سه شنبه 18 فروردين 1383

پدر روزنامه نویسی مدرن ایران یا "سعید عسگر" فکل کراواتی؟! سین . ابراهیمی

[email protected]

تجلیل و تکریم از داریوش همایون بدون بررسی نقاط منفی زندگی روزنامه نگاری حرفه ای و سیاسی ایشان و پژواک آن در عمده ترین نشریات ا لکترونیکی خارج از کشور ، می تواند سیاستمداران سلطنت طلب را ازنگرش نقادانه سیاست های خانواده پهلوی و دربار شاهنشاهی باز دارد و آنان را هرچه بیشتر به خود ارضایی فکری و تاریخی سوق دهد.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

چند روزی است داریوش همایون سیاستمدار و روزنامه نگار مشهور ایران در سن هفتاد و پنج سا لگی گرامی داشته می شود؛ این کار برای روشنفکران ایرانی تازگی دارد . ما که به فرهنگ خوار شماری زندگان و بزرگداشت در گذشتگان تعلق داریم،از این که یک نشریه نسبتا تئوریک با پرچم چپ ، یک شماره خود را به طور کامل به بزرگداشت یک سیاستمدار راست افراطی ، آن هم سلطنت طلب اختصاص دهد ، می تواند نشانه سعه صدر، وسعت نظر و گشایش فکری و یا علامت گم کردن قطب نمای منافع ملی در مبارزه با اقتدارگران طالبانی حکومت باشد .
ما روشنفکران کشورهای در حال رشد برای دستیابی به جامعه ای دموکراتیک ، ساختن و حفظ آن ، به برخورد های عاری از تنگ نظری و تعصب های کور نیاز داریم ؛ زیرا اگر وجود طبقات و اقشار مختلف در جامعه و متفاوت بودن منافع اقتصادی و نظریات اجتماعی و سیاسی آنان را قبول داشته باشیم ، ضرورت همکاری برای استقرار گفتگو بین همه ، برخورد آرا و گزینش بهترین ، از سوی مردم برای تشکیل ارکان قدرت یک کشور در سطوح مختلف بدیهی می نماید . بر این پایه اتحاد داوطلبانه مردم برای حفظ منافع ملی و یکپارچگی و ارتقای سطح زندگی همگان بوجود می آید.
من با این خوشبینی، به دقت این شماره نشریه تلاش « در درجه نخست بلند گوی نمایندگان فکری نسل جدید سیاسی ایران» معرفی شده است و به همت آقای علی کشتکر و خانم فرخنده مدرس منتشر می شود ، مطالعه کردم.
عنوان این مجموعه " داریوش همایون 6 دهه پویش نوگرایی " است و در آن دوستان و همکاران وی به نقل خاطراتی ازخود می پردازند. جز نوشته های برخی از این نویسندگان که از نامداران عرصه مطبوعات نیم قرن اخیر نیز هستند، و گوشه هایی از تاریخ مطبوعات ایران را در خود نهفته دارند و خواندنی است ، بقیه مطالب رنگ اغراق دارد، کسی او را با امیر کبیر ،کمال الملک،نیما و صادق هدایت همطراز کرده است، دیگری داریوش همایون را« ا لگویی برای آزاد اندیشی و مسئولیت روزنامه نگاری» می شمرد،و « نوگرایی در اندیشه ،جوانگرایی در تشکیلات » او نظردیگری را جلب کرده است. وآن یکی روی «قلم ،خرد و توانایی داریوش همایون در خشت خام دیدن آنچه بسیاری در آیینه هم نمی بینند » انگشت می گذارد . و وقتی از سوی نزدیکترین دوست وی به تعریف از «شرم و آزرم دخترانه » این روزنامه نگار و یا تشریح « پیشانی بلند و با مو های پاشنه نخواب و کمی آشفته (با) شباهتی مبهم به جری لوئیس هنرپیشه معروف آمریکایی » همایون رسیدم و بلافاصله نوشته کسی را خواندم که می گفت :
« آن زمان ها ،ناهار را در دفتر آیندگان ، تنها نان و ماست می خورد و چه ستایشی از این مایه غذایی می کرد» یاد بیان املت درست کردن در خاطرات هاشمی رفسنجانی افتادم که حتا از پاسداران هم نان قرض گرفته بود تا آن را میل کند. از بهره کمی که از وقت صرف شده گرفتم افسوس خوردم ، گفتم بالاخره ولایت غربت است و این آقایان هوای همدیگر را دارند واز وی دلجویی می کنند.

اما تا این که چندی بعد مقاله « داریوش همایون و مکتب آیندگان » مسعود بهنود منتشر شد . این خواننده آزمند مقالات سیاسی و فرهنگی کیهان ، نگین ،فردوسی،آیندگان و عاشق جدول های کلمات متقاطع مرحوم جهانگیر پارساخو در این دوره ها!، با توجه به کار حرفه ای مسعود بهنود ، به ویژه این که نوشته بود :
« داریوش همایون از همان زمان های دور که می نوشت ،نوشته هایش عاری از تملق رایج و سرشار از نکته هایی بود که خواب زدگان را خوش نمی امد ،این جمع به خواب خوش بی خبری راغب ترند تا بیداری مسئولیت آور و دشوار.»
با خود گفتم حتما مساله جدی تر از آن است که من فکر می کردم ؛ این بار به " زمان های دور" رفتم.
جمعبندی این نگرش سریع ، در شکل روزنامه نگاری داریوش همایون ، گفته های صاحب نظرانی را که در این بزرگداشت شرکت کرده اند، تایید می کند، کار او در ساختار ، معماری مقالاتش موفق بوده است ، قضاوت در باره "نثر شفاف و رسای همایون " از عهده بزرگان ادبیات برمی آید .
اما اگر از شکل و فرم بگذریم ، به محتوا یا مضمون می رسیم.
مثلا اگر کسی می خواهد ساختمانی را بسازد ، برای ساختن یک خانه ، اطاق یا طویله ، یک بنا را استخدام می کند و مصالح لازم را انتخاب می کند و دراختیار او می گذارد ، وقتی کاربنا تمام می شود ، مسئولیت وی هم تمام می شود. تا این جا حرفی نیست ، و اگر صاحب خانه اطاق را به نمازو عبادت یا خانه را را به لهو و لعب اختصاص دهد. بنای خانه نه ثواب دار و نه گناهکاراست و همه مسئولیت ها به صاحب خانه برمیگردد.
اما در مورد روز نامه نگاری این امرصدق نمی کند، چون نویسنده مقاله هم مسئول فرم و ساختمان مقاله و هم محتوای آن است. . به همین جهت ، ساختمان زیبا ، و نثر شیوا هرچند برای یک مقا له لازم و مهم است و لی مضمون مقاله مهمتر است.
برای بررسی مضمون مقالات داریوش همایون در "6 دهه پویش نوگرایی" ، با توجه به 75 سالگی وی ، می بایست از 15 سالگی وی شروع می کردیم ، ولی تا ورود وی به حزب سومکا و سردبیری نشریه آن در سال 1330 هیچ اثری در دسترس عموم نیست. ناچار از مشاهده و بررسی 13 سال از «پویش نوگرایی » ایشان محروم هستیم.
داریوش همایون تا سال 32 و پایان "ماموریت تاریخی" حزب سومکا در یاری به کودتای 28 مرداد، سردبیری نشری هفتگی " سومکا " را داشته است ، هفت سال پس از پایان جنگ جهانی دوم و سقوط هیتلر ، کماکان این تشکل بر اساس ا لگوی احزاب فاشیستی قبل از جنگ اداره می شد.
خود داریوش همایون در باره این حزب می نویسد:
«سازمانی کوچک ولی بسیار پر تحرک و رزمجو بود ، و تقلیدی تمام عیار از حزب نازی آلمان در دوران جمهوری وایمار. » 1
داریوش همایون که علاوه بر سردبیری نشریه ، رهبری گروه سیاهپوشان چماق به دست را به عهده داشت در روزنامه سومکا صریح می نویسد:

« دمکراتیسم مولود هرج و مرج و موجد هرج و مرج ، به سخت ترین بحران های خود در کشور ما گرفتار شده است...ما همواره پیش بینی کرده ایم که با حکومت های دموکرات و با طرز تفکر لیبرال نمی توان این کشور را اداره کرد ... ما همیشه گفته ایم که از دمکراسی به جز هرج ومرج و نفاق ، به جز بی نظمی و بی نقشه گی و به جز اتلاف وقت گرانبهای ملت در این حساس ترین دوران های تاریخ ، هیچ انتظار دیگری نمی توان داشت. »2

بیژن جزنی که خود شاهد عینی این دوران بود ، در این باره می نویسد: « حزب سومکا اونیفورم سیاه با بازوبند و ساطور دست(می گرفتند) ، به سبک هیتلری های سلام می دادند.
باشگاه (آن)در خیابان خانقاه ری ( بود ) که آن جا را با سنگ سیاه و محافظ به صورت قلعه ای در آورده بودند و حتی در چند مورد کسانی را ربوده و به آن جا بردند و شکنجه کردند.»3

داریوش همایون در چهاردهمین سال " پویش نوگرایی " خود در دوران دولت دکتر مصدق ، سه بار به جرم به آتش کشیدن دفاتر احزاب مترقی و صلح خواه ، از جمله حمله به یک دکان عکاسی در خیابان منوچهری تهران که محل قرار ملاقات روزنامه فروش های مترقی بود دستگیر و زندانی می شود.

سرانجام با پیروزی کودتا ی28 مرداد داریوش همایون به قول خود « به دنبال غنائم » نرفت . و به روزنامه اطلاعات وارد شد و پس از دوسال به سردبیری خارجی اطلاعات ارتقاء یافت .
در 24 مین سال " پویش نوگرایی" داریوش همایون پس از اتمام بورس خود در آمریکا
با هماهنگی اعلم و هویدا و سرمایه گذاری دولت روزنامه آیندگان را پایه گذاری کرد.
اگر چه 6 سال بعد داریوش همایون ، در مصاحبه خود با فیروز گوران در همان روزنامه از این که سرمایه گذاری سهامداران 6 برابرشده است اظهار رضایت می کند. اما در پیشبرد دو طرح خود و دولت شکست خورد.

نخست: موسس آیندگان اگر چه با پرداخت حقوق زیاد تر از عرف زمان و آزادی عمل امنیتی توانست روزنامه نگاران جوان و بااستعداد را به روز نامه خود جذب کند ،ولی مرید پروری وی در مقابل کار اکادمیک دانشکده علوم ارتباطات وابسته به کیهان وزنی پیدا نکرد ، و روزنامه نگاران جوان آیندگان هم ، خود بال و پر در آوردند و گام به گام از "مکتب " روزنامه نگاری ظل اللهی ایشان جدا شدند.

دوم : " راست شرمگین" به قول یکی از همان روزنامه نگاران جوان سابق ! آیندگان ، 14 سال پس از کودتای 28 مرداد برای پیشبرد برنامه هایش نیاز به روزنامه ای داشت که سیاست عریان راست را اعلام و آشکارا ازآن دفاع کند. این فلسفه وجودی تاسیس آیندگان بود.
با همه تلاش روز نامه نگاران حرفه ای که اکثرا به مرور روزنامه نگاران نامداری تبدیل شدند؛ و حمایت مالی و امنیتی رژیم پهلوی ، روزنامه آیندگان نتوانست در مقابل روزنامه کیهان که برخی از نویسندگان چپ ازجمله حیدر مهرگان در آن در چارچوب سانسور موجود، فعالیت می کردند، قد بکشد.
در تاریخ موجودیت روزنامه آیندگان ، بنا به گفته خود موسس آن ، تیراژ آن از سی هزار ،بالاتر نرفت. یعنی به ده در صد کیهان نرسید.
اولین جمله آخرین مقاله مسعود بهنود در باره روزنامه نگاری را وام می گیرم: « معیار کدام است ، معیار بهترین مردم هستند.»

در 34 مین سال " پویش نوگرایی " موسس روز نامه آیندگان ، سرانجام به رویای نئو فاشیستی برچیدن "هرج مرج دموکراسی " جامه عمل پوشاند ، و با شرکت در تاسیس حزب رستاخیز ملت ایران ، به عضویت هیئت اجرایی و سپس به قائم مقامی دبیر کل آن نائل گردید..
فراموش نکرده ایم هر کس که این حزب شاه فرموده را نمی خواست ایرانی محسوب نمی شد.ومی بایست پاسپورت خودش را می گرفت و از ایران خارج می شد.

مضمون مقالات داریوش همایون و ترجمه های وی در همه این سالها ، با شدت و ضعفی نه چندان زیاد در چارچوب همان خط فکری راست افراطی همایونی ، توجیه کودتای 28 مرداد ، در حال جنگ بودن همیشگی با جنبش چپ در سطح ملی و بین المللی، دفاع از جمهوریخواهان در امریکا ، محافظه کاران در اروپا ، اسراییل در منطقه و سرانجام برگشت رژیم سلطنتی به ایران خلاصه می شود.
در تاریخ روزنامه نگاری ایران چنان نامهای پر افتخاری وجود دارد که شایسته گرامی داشت هستند که در نهایت با فقر ومحرومیت مادی برای آزادی و استقلال ایران مبارزه کرده و زجر کشیده اند ، در زندانهای دو رژیم ، به صلابه کشیده و شکنجه شده اند و شماری از آنان حتا در راه دفاع از آزادی جان باخته اند ، و جان رستگان ازسرکوب ، اکنون یا به دستور سعید مرتضوی داروغه تهران در زندان ویا در زیر شمشیر داموکلس گزمه های سانسور حکومت هستند. و یا در سراسر جهان آواره می باشند .

تجلیل و تکریم این مجله از داریوش همایون بدون بررسی نقاط منفی زندگی روزنامه نگاری حرفه ای و سیاسی ایشان و پژواک آن در عمده ترین نشریات ا لکترونیکی خارج از کشور ، می تواند سیاستمداران سلطنت طلب را ازنگرش نقادانه سیاست های خانواده پهلوی و دربار شاهنشاهی باز دارد و آنان را هرچه بیشتر به خود ارضایی فکری و تاریخی سوق دهد.
بی جهت نیست که داریوش همایون در مصاحبه با این مجله(احتمالا باعلی کشتگر) می گوید:

« بی انصافی است اگر خدمتی که سپهبد زاهدی در آن لحظه تاریخی به نگهداری ایران کرد( منظور ایشان رهبری نظامی کودتای 28 مرداد) فراموش کرد.»

بعید نیست آقای داریوش همایون در مصاحبه های فردای خود ، خواستار کاشتن مجسمه تیمسار زاهدی در میدان مرکزی همدان و تندیس شعبان جعفری مشهور به بی مخ در میدان فردوسی باشد.
داشتن چنین نظریاتی حق ایشان است و انتقاد ازآن هم، حق ما.
تجلیل وگرامی داشت روزنامه نگاران هم ازیک همکار همانطور که در ابتدا هم آمد ، امری ا ست حرفه ای و مربوط به روزنامه نگاران است و بنده که خواننده مقالات همه آنان هستم ، خود را بیش از این صالح به گفتن نمی دانم ، ولی با این که در سراسر زندگیم عضو هیچ تشکل سیاسی نبوده ام ، به عنوان یک شهروند ،به خود اجازه می دهم تعجب و نگرانی خودرا از مبالغه ها و بزرگنمایی های برخی فعالین سیاسی از" داریوش همایون روزنامه نگار" پنهان نکنم.
اگر جمهوریخواهانی مانند صاحبان امتیاز مجله تلاش ، در جستجوی پلی با سلطنت طلب ها هستند. نمی توانند از روی اجساد هزاران کشته اختناق و سرکوب رژیم پهلوی ، رد شده و مراوده و مغازله مکتوب خود را با انکارگران کودتای 28 مرداد آغاز کنند. انکارگرانی که کودتای 28 مرداد را واقعه ای پیش و پا افتاده که باید سریع از آن گذشت و آینده را ساخت . همانطور که اروپا با مبارزه علیه انکارگران فجایع نازی ها و منزوی کردن آنان ، توانست دموکراسی پس از جنگ خود رابسازد.
ما ایرانیان هم وظیفه داریم پاسدار خون هزاران انسانهای شریفی باشیم،که برای دفاع از آزادی ، استقلال و جمهوری به خاک افتادند. آنان که 28 مرداد را" جزئی" از تاریخ می شمارند ، نه تنها پویندگان نوگرایی نیستند؛ بلکه همان اسلاف قداره کشانی چون سعید عسگر هستند ، که این بار نیم قرن بعد چماق های آهنین خود را با پارچه های مخملین پوشانده اند.

در پایان باید گفت اگر از داریوش همایون در تاریخ روزنامه نگاری و سیاسی یادی شود ، بی شک مربوط به 44 مین سال "پویش نوگرایی " ایشان است. وآن هم مربوط به مقاله ای است که با اسم مستعار "احمد رشیدی مطلق" نوشته شد ، وپس از تصویب خود شاه سابق ، دو باره به وی برگشت تا در روزنامه چاپ کند. می گویند برای انتقام گرفتن از روزنامه اطلاعات، که 13 سال قبل او را بیرون کرده بود ، به جای چاپ در آیندگان ، به سردبیر اطلاعات می فرستد، سردبیر به محض وصول ، به وی تلفن کرده و می پرسد: آیا می دانید مضمون مقاله حمله به( آقای) خمینی است؟
بقیه روایت را از زبان خود داریوش همایون بشنوید:
« گفتم باشد. دستور رسیده است که چاپ شود .گفت اگر چاپش کنیم در قم می ریزند و دفتر روزنامه را آتش می زنند. گفتم چاره ای نیست و خودتان می دانید دستور از کجاست و کاری نمی شود کرد .گفت چرا ما چاپ کنیم ؟ گفتم فرقی ندارد و یک روز نامه باید چاپ اش کند و(با) اطلاعات از همه روزنامه ها بیشتر در این دوره ها برخورد شده است .یک دو ساعتی بعد،نخست وزیر ،دکتر جمشید آموزگار،تلفن کرد که آقای فرهاد مسعودی صحبتی در باره مقاله ای کرده است ، موضوع چیست؟ گفتم امر کرده اند چاپ شود .و بدنبال تایید نخست وزیر ، روزنامه اطلاعات دو روز بعد مقاله را در یک صفحه داخلی چاپ کرد ،و چنان که آقای شهیدی (سردبیر اطلاعات) پیش بینی کرده بود طلاب قم به دفتر اطلاعات حمله کردند. ولی از آن بد تر شورشی در آن شهر برخاست که بر اثر زیاده روی ماموران انتظامی و به کاربردن سلاح آتشین به جای سلاح های ضد شورش شش تن در آن کشته شدند.»*
... و این گونه آتشی زبانه کشید ، که هنوز شعله های آن فروکش نکرده است!

* گفته های مسعود بهنود از سایت وی آورده شده و سایر نقل قولها از مجته شماره 18 تلاش است .
1- گذار از تاریخ. صفحه 30
2- تاریخ سی ساله ایران بیژن جزنی صفحه 92
3- سومکا 18 اسفند 1331

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/6268

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'پدر روزنامه نویسی مدرن ایران یا "سعید عسگر" فکل کراواتی؟! سین . ابراهیمی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016