زمانی بازار سیاست , همانند بازار اقتصادی, گرم و پر رونق خواهد بود که در یک سو خریداران کالای سیاسی , یعنی مردم, حضور داشته باشند. و در سوی دیگر کالای های متنوع به این بازار عرضه شده و داد و ستد در این بازار جریان داشته باشد.
جامعه ایران امروز با بیش از 50 گروه , حزب , سازمان و تشکیلات سیاسی, از جناح راست سلطنت طلب و مشروطه پادشاهی گرفته تا جناح چپ افراطی همچون سازمان مجاهدین و حزب کمونیست کارگری و هر آنچه که در این میان می گنجد,از جوامع نادری در جهان است که دارای کالای سیاسی متنوع است. بنابراین کمبودی از لحاظ کالا در بازار سیاست ندارد.
در مورد خریداران این کالاها چه می توان دید و گفت؟ آیاخریداری وجود ندارد؟ و آیا مردم نیازی به این کالاهای سیاسی ندارند؟
خریداران را می توان در 2خرداد 1376 دید. خریداران را می توان در اعتراضات و تظاهرات گوناگون , ولی پراکنده, در زمانهای متفاوت در ایران مشاهده کرد. مردم را می توان در گردهمائی 18 دسامبر 2002 در جلوی ساختمان فدرال لوس آنجلس دید که بر علیه ظلم اداره مهاجرت امریکا بر علیه هموطنان خود فریاد اعتراض بر آوردند. مردم را می توان در مسابقه فوتبال ایران و امریکا در 16 ژانویه 2000 در لوس آنجلس دید که جمعیتی بیش از 50000 نفر یک صدا فریاد ایران ایران می کشیدند تا عشق خود را نسبت به ایران ابراز دارند.
بنابراین می بینیم که در بازار سیاست جامعه ایران امروز هم انواع کالاهای سیاسی و هم خریداران این کالاها وجود دارد . ولی از داد و ستد خبری نیست و بقول معروف بازار بی رونق و کساد است. این مردم در هیچیک از گردهمائیهای سیاسی ,بطور گسترده, شرکت نمی کنند. حال باید به این سئوال جواب داد چرا؟ چرا این بازار رونق ندارد؟
همه ما جمله هائی از این قبیل را شنیده ایم: "اینها فقط حرف می زنند" ," اینها که برای منو تو دل نمی سوزونند" ," اینها همشون بدنبال قدرت هستند","رای من و نظر من چه اهمیتی داره , اینها کاره خودشون می کنند"," اینها همشون سرو ته یک کرباسند", "سیاست پدرومادر نداره" و غیره.
این جملات و واژه ها به چه دلیل و چه زمانی وارد فرهنگ سیاسی توده مردم ما شده است؟
زمانی که نخبگان سیاسی جامعه از مشارکت عمومی و خرد جمعی صحبت می کنند ولی در عمل " من تصمیم می گیرم و تو فقط عمل کن" رابه نمایش می گذارند.
زمانی که از آزادی بیان صحبت می کنند ولی در عمل " من صحبت می کنم و تو فقط گوش کن" را به اجرا در می آورند.
زمانی که دوستان و جامعه مطبوعاتی مااز آزادی قلم و آزادی اندیشه صحبت می کنند ولی در عمل نویسنده های دگر اندیش را ممنوع القلم می نمایند. چرا که مخالف اندیشه های سیاسی سردبیر و مدیر مسئول این و یا آن سایت می نویسند. (نگارنده از طرف چند سایت طرفدار آزادی بیان و قلم و اندیشه ممنوع القلم می باشد)
زمانی که فعالان سیاسی از تحمل و تساهل سخن می رانند ولی در عمل با برچسب و تهمت و ناروا پاسخ مخالفان خود را می دهند.
در یک کلام زمانی که به امیدهای مردم خیانت شد, همانطور که آقایان خمینی و خاتمی به امیدهای مردم خیانت کردنند,عدم اعتماد سیاسی را موجب می شود. به دلیل همین عدم اعتماد سیاسی مردم است که انبوه توده مردم در اجتماعات سیاسی شرکت نمی کنند. به همین دلیل است که توده مردم از این اتحاد و آن منشور حمایت نمی کنند. به همین دلیل است که مردم از تحصن اخیر نمایندگان خود در مجلس حمایت گسترده نکردند.به همین دلیل است که توده مردم از جنبش دانشجوئی در سالهای اخیردر ایران حمایت گسترده نکردند. به همین دلیل است که انبوه توده مردم از اعتصاب اخیر معلمان حمایت گسترده نکردند. به همین دلیل است..............به همین دلیل است هیچیک از سازمانها, گروه ها و احزاب سیاسی قدرت بسیج کردن 50000 نفر را در شهرهای بزرگ و کوچک ایران را ندارند.( تمامی گرو ه های سیاسی بدون استثنا مدعی هستند که میلیونها نفر هوادار در ایران دارند)
شکست و یا پیروزی یک جنبش, حزب, سازمان و گروه سیاسی متکی به اراده و نظرات مخالفان و موافقان ان نیست, بلکه مهم ترین عامل, علاوه بر عوامل دیگر, حمایت و یا عدم حمایت انبوه توده مردم از آن است. واین حمایت , ویا عدم حمایت,در صورتی انجام می پذیرد که در وهله اول اعتماد سیاسی, و یا عدم اعتماد سیاسی,ایجاد شده باشد.
اگر خواهان آن هستیم که فردا در راه ایجاد آزادی و دمکراسی در ایران پیروز شویم. اگر خواهان آن هستیم که بازار سیاست را پررونق کنیم و داد وستد در آن جریان داشته باشد, که بدان شدیدا نیاز داریم, مهمترین کاری که امروز باید انجام دهیم, جلب اعتماد سیاسی توده مردم است. اگر به این مهم نائل شویم و بتوانیم 10% و فقط 10 % از جمعیت جامعه را در کنار خود , و نه پشت سر خود,داشته باشیم, آنگاه یک جامعه پویا و پر تحرک خواهیم داشت که در پیشبرد اهداف خود, که همانا رسیدن به آزادی و دمکراسی و یک جامعه مدنی است, موفق خواهیم بود. برای سازندگی ایران فردا ما به چنین نیروی پویائی احتیاج مبرم داریم. بیایئم با عمل خود, و نه با بحثهای آکادمیکی که بسیار شنیده و خوانده ایم, در جلب اعتماد توده مردم کوشا باشیم.
چه خوب می گوید دوست ارجمند و گرامی آقای غفور میرزائی:" می شنویم و گوش نمی کنیم, نگاه می کنیم و نمی بینیم و میخوانیم ویاد نمی گیریم."( فردا در اسارت دیروز صص 470)
پاینده ایران, سرافراز باد ملت ایران
حسن علیزاده
[email protected]
لوس آنجلس- آمریکا