خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس سياسي
هفتهنامهي «پندار، مدرسهي بيديوار» در پنجاه و دومين شمارهي خود كه ويژهنامهي يكسالگي اين نشريه بود با سيد محمد خاتمي رييسجمهور، مصاحبهي اختصاصياي داشته است.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) متن كامل گفتوگو به اين شرح است:
در دورهي دانشآموزي وضع نمرههايتان چهطور بوده است؟ بهترين نمرهها و پايينترين نمرهها را در چه درسهايي ميگرفتيد؟
- در دوران تحصيلات از ابتدايي تا دانشگاه بحمدالله هميشه نمرههاي من خوب بود. در كلاس ششم ابتدايي كه امتحانات عمومي بود، در شهر خودمان اردكان، شاگرد اول شدم.
در دانشگاه نيز با معدل A فارغالتحصيل شدم. در دورهي ابتدايي و دبيرستان بهترين نمرههاي من در رياضيات بود؛ گرچه من در رشتهي طبيعي ديپلم خود را گرفتم و در دانشگاه هم فلسفه خواندم.
شما در خانه و مدرسه اهل چه بازيهايي بودهايد؛ اهل شلوغ كردن و بازيگوشي و اهل ورزش هم بودهايد؟ آيا الان هم وقت براي ورزش ميگذاريد؟
- در بازيهاي معمول شركت ميكردم؛ ولي وقتي كمي بزرگتر شدم بيشتر تنيس روي ميز بازي ميكردم. فوتبال هم كه مورد علاقهي همهي بچهها بود و من هم بازي ميكردم. بازيگوش بودم؛ ولي خيلي شلوغ نميكردم. اهل ورزش هم بودم. ورزش رسمي من پينگپنگ (يا تنيس روي ميز) بود. الان هم ورزش ميكنم علاوه بر ورزش نرم هر روزه، سعي ميكنم سه روز در هفته را به شنا بروم.
اگر از مرحوم پدرتان پول توجيبي ميگرفتيد از آن چه استفادههايي ميكرديد؟
- هر وقت پولي احتياج داشتيم از پدر ميگرفتيم ولي ما قانع بوديم و مخارج زيادي نداشتيم.
آيا از نوجواني كتاب خواندن را دوست داشتيد؟ كتابهايي كه ميخوانديد چه خصوصياتي داشت؟ كداميك از آن كتابها بيشترين تاثير را بر شما گذاشته است؟
- هميشه به كتاب و خواندن علاقهمند بودم. بسياري از رمانهاي معروف و مهم را خواندهام. علاقهي بيشتري به كتابهاي سياسي، اجتماعي و فلسفي داشتم. همهي كتابها در جاي خود اثر فراوان روي انسان دارد. از كتابهاي معروف رمان، «بينوايان» ويكتور هوگو و از كتابهاي كه در جواني روي من بسيار اثر گذاشت «غربزدگي» مرحوم آلاحمد بود. گرچه امروز نظراتي دارم كه شايد همهي آنها با نظرات مرحوم آلاحمد تفاوت داشته باشد، ولي مطمئنا براي نسل من آثار كساني چون مرحوم آلاحمد بسيار جذابيت داشت. «سو وشون» سركار خانم دانشور هم كتاب درخور توجهي بود كه حداقل دو بار آن را خواندم. امروز بيشتر به كتابهاي فلسفي و سياسي علاقهمندم.
به گزارش ايسنا از رييسجمهور پرسيده شد كه در نوجواني چه كسي براي شما الگو بود؟ آيا الان هم ميتوانيد كسي را به عنوان الگوي خودتان به ما معرفي كنيد؟
در مراحل مختلف كساني كه روي انسان اثر ميگذارد فرق ميكند. در اواخر نوجواني و جواني تحت تاثير مرحوم آل احمد بودم. مرحوم شريعتي نيز در نسل ما اثر گذاشت.
استاد بزرگواري كه بيش از همه از او استفاده كردم، استاد شهيد مطهري بود كه جامعيت ايشان روشن بيني و دينداري ايشان همه ما را تحت تاثير قرار ميداد. حضرت امام خميني (ره) هم كه جاي خود را دارد. جمعا از آغاز زندگي و از وقتي كه خودم را شناختم تحت تاثير روشن بيني، روشنفكري، سعه صدر، پارسايي و اخلاق نيكوي پدرم بودم و ايشان مراد ما بوده و هست.
مسلما خاطرات شيرين فراواني را از دوران كودكيتان در اردكان داريد. شيرينترين خاطره خودتان را بگوييد؟
كودكي و نوجواني همهاش خاطره و حادثه است. واقعا نميشود شيرينترين و تلخ ترين آنها را انتخاب كرد. خاطرات شيرين و تلخ فراواني دارم.
شما چند خواهر و برادر داريد؟ روابطتتان در دوره نوجواني با يكديگر چگونه بوده است؟ آيا با هم دعوا هم ميكرديد؟ اگر دعوا ميكرديد بيشتر بر سر چه موضوعاتي بود؟
دو برادر و چهار خواهر دارم و من فرزند سوم خانواده هستم. دوخواهر قبل از من هستند و دو برادر و دو خواهر بعد از من هستند همواره ما خواهر و برادرها با مهرباني و دوستي با هم زندگي كردهايم. طبعا دعوا هم داشتهايم و بيشترين دعوا با خواهر بزرگتر از خودم و خواهر كوچك تر از خودم بوده است كه خيلي زود به آشتي و مهرباني مبدل ميشد.
مرحوم پدرتان به شما چه توصيههايي ميكردند؟ به كدام يك گوش ميداديد و از كدام يك سرپيچي ميكرديد؟ و حال كه خودتان پدر شدهايد به فرزندانتان چه توصيههايي ميكنيد؟ آيا بين توصيههاي شما و پدرتان نقاط مشتركي وجود دارد؟ حال اگر فرزندان شما به توصيههايتان عمل نكنند چه عكسالعملي نشان ميدهيد؟
پدرم در عين حال كه چيزي را به ما تحميل نميكرد از ما ميخواست ايمان خود را تقويت كنيم. او اخلاق را روح دين ميدانست. آگاهي به زمان را لازم ميدانست، تحت تاثير پدر در همان اوايل نوجواني نسبت به مسائل اجتماعي، سرنوشت ميهن و رهايي از استبداد و استعمار حساس بوديم. فكر ميكنم اينها راه ورسمها و توصيههايي است كه هر پدري بايد نسبت به فرزندان خود داشته باشد. طبيعي است كه نميتوان انتظار داشت كه اولا فرزندان عين پدران و مادران بينديشند، چرا كه نسلها و زمان مقتضيات خود را دارند و آنان كه در زمان و مكان خويش حبس و زنداني شدند براي خود و ديگران و به خصوص آيندگان مشكل آفرين ميشوند. ثانيا تمرد، عصيان و سرپيچي از سوي جوانترها گاه امري طبيعي است، البته در صورتي كه به شكل يك قاعده در نيايد. منتها بعضي از سرپيچيها ناشي از درخواستهاي نادرست بزرگ ترهاست و بعضي ديگر ناشي از داوري و تصميم نادرست كوچك ترها و همه اين امور در يك فرايند انساني منطقي و با حوصله بايد حل شود.
آيا شما هم در خانواده با مشكل « تفاوت نسلها» مواجه شدهاند؟ آيا اين تفاوت را در بين فرزندان خودتان هم ميبينيد ؟ چند مثال از اختلافات احتمالي خودتان رابا فرزندانتان به خاطر تفاوت نسل ها بگوييد؟
فكر ميكنم همه خانوادهها كم و بيش با مشكل تفاوت نسلها روبهرو باشند، به خصوص در زمان ما كه تحولات، ارتباطات و سرعت حوادث چنان است كه هر روز، آن را با روز ديگر كاملا متفاوت ميكند. اگر به دليل اين اختلاف واقعيت، توجه داشته باشيم بسياري از مشكلات حل ميشود. من هم همواره كوشيدهام از زمان خود عقب نمانم و فكر نميكنم ميان من و فرزندانم از اين جهت تفاوت زيادي باشد يا لااقل چيزي كه موجب سوء تفاهم شود وجود ندارد. من فرزندانم را به عنوان فرزندان زمان خود پذيرفتهام و كاملا از آنان راضي هستم. اگر چه شايد به خاطر اشتغال فراوان و گرفتاريها، به خصوص در اين سالها موفق نشدهام كه به حد كافي براي بودن با فرزندانم وقت بگذارم، ولي من و آنها كاملا همديگر را درك ميكنيم.
آيا شما از اينترنت استفاده ميكنيد؟ تا به حال چت كردهايد؟ يادم است براي اولين بار ميخواستيد با بچهها در روز تولدتان چت كنيد؟ راستي تصميمتان دربارهي چت با بچهها چه شد؟ روز تولدتان كه گذشت، آيا هنوز هم ميتوانيم اميدوار باشيم با بچههاي ايراني چت كنيد؟
- از اينترنت كم و بيش استفاده ميكنم ولي چون وقت كمي دارم و مطالعات روزمرهي من دربارهي اخبار و جريانات روز بيشتر در مسير ميان خانه و اداره و عكس آن صورت ميگيرد، همكاران سعي ميكنند اخبار و جريانهاي مهم را از اينترنت و ساير منابع چاپ (پرينت) كنند و در اختيار من قرار دهند. متاسفانه تا كنون توفيق نداشتهام چت كنم. اميدوارم بتوانم با فرزندان عزيزم در سراسر ايران و احيانا جهان رابطهاي مستقيم هم برقرار كنم و با همه سخن بگويم.
ما بچهها در هر مهرماه منتظر سوالات شما هستيم كه به آن «پرسش مهر» ميگوييم. اين بار ميخواهم پرسشي را با همين عنوان از شما بپرسم. آيا درست است كه همنسلان شما از ما دلخورند و ما را به كممحبتي و احترام نگذاشتن به بزرگترها متهم ميكنند؟
- پرسشهاي مهري من با دانشآموزان وسيلهاي براي ايجاد ارتباط و تشويق عزيزان به تفكر و تأمل و نيز آشنايي بيشتر من با راي و نظر بچههاست كه بسيار هم براي من (و فكر ميكنم براي جامعه) مفيد بوده است. از پرسشهاي شما هم بياطلاع نيستم چه در مواجهه با جوانان و نوجوانان و چه از طريق مكاتبه و تماس، ولي فكر ميكنم بيش از آن كه ما از نسل جوان باشعور و پرشور گله داشته باشيم اين نسل جوان است كه احيانا پارهاي از پرسش و درخواستهاي خود را بيپاسخ ميبيند و اين دلخوريها ناشي از كوتاهي ما و گاهي ناشي از وضعيت تاريخي ـ اجتماعي جامعه و شتابزده بودن جوانان و احيانات ناشي از عدم ارتباط و اطلاعرساني صحيح به نسل جوان و كمبود اطلاعات عزيزان از كارهايي است كه صورت گرفته است.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران در ادامهي گفتوگوي نشريهي ”پندار“ از رييسجمهور سؤال شده است:جناب آقاي خاتمي! نسل ما نسلي است كه هر فرد را براي خود آن فرد ميخواهد، همانطور كه شما را براي خود خودتان ميخواستيم. ما به دنبال سود و منفعت نيستيم برخلاف خيلي از بزرگترها كه اين طرز فكر را دارند شايد ناراحت شديد اما اگر بخواهم صادقانه بگويم بايد اعتراف كنم محبوبيت شما نسبت به سال 76 كمتر شده است. افرادي را ميشناسم كه از سال 76 تا همين چند وقت پيش، جلويشان كسي نميتوانست بالاتر از گل به شما بگويد. اما حال همان افراد منكر گذشته ميشوند. حالا ميخواهم از شما كمك بگيريم تا به من و امثال من با گفتن قسمتي از دلايل كم شدن محبوبيتتان كمك كنيد. لطفا به صورت شفاف توضيح دهيد عواملي كه منجر به كاهش محبوبيت شما در بين اقشار جوان و نوجوان شده است تا چه اندازه مربوط به عملكرد خود شما بوده است و چه اندازهي آن خارج از محدوده توان و اختيارات شما بوده است؟ و بالاخره آيا به فكر جبران اين موضوع هم هستيد؟
- بخشي از آنچه پيش آمده، كاملا طبيعي است؛ زيرا هميشه آرزوها با واقعيتها تطبيق نميكند؛ بهخصوص اگر آرزوها بيتوجه به واقعيتها سخت باشد و نيز واقعيتها در عمل سختتر از آن باشند كه تصور ميكرديم. جامعهي ما تاريخي تلخ را پشت سر گذاشته است. گرچه ملت ايران با ظرفيت و شعور و شايستگي والاي خود توانسته است هم تمدن آخرين باشد و هم از طوفانها بگذارد و فرهنگ و ادب و سلوك او نه تنها مهاجمان سنگدل را در خود هضم كند كه در تمدن و فرهنگ بشري موثر باشد، اما سراسر تاريخ ما (جز در لحظههايي كوتاه) پر است از خودكامگيها و سختگيريها. طبيعي است كه اين ملت همواره منتظر رهايي باشد و خيلي عاطفي و سريع به افراد و جريانها دل ببندد و وقتي خواستهاي شتابزده و ايدهآلهاي او برآورده نشد دلزده و سرد شود. من بارها گفتهام اين بيماري مزمن را كه جامعه منتظر قهرمان است بايد با كار فرهنگي ـ سياسي گسترده درمان كرد. مردم بايد خود را قهرمان بدانند. بايد خود را خالق حكومت بدانند و حكومت مخلوق خود را تحت نظارت خود درآورند، نه اينكه انتظار معجزه داشته باشند. من معتقدم انقلاب اسلامي آغاز مرحلهي جديدي در تاريخ ما بود. من نظراتي كه داشتم بيان كردم و فكر ميكنم فضاي جامعه و گفتمان حاكم بر آن نيز عوض شد، گرچه خيلي از آنچه ميخواستيم تحقق نيافت. ولي خيلي چيزها هم به دست آمد. از سوي ديگر ترديد ندارم كه انديشهها و برنامههاي خطرناكي وجود دارد. ممكن است مسير سالم جامعه را به سوي استقرار يك نظام مردمي سازگار با دين و فرهنگ جامعه به شكست بكشاند. تنگنظريها و تعصبها و خودمحوربينيها در داخل، عدم رشد اجتماعي جامعه و نهادهاي مردمي كه سبب ميشود رقابت به ستيز و تقابل تبديل شود و نيز نقشهها و توطئههايي كه اگر هم دم از آزادي ما ميزند ما را آزاد و مستقل نميخواهد براي تامين منافع خود هر اقدامي را انجام ميدهد. ما در ميان طوفان حركت ميكنيم، طوفاني كه ريشههاي تاريخي، فرهنگي و سياسي عميق و قومي دارد و نيز طوفاني كه با آتشبياري بعضي قوا و نيروها در داخل و خارج افروختهتر ميشود. اينكه آيا من توانستهام به وعدههاي خود عمل كنم يا نه، به شما اطمينان ميدهم كه نه از اعتقاداتم دست برداشتهام و نه به مردم دروغ گفتهام، و بسياري از توقعات از من هم بيجا بوده است، ولي قطعا كاستيهايي هم در كار من و همكاران من بوده است ولي آنچه مورد نظرم بوده است اينكه اين مقبوليت انقلاب اسلامي براي تحول و آزادي و استقلال لطمه نبيند. به نظام اسلامي با محتواي مردمسالار نگاه كردهام و همه جا بر آن تاكيد كردهام. سخت از اينكه جامعه دچار تنش و شورش و درگيري غير قابل مهار شود پرهيز كردهام، و معتقدم كه مسير طبيعي جامعه به سوي استقرار مردمسالاري، آزادي و رهايي و پيشرفت در عين سازگاري آن با موازين ديني و معنوي و اخلاقي خواهد بود و اصلاحات به اين معني ادامه مييابد، هرچند ممكن است با سرعتي كه مورد نظر نسل جوان عزيز است به نتيجهي نهايي نرسد و اصولا در تحولات اجتماعي، تدريج امر حتمي است.