بسمالحق
با نام آزادی، آكاهی و عدالت
ديدی كه خونِ ناحق پروانه شمـع را / چندان امان نداد كه شب را سحر كند
خوانديم و شنيديم كه سالِ ٨٣ را سالِ «پاسخگويیِ» مقامات از صدر تا ذيل به مردم اعلام كردهاند. فراموش نكنيم از هنگامِ برپايی «نظام ولايی» بسياری از سالها با چنين نامگذاريهايی شروع شد. اما تا آنجا كه بهخاطر دارم هيچگاه و در هيچ سالی اين شعارها از حرف به عمل نزديك نشد، گويی قصد گويندگان «گفتاری» خلاف «كردار» بوده است.
و يادمان نرود آقایِ خمينی در پيام نوروزی خود هنگامِ تحويل سالِ ۶٠ آن سال را سالِ قانون ناميدند و شاهد بوديم در آن سالِ ماندگار در ذهن مردم، كمنظيرترين تجاوز به قانون در همهجا بهويژه زندانها صورت گرفت. در آن سال با زير پا گذاشتن اصولِ متعدد قانونِ اساسی از جمله اصلهای ٣۵ ـ ٣۶ ـ ٣٧ ـ ٣٨ ـ ٣٩ و … تجاوز به حريم و حقوقِ مردم، هجوم به خانههای مردم، دستگيريهای غيرقانونی، محاكمات چنددقيقهای بدون حضور وكيلمدافع، شكنجه، صدور احكام و اعدامهای خلاف قانون اساسی و قوانين پذيرفتهشدهی جهانی بهحدی گسترش يافت كه میتوان آن سال را از نظر زير پا گذاشتن قانون منجمله اعدامِ زنان و دختران در تاريخ بشری كمنظير اعلام كرد. (خاطرات آقای منتظری، صفحات متعدد)
جناب آقای خامنهای؛
حتماً بهخاطر داريد سالِ گذشته را جنابعالی سالِ مبارزه با فقر و فساد و تبعيض نام نهاديد. اميدوارم به اين سئوال پاسخگو باشيد كه در سال ١٣٨٢ بهراستی فقر و فساد و تبعيض كمتر شد يا بيشتر؟ و آن شعار تا چه حد به حقيقت پيوست؟ اگر بتوانيد حصاری را كه به دور خود كشيدهايد بشكنيد و به ميان مردم بياييد بسياری از حقايق بر شما آشكار خواهد شد، به گزارش اطرافيان دل خوش نداريد.
حال كه امسال را سالِ «پاسخگويی مقامات به مردم» اعلام كردهايد آيا حق دارم بهنام يك شهروند دانشگاهی كه ناآشنای شما هم نيستم بهخاطر سروكار پنجاهسالهام با جوانان و دانشجويان و مسائل دانشگاه و دانشگاهيان سئوالی را در اين زمينه مطرح كنم؟ با اين اميد كه جنابعالی طبق وعده پاسخگو باشيد.
اگر به دفتر خاطراتتان مراجعه كنيد روشن میشود جنابعالی جزء رهبران طراز اول حزب جمهوری اسلامی كه دههی اول انقلاب تمامِ قدرت را در دست داشت بودهايد و نمايندهی دورهی اول مجلس شورا، رئيسجمهوری و بالاخره رهبر نظام، بنابراين از نخستين روزهای سقوط نظام شاهی بايد پاسخگوی تمام وقايعی باشيد كه در اين ٢۵ سال اتفاق افتاده است. من تنها به يك مورد از حوادثِ بسياری كه شما مستقيم يا غيرمستقيم در آن دخالت و مسئوليت داشتهايد میپردازم. «ماجرای انقلاب فرهنگی» با اين آرزو كه ديگر صاحبنظران سكوت را بشكنند و با مطرح كردن مشكلاتِ عظيم جامعه پاسخِ درخور از جنابعالی دريافت كنند.
حتماً از ياد نبردهايد، دبيرسياسی حزبی كه شما از مؤسسين و رهبران آن بوديد. طبق مدارك موجود (كتاب غائلهی چهاردهم اسفند ١٣۵٩، از انتشارات دادگستری جمهوری اسلامی ص ٣٣٩ ـ ٣۵٩) نقشهی هجومِ سياسی به دانشگاهها با نام «انقلاب فرهنگی» و «اسلامی كردنِ دانشگاهها» را برنامهريزی كرد درحالیكه برای همگان از جمله حضرتعالی روشن بود نقشهی بستن دانشگاهها با بهانهی انقلاب «فرهنگی» چه هدفی را تعقيب میكرد. حزب جمهوری و دوستان و همفكرانشان در سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی كه امروز تعدادی از سردمداران و گردانندگانش از سوی دبير شورای نگهبانِ منصوبِ شما به اتهام فساد مالی و اخلاقی و ارتباط با بيگانگان برای مجلس شورا ردصلاحيت میشوند تنها با هدف يكدست كردنِ «قدرت» و از ميان برداشتن و نابودی منتقدان و دگرانديشان و نسلی كه با شناخت و شعور و آگاهی با نظام شاهی مبارزه كرده بود نسلی كه استبداد و امپرياليسم را خوب میشناخت و تاب تحمل ظلم و بیعدالتی از سوی هيچ ديكتاتوری با هر شكل و شمايل را نداشته اين كار را انجام داد و تاوان اين هجوم با نامِ زيبای «انقلاب فرهنگی» و گرفتن قلم و كتاب و كلاسِ درس از دانشجويانِ آن شد كه هزاران دانشجو و استاد به جوخهی اعدام سپرده شدند، دهها هزار از آنها هرگز به دانشگاهها راه نيافتند و هزاران استادِ دانشمند و صاحبنام ناگزير به اقصا نقاط دنيا هجرت كردند و «فرهنگ» كشور دچار خسرانی شد كه پس از ٢۴ سال هنوز آثار آن را در گوشهكنار ايران شاهديم.
جناب آقای خامنهای؛
بهياد بياوريد شما و همفكرانتان بعد از بستن دانشگاهها كارِ پاكسازی و گزينش استاد و دانشجو را بهدستِ چهكسانی سپرديد و آنها امروز جايگاهشان نزد شما كجاست و نتيجهی آن هجوم و تأسيس شورای عالی انقلاب فرهنگی و گسيل نمايندهی ولیفقيه به همهی دانشگاهها به بهانهی اسلامی كردنِ دانشگاهها امروز به كجا كشيده است؟
آيا دانشگاههای اسلامیِ دلخواه شما آن چيزی است كه امروز وجود دارد؟ چرا بعد از ٢٤ سال نتوانستيد دانشگاههای بهاصطلاح اسلامی بهوجود آوريد؟ چرا پس از قلعوقمع دانشجويان و استادانِ دگرانديش و مسلط كردنِ افراد مورد حمايت خود بر دانشگاهها و مراكز آموزشِ عالی كشور رفتاری شد كه امروز یأس و نااميدی از آينده بسياری از دانشجويان را به ورطهی بیتفاوتی و حتی اعتياد و فساد كشانده تا آنجا كه وضع دانشگاهها از نظر گسترش فساد و اعتياد اكثر خانوادهها را نگرانِ آيندهی فرزندان خود ساخته و وطندوستان را نگران آيندهی كشور. آيا خبر وجود طبقهی مواد در خوابگاههای دانشجويی دانشگاهها را شنيدهايد؟ راستی دردآور نيست؟ چه جريانهايی از غيرسياسی شدن و بیتفاوت بودنِ دانشجويان و استادان بهره میبرد و چرا اقليت كوچكی از دانشجويان كه دچار انفعال نشدهاند و دل به حال مردم و وطن میسوزانند يا در زندانها بهسر میبرند و يا مرتب از سوی قوهی قضاييه زيرِ نظر و منصوب شما احضار و تهديد میشوند، چرا و دهها و صدها چرای ديگر؟ مسئول سقوط اخلاقی دانشجويان و بحران فرهنگی كه دچار آن شدهايم كيست و چهكسی جز جنابعالی و شورای عالی انقلابِ فرهنگیِ منصوب شما بايد پاسخگوی مردم باشد؟
جناب آقای سيدعلی خامنهای؛
دلخوش نداريد كه گروهی را با نام دانشجوی چفيه بر گردن نزد شما میآورند تا فرياد «ما اهلِ كوفه نيستيم علی تنها بماند» سر دهند. شما رانتهای فرهنگی و مالی و … اين جماعت را قطع كنيد تا معلوم شود چه تعدادی اهلِ كوفه نيستند و علی را تنها نخواهند گذاشت.
از تاريخ درس بگيريد و سرنوشت گذشتگان را آينهی عبرت سازيد!
جناب آقای خامنهای؛
فحشا و منكرات بين جوانان بهحدی رسيده كه صدای اعتراضِ مراجع طرفدار نظام ولايی را هم درآورده تا جايی كه آقای فاضل لنكرانی میگويد:
ما فكر نمیكرديم اين اندازه انحطاط داشته باشيم كه برخی اعمال از جمله ربا اينگونه رواج پيدا كند. ما فكر میكرديم با پيروزی انقلاب اسلامی خيلی از محرمات رنگ میبازد ولی متأسفانه هنوز اينگونه نشده است. رواجِ فحشا و منكرات در بين برخی جوانان زياد است و اگر ادامه پيدا كند كار از كار میگذرد.
روزنامه ايران، دوشنبه ٧ ارديبهشت ٨٣
جناب آقای خامنهای؛
جز شما كه تمامِ اهرمهای اصلی قدرت را در دست داريد چهكسی بايد «پاسخگوی» اين همه نابسامانی و فساد باشد. مباد كه اين آيات شريفه شامل حال شما شود كه در آن صورت هيهات!
يا ايها الذين آمنوا لم تقولون مالا تفعلون، كبر مقتاً عندالله ان تقولوا مالا تفعلون
ای مؤمنان! چزا چيزی را میگوييد كه عمل نمیكنيد، نزد خدا سخت منفور است چيزی را بگوييد كه عمل نمیكنيد
(سورهی صف، آياتِ ٣ و ۴)
١٢ ارديبهشت ٨٣