پنجشنبه 27 آذر 1382

سه روز از ربع قرن، گزارشی از مراسم دريافت جايزه صلح نوبل توسط شيرين عبادی، عفت ماهباز

سه روزی که زندگی بود و عشق و سرافرازی انسان. سه روزی که شور و شعفی توصيف ناپذير در دلها و در روان آدمی جاری بود. در سرزمينی سرد و دور ، همه ايرانيان دوستدار آزادی و دموکراسی ميهن، با چشمانی مشتاق به بانويی مینگريستند که برايشان عزت و سربلندی را به ارمغان آورده بود.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

نام تو درخشش و تلالويی در تاريخ جايزه صلح نوبل خواهد بود

[email protected]

در اسلو با مردمان مهربانش آدم کمتر خود را غريبه حس ميکند بخصوص در خيابانی که گراند هتل محل اقامت شيرين و همسر و دخترش نرگس قرار در آن دارد. اين خيابان در اين روزها گويی تبديل به يکی خيابانهای تهران شده است. مهمانان و بستگان خانم عبادی همه در اين هتل اقامت گزيدهاند. همه جور آدمی حتی با صرف هزينهای گزاف از همه جای دنيا گرد آمدهاند. از خبرنگاران تا زنان و مردانی که تنها به خاطر سهيم شدن در اين شادی با شکوه راه بدينجا كشيده اند.


عفت ماهباز
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۸۲

سه روزی که زندگی بود و عشق و سرافرازی انسان. سه روزی که شور و شعفی توصيف ناپذير در دلها و در روان آدمی جاری بود. در سرزمينی سرد و دور ، همه ايرانيان دوستدار آزادی و دموکراسی ميهن، با چشمانی مشتاق به بانويی مینگريستند که برايشان عزت و سربلندی را به ارمغان آورده بود.
در دوران زندگيم در سياهچال اوين ، روزهايی پيش آمده بود که برای حفظ حرمت خويش ، به قصد پايان دادن به زندگی، بر رگانم تيغ کشيدم. و زمانی آنها تيغ بر ما کشيدند و چون من در آن سياهچال کم نبودند و اين که ما چگونه و چرا زنده مانديم خود سئوال بزرگی است برای همه آنهايی که چون من که از آن مهلکه جستهاند.
و در اين سه روز لذت زنده بودن و زندگی را با همه وجود خويش حس میکردم. خوشحال بودم از اينکه که زنده ماندهام و اينهمه شور و شعف خود و مردمان ميهنم را نظاره گرم. سه روزی که روز من بود و زندگی در آن سرزمين بیخورشيد با همه شکوه و جلالش در جريان و مردمان ميهنم ، همه ، چون روزهای انقلاب مهربان بودند. سه روزی که که در خواب و رويا آزادی و دموکراسی ميهنات را میديدی و اينکه به تمامی احساس میکردی که شايد هم چنين روزهای خوشی را نظاره گر شوی .
آرزوی آزادی اينگونه در کلام شيرين عبادی در روز کنفرانس مطبوعاتی تجلی يافت: "ايكاش به همراه جايزه صلح نوبل يك كليد طلايى هم به ما مىدادند كه درهاى زندانها را باز كنيم."
و من در رويای خويش کليد طلايی را به دست میگيرم و در دروازه شهر، بر فرق هر آنچه کهنه و پوسيده است میکوبم و آنچه که خشونت نام دارد محو میکنم و سنگسار و اعدام را از صحفحه گيتی حذف میکنم. حجاب اجباری را لغو ميکنم و آزادی بيان و برابری حقوقی زن مرد بیهيچ گفتگويی به اجرا در میآيد و زنان خيابانی و کودکان کارتونی صاحب خانه میشوند همه و همه آنچه که بد است از روی ايران زمين محو میشوند و آسمان آبی عشق در زندگی دوباره جاری میگردد.
و من در اين رويا سير میکنم که به ناگهان صدای مرگ بر، مرگ بر بر فرق سرم کوبيده میشود و من دوباره به فضای سالن کنفرانس مطبوعاتی بر میگردم و صدای شعار پشت پنجره به وضوح به گوش میرسد" کميته صلح نوبل ننگت باد، شرمت باد"و نگاهم بر شيرين میافتد که متشنج و ناآرام است و در چشمانش نم اشک ديده میشود.
شيرين کاملا حق دارد در ايران عدهای اورا به سنگ میبندند که مسلمان نيستی و آبروی اسلام را بردهای و جايزه صلح نوبل را سياسی میدانند و عينا" در خارج از کشور نيز عدهای کهدر اینجا تعدادشان كمتر از هشتاد نفر است با همان شيوه و روش او را سنگسار میکنند که تو از اسلام دفاع میکنی و.... و کميته صلح نوبل را محکوم میکنند که جايزه را سياسی انتخاب نموده است. اين دو دسته نه دو روی ، كه همان يک روی سکه هستد و شيوههايشان هم مشابه است.
روزی که شيرين به اسلو آمد خبر ورودش در صدر اخبار راديو تلويزيون نروژ بود. گوينده راديو نروژ گويی از سئوال من درباره چگونه آمدن شيرين باخبر بود كه اضافه نمود: "خانم عبادی همچنان بیحجاب هستند" آيا اين موضوع به همان اندازه که برای ما اهميت داشت برای آنها نيز حايز اهميت بود؟ در طول آنروز در خبرهای راديو و تلويزيون نروژ هربار بر اين نکته تاکيد شد.
شيرين عبادی، در سه روز و در سه مکان مختلف: 1- در کنفرانس مطبوعاتی، 2- در سخنرانی روز ده دسامبر 3- در مصاحبه با "سی ان ان"، بر سه نکته تاکيد کرد: من يک زن مسلمان هستم. من ايرانی هستم. من به حقوق بشر و دموکراسی اعتقاد دارم.
اسلام او دينی است که در آن حقوق بشر (که جهانی است) و برابری حقوق زن و مرد رسميت دارد. "سنت گرايان از اسلام ابزاری برای عقب راندن زنان ساختهاند".
قبل از حركت از تهران، نوع پوششی كه خانم عبادی در مراسم دريافت جايزه در اسلو میبايست داشته باشد ، در ميان حكومتيان گويا مورد چون و چرا و گفتگو بوده است. چنانچه مشاور امور زنان خاتمی درباره آزاد بودن خانم عبادی در چگونگی ظاهر شدن در مراسم سخن گفت و خاتمی نيز در ژنو پنهان نكرد كه به شيرين عبادی گفته است كه بهتر است با حجاب به اسلو برود. «كريستيانه هوفمن» خبرنگار روزنامه آْلمانی «فرانكفورتر آلگماينه» در تهران در خصوص نوع واكنش شيرين عبادی در اين باره نوشت: «خانم عبادی برای دستيابی به اهداف حتی حاضر به سازش است. اگر به خاطر روسری بخواهد دچار درد سر شود، روسری را ترجيح میدهد. اگر دفاع از زندانيان سياسی به زندان بيانجامد بهتر آن میبيند تا از حقوق كودكان دفاع كند و خود میگويد به جای آن كه با سر به در بسته بكوبم، آبی میشوم كه از زير در به درون رخنه میكند.»
«به جای آن که با سر به در بسته بکوبم ، آبی میشوم که از زير در به درون رخنه میکند»
اين کلام زيبا در واقع همان شيوه و منش زنان ايرانی در ربع قرن اخير است. آبی که امروز از درون خانهها به جامعه سرريز نموده است. و هيچ سدی جلوی اين آب را نمیتواند بگيرد.
زمانی که با گوينده تلويزيون سی ان ان مصاحبه میکند ، شما با زنی روبرو میشوید که به راحتی و با اعتماد به نفس فراوان سخن میگويد. گويی که او سالها به اين کار مشغول است و میداند که چه میگويد و از آن گفته چه نتيجهای میخواهد بگيرد در فاصله هر تنفس چنان با گوينده به شوخی مینشيند که آنهايی که از نزديک شاهدند و میشنوند به قهقهه مینشيند و ما که دورتريم از خنده آنها میخنديم.
زمانی که که چرايی اين جايزه به ميان میآيد، میگويد: "به نظر من گذشته من، فعاليتهاى من، مبارزات من، زندانى كه رفتم، كتابهايى كه نوشتم، درسى كه به بچههاى ايرانى ياد دادم، انجمنهايى كه تاسيس كردم بىتاثير در اين جايزه نبودند."
او بار ديگر بر اين نکته تاکيد کرد که اين جايزه به همه ايرانيان داخل و خارج از کشور که برای حقوق بشر میکوشند تعلق دارد. و در جايی ديگر میگويد اين جايزه متعلق به مردم ايران و مردم کشورهای اسلامی و مردم جنوب است برای استقرار حقوق بشر و دموکراسی.
سخنرانی تاريخیاش در روز ده دسامبر با چنين جملاتی پايان میگيرد:
"در مقدمه اين گفتار از حقوق بشر به عنوان تضمين کننده صلح ياد کردم. اگر حقوق بشر در قوانين مدون تجلی نيابد و از سوی دولتها به مرحلهی اجرا گذارده نشود به تعبير مقدمه اعلاميه جهانی حقوق بشر ، انسان راه ديگری جز قيام بر ضد ظلم و فشار ندارد
اين گفتار بزرگ بانويی است که در تمام دوران زندگيش کوشيده: "سر به در بسته نکوبد و چون آب جاری گردد و از زير در به درون رخنه کند.
اينها نکاتی از ديد من بودند که شايد با خواندن متن سخنرانی و يا گزارش به چشم خواننده نيايد.

***
گزارش از مسايلی که احساسات نهفته آدمی به قليان در ميآيد آسان نيست بخصوص اگر علاقمند باشی که همه آنچه که ديده و شنيدهای را منتقل کني.
در اسلو با مردمان مهربانش آدم کمتر خود را غريبه حس ميکند بخصوص در خيابانی که گراند هتل محل اقامت شيرين و همسر و دخترش نرگس قرار در آن دارد. اين خيابان در اين روزها گويی تبديل به يکی خيابانهای تهران شده است. مهمانان و بستگان خانم عبادی همه در اين هتل اقامت گزيدهاند. همه جور آدمی حتی با صرف هزينهای گزاف از همه جای دنيا گرد آمدهاند. از خبرنگاران تا زنان و مردانی که تنها به خاطر سهيم شدن در اين شادی با شکوه
راه بدينجا كشيدهاند. مادر حقوقدانی به دخترش بخاطر قبول شدنش در رشته حقوق بليط سفر به نروژ هديه كرده است. آنها 18 ساعت تا نروژ در راه بودهاند. زن ديگری با شعف میگويد از امريکا آمدهام و شيرين همکلاسی دوران دبيرستانم بود و مردی که میگويد همه آرزويم اين بود که در اين روز بزرگ در کنار همه باشم.
نرگس دختر زيبای شيرين با لباسی آبی به رنگ کاشی های اصفهان با شور وجدی کودکانه به همه لبخند میزند و چشمان ميناتورگونهاش بسيار زيبا جلوه ميكند. در اين چند روز در هتل و يا در ميان تشويقها گاه میتوانستی «خاله، خالهجون قربونت برم» را هم بشنوی!

روز سه شنبه نهم دسامبر در کنفرانس مطبوعاتی زنی را با حجاب اسلامی پشت سر من نشسته است ابتدا خواستم با او سلام و احوالپرسی کنم. نمیدانم چه عاملی سبب شد که سکوت کنم و حتی لبخند نزدم آيا من غير دوستانه عمل کردم يا او نميدانم بعداز کنفرانس او را در کنار دو مرد با ريش ديدم حدس زدم که بايد خبرنگارانی از ايران باشند و بعد فکر کردم چرا اينها اصلا سئوالی نپرسيدند؟ اين ديدار در ذهنم ماند. چرا من سلانم نکردم؟ اين همه فاصله برای چه بود؟ فردا در سالن هتل به سراغشان رفتم و دوستانه پرسيدم از کجا آمده اند و چرا سوالی از خانم عبادی نپرسيدهاند؟ گفتند از خبرگزاری جمهوری اسلامی هستند و خودشان چند روز پيش با خانم عبادی مصاحبه داشتند. و در اينجا لزومی به پرسش نميديدند.

دهم دسامبر
از صبح در خيابانها و کوچه های اطراف ساختمان با شکوه و زيبای شهرداری اسلو ، محل اهدای جايزه صلح ، کودکان دسته دسته در لباسهای رنگارنک در رفت و آمدند. از کودک چهار ساله تا ده دوازده ساله. گونههايشان از سرما گل اندخته اما همه خوشحال و خندانند. اين کودکان به کوشش بنياد جهانی حمايت از کودکان، در محل اهدای جايزه گرد آمده بودند تا به شيرين عبادی خوش آمد گويند و در ميان اين جمعييت چهار هزار نفری ، صدای فرياد بعضی از آنها را به فارسی شنيده میشود : "شيرين مبارک، شيرين مبارک" اين جملات را يک معلم ايرانی به شاگردان خود آموخته بود. اين کودکان از فعالييت های شيرين، در زمينه کار کودکان قدردانی نمودند.
در ساعت 12.30 ناقوسها به صدا درآمدند و ارکستر شروع به نواختن نمود. ساعت يک بعد از ظهر شيپورها به صدا در آمد. ابتدا شيرين عبادی و سپس ملکه و وليعهد و همسر باردارش مته ماريت، وارد سالن شدند. پادشاه نروز به دليل بيماری در اين مراسم شرکت نداشت. برنامه با نواختن قطعاتی از "ادوارد گرگ" موسيقيدان نروژی آغاز شد و سپس رييس کميته صلح نوبل، شروع به سخن نمود: اعضا و حاميان کميته بينالمللی خرسندی خود را از تصميم کميته نوبل داير به اهدای جايزه صلح 2003 به بانو شيرين عبادی ، وکيل دادگستری و کوشنده حقوق بشر اعلام میدارند.
اين تصميمِ كميته ی نوبل بازتاب و تاييدی است، در سطح جهانی، از كوشش های مردم مُصمم ايران، بويژه زنان آن كشور، در جهت ايجاد جامعه ای منطبق بر اصول حقوق بشر، صلح، و شرف انسانی كه از طريق دمكراتيك اداره شود.
كوشش های خستگی ناپذير و ستايش انگيز شيرين عبادی همچون يك وكيل دادگستری و كوشندهی حقوق زنان برای دفاع، تاييد، و گسترش حقوق زنان، كودكان، زندانيان سياسی، و همچنين قربانيان سركوب سياسی و فرهنگی در ايران شاهدی است گويا بر گذار دردناك، اما مصمم و مسالمت آميز ايران به سوی دمكراسی، برغم چالشهای مداومی كه در برابرش قرار میگيرند.
به مناسبت اين رويداد تاريخی، كميته بين المللی خودرا در شادی مردم ايران شريك میداند و به همهی كوشندگان راه دمكراسی و حقوق بشر در آن كشور و ديگر نقاط منطقه تبريك میگويد. اين تصميم فراموش نشدنی كميتهی نوبل نمادی است از حمايت بين المللی جهان و جامعهی مدنی بين المللی در درفاع از مبارزهی مردم ايران برای اين كه آنان بتوانند در سايهی صلح، دمكراسی، و شرف انسانی زندگی كنند.

امروز جهان میگريد
ما قلب ترا نيازمنديم،
موهبتهای ترا، روح گدازنده ترا

اين مضمون بيتی از شعر، شاعر نروژی است که پروفسور اوله دانبولد ميس ، رييس کميته صلح نوبل، در قسمتی از سخنانش خطاب به شيرين عبادی خواند. او گفت: شما روحتان جوان است و مردم جهان به شما نياز دارند.
رييس کمييته نوبل در سخنرانی خود خلاصهای از فعاليتهای شيرين عبادی را در زمينه حقوق بشر و زندانيان سياسی و کودکان را برشمرد و از جمله فعالييت ها و مصاحبه های شيرين بعداز انتخاب شدنش تا روز ده دسامبر را بازگو نمود. و در بخشی از سخنان خود با اشاره به شعرهايی از سعدی و مولانا گفت که شيرين عبادی و مردم ايران جلوهای از اين شعرا هستند. زيباترين کلام او جمله اغازين رييس کمييته صلح بود که گفت: نام تو درخشش و تلالويی در تاريخ جايزه صلح نوبل خواهد بود".

سخنرانی سيرين عبادی که حتما تاکنون متن آنرا خواندهايد بازتابی متفاوت با مصاحبه مطبوعاتی وی داشت. اينجا و آنجا میشنيدی که هواداران او سخن به انتقاد گشودهاند. شيرين در مراسم اصلی در سخنان تاريخی خود از مصايب و مشکلات جهان آشکارا سخن گفت و مسولين و مسببين آن را مورد انتقاد قرار داد اما زمانی که به مسايل ايران رسيد غير مستقيم سخن گفت. از جمله انتقادی كه به شيرين وارد میدانستند اين بود که چرا در حالی که از زندانيان گوانتانامو سخن گفت از زندانيان سياسی در داخل ايران و آزادی آنها حرفی به ميان نياورد.
می توان گفت حق با اين دوستان است و میتوان گفت شيرين برای آنکه بتواند از اين فرصت تاريخی که برای مردم ايران پيش آمده بهتر استفاده کند بايد مواضع روشنتری داشته باشد.
اما سخنرانی آن روز شيرين را بايد در کنار مصاحبه مطبوعاتی اش در روز نهم دسامبر قرار داد و ارزيابی نمود. آنجا که او با تاکيد میگويد:
"ايكاش به همراه جايزه صلح نوبل يك كليد طلايى هم به ما مى دادند كه درهاى زندان ها را باز كنيم." و يا صراحتا اعلام میکند "که من مخالف هر گونه اعدام هستم".

مصاحبه با سی ان ان
شيرين در مصاحبهاش با سی ان ان با صراحت کامل سخن گفت. او در اين مصاحبه از ليلا فتحی دختر کردی که سه مرد جوان به او تجاوز میکنند و سپس اورا به قتل میرسانند گفت و اينکه پدر ليلا برای آنکه عدالت را در مورد دخترش به اجرا در آورد مجبور میشود همه خانه و زندگی خود را بفروشد و به همراه زنش آواره گردد تا پولی فراهم کند و به خانواده قاتلين بدهد چرا که ديه زن نصف ديه مرد است و برای اجرای حكم اين تفاوت قيمت میبايست پرداخت شود. در اينجا شيرين به تفصيل مشكلات و پيشرفت کار اين پرونده را توضييح داد.

من سياسی هستم
شيرين در بخش از مصاحبه اش میگويد: آنچه که برای من مهم است معياری است که برای حقوق بشر وجود دارد و من بر اين اعتقاد هستم. اين مقولات به عقيده بعضی ها سياسی است.اصلاح میکنم من سياسی هستم. وليکن منظور من از سياسی نبودن اين است که من به هيچ حزب و دسته سياسی و يا مقامی تعلق ندارم. من جزو خانواده بزرگ حقوق بشر هستم. من هرگز داخل منازعات سياسی نبودم و نخواهم شد. من هرگز در حکومت و در قدرت نبودم و نخواهم شد.
شيرين در مصاحبه با سی ان ان در حين راحتی و اعتماد بنفس فراوان هر دور که تمام میشد نفس بلندی ميکشيد گويی که خلاص شدم و حرفی بر خلاف نزدهام و با گپ و خنده با مجری برنامه تنفس را به پايان میرساند.

شيرين در روز مراسم ده دسامبر کت دامنی ميدی بسيار شيک و زيبا پوشيده بود. در پايان مراسم ملکه نروز گونه شيرين عبادی بوسيد. و به او تبريک گفت. وليعهد و مته ماريت همسر او به شيرين عبادی تبريک و تهنيت گفتند.

در روز دهم دسامبر گروه موسيقی کردی کامکار که در آن دو نوازنده زن از جمله قشنگ کامکار حضور داشتند به اجرای دو آهنگ کردی و فارسی پرداختند و اجرای آهنگ کردی با توجه به ممنوعيت آن در ترکيه و کلا شرايط دشوار کردها در جهان حرکت سمبليک و زيبايی بود در هم آوايی با اقلييت های قومي.

فعاليت اپوزيسيون خارج از کشور

احزاب و سازمان های سياسی در خارج از کشور کوشيده بودند ضمن تاکيد بر نقض حقوق بشر در ايران خواسته های خود را با نوشتن پلاکارت ها و اعلاميه اعلام کردن.د آنها همچنيين خواستار اجرای حقوق بشر در ايران شدند پارهای از خواسته های آنها چنين بود آزادی زندانيان سياسی ، اجرای برابری حقوق زن و مرد لغو سنگسار و....
آنها يک تظاهرات در نزديک شهرداری يعنی همان محل اهدای جايزه برپا كردند و غروب ده دسامبر نيز به همراه مردم نروژ مشعل بدست در خيابانها براه افتادند. اين تظاهرات به دعوت عفو بينالملل صورت گرفته بود كه هرساله اين مراسم را برگزار میکند.
زمانی که تظاهر کنندگان به جلوی گراند هتل رسيدند شيرين از بالکن طبقه اول برای تظاهر کنندگان دست تکان دادند و جمعييت با شادی و کف زدن به ابراز احساسات پرداختند و عده ای هم در آن ميان فرياد «مرگ بر جمهوری اسلامي» سر دادند.
جدا از «حزب کمونيست گارگري» که تنها در تظاهرات روز سه شنبه حاضر بودند، بقيه گروها تقريبا با هم بودند اما هر کدام ساز خود را میزدند.

روز يازده دسامبر روز كنسرت و موسيقی بود. روز پر شکوه جشن و شادی که در گزارش بعدی به اطلاع میرسد.

عفت ماهباز

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/2317

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'سه روز از ربع قرن، گزارشی از مراسم دريافت جايزه صلح نوبل توسط شيرين عبادی، عفت ماهباز' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016