چو ايران نباشد تن من مباد
آزادي – برابري – دادگري
سازمان جوانان مبارز
بمناسبت « دهه فجر »
هموطنان !
پس از كودتاي 28 مرداد1332 كه سقوط دولت ملي و مردمي دكتر مصدق را در پي داشت ، استبداد سلطنتي بر كشور مسلط گشت و تمام مسئولان كشوري و لشگري بجاي قانون ، مجري « منويات ملوكانه » شدند لذا از همان فرداي كودتا ، مبارزات مردم ايران عليه ديكتاتوري جهت رسيدن به آزادي و مردسالاري آغاز گرديد و دانشجويان قهرمان در صف نخست اين جنبش ضد استبدادي قرار گرفتند .در طول 25 سال حكومت استبدادي ، درب احزاب و نهادهاي سياسي و سنديكاهاي كارگري بسته شد ، قلم هاي حق نويس شكسته گرديد و شخصيتهاي سياسي و آزاديخواه اعدام ، زنداني يا تبعيد ويا خانه نشين گشتند . در اجراي دستور ، احزاب و سازمانهاي سياسي و فرهنگي فرمايشي زير نظارت ساواك بوجود آمد فقط در مساجد به روي مردم از همه جا رانده شده باز ماند كه مورد بهره برداري روحانيون قرار گرفت و توانستند در زير نام دين تشكيلات وسيعي بوجود آورده و با برنامه ريزي منظم مردم را فريب داده و به هدف هاي اهريمني كه همان عشق به جاه و مقام و جمع آوري مال و مكنت بود برسند . مردم بخصوص ساده انديشان كه از همه جا نا اميد شده بودند راه مسجد را پيش گرفتند و ندانسته در دام روحاني نمايان گرفتار آمدند . ملايان كه قرن ها منتظر چنين فرصتي بودند ، موقعيت بدست آمده را مغتنم شمرده و بااستفاده از تجربه شكست هائي كه از انقلاب مشروطه و جنبش ملي شدن صنعت نفت خورده بودند ، اين بار در پشت ماسك آزاديخواهي و دموكرات منشي پنهان شده و مرتب بر سر منابر دم از آزادي و عدالت و ملي گرائي زدند ، حكومت امام علي(ع) را نمونه يك حكومت سوسياليستي تمام عيار كه بر پايه آزادي و عدالت استوار بود معرفي كرده و خواهان چنين حكومتي كه آرزوي هر انسان آزاده اي است ، شدند . شهادت امام حسين(ع) و يارانش را سرمشق مبارزه براي رسيدن به آزادي و عدالت قرار دادند تا بهتر بتوانند مردم را فريب داده و دنبال خود بكشانند . مردم بويژه حاشيه نشينان شهرها كه از ابتداترين حقوق شهروندي محروم بودند و همه درها را بر روي خود بسته ميديدند جذب مساجد و انجمن هاي ريز و درشت اسلامي شده و مفتون سخنان فريبنده روحاني نمايان گشتند ، بدين ترتيب شخصيتهاي و سازمان هاي آزاديخواه و ضد استبداد ، خلع سلاح شده و بالاجبار در كنار روحاني نمايان قرار گرفتند . آن گروه از آخوندهائي هم كه مداح دربار پهلوي بودند وقتي بوي كباب بمشامشان خورد 180 درجه تغيير جهت داده و به صف مخالفان پيوستند . نمونه آن آخوند حراف و پشت هم انداز محمدتقي فلسفي بود كه تا پيش از سال 1340 بر سر منبر فرياد مي كشيد « مورچه ها شاه دارند ، زنبور ها شاه دارند ، يعني ما از حيوانات كمتريم كه شاه نداشته باشيم آنهم شاه جوان بختي كه تنها پادشاه شيعه جهان و كمر بسته مولا علي است » !!!
پس از دستگيري حجت الاسلام سيد روح الله خميني در سال 1342 توسط ساواك ، ارتقاء مقام پيدا نموده آيت الله شدند ، دانسته يا ندانسته از او رهبري امام گونه ساخته شد . آيت الله خميني كه در فزيبكاري
يد طولائي داشت استادانه سخناني منطبق با زمان اظهار مي نمود كه همه را مجذوب مي ساخت .براي نمونه پس از سركوب جنبش دانشجويان دانشگاه تهران توسط افراد گارد شاهنشاهي و شهرباني و واحدهاي چترباز ( بهمن ماه سال 1341 ) ، در باره مقام دانشجو از قول امام جعفر صادق (ع) اظهار نمود : « فرشتگان براي خشنودي خدا بال و پرشان را بر دانشجو فرو مي گسترانند و براي دانشجو هر كه در آسمان است و هر كه در كره زمين حتي ماهي در دريا طلب آمرزش مي كند » و يا در باره حكومت مداري امام علي (ع) مي گفت : « آن حضرت با اين كه بر كشور پهناوري حكومت ميكرد كه ايران و مصر و حجاز و يمن از استانهاي آن بود طوري زندگي ميكرد كه يك طلبه فقير هم نميتواند زندگي كند » وبدين ترتيب مردم تحت ستم و حتي دانشجويان مبارز ، فريب خورده و صادقانه دنبال رو آخوند جماعت شدند وبا مبارزه بي امان و فداكاري تمام جنبش بزرگ ضد استبدادي را در بيست و دوم بهمن ماه 1357 به پيروزي رساندند .
انقلاب 22 بهمن مانند همه ي انقلاب هاي جهان از بطن جامعه برخاست و بنا بر خواست تاريخي ملت مبارز ايران شكل گرفت و پيروز گرديد ، مي رفت تا سرمشقي براي ديگر ملل تحت سلطه استبداد و استعمار جهان قرارگيرد ولي با افسوس بسيار همينكه به قله پيروزي رسيديم بعلت تشتت افكار و اختلاف سليقه كه موجب تفرقه بين نيروهاي ملي و آزاديخواه گرديد ، باعث شد تا دوباره از قله پيروزي به ته دره استبداد سقوط نمائيم و روحاني نمايان به آرزوئي كه چند قرن در انتظارش لحظه شماري مي كردند ، برسند
با بقدرت رسيدن روحاني نماها ، بيك باره « عدل علي » بدست فراموشي سپرده شد و سخن از كشت و كشتار ، حد و قصاص بميان آمد .
در سال 1363 بمناسبت سالروز ميلاد پيامبر اسلام (ص) آيت الله خميني خطاب به مقامات لشكري و كشوري و ائمه جماعت ، چنين گفت :
« مذهبي كه در آن جنگ نيست ناقص است ….آنهائي كه مي گويند اسلام دين جنگ نيست و اسلام نبايد آدم كشي بكند ، اسلام را نمي فهمند . قرآن مي گويد جنگ جنگ ، جنگ يك رحمتي است براي تمام عالم و يك رحمتي است از جانب خداوند براي هر ملتي در هر محيطي كه هست . محراب يعني مكان حرب ، يعني مكان جنگ ، از محراب بايد جنگ پيدا شود چنانكه بيشتر جنگ ها اسلام از محراب ها پيدا شد . پيغمبر شمشير داشت تا آدم بكشد ، ائمه ما هم عليهم السلام همگي جندي بودند شمشير مي كشيدند آدم مي كشتند . امير المؤمنين اگر بنا بود مسامحه كند شمشير نمي كشيد تا 700 نفر را يكدفعه بكشد .اگر رسول الله فرمان داد كه فلان محل را بگيريد ، فلان خانه را آتش بزنيد ، فلان طايفه را از بين ببريد ، حكم به عدل فرموده است . زندگي بشر را بايد به قصاص تأمين كرد ، زيرا حيات توده زير اين قتل و قصاص خوابيده است . با چند سال زندان كه كار درست نمي شود اين عواطف كودكانه را كنار بگذاريد . چرا هي آيات رحمت را مي خوانيد و آيات قتال را نمي خوانيد ؟ »
بدين ترتيب همه وعده ها و گفته ها فراموش و جاي آنها را فرامين و قوانين قرون وسطائي گرفت و بدين ترتيب جامعه متمدن ايراني به قرون وسطا برگشت . شعار عدالتخواهي و صلح دوستي به شعار جنگ طلبي و خون ريزي مبدل گشت . هزاران انسان بي گناه بجرم آزاديخواهي و حق طلبي در زندانهاي قرون وسطائي زير فجيع ترين شكنجه ها قرار گرفتند و تعداد بي شماري در طي اين 25 سال بدون محاكمه به جوخه هاي اعدام سپرده شدند ، هزاران زن مظلوم بدليل اعدام و يا زنداني شدن شوهرانشان دربدر و بي سرپرست گشتند ، هزاران كودك ، آواره و سرگردان در جامعه رها گرديدند ، صدها هزار تن انسان ايراني طي شش سال جنگ بي حاصل جان خود را از دست دادند ( دوسال نخست از جنگ هشت ساله ، جنگ ميهني بود ولي پس از فتح خرمشهر آقايان هوس آزادي قدس از راه كربلا را نموده و با اين حماقت خود موجب آنهم خسارت جاني و مالي شدند ) و بيش از اين تعداد ، مجروح و مصدوم گشته و صدها ميليارد دولار خسارت بر پنج استان كشور وارد آمد و هزاران خانواده از كاشانه و شهر خود آواره شدند ، چند مليون انسان ايراني جلاي وطن كرده و در كشورهاي بيگانه رحل اقامت افكندند . شماري از شخصيتهاي ملي و رهبران سياسي و آزاديخواه در خارج و داخل كشور بفتواي زمامداران حاكم به گونه وحشيانه اي ترور گشتند كه براي نمونه ميتوان از زنده يادان دكتر شاپور بختيار در فرانسه و رهبران حزب دموكرات كردستان در سوئيس و آلمان و…… نام برد . در ايران دكتر سامي ، چندين نويسنده دگرانديش و از همه وحشيانه تر مثله كردن مبارزان ديرپا پروانه و داريوش فروهر بود كه با اين جنايت رذيلانه روي جنايتكاران تاريخ بخصوص يزيد وشمر را كه قرن ها از قساوت و بي رحمي اشان بر سر منبرها روضه ميخواندند و مردم ساده دل را به گريه مي انداختند ، سفيد كردند . يورش مغول وار به كوي دانشگاه در نيمه شب 18 تيرماه 1378 و كشتن وضرب و جرح و سركوب و به اسارت گرفتن دانشجويان و فجايع پس از آن جاي خود را دارد . اگر بخواهيم چپاول و غارتگري ، خيانتها و جنايتها نظام باصطلاح اسلامي را يك بيك برشمريم از مثنوي هفتاد من هم فزون تر خواهد شد . فقط به چند نمونه اشاره مختصر ميشود : آقايان كه پيش از بقدرت رسيدن وعده مدينه فاضله در سايه عدل علي و برقراري حكومت مستضعفان را ميدادند ، زمانيكه كه بر اريكه قدرت تكيه زدند چنان ابعاد فقر ، اعتياد ، فحشا ، ارتشاء و رانت خواري را در سرزمين اهورائي ايران رواج دادند كه نمونه آن را در هيچ كجاي اين جهان پهناور نميتوان مشاهده كرد . رانت خواري بيداد ميكند كه در رأس آن آقازاده ها قرار دارند . گسترش دامنه اعتياد ، بخصوص در بين جوانان يكي ديگر از سياستهاي اين رژيم اهريمني است تا بديوسيله از خيزش جوانان جلوگيري كرده باشند . فحشا بصورت يك شغل كثيف جامعه را تهديد مي كند ، از راه فريب زنان و دختران معصوم و بي پناه و با بردن آنان به امير نشينان خليج فارس جهت روسپيگري ، درآمد كلاني نصيب وابستگان سران« نظام ولايت فقيه » مي شود . از همه اينها گذشته ، بيش از نيمي از مردم كشورمان با فقر و فاقه دست به گريبانند . اين در حالي است كه وابستگان آقايان هر كدام چندين منابع مالي كشور و ثروت هاي ملي را در دست گرفته و ضمن چپاول بيت المال ، همه آنرا در كشورهاي بيگانه بوديعه سپرده ويا سرمايه گذاري نموده تا در صورت برخورد با قيام مردم ، به زندگي فوق اشرافي و شاهانه ي خود در « بلاد كفر » ادامه دهند ، براي نمونه از خانواده ها و منسوبين شيخ علي اكبر رفسنجاني ، واعظ طبسي ، حسن روحاني ( نامزد رياست جمهوري بعد از خاتمي ) ، احمد جنتي جلاد خوزستان ، مشكيني و داماد جنايتكارش ري شهري ، خزعلي ، امامي كاشاني ، محمدي گيلاني جلاد و……. مي توان نام برد . اين مدعيان « اسلام ناب محمدي » بزرگترين لطئمه را به تاريخ و فرهنگ و منافع ملي ما ايرانيان زده اند . از همان روزهاي نخست پس از انقلاب سعي نمودند ، آنچه مردم ايران را با گذشته خود پيوند ميدهد از بين ببرند .آرم شير و خورشيد را از روي پرچم ملي حذف نمودند ، هلال احمر را كه آرم حكومت عثماني بود بجاي شير و خورشيد سرخ نشاندند . در اين اواخر هم دست به دامن كشورهاي عربي زبان شده اند تا شايد به عضويت اتحاديه عرب درآيند !!! از آن گذشته ، گفتار و رفتار و كردار مدعيان حكومت اسلامي موجب شد ه است تا مردم از دين و آئين آباء و اجدادي خود رو گردان شده و به بي ديني و يا اديان ديگر رو بياورند ، فقط كافي است ورق برگردد تا عمق خيانت و جنايت هاي آقايان در هر دو مورد معلوم و كاملا آشكارشود ، هرچند كه خود و خانواده هايشان كوچكترين اعتقادي نه بخدا دارند و نه به آئين محمدي ونه به روز رستاخيز كه اين همه از آن دم ميزنند تا چه برسد به آب و خاك ، ايمان آنها فقط و فقط دلبستگي به مال و منال و جيفه دنيا بوده و هست
شادروان مهندس مهدي بازرگان رئيس دولت موقت بعد از انقلاب ، در دهه 1360 چنين اظهار داشت :
« بسياراند مردان و زنان پير و جوان كه صاحب اعتقاد و عشق بخدا و پيرو قرآن و پيغمبر و امامان بوده اند و حالا با عمل قضات شرع و دادگاهها و با رفتار مأمورين تفتيش و تحميل عقايد و احكام ، از دين و خدا برگشته اند . نماز و حجاب و دعا را كنار انداخته و بد ميگويند و اظهار ميكنند كه آنچه در كتاب و پاي منبر از عدالت و رحمت و حقيقت شنيده بوديم دروغ بوده و اسلام واقعي چيزي است كه مي بينيم و محمد و علي هم مثل اينها بوده اند . جاي بسي تأسف و تأثراست كه آئين رحمه للعالمين را چنين تغيير چهره داده از گروندگان و شيفتگان انقلاب ضد انقلاب ساخته باشيم و بجاي درختان رحمت و رأفت ، تيغهاي شقاوت و خصومت نشانده و اسلام عزيز مطرود و منفور از آب درآيد ! خدايا پناه بر تو ! »
اين سخنان مردي است كه برخلاف سردمداران حكومت ولايت فقيه تظاهر به دينداري نمي كرد بلكه واقعاً يك مسلمان معتقد و با ايمان بود واين گفته او در زمان حيات آيت الله خميني و خطاب به اوست . اگر مرحوم بازرگان در اين زمان زنده بود چه مي گفت ؟!!!
هموطن ،تا كي بايد تماشاگر نابودي ميهن خود بود . بقول معروف مرگ يكبار و شيون هم يكبار ،
دست هم را بايد گرفت و از زمين برخاست . نبايد گوش به اراجيف دشمنان اين آب و خاك اهورائي داد تا از ملت ايران ، ملت ها بسازند و يك خانواده بزرگ را بر سر تقسيم ارث بجان هم بياندازند . ما همه ايراني هستيم . ايران متعلق به قوم خاصي نيست ، در فرهنگ ايران زمين ، اكثريت و اقليت قومي و ديني وجود ندارد همه آحاد ملت از هر قوم و قبيله و با هر دين و آئين بيكسان ارث مي برند و از حقوق برابر برخوردارند . هيچ قومي را بر قوم ديگر برتري نيست بايد اين اختلافات بيگانه ساخته را دور ريخت و در كنار هم قرار گرفت . ستمي كه امروز بر ما ميرود يكسان است ، زندان هاي قرون وسطائي نظام ولايت فقيه ، آذري و فارس و كرد وبلوچ و…. نمي شناسد همه يكسان تحت شكنجه و آزار قرار ميگيرند ويا به يك جوخه اعدام سپرده مي شوند . با استفاده از تجربه هاي اندوخته از شكست هاي گذشته بخصوص انقلاب 22 بهمن ، ديگر نبايد اجازه دهيم بر وحدت ما خدشه اي وارد آيد و بين ما اختلاف اندازند . دست در دست هم با عزمي راسخ بايد پيش رفت و با يك خانه تكاني ، غاصبان جنايتكار را براي هميشه در زباله داني تاريخ مدفون ساخت و از نو ايران را آباد و آزاد و سرافراز ساخت . اين مهم زماني جامه عمل خواهد پوشيد كه همه در يك جبهه گرد آئيم و اتحاد كلمه داشته باشيم . در اين صورت است كه روان تابناك يعقوب ليث ها ، بابك خرم دين ها ، اميركبيرها ، ستارخان ها ، باقرخان ها و دكتر مصدق ها از ما راضي و شاد خواهند شد و نسل هاي آينده بداشتن نياكاني چون ما افتخار كرده و در نزد ملل عالم سرفراز خواهند بود . اين ديگر بستگي به همت و عزم راسخ ما دارد .
درود بر روان تابناك شهداي راه آزادي
درود بر دانشجويان و كارگران مبارز
درود بر زندانيان سياسي ـ عقيدت
سازمان جوانان مبارز