 |
|
|
|
|
|
|
 |
|
|
|
|
||
|
||||||
 |
 |
 |
|
|||
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
|
||||||
|
|
|
|
|||
از اين ستون تا تو
donna@Shahrvand.com
drobati@yahoo.com
سلام
يك ربع قرن از پيروزي انقلاب گذشت. در خبرها آمده بود كه همزمان با جشنهاي 22 بهمن امسال يكي از آهنگ هاي داريوش خواننده مشهور نسل هاي جوان ديروز و تا حدي هم امروز ــ از صدا و سيماي جمهوري اسلامي پخش شد. نام اين آهنگ «دوباره ميسازمت وطن» است.
به نظر ميرسد صدا و سيماي جمهوري اسلامي بعد از يك ربع قرن در برگزاري تكراري جشن هاي 22 بهمن، امسال با پخش آهنگ داريوش دست به شق القمر بزرگي زد كه همين روزهاست خشم و صداي اعتراض مصباح يزدي و جنتي ها گوش فلك را كر كند كه وامصيبتا«ارزش هاي انقلاب» در خطر است و «دست اجانب اين بار از آستين...» بيرون آمد و بدون «اجازه رهبري» به «شئونات اسلامي» تجاوز شد و...
و اما جناح اقتدارطلب حالا كه اوضاع و احوال انتخابات را بدين گونه ديده است و احتمال عدم حضور مردم در پاي صندوق هاي رأي را جدي گرفته، اين بار دست به دامن داريوش شده تا با پخش صداي او واجدين شرايط رأي ــ 15 سال به بالا ــ را و مخصوصا زير بيست ساله ها را به شركت در انتخابات ترغيب كند تا بعد از آن بتواند از طريق بيشتر از 40 اسكله غيرقانوني و مشغول به كار خارج و وارد كردن هاي غيرقانوني، دوباره وطن را بسازد كه انشاءالله چشم حسود كور.
گويا اين بار «سازندگي» قرار است با «سازندگي» هاشمي رفسنجاني متفاوت باشد كه به شخصه اميدوارم اين بار هم فقط مسجد و برج نسازند كه به اندازه كافي و در حد صادرات هم داريم.
|
advertisement@gooya.com |
|
«هيأت موتلفه»
و اما همزمان با پروسه حذف اصلاح طلبان «هيأت موتلفه» هم تصميم گرفت دست به يك عمل جراحي بزند و ظاهر خود را قدري جوانتر كند و پيشوند «حزب» را بپذيرد تا كم كمك ريش سفيد بازي هاي اندروني و بيروني و حجره بازي را اگر نه رها كند بلكه آن را در جايي به نام حزب سازمان دهي كند تا حداقل به ظاهر از قافله هر دم شتابنده مدنيت عقب نماند.
و در اين ميان هاشمي رفسنجاني ميماند كه رفته رفته قدرت هاي فراحزبي اش در آينده و در تضاد با احزاب در خطر جدي خواهد افتاد.
به نظر ميرسد «هيأت موتلفه» در مقياس با ساير جمعيت هاي موجود از زيركي بيشتري برخوردار است و از «حزب مشاركت» درسهاي زيادي آموخته باشد چرا كه اگر مشاركتي ها در قالب يك حزب هم آهنگ نبودند حتي تصور تحصن نمايندگانش در مجلس هم امكان نداشت چه رسد به سه هفته تحصن واقعي و اجرايي.
و اما اميدوارم حركت جمعيت ها به سوي تشكيل احزاب هم تبديل به مد مثل مد برج سازي و... نشود كه شرايط سياسي به گونه اي شود كه تعداد احزاب بيشتر از متحزبين باشد!
فقر و اعتياد و تن فروشي
25 سال از انقلاب گذشت. مردم و بخصوص جوانان بعد از انقلاب براي كوچكترين مطالباتشان هزينه هاي گزاف پرداخته اند. براي به كار انداختن و رايج كردن «مدنيت» ولو به گونه اي اندك تمام خويش را هزينه كرده اند تا ساختارهاي اوليه و ابتدايي يك زندگي مدني را به وجود آورند و اما در مقابل«آيت الله» هاي حاكم هستند كه گويي آمده اند تا هر آنچه كه زندگي ميسازد و نشاط مي آورد، نابود كنند.
لازم نيست كه حتما متخصص باشي و يا به ذم اقتدارگرايان «مامور اجنبي» تا دريابي كه فقر روزافزون در اين 25 سال چه به روز مردم آورده است.
لازم نيست كه ضد«جمهوري اسلامي» باشي و يا طرفدار يكي از سازمانها و احزاب اپوزيسيون، تا ابعاد اعتياد را در وطنت بفهمي، و تا بن استخوانت تير بكشد از ابعاد تن فروشي و تجارت انسان و آژانس بازي ها تا مرحله صادرات...
و ماليخوليا ميگيري بعد از 25 سال از تكرار اين صبر كه اين واقعيت ماست كه سياست مداران در قدرت مان از شروع تاريخمان تا به حال از تاج دار تا بي تاج، از معمم تا بي عمامه، از كراواتي تا بي كراوات همه و همه خونخوار بوده و هستند مگر آن چند تايي كه از تعداد انگشتان دست هم كمترند كه اغلب هم آنها را كشته اند و يا اسباب مرگشان را به گونه اي فراهم كرده اند كه زودتر بميرند.
ــــــــ
قبل از انقلاب
قبل از انقلاب و در دوران بچگي وقتي صحبت از ناعدالتي ها ميشد ميشنيدم كه ميگفتند مقصر شاه نيست كه شاه در ابتدا در قصر شاهي به دنيا آمده و كوچه و خيابان را نميشناسد و اين دور و بري هاي او هستند كه ناراستند و گزارش درست به او نميدهند و... تا اين كه انقلاب شد و «رهبر» به لحاظ ساختار سياسي قدرت به جاي شاه نشست و دوباره فرد اول مملكت به شكل «ولايت» و بعدها با پسوند مو لاي درزش نرو«مطلقه» بازتوليد شد. اما اين «ولايت فقيه» با «شاه» يك فرق اساسي داشته و دارد و آن اين كه «ولايت فقيه» در قصر به دنيا نيامده و در كوچه و خيابان بزرگ شده، خوب ميداند فقر و اعتياد و تن فروشي چيست، حتما بارها قبل از انقلاب سكه اي در كاسه فقيري انداخته، معتادي در معابر به تور او خورده يا نامي از محله هاي تن فروشان به گوشش خورده و اگر نه راجع به «صيغه» و راه شرعي آن از حوزه و يا متوليان درس گرفته و همه اينها و مسائل ديگر او را از «شاه» متمايز ميكند و بهانه ي دور و بري هاي ناراست و گزارش هاي دروغ به ايشان را حتي ناسليم ترين عقلها برنميتابد.
حال سئوال اين است: «قبله عالم رهبر مسلمين جهان ولايت مطلقه فقيه» گور پدر جامعه مدني، گور پدر ساختارهاي ديگرمدار و مدارا با دگرانديش، گور پدر همه مظاهر دمكراسي و... در اين 25 سال براي زدودن فقر و تقسيم عادلانه نان و فقط نان، نان سنگك چه كرده اي؟ براي زدودن ميليوني اعتياد(بنا به آمار رسمي جمهوري اسلامي) چه كرده اي؟
براي از بين بردن تن فروشي هر دم فزاينده برآمده از آسيب هاي اجتماعي چه كرده اي؟ براي اختلاس هاي غيرقانوني، غيرعرفي، غيرشرعي كه يك نمونه اش همان اسكله هاي مخفي قاچاق از نفت تا... چه كرده اي؟
جريان اسكله ها را كه كروبي رئيس مجلس افشا كرد، دست اجانب كه در كار نبود. براي اين گروه هاي فشار مردم كش كه با يك استخاره تسبيح، جان انسان را ميگيرند چه كرده اي؟
تو كه به قول كديور قدرت مطلقه داري بايد مسئوليت مطلقه هم داشته باشي، نه؟
آقاي«رهبر» بعد از 25 سال، مني كه 25 سال پيشتر به خيابان آمدم و فرياد زدم براي زندگي بهتر در كنار خانواده و دوستانم، فرياد زدم براي آزادي و مديران سياسي فهيم، فرياد زدم براي مشاركت در سرنوشت سياسي اجتماعي ام، فرياد زدم... فرياد زدم... فرياد زدم... تا اين كه شما و يارانتان آمديد...
حالا بعد از بيست و پنج سال چه داريم كه به هم بگوييم، به قول اخوان ثالث (همشهريت را ميگويم ــ بايد يادت باشد!) چه ميگويي كه بي گه شد سحر شد بامداد آمد/ فريبت ميدهد بر آسمان/ اين سرخي بعد از سحرگه نيست(تقطيع از حافظه)
ها! چه داريم كه به هم بگوييم؟ اما نه من چيزي دارم كه بگويم و آن اين كه در اين مدت 25 سال من صبر آموخته ام، گوش كردن آموخته ام، آموخته ام كه از خشونت بپرهيزم، مرگ بر و زنده باد نكنم، ديگرمداري آموخته ام با تمام ويراني هايي كه بر ما مردم روا داشته اي از عبارت هاي هجوي مثل «گردن كلفت» استفاده نكنم، من آموخته ام آنقدر با تو ولو يك طرفه حرف بزنم تا به سخن آيي و با من حرف بزني.
باور كن من حتي آن سرنوشت را براي ديكتاتوري مثل صدام كه بارها خانه ام را زد و بارها آوار را بر سر ما مردم خراب كرد و... آرزو نميكردم.
بارها شنيده ام كه در منابر وعاظ مردم را به ترس از خدا ترغيب ميكنند و اگر شما بر اين عقيده ايد من پيشنهادي دارم و آن اين كه از خدا نترسيد از خودتان بترسيد!
راستي 25 سال بايد طول ميكشيد تا شما بفهميد صداي داريوش لولو خورخوره نيست؟
