي کارش؟اون شاه بي عرضه رو هم به زور انقلاب انداختينش بيرون.اونوقت منتظرين با يه راي ندادن اينا برن؟شايد هم فکر مي کنين مردم دوباره انقلاب مي کنن؟که اگر اين فکر تو سرتون هست بايد بگم واقعا متاسفم چون بغير از اينکه هيچ انقلابي تا حالا دموکراسي نساخته اصولا شرايطش هم در جامعه ي کنوني ايران ميسر نيست گذشته از اون همون يه انقلابي که کردين کافي بود.به قول مهران مديري :ميشه بسه؟!بنا بر اين من فکر مي کنم اگر آدماي موجهي کانديد بشن بهتره راي بديم.شما قاچ زين رو بچسبين سواري پيشکش!

[مهرزاد - December 13, 2003 11:16 PM]

با اينکه به گفته خودتان جوانيد . ولی بار تجربه ای گران را بر دوش داريد . بسيار ساده. گويا و انديشمندانه سخن گفته ايد . بسيار گويا تر از ده ها نوشته ای که در اين باره مطالعه کرده ام . من بر خلاف شما شايد به دليل سن بالا در رفراندم قانون اساسی جزو معدود کسانی بودم که شرکت نکردم . ولی در دو انتخابات رياست جمهوری اخير . اولی در خارح از ايران و دومی در داخل ايران با دوق و شوق شرکت کردم و از شما چه پنهان که تا مدتها از طرفداران پرو پا قرص رييس جمهور بودم و چند مقاله نیز در لزوم طرفداری از ايشان در روزنامه های فعلا توقيف شده اصلاحات نيز نوشتم .
با اينکه در ته دل هنوز هم معتقدم بايد در انتخابات شرکت کرد . اما به دليل يکپارچه بودن مخالفان و بخصوص
نظر دانشجويان درون مرز . به اين نتيجه رسيدهام که در اين مقطع زمانی به هيچ و جه نبايد در انتخابات شرکت نمود .
اما نمی دانم به اين پرسش ها که برايم مطرح است چه جوابی بايد بدهم ؟
1- لاشخوران موتلفه . به هر طرف می زنند که مردم در انتخابات شرکت کنند .

آيا آنها نمی دانند که کانديداهای مورد نظر آنان رای نخواهند داشت ؟
2- شورای شهر تهران که در دست همين گروه است . چرا بايد
در اين مقطع حساس با اطلاع از عملکرد های حساسيت بر انگيز خود در منظر افکار عمومی . دست به جدا کردن زنها و مرد ها در پارک ها و تلفن و ايجاد مشکلات برای
رستوران داران و غيره بزند ؟
آيا اين عملکرد جز انزجار عمومی و گريزان کردن مزدم از انتخابات نتيجه ديگری هم خواهد داشت ؟.
بنظر اينجانب با تدارکاتی که اين مار خورده ها ديدهاند و تنها يکی از آنها آزادی با قيد و شرط زندانيان غير سياسی به شرط شرکت در انتخابات و رای دادن به ليست مورد نظر آنهاست
می توان پيش بينی کرد که عدم شرکت توده مردم در انتخابات و شرکت و بسيح گسترده طرفداران سنتی و خريداری شده به هر قيمتی از تصميمات اتخاذ شده اين گروه بايد باشد .
نتيجه گيری ......در مجلی همچون مجلس پنجم
با اقتصاد متزلزلِ همچون زمان سردار سازندگی با کوهی از بدهی های خارجی و سقوط رورمره ارزش ريال به پايين ترين مقداری که به ياد داريم و ورشکستگی کامل اقتصادی ..... و ظهور دوباره کشت و کشتارهای بی حد و مرز ...آيا توان اين را خواهد گذاشت که کسی را حوصله سر برون کردن باقی بماند ...خدا به خير بگرداند ؟؟؟؟؟؟؟.

[parviz - December 13, 2003 05:52 PM]

We should boycott the elections. We have had enough of this government taking us to the polls by the threat that if we do not vote for the bad, the worse will take over. It is a universal boycott that will heavily undermine the credibility of this system in the world

شما هم نظرتان را بنويسيد


















Copyright: gooya.com 2016