يكشنبه 23 فروردين 1383

پــــايــــان دوران فـــردگرائــي، آريا ايراندوست

مــقدمـه :
آنـچه مـرا برآن داشت كه به اين معقوله بپردازم ، سوالي است كه بعضاً از طرف مردم عادى كه در واقع بيشترين تأثير را در تحولات بنيادين در كشور دارند مطرح مي گردد. و شايد به علت همين سوال به ظاهر عادى و پيش پا افتاده و ندادن جواب مناسب و معقول به آن سوال 25 سال است كه مستبد ين برما حكومت مي كنند، وجالب اين است كه آنها كاملاً از اين سوالي كه در ذهن مردم است و كماكان بي جواب مانده آگاهند.
و بعضاً با دامن زدن به اين مسئله در ذهن مردم روز به روز آنها را گيج تر و مأيوس تر مي نمايند.
متاَسفانه اين سوال به قدري در تفكرمردم ريشه دوانيده كه به نظر اين حقير مانند ريشه كني بعضي ازامراض بايد بسيج عمومي داد، مانند همين بيماري سرخك و سرخچه . اما اين چه سوالى است كه بايد همانند بعضي از امراض آن را از ريشه درمان كرد، قبل از اينكه به طرح سوال و يا شايد بهتر است بگوئيم معضل و يا مشكل بپردازيم، بايد قدري به عقب برگرديم و مروري كنيم تاريخ ايران و جهان را حداقل در اين 2 صده گذشته.
البته بايد بگويم كه قصد تاريخ نگاري ندارم و يا حتي قصد گفتن آنچه به اسم تاريخ نوشته شده را نيز ندارم.
چون به اعتقاد اين حقير در طول اين قرنهاي كه گذشته كمتر مي توان كتابي را يافت كه نگارنده آن بدون آميخته كردن اعتقادات شخصي و فقط به صرف وظيفه او كه نوشتن وقايع آن زمان بوده عمل كرده باشد. به هر حال آن كسي كه در زمان خودش دست به قلم مي برده و وقايع نگاري مي كرده از دو حال خارج نبوده. يا موافق حاكمان زمان خود بوده و يا مخالف آنها، پس نمي توانسته در نگارش خود جنبه اعتدال را پيش بگيرد و هر چه را كه رخ داده بدون غرض بنوسيد حال مثبت يا منفي. معمولاً يا منفي است و يا مثبت ، پس بنابراين نمي توان بر كتابهاي تاريخي تكيه كرد و آنها را مورد استناد قرار داد به نظر من بهترين شيوه براي پيدا كردن بعضي از حقايق تاريخي به ناچار بايد محقق تمامي كتابهاي را كه در آن مقطع نوشته شده بخواند ، چه مثبت و چه منفي و بعد از آن مي تواند تا اندازهاي نسبت به آن مورد خاص قضاوت كند.
البته بايد عرض كنم آنچه من نگاشته ام ، حكم مطلقي نيست وبه هيچ وجه قصد خدشه دار كردن زحمات تاريخ نگاران بزرگ و با عزتمان را ندارم و مطمعن هستم كه تاريخ نگاران اصيل و آزاده هميشه بوده و هست .
ولي بعضي از وقايع تاريخي بقدري روشن و واضح است كه هر دو نوع وقايع نگاران مجبور به گفتن آن شده اند، حال به هر شيوع نگارش كه باشد.
اما چرا وارد اين بحث شديم و از تاريخ و تاريخ نگار صحبت كرديم؟ چون همانطور كه گفتم اين سوال ريشه در تاريخ دارد و براي حل آن بايد ريشه يابي كرد و اين معضل بزرگ اجتماعي را كه هنوز هم مطرح است بر طرف كرد، واكسن اين بيماري فقط آگاه كردن اقشار مختلف مردم است.

نگاهـي بـه تـاريخ:
اگر نگاهي اجمالي به تاريخ ايران و جهان حداقل در اين دو، سه صده گذشته داشته باشيم مي بينيم كه دراكثر دوران تحول و استبداد زدائي، مردم به دنبال شخص خاصي كه به هر دليلي او را از خود برتر مي دانستند رهسپار مي شدند و با اطمينان قلبي كه به آن شخص پيدا مي كردند موجبات دگرگون شدن آن مقطع از زمان را فراهم مي كردند، حال اين برتري هر چه مي خواهد باشد. فرق نمي كند.
فقط نشانه اي از شجاعت در آن شخص پيدا شود كافيست و تا زماني كه شخص مورد نظر را پيدا نمي كردند و به او ايمان نسبي نمي آوردند همچونان مورد ظلم و ستم حاكمان آن دوران قرار مي گرفتند. براي اثبات اين ادعاء خود مثالهاي فراواني را ميتوانم بزنم، هم از داخل كشور و هم از خارج از كشورمان . البته اين معقوله بيشتر در كشورهاي كه بنياد هاى مذهبى در آن ريشه دوانيده محسوس تر و قابل لمس تراست. زيرا بر حسب اعتقادت ديني اشخاص بايد تكرار مي كنم بايد از شخصي كه نسبت به آنها اعلم تر است و در مسائل ديني بر آنها برترى دارد پيروى كنند. و اگر در مورد مسائل ديني و شرعي دچار مشكل شدند از او بپرسند و راه حل مشكلشان را از او جويا شوند.
خوب تا اينجاى مسئله هيچ مشكلى نيست و تمامي اديان الهي يك چنين افرادي را براى برطرف كردن همين مسائل دارند. مانند كشيشها و يا خاخامها و .........
اما مشكل از آنجا آغازمي شود كه اين به ظاهر متد ينين پا را از گليم خود دراز كرده و در همه امور جارى مردم خود را برتر و انديشمند تر مي دانند، خوب بر حسب طول مدت زمان زيادى كه اين متظاهرين در كشور ما جا خوش كردند و با گرفتن خمس و ذكات بدون هيچ زحمت وتلاشي براى امرار معاش بر روح و روان اين مردم كار كردند، كم كم براى همه اين انديشه را جا انداختند كه اجازه دارند در همه امور مردم دخالت كنند ويا به قول خودشان فتوا بدهند. پس تحليل اين روحانيان دنيا پرست اين است كه:
مسلمانان بخصوص شيعيان براى ارتباط با خداوند نيازمند آنها هستند و در روزهاى عزادارى اگر آنها نباشند و قصه شهادت امام حسين را براي آنها نگويند و آنها هم گريه نكنند هرگز به بهشت نمي روند. از همين نقطه پائين بگريد تا آن بالاها و بينديشيد كه چگونه بر روح مردم اين كشور كه مملوع از احساست است نفوذ كرده اند. و كسانى كه از خود هيچگونه تفكر و انديشه اي ندارند ، هميشه تفكرو راه روششان بر اين اساس بوده . شايد يكي ازعوامل اصلي اين انديشه را بايد در مسائل ديني جستجو كنيم دردين اسلام بخصوص در مذهب تشيع اين امر بر همه مسلما نان واجب است كه بايد در مسائل ديني و اجتماعي حتماً از كسي كه از شما عالم تر است پيروي كنيد و هر آنچه او گفت بي چون و چرا بايد بپذيريد. ( اين همان تقليد است) جاي بس شگفتي است كه خداوند بزرگ قرآن را بر كسي آموخت كه حتي سواد خواندن و نوشتن نيز نداشت ، تا آنجا كه وقتي فرشته اي از طرف خداوند ناظر شد تا رسالت پيامبر را به او ابلاغ كند وقتي به او مي گويد بخوان پيامبر با صداقت كامل مي گويد خواندن نمي دانم.
نكته قابل توجه در اين است كه كتاب خداوند بر انساني فرود مي آيد كه خواندن و نوشتن نمي دانسته و از آن جالبتر مردم آن زمان بودند كه در جهالت كامل بسر مي بردند و پيامبر بايد آنچه را كه خداوند سبحان به او مي آموخته به آن مردم كه سنگ و چوب را خداي خود مي دانستند بفهمند و آنان را به طروق مختلف وادارد كه به آنها عمل كنند.
از اين چند سطري كه نوشتم مي خواستم فقط يك نتيجه گيري كنم ، ديني كه به اين راحتي به انسانهاي خالي از تمدن و فهم گفته شد و در ظرف چند سال كوتاه تمامي شبهه جزيره عربستان را فراگرفت چرا امروز اينقدر سخت شده و علي رغم تكامل انسان از لحاظ تفكر و انديشه هر روز شاهد فاصله گرفتن مردم از دين واعتقادات ديني آنها هستيم؟ آيا اگر صادقانه بينديشيم كساني كه مدعي برتري خود نسبت به ديگران هستند باني اين فاصله گرفتن ها نشده اند؟ براستي چرا ديني كه عرب بدوي به تمام جهالتش به آن اعتقاد پيدا كرد و به سادگي آن را بكار برد ، امروز اينقدر سخت شده . البته نمي خواهم از مطلب اصلي فاصله بگيرم و به دنبال آن باشم كه چه كساني مقصر هستند. قصد من از مطرح كردن اين موضوع در واقع اين بود كه دين اسلام به پيروانش ياد داده كه هميشه بايد منتظر يك ناجي باشند و تا زماني كه كسي را به اين عنوان پيدا نكنند به هيچ وجه از خود عكس العملي نشان نمي دهند. در عوض همين دين به پيروانش حكم ميكند كه مورد ظلم قرار نگيريد و باز تاكيد كرده آنكه ظلم ميكند با آنكه ظلم مي بيند و سكوت مي كند هر دو كناه كار هستند. پس با اين حساب و آنچه در طول اين مدت بر تاريخ كشورمان گذشته ثابت مي كند كه اگر كشور در بدترين شرايط خود چه از لحاظ اقتصادى، فرهنگي، سياسي و اجتماعي باشد، هيچ تحول بنيادين ميسر نخواهد شد مگر حتماً در راس حرم اين تحولات شخصي قرار داشته باشد. اين يك واقعيت اجتناب ناپذير و تأسف بار است، در سال 57 اگر وجود شخصي به نام آيت ا..... خميني نبود و مردم بر حسب همان اعتقاداتي كه معروض شدم نبود، مطمعناً هيچ تحول بنيادين در كشور رخ نمي داد. در مقدمه اين مقاله عرض كردم كه اين موضوع مانند يك بيماري كهنه كه در انسان وجود دارد بايد ريشه كن شود. چه مي شود كرد مردم ما با اين باورها بزرگ شدند و بايد با دادن آگاهي و اينكه نبايد منتظر نشست تا يك ناجي پيدا شود و بعد از او حمايت و پشتيباني كنيم مردم را به سوي يك فرهنگ منطقي سوق داد. واما در مورد آن سوالي كه درمقدمه ذكر كردم، در برخوردهاي روزمره كه با مردم داريم وقتي صحبت از مسائل كشور و حاكمان و آنچه دراين ربع قرن به مردم وارد آمده ،علي رغم هوشياري و آگاهي كاملي كه از اوضاع و احوال سياسي دارند و بعضاً با تمام عامه بودنشان تحليل هاي منطقي و درست از آنها در بعضي از موارد مي شنوي ، در نهايت با يك سوال در پايان صحبت ها مواجه مي شوي.
اگر اينها بروند چه كسي مي خواهد جاي اينها را بگيرد؟ و بعد بلافاصله مي نشيند و گزينه هاي را كه مطرح هستند را يكي ، يكي مورد نقد قرار مي دهد و با تمام نفرتي كه از حاكمان فعلي دارند هيچ كدام از اين گزينه ها را نمي پسندد، و معمولاً صحبت ها به همينجا ختم مي گردد.
خوب اگر كمي واقع بين باشيم متوجه مي شويم كه چرا در بعضي از زمانها كه عده اي از جان گدشته و به راستي مبارز اقدامي را شروع مي كنند در وسط راه و شايد هم در اول راه كارشان تمام مي شود و قصه به نفع نظام حاكم ختم به خير مي گردد. چون آن قشر از مردم كه براستي مي توانند تأثير گذار باشند بنا برعرف و روال هميشگي كسي را نمي بينند كه از او در مقابل حاكمان اسم ببرند و بگويند ما شما را نمي خواهيم، برويد. ما فلان شخص را مي خواهيم . و چون در بين گزينه هاي كه وجود دارند هيچ كدام از نظر مردم آن مقبوليت را ندارند ، پس مردم تماشاچي هستند.
خوب، پس بايد به مردم چه گفت و چگونه به آنها اين باور را داد كه ما ديگر به دنبال شخص نيستيم. ما ديگر نمي خواهيم با دست هاي خودمان براي خودمان يك ديكتاتورديگردرست كنيم. مردم ايران يكي از ضربه هاي كه خوردند از همين ناحيه بوده ، درهرمقطع از تاريخ كه مردم كسي را براي رهبري برگزبدند و با مستمسك قرار دادن او توانستند تحولات بنيادين در كشور بوجود آورند، پس از گذشت زمان و به اصطلاح افتادن آبها از آسياب ديدند آن كسي كه برگزيدند ، خود به نوعي ديكتاتور شده و به شكلي ديگر دامنه استبداد را در اين كشور پهن كرده. اگر صادق باشيم به اين مردم حق مي دهيم كه اينگونه رفتار كنند.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

خوب اين واقعيتي اجتناب ناپذير است ، در ربع قرن گذشته بر حسب تحولاتي كه پيوسته بوجود آمده، هر گروهى از مردم با تفكر و بينش خودشان طرفدار گروه و يا شخص خاصي هستند.
همگان بايد بر اين باور برسند كه مردم ايران داراى سلايق مختلف هستند و نمي توان از آنها انتظار داشت كه همه به يك گروه و يا سليقه تن بدهند تا اين معظل حل گردد.
آنچه اول اين اين مقاله مطرح كردم همين بود. وقتي با عامه مردم صحبت مي شود چون تفكرات را پراكنده مي بينند و هيچ اتحاد عملى دربين گروههاى مختلف ديده نمي شود، بخاطرهمين است كه مي بينيم درزمانهاى مختلف كه گاهاً اعتراضاتى رخ مى دهد از پشتوانه مردمى كه همه سياسيون و اصحاب سياست انتظار دارند به وقوع نمي پيوندد.
و تا زماني كه گروههاى مختلف سياسي و اپوزسيونها عملاً دست به اتحاد نزنند و شوراى اتحاد و اعتلاف را تشكيل ندهند مردم ايران در همين سردرگمى كه هستند به سر مي برند. و تا زمانى كه رهبريتى مردم را در زمانهاى لازم راهنمائى نكنند همين آش و همين كاسه است.
و كلا م آخر اينكه صراحتاً مى گويم ، هر كس به هر شكل و عنوان مانع ايجاد اين اتحاد گردد بدون شك عامل حكومت اسلامى ايران است. كسانى كه به طرفدارى از شخص و يا گروه خاصي بر ديگر گروهها مي تازند و به اسم طرفدارى از فلان شخص و يا گروه مانع ايجاد تفاهم و در نتيجه اتحاد بين گروهها و مخالفين نظام مستبد ديني مي گردنند مطمعناً و بلاشك عامل و مزدور همين حكومت مستبد هستند.
باشد كه روشنفكران و سياسيون و حتي آنان كه خود را ليدر مي دانند به فكر اين اتحاد عملى باشند . در غير اين صورت آنان نيز بايد منتظر يك ناجي بمانند.
به اميد اتحاد و از بين رفتن و گسستن زنجير استبداد و رسيد ن به آزادى در كشورمان ايران.

در همين زمينه:

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/6323

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'پــــايــــان دوران فـــردگرائــي، آريا ايراندوست' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016