( از مجموعه مقالات طنز در طنز)
در مقالات گذشته توضيح داده شد كه اينجانب قصد داشتم كانديدا براي انتخابات مجلس شوراي اسلامي شوم ، خوشبختانه از طرف خانواده خودم بدون دردسر رد صلاحيت شدم! در كشور قانونمند ما چنانكه واقفيد براي نامزدي ( كانديدا ) مجلس شرايطي وجود دارد كه كانديدا ها بايد دارا باشند . بقول ميرزا رضا سمرقندي واجب الشرايط باشند! بدين منظور اعضا محترم شوراي نگهبان با بررسي اين شرايط و قصه زندگي نامزد ها اگر خوش داشته باشند خط قرمز روي برگ كانديداتوري مي كشند و به زبان فارسي جديد ، كانديدا رد صلاحيت ميشود! چون فصل انتخابات نزديك است و مردم هم بايد بالاخره بدانند چه كسي را انتخاب كنند و يا نكنند ، لذا نظريه پردازان و متخصصين امور و.... سخت سرگرم نظريه پراكني شده اند!
يكشنبه گذشته در نشريه اصول پرور كشور ، كيهان مطلبي در همين مورد بنام «« نامزد اصلح كيست؟»» به قلم آقاي محمد آموزگار ، درج شده است كه اگر اين مقاله چند ماه پيش تحويل خوانندگان ميشد! نمايندگان فعلي و منتخبين آينده اصولا كليه نامزدها ، خودشان را وارد اين داستان نمي كردند و طبيعتا از تحصن و اعتصاب غذا ( ببخشيد : روزه سياسي ) و رد صلاحيت و... هم خبري نبود! چون طبق نظر ايشان هيچ يك از نمايندگان و كانديدا هاي گذشته ، حال و آينده! چپ و راست و ميانه ( كانديدا ) اصلح نبوده و سزاواز نمايندگي نيستند! در اين مورد ادامه ميدهيم.
در اين مقاله تحقيقاتي ـ مذهبي ايشان نامزد اصلح ( شايسته ـ سزاوار ) را دارا بودن دوخصيصه مهم و اسلامي : تخصص و تعهد ، مفروزند! طبق نظر ايشا ن : «« ... در دين مبين اسلام تصدي امور حاكميتي مسلمين از اهميت بسياري برخورداد است، به همين دليل بحث و بررسي پيرامون خصوصيات فرد اصلح به طور خاص ضروري به نظر مي رسد..! »» .
در هر حال طبق تحقيقات ايشان ، اصلح از ديدگاه قرآن و روايات ائمه ، دارا بودن سي و دو ( 32 ) خصيصه ! از ديدگاه آقاي خميني سي ( 30 ) خصيصه و از نظر آقاي خامنه اي بيست و پنج (25 ) خصيصه ، در مجموع هشتاد و هفت (87 ) خصيصه لازم است كه نامزد ؛ اصلح باشد! از سعه صدر و متانت گرفته تا روحيه سازندگي و خدمتگذاري ! حالا نمي دانم با بر شماري اين خصايص واجب الاجرا ، تكليف نمايندگان اقليت هاي مذهبي چه خواهد بود؟! براي اطلاع بيشتر رجوع شود به كيهان يكشنبه پنجم بهمن ماه هشتادويك
تا آنجا كه به حافظه تاريخي ناقص اينجانب مربوط ميشود ، از صدر اسلام تا همين چند دهه گذشته ، دركشور هاي اسلامي انتخاباتي در كار نبوده و مردم كاره اي نبودند كه انتخاب كنند و انتخاب شوند!چند رهبر ريش سفيد و يا خاكستري در آن بالا مي نشستند دورهم و يكنفر را از جمع خويش انتخاب ميكردند ! حكايت رهبري و مجلس خبرگان ، نگهبان ، تشخيص در كشور ما ، نمونه اي از اين تفكر است! ! حالا نمي دانم در آن زمان ها گماشتگان رهبري ، داراي اين خصايص بوده و يا نبودند!
در هر حال توضيح اين قصه از آن جهت بود كه داشتن اين همه خصيصه مهم و انساني و ديني ، كار هر كسي نيست ! اگر اين خصايص را از روز اول انقلاب قاطي قانون اساسي ميكردند ، هم تكليف مردم روشن بود و هم نمايندگان مردم! من تصور نمي كنيم در ميان اين شصت ـ هفتاد ميليون ايراني جز چندنفري كه اكنون برسرير قدرت هستند ، كسي واجد نامزدي رياست و صدارت و وكالت... باشد! فكر نمي كنم در ميان همه ما ( البته بغير ازچند نفري از طايفه پاكان نشسته بر گرده قاطر قدرت) كسي كاملا داراي خصايصي كه آقاي آموزگار از آن نام ميبرند و فهرست فرمودند ؛ باشند! هر آدميزادي بالاخره نقصي دارد ! به قول آقاي سعيد مرتضوي دادستان كشور ! nobody is perfect
داستان نظارت شوراي نگهبان و اختلاف سليقه اعضاي آن با مجلسيان ، موضوع جديدي نيست! شوراي نگهبان قوانيني را رد مي كند كه مجلس تصويب كرده است! كانديدهائي را رد صلاحيت مي كند كه خود تشخيص مي دهد! ما در هر دوره از انتخابات كم و بيش يك چنين داستاني را داشتيم! آنطوري كه شواهد نشان ميدهد. جناح قادر از جروبحث گريزان است! مردم سالاري استبدادي را بيشتر به مذاق خويش خوشايند مي داند!
جناح اصلاح طلب با پشتوانه ضعيف و سست به مواردي انگشت ميگذارند كه از قبل تعيين شده است! آنان از حكم حكومتي ( نمونه آن در لايحه مطبوعات شاهد بوديم) غافلند! آنان نمي خواهند باور كنند كه حتي رئيس دولت منتخب مردم ( نمونه رياست جمهوري آقاي بني صدر) نيز با يك حكم ( عدم صلاحيت ) مي تواند بيست و چهار ساعته كله شود! آنان نمي خواهند باور كنند كه در كشور ما ، نيروي سه گانه مستقل نيست و عملا قوه قضائي كشور و فرماندهي كل قوا و حتي قوه اجرائي و مقننه نيز زير نفوذ شديد رهبري است!جناح قادر از حكومت مردم سالاري ديني اين را مي فهمد: «« همه براي يك نفر و يك نفر براي همه ! » و اين شعار همچنان با قوانين اسلامي مغايرتي ندارد!
از اينكه ما جمهوري اسلامي ساختيم كه به دنيا نشان دهيم ما چيز ديگري هستيم و چيز ديگري ميخواهيم، بحث ديگري است كه تضاد در گفتار و پندار و كردارمان گواهي است از درماندگي و ندانم كاري!تا ندانيم چه ميخواهيم و چه نمي خواهيم مشكلات كما في السابق بيشتر خواهد شد كه كمتر نمي شود! بايد جوابي براي توسعه سياسي يافت ! با تشكر از حوصله شما