نمی توان با کمک سلطنت طلبانی که هنوز به "حقانیت " کودتای28 مرداد اصرار دارند و در صدد هستند تا بر گردن نظامیان ، لمپن ها و فاحشه های شرکت کننده در این کودتا مدال قهرمانی آویزان کنند ، دموکراسی ساخت.
در روستای ما، وقتی علت عصبانیت کسی را نمی دانند ، می گویند : نمیدانم چه خرگوشی به یونجه زارش حمله برده است؟ درزبانهای لاتینی می گویند: نمی دانیم، چه پشه ای و یا چه زنبوری ایشان را گزیده است.
من واقعا، نمیدانم چرا مسعود بهنود عصبانی است ؟ پس از خواندن مقاله عصبی ایشان ، که اصلا در شان یک روز نامه نگار حرفه ای نیست ، دوباره و سه باره مقاله خود را خواندم، و پاسخی به این پرسش خود پیدا نکردم. به هر حال ، اتفاقی است افتاده ، و حالا نویسنده آماتوری که من باشم ، باید وقتی را که می توانستم، برای کار و زندگی و یا افشای استبداد طالبانی صرف کنم ، برای پاسخ دادن به مسعود بهنود که یار اصلاح طلبی است تلف کنم:
نگارنده ، همواره و به ویژه ، در اولین مقاله ای که پس از سال ها تـرک قلـم ، در دفــاع از نماینـدگان متحصن نوشتم ، و اوایل بهمن سال گذشته در اکثر سایت ها، با تیتر " ما را دنبال نخـود سیــاه نفرستید!" و یا "حالا که لنگشان را دارید ، ول نکنید!" ، چاپ شد؛ از ایشـان و نبـوی در مقابـل - تهمـــت و افـتــــرا های بی پـــایـه دیگران دفاع کردم و این کار را در مقاله " مطبوعات و چمـاق کشـی مــدرن" به چماق کشی تیمسـار هــای کیهان شریعتمداری تشبیه کردام .
من از بهنود به دو علت دفاع کردم ، نخست برای این که به قول شاعر دلسوخته ای :
« دمـل چرکـین تهمـت زنـی و فضـای ایـجاد رعــب باید شــکافته شود و خشک شــود .»
من یک بار قبل از این ماجرا ، به عنوان خواننده مقالاتش ، برای بهنود نوشتم، فکر می کنم برای انتشار نوشته ها یش عـجــله می کند ، و پیشنهاد کردم، وقتی یک نوشته را تمام کرد ،حداقل سه ساعت برای انتشارآن صبر کند. اگرچه دست کم ،در مورد دو مقاله ای که در حمایت از کار فرمای سابق خود نوشته است ،به این توصیه دوستانه گوش نداده است.
به هرحال این مقدمه نسبتا طو لانی و خسته کننده را به این دلیل آوردم ،تا بگویم در موقع نوشتن مقاله حتا درنقل قول هایی که از بهنود آورده ام خواسته ام ، حساب ایشان به عنوان روز نامه نگار از سیاستمداران جدا بماند. حالا که ایشان مطلبی علیه مضمون مقاله قبلی من ندارد ،و مطلبی که در مورد من نوشته اند به برنامه های "چراغ " و "هویت " شباهت دارد. برای انبساط خاطر هم که شده باشد، چند کلمه ای بگویم :
بعضی ها فکر می کنند برای به تورنیافتادن صیاد شب ،باید ماهی خیلی کوچکی ماند ، در مورد چاپ مقاله با عکس هم باید عرض کنم ، فعلا معذورم ، هرچند مشکلی ندارم ولی اشکال کار این جاست نگارنده بااین که که نوشته هایش در مطبوعات حکومت خریدار دارد ولی هنــــوز چاپ نشده است ، نگرانم با چاپ عکس کار دست خودم بدهم ، آن موقع در فرود گاه مهر آباد خر بیاور و باقالی بار کن ! هرچه بگویم که من آمده ام حقوق مقاله "سفارشی" را بگیرم ، و آقای بهنود هم شاهد است ، قبول نخواهند کرد ، آن وقت می دانید در سرزمینی که سعید مرتضوی لوح تقدیر می گیرد ، ممکن است این حقیر را هم حد اقل یک ساعتی معطل کنند.اگر ایشان زیاد اصرار نکند ، من نیز قول می دهم در جبران آن ، دعوت نامه ای برای حضور در دفاع از پایان نامه خودم برایشان ارسال کنم ، تا هم "رخ " مرا ببیند و هم در باز گشت ، اگر دار یوش همایون را تصادفا دید به او بگوید ، که آن جوان روستایی که برای یک ریال در روز ، طویله اسب ها را پاک می کرد ،اکنون بزرگ شــده و بعلاوه زبـــان هــــم باز کــــــــــــرده است.
اما مجادله بر سر چیست ؟ چندی پیش یک مجله ماهانه ، ویژه نامه ای را به داریوش همایون اختصاص داد که داشت غبار فراموشی بر آن می نشست ؛ تا این که بهنود وارد میدان شد و طی مقاله این " همایون نامه" را که داشت فراموش می شد ، معرفی کرد و لینک داد. با مطالعه این مطا لب من نیز مانند برخی دیگر از خوانندگان از این مغلطه تعجب کردم .
مهم ترین وجه ممیزه راست همایونی و سایر سلطنت طلبان ، که در مقاله " پدر روز نامه نگاری ..." مورد بررسی قرار گرفته است ، همان انکارگرایی است. انکار گرایان یا مورخین " نگاسیونیست و ریویزیونیست" ، در اروپا می خواهند ، و تلاش می کنند با دو باره نویسی تاریخ ، فجایع نازی را از یاد ها زدوده و به خاک بسپارند. واز همدستان نازی ها در کشور های اروپایی اشغال شده توسط هیتلر ،باز گشت آبرو کنند و به عنوان قهرمانان از آنان تجلیل کنند و آنان را جایگزین مبارزان آزادی و مقاومت گران نمایند.
انکارگرایان همایونی هم می خواهند کودتا چیان 28 مرداد را به عرش اعلای تکریم برسا نند. وبه مردان و زنان شجاعی که در مقابل رژیم پهلوی سینه سپر کردند و برای دفاع از آزادی به خاک و خون افتادند دهن کجی کنند و این بار آنان را در مقابل تانک های ساخت آمریکا سرببرند. این تلاش در سطر سطر نوشته های همایون در باره کودتای 28 مرداد دیده می شود.
براین اساس ، با کمک سلطنت طلبانی که هنوز به "حقانیت " این فجایع اصرار دارند و در صدد هستند تا بر گردن نظامیان ، لمپن ها و فاحشه های شرکت کننده در کودتای 28 مرداد مدال قهرمانی آویزان کنند ،نمی توان دموکراسی ساخت.
به طور کلی ، تعریف و تمجید از راست همایونی توسط شماری از کسانی که زیر پرچم چپ لائیک در خارج از کشور فعالیت می کنند در نزد افکار عمومی محکوم است. به ویژه افرادی که با پهن کردن فرش قرمز ورود آنان را به جبهه آزادی خیر مقدم می گویند وبا کسانی که خون خلق هنوز بر دست هایشان خشک نشده است به اصطلاح به " گفتکو های دموکراتیک " می نشینند، در واقع خود را به " چپ همایونی" مبدل می کنند.
نشان دادن " رخ " های نفرت برانگیز سرنشینان این اسب" تروای سلطنت طلبان انکار گر" در جبهه آزادیخواهان ،که در سراسر عمر سیاسی خود پرچمدار نفاق در جنبش چپ بوده اند ، هدف مقاله من بوده است ؛ و فکر می کنم به آن رسیده ام.
اکنون که به مرور زمینه های عینی و سیاسی، اتحاد عمل بین دموکرات های اسلامی ، آزادیخواهان و طرفداران اصلاحات اساسی و سایر جمهوریخواهان در داخل وخارج فراهم می شود ، هرگام نسنجیده ای که به مخدوش شدن مرز های به وجود آمده در بهمن 57 در بین نیروهای سیاسی جامعه ، بینجامد، به زیان این اتحاد عمل خواهد کرد.
فقط با اتحاد عملی که انقلاب 22 بهمن را آفرید می توان اصلاحات عمیق و ساختاری را به سرانجام رساند. افرادی که این رمز پیروزی را درک نکنند و بخواهند یک سر در آخور سلطنت طلبان و سری دیگر در توبره جمهوری خواهان و اصلاح طلبان داشته باشند. به موانع این اتحاد وسیع آزادیخواهان تبدیل می شوند و به نظر من باید در جنبش آزادیخواهان منزوی شوند.
خطاب مقاله قبلی من راست و چپ همایونی بود ؛ بهنود تنها به عنوان محرک بحث مطرح بوده است و تلاش کرده بودم، حساب روزنامه نگاران حرفه ای را از فعالان سیاسی جدا کنم. اگر استنتاجی دیگر از آن شده است ، اکنون فکر می کنم همه چیز روشن شده باشد .