»»آيتالله موحديكرماني خاطرنشان كرد : نيروهاي سپاهي بايد با تمام وجود شيفته ولايت فقيه باشند و بدانند كه حاكميت در نظام جمهوري اسلامي تنها متعلق به ولايتفقيه است.»»
اين شيفتگي و دلدادگي ما ملت غيور آخر كار دستمان ميدهد! از يك طرف فرياد ميزنيم كه كشور ما حاكميتي مردم سالار دارد! از طرف ديگر مي گوئيم : حاكميت متعلق به ولايت فقيه است! اينجانب بارها توضيح داده ام : هنري نهفته در فرهنگ ما ملت وجود دارد كه در يك جا بيستون مي سازيم و در جائي ديگر چهل ستون! آنقدر ضد و نقيض گفتيم و شنيديم كه خودمان هم حيران مانديم: چه كسي صحيح و چه كسي ناصحيح مي گويد!
آقاي كرماني معتقد است : نيروي سپاهي وظيفه اش در اصل قربان صدقه ولايت رفتن است چون حكومت ولايت فقيه عطيت الهي و ارثي است پدري . لذا فرمانبري از ولايت ، واجب است و شك ؛ حرام! ايشان خوش ندارند تا موضوع را جدي بگيرند! سپاه اگر وظيفه اش سركوب و تهديد دگرانديشان باشد ( كه تا بحال خلاف آن جائي ثابت نشده است) خوب بحثي است ديگر!
اگر وظيفه اش برقراري امنيت است براي مردم كشور (كه بودجه آن از جيب همين مردم تامين ميشود!) پس چرا بايد قربان صدقه ولايت برود!؟حالا ولي در اين كش و قوس چه تخم دو زرده اي گذاشته است؛ بيخبرم! آخوندي كه كار نكرده ؛ خود جيره خوار مردم اين سرزمين است وبه هيچ وجه هم حاضر نيست از خر قدرت نزول اجلاس فرمايد؛ پس چرا خود شيفته و دلداه ، نان دهندگانشان نيستند؟! بايد از آقاي كرماني سئوال كرد!
خدمت شما عرض شد ، همه ما طوري قاطي كرديم! مسئولين از يكطرف ! اپوزيسيون ( داخلي ، خارجي ) از سوئي ديگر! مردم كشور هم ( اگر به جماعت مردم پرست برنخورد!) طوري ديگر! مورد ديگري كه در جامعه ما ، زبانزد است ! مورد خاطر خواهي و شيفتگي عمومي است كه بدطوري كلك دستمان داده! يا شيفته و دلداه جريان يا شخصي ميشويم ، يا متنفر ! يا خاطر طرف را آنقدر ميخواهيم كه طرف تب كند! يا چنان از وي متنفر ميشويم كه وي نوبه!
در برخورد با مسائل اجتماعي و خصوصا سياسي نيز ، اين هنر هميشه مطمح نظر بوده و هست! چنان عاشق ميشويم كه سرو پا را از يكديگر تشخيص نمي دهيم! چنان متنفر ميشويم كه ريختن خون را صواب مي دانيم! اگر هم بخواهيم وسط داستان را بگيريم ، به رونقي اتهام و سؤظن وشك در بازار آشفته ؛مي افزائيم!
يك دوره بيست و پنج ساله ، زير بمباران اتهام و ناسزا و.... بسر برديم! خود را براي بيست پنج سال آينده نيز آماده مي كنيم! اصولا ما مردم خوش نداريم همديگر را تحمل كنيم! اختلاف عقايد را در دشمني بررسي مي كنيم و تا اين دشمن را به خاك سياه ننشانيم، از نفس نخواهيم افتاد! محبت و لطف كردن ما هم كمي از دشمني نيست! اگركاري براي ديگري انجام دهيم ، طرف را تا مرز خجالت زدگي و ذليلي سوق ميدهيم!
بازار اتهام و سؤظن و شك چنان بر فضاي سياسي ، رونق دارد كه انسان در مي ماند : اين امواج انتقادات و اتهامات و .... از حب علي است يا بغض معاويه! مي خواهيم با اين انتقادات و اتهامات طرف را متقاعد به اشتباهش كنيم ؛ يا رسوا !؟ از جمعش دور سازيم و در دل شادي كنيم يا جمع را رسوا تا افرادش را پراكنده!؟
به جرات ميتوان گفت كه نود درصد ، كار شبانه روزي اپوزيسيون شده ، يكديگر را خراب كردن ، خود را صادق و ديگران را نا صادق نشان دادن ، پرچم حقانيت خويش را برافراشتن ، بيدق ديگران را سوزاندن! تصويري زيبا از خود ترسيم كردن و طرحي زشت از ديگران ، افكندن! خلاصه خودآگاه و يا ناخودآگاه يك طوري شديم شاگردان خوب و ممتاز مكتب كيهان به رياست آقاي حسين شريعتمداري!
شناسنامه خود را رو نمي كنيم! اما شناسنامه ديگران را بي تامل و سرسري ، باطل مي كنيم! مطبوعات خود را پاك و منزه مي انگاريم ، مطبوعات ديگران را وابسته! پرونده خويش را عاري از زشتي و پليدي تصور مي كنيم! پرونده ديگران را معني و بو دار، رقم ميزنيم!
در اين بازار آشفته و پر رونق اتهامات و سؤظن ها و....! وضع اپوزيسيون و پوزيسيون بيكديگر شبيه است! هر دو جناح گرفتار مخمصه شديدي شده اند! همانطور كه واقفيد در ميان ما مردم غيور و وطن پرست و پر غرور: جاسوس ، نوكر خارجي ، وابسته به سازمان هاي اطلاعاتي دنيا ، زياد است!
همين نگارنده بابت هر مطلبي كه قلم ميزنم ، نيم ميليون دلار از سيا مي گيرم ، تازه نيم ميليون هم از سايتي كه قرار است آن را نشر كند ، دريافت ميكنم! بنابراين اينجانب با چند كلمه صحبت ضد انقلابي ، يك ميليون كاسبم! كه بعضي وقت ها نمي دانم اين دلار هاي (باد كرده) را بايد به چه كاري بزنم! چقدر ميشود براي فرزندان عروسك باربي ، فيگور بت من و اسپايدر من خريد!؟
زمان آن فرا رسيده است كه اين قصه ها را فراموش كنيم! مزه ـ مزه كردن سخنانمان را ارج نهيم! خون انتقاد را با سم اتهام ، آغشته نكنيم! براي فرداي كشور فكر بكري كنيم! اينگونه استدلال ها ، اتهامات و برچسب زدن هاي بدون دليل و مدرك جان دار ، از سوئي به نفع حاكميت وحشت است و از سوئي ديگر متنفر شدن مردم از روشنفكران خود!
فراموش نكنيم كه انتخابات گذشته بالا و پائين بيست تا چهل درصد مردم كشور ما پاي صندوق هاي راي رفتند و به حكومت وحشت طوري ايول گفتند! بهتر نيست با اين پديده خود را مشغول كنيم و جوابي براي آن يابيم!؟
البته تصور نفرمائيد كه در ميان ما ملت نجيب ، نا نجيب وجود ندارد! هستند و بودند و خواهند بود، جماعتي كه آب در هاوان بيگانگان ( ميريختند ) ميريزنند! منافع ناخودي را به خودي ترجيح ( مي دادند و خواهند داد) ميدهند! اما آن را بگذاريم به عهده محكمه اي عادل ! منطق قضيه را قرباني احساس نكنيم ( كه متاسفانه هميشه كرديم). با تشكر از حوصله شما