ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی ایران اخیرا درمصاحبه با خبرنگاررویداد( 30فروردین ماه) پیرامون ارزیابی خود ازاوضاع پس ازاول اسفند، نظراتی را ابراز داشته است که نشان می دهد که او وهم نظرانش هیچ درسی از تجارب چندین سال گذشته،بویژه تحریم گسترده انتخابات اسفندماه 82، نگرفته اند.
نخست آن که وی درمورد علت ناکامی اصلاح طلبان می گویدمشکل این بود که محمدخاتمی و مجلس نتوانستند نیروی بالقوه مردم را که حامی مردم سالاری و اصلاح طلبان بودند، به نیروی بالفعل تبدیل کنند. عدم اقدام اصلاح طلبان برای برقراری رابطه متقابل با مردم سبب گردید تامردم درهنگام ضرورت درحمایت از اصلاح طلبان به صحنه نیایند. بزعم وی اگراصلاح طلبان چنین می کردند، قطعا با اهرم فشار مردم اقتدارگرایان تن به تغییردرساختارحقیقی و یا رفتارهای نهادهای مختلف نظیر شورای نگهبان و یا مجمع تشخیص مصلحت نظام می دادند.
شمارزیادی ازاصلاح طلبان گمان می کنند که رابطه مردم با آن ها همانند رابطه عناصریک قبیله است که دچارکدورت و قهر شده است. ازاین رواگرریش سفیدی پا درمیانی کند وآن ها را با هم آشتی دهد، کدورت ها برطرف شده و عرق منافع و پیوندهای فامیلی- قبیله ای برنقارهای موجود غلبه می کند. این تصورات چنان نیرومنداست که حتی تکراررویکرد مردم در برخورد با شوراهای اسلامی سال 81 در انتخابات مجلس هفتم هم نتوانست چرت این گونه رؤیا پردازان را پاره کند. اگرکشف آقای یزدی درعلت یابی شکست اصلاحات، فی نفسه حلال مشکلات می بود، باید خیلی پیش از کشف وی این بحران حل می شد. چرا که خود اصلاح طلبان حکومتی خیلی پیش ازوی متوجه آن شده و بارها نسبت به آن هشدارداده بودند. تلاش هائی هم صورت گرفت که حتی بعضا آقای یزدی و همفکرانش آن ها را تندروی بشمارآورده و بگونه ای نسبت به آن هشداردادند. بعید است کسی تلاش هایی را که زمانی آقای یزدی و نهضت آزادی برای گشودن رابطه حسنه و دیالوگ با تمامیت خواهان و ایفای نقش محلل، بعمل آوردند والبته بدلیل بی اعتنائی تمامیت خواهان با ناکامی مواجه شد، فراموش کرده باشد.
علاوه براین ابراهیم یزدی و یاران همفکرش فراموش کرده اند که آن ها سالیان متوالی حامی ومدافع پیگیر سیاست های اصلاح طلبان بوده اند والبته هم چنان هستند. وبروی خود نمی آورند که تحریم مردم درانتخابات شوراها و اسفند 82 فقط پاسخ کوبنده به سیاست های اصلاح طلبان درون حکومتی نبوده بلکه درعین پاسخ کوبنده ای به سیاست اصلاح طلبان بیرون ازحاکمیت که حامی سرسخت اصلاحات بوده اند، نیزبوده است. برای مردم تفاوت مهمی بین این دودسته اصلاح طلبان وجود نداشته است.ازهمین رو بهمان اندازه که اصلاح طلبان حکومتی منزوی شده اند، اصلاح طلبان بیرون حکومتی نظیرنهضت آزادی و یا روشنفکران مذهبی نیزمنزوی شده اند. بنابراین کارنامه اصلاح طلبان درون و برون حاکمیت(ازنظربرنامه ای) چندان تفاوتی با یکدیگر نداشته و تقسیم اصلاح طلبان به درون و بیرون– که این روزها با طرح تفکیک اصلاح طلبان ازاصلاح طلبی و اصلاح طلبان حکومتی از غیرحکومتی برای نجات پروژه شکست خورده صورت می گیرد- هیچ گرهی از مشکلات اصلاح طلبان را نمی تواند بگشاید. اصلاح طلبی یعنی حرکت درچارچوب ظرفیت ها و باید و نبایدهای نظام حاکم و بعنوان یک حرکت درون سیستمی، اعم نوع حکومتی و یا غیرحکومتی ماهیت مشترکی داشته و درطی این سال ها نیزبه یکسان امتحان خود را پس داده و به یک اندازه ازسوی مردم رد شده اند.
بنابراین طرح ضرورت برقرارکردن رابطه متقابل بین مردم واصلاح طلبان اگر منجر به طرح مطالبات مردم و مبارزه برای تحقق آن ها نشود، چیزی بیش از یک عوام فریبی نبوده و هیچ معجزه ای را صورت نخواهد داد. اما ازسوی دیگر انباشت مطالبات مردم چنان است که درصورت مطرح شدن، درچهارچوب باید و نبایدهای رژیم متوقف نشده و کلیت نظام را مورد تعرض قرار می دهد. چنان که تجربیات مکرر سال های اخیرازجمله تجربه 18 تیرو دیگر جنبش های اعتراضی دانشجوئی- مردمی آن را نشان داده است. بنابراین خارج از ظرفیت اصلاح طلبان که آستانه ظرفیتشان درچهارچوب مبارزات و مطالبات معطوف به درون سیستم است، قرار دارد. بهمین دلیل دروضعیت مشخص کنونی شعاراصلاح طلبی و استراتژی تقویت جامعه مدنی بصورت یک پارادوکس جلوه می کند. و دقیقا همین خصلت فراروی مطالبات از محدوده مورد نظراصلاح طلبان آن چیزی است که آن ها را با محافظه کاران دارای پیوندهای مشترک می کند. و آن ها را- صرفنظر ازتفاوت در شدت وشیوه سرکوب- دراصل سرکوب همسنگرمی نماید.
دومین نکته گفتگوی ابراهیم یزدی، درمورد ضرورت تشکیل "جبهه فراگیر دمکراسی خواهی" است. نهضت آزادی که یکی ازهنرهایش حرکت درانتهای صف وموضع گیری درآخرین دقایق است، پس ازگذشت زمان قابل توجهی ازطرح ضرورت یک تجمع و جبهه فراگیردموکراسی توسط دانشجویان تحکیم وحدت، مدعی است که این کوتاه شدن دست اصلاح طلبان از مجلس هفتم است که تشکیل یک جبهه فراگیر برای ادامه اصلاحات را ضروری می سازد. واز این هم فراتر رفته و مدعی است که درصورت موفقیت اصلاح طلبان درتشکیل یک جبهه فراگیر دموکراسی خواهی، آن ها می توانند درمجلس آینده قدرت را مجددا دراختیار بگیرند.
همانطور که مشاهده می کنید، نگاه آقای ابراهیم یزدی-همانند بهزاد نبوی و سایراصلاح طلبان حکومتی- هم چنان به تسخیرمجدد باصطلاح قدرت ازدست رفته معطوف است و به اصلاح طلبان حکومتی بعنوان شریک عمده و اصلی جبهه فراگیر دمکراسی برای ادامه اصلاحات می نگرد.
باین ترتیب معلوم می شود که راهبرد جدید اصلاح طلبان حکومتی و غیرحکومتی در تقویت جامعه مدنی،هیچ نیست مگر کشاندن مجدد مردم به پای صندوق های انتخابات به امیداحیاء مجدد دوره به سرآمده دوم خرداد.
مردم اما نشان داده اندکه با عبوراز کلیت نظام پای درمبارزه برون سیستمی نهاده اند. مبارزاتی که با مشخصات چهارگانه آماج قراردادن کلیت نظام حاکم، مبارزات فراقانونی و ازجمله نافرمانی مدنی، تقویت جامعه مدنی ازطریق تحکیم تشکل های مستقل و فراگیر، و بالأخره طرح هم زمان و توأمان مطالبات سیاسی واقتصادی راه جدید خود را می گشاید.
البته اصلاح طلبان- چه ازقماش حکومتی و چه غیرحکومتی نظیر نهضت آزادی- هدف مهم دیگری را نیز دردستور کارخود قراردارند: آن ها برآنند تا فرایند شکل گیری یک جنبش فراگیردموکراسی را دچار وقفه ساخته وبا تهی کردن محتوای آن، جاشنی آن را بیرون بکشند. و باین ترتیب اجازه ندهند که یک جنبش دمکراتیک- مطالباتی برون سیستمی و نیرومند دربرابراستبداد مذهبی حاکم شکل بگیرد.
30.05.2004-14.02.83