دكتر «محمود سريعالقلم» استاد علوم سياسي دانشگاه شهيد بهشتي روز گذشته طي سخناني در دانشكدهي حقوق و علوم سياسي دانشگاه علامهطباطبائي به بررسي «مباني استراتژي كارآمدي براي ايران» پرداخت كه خلاصهاي از آن روز سه شنبه ارسال شد و گزارش كامل آن براي استفادهي مشتركين در پي ميآيد:
به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، سريعالقلم گفت: در هر كشوري انواع جريانهاي فكري و سياسي وجود دارد. مثلا در كشوري مانند پاكستان، روسيه و كشورهاي غربي، كشورهاي در حال توسعه انواع جريانهاي فكري وجود دارد، در آمريكا در رابطه با استراتژي يكجانبه گرايي كه دولت بوش دنبال ميكند نه تنها گرايشهاي مختلفي در مقابل آن وجود دارد، بلكه در همين موضع يكجانبهگرائي نيز جريانهاي فكري متفاوتي هستند. عدهاي مخالف جريان يكجانبهگرايي هستند و عدهاي در صدد بسط آن. پس ميتوان گفت وجود جرايانهاي مختلفي فكري و سياسي در جامعه امري طبيعي است.
نكتهاي كه داراي اهميت و به نظر من هنوز كشور ما به آن سمت حركت نكرده اين است كه آيا مصالح ملي و منافع عامهي مردم بالاي جريانهاي سياسي است يا اينكه زيرمجموعهي جريانهاي سياسي است؟ مثلا اگر در كشوري تفكر رشد اقتصادي مطرح شود اين سوال پيش ميآيد كه آيا اين تفكر در جهت مصالح ملي است يا صرفا نظر يك جريان سياسي خاص در جهت منافع خود است؟ يا اگر جريان ديگري معتقد است كه اولويت در ايران بايد دموكراسي باشد و كشور بايد در جهت دموكراسي حركت كند.
مثلا در كشور تركيه كه يك كشور اسلامي است حزب اعتدال و توسعه با گرايش اسلامي به قدرت رسيده است. اين حزب به دنبال بسط فرهنگي ديني و بومي است و بسياري از سياستهاي اين حزب در چارچوب منافع ملي تركيه است. همين حزبي كه داراي گرايش بومي است معتقد است كه پيوستن به اتحاديهي اروپا به نفع تركيه و مردم اين كشور است.
ما متاسفانه در اين چارچوب حركت نكردهايم، مثلا نظاميان ما در ايران به دنبال افزايش قدرت نظامي خود هستند. يا اينكه در راهروهاي وزارت نفت كارشناسان نفتي به دنبال اين هستند كه مسائل انرژي در اولويت قرار گيرد. اينجا سوال پيش ميآيد كه آيا نهادها و صنفها ميتوانند اولويتهاي كلان ملي را تهيه كنند يعني ما يك جريان داشتهباشيم كه در يك دوره بگويند ما بايد در اين مسير حركت كنيم و در يك دورهي ديگر جريان ديگر و وضعيت ديگري را مشخص كنيم.
ولي در كشورهاي ديگر مثل آمريكا يا فرانسه چه «الگور» رييسجمهور باشد يا «جورج بوش»، چه «ژوسفن» رييسجمهور باشد چه «ژاك شيراك»، اولويتهاي آنها مشترك است. ممكن است در سياست گذاري و يا تنظيم بودجه و به طور كلي در مسائل جزئي با يكديگر اختلاف داشته باشند.
براي اين كه استراتژي ملي داشته باشيم و بتوانيم اين استراتژي را كارآمد كنيم بايد مصالح ملي را اولويت دهيم بر افكار و اولويتهاي جريانهاي سياسي كشور. البته وجود جريانهاي سياسي اعم از راست و چپ در كشور ضروري است و بايد اين احزاب وجود داشته باشند كه با يكديگر رقابت كنند. دومين نكته مهم اين است كه آيا ما ميخواهيم استراتژي بقاء داشتهباشيم يا استراتژي پيشرفت. اگر من دانشگاهي بخواهم بقاء داشته باشم چند كلاس را انتخاب ميكنم و جزوهاي مبتني بر اطلاعات ده سال پيش تنظيم ميكنم و از اين دانشگاه به آن دانشگاه ميروم و همين جزوه را به دانشجويان ارائه ميدهم. ولي اگر بخواهم پيشرفت كنم و استراتژي پيشرفت را مد نظر كار خود قرار دهم بايد روزي سه الي چهار ساعت مطالعه كنم. با اينترنت كار كنم و به طور كلي دنياي پيرامون خود را جهاني كنم. آيا ما ميخواهيم اكثريت جامعهي ايران يك آپارتمان و ماشين داشته باشند ولي فرصت مطالعه، تئاتر رفتن نداشته باشند و فقط به دنبال بقاي آنها هستيم؟ يا اينكه ميخواهيم مردم ايران آگاه باشند و از مسائل جهاني اطلاع داشته باشند. پس با توجه به اين شرايط بايد نوع استراتژي خود را مشخص كنيم.
بدون فهم جهاني نميتوان استراتژي ملي و كارآمدي داشت. ما در دنيايي زندگي ميكنيم كه همه به هم پيوستهاند. اگر من دانشگاهي بخواهم موقعيت خودم را ارزيابي كنم، اگر در داخل كشور ارزيابي كنم فردي موفق هستم ولي اگر بخواهم در حوزهي جهاني مقايسه كنم معلوم نيست در چه موقعيتي هستم. به طور كلي مقياس ما براي امور بايد جهاني باشد. اگر نمايندهي مجلس ما را با مجلس تركيه مقايسه كنيم، ميبينيم كه نمايندگان تركيه خيلي جهانيتر از نمايندگان ما فكر ميكنند.
اگر در سطح جهاني كار كنيم، ميتوانيم پيشرفت كنيم. اگر در داخل كشور بخواهيم در يك مدار بسته امور را ارزيابي كنيم به پيشرفتي نائل نميشويم. اگر ميخواهيم استراتژي ملي خود را طراحي كنيم بايد جايگاه خود را در منظومهي جهاني تعريف كنيم.
به گزارش ايسنا سريعالقلم با اشاره به برنامهي توسعهي جمهوري اسلامي و طرح چشمانداز آينده گفت: اين طرح و برنامه براي راضي كردن جريانهاي سياسي است، طرح بايد بالاتر از تفكر و منافع جريانهاي سياسي باشد. در بند اول چشمانداز ايران آمده است كه ما بايد به عنوان قدرتمندترين كشور خاورميانه مطرح شويم. در بند دوم اين چشمانداز بيان شده كه ايران بايد با كشورهايي كه اصول اخلاقي را رعايت نميكنند و در آنجا كفر و ظلم وجود دارد، مقابله كنيم. مشاهده ميكنيد كه مثلا بند اول براي دلخوشي من و فلان جريان سياسي نوشته شده و بند دوم براي رضايت جريان سياسي ديگر. در تنظيم اين چشمانداز به دنبال اين بودهام كه همهي جريانهاي سياسي را راضي كنند. در صورتيكه رضايت من و هموطنان من شرط نيست بلكه رضايت مصالح ملي مهم است. در بسياري از كشورهاي جهان ظلم وجود دارد. مثلا در همين اروپا كه ما با آن ارتباط داريم مگر ظلم وجود ندارد. ولي ميبينيم كه ما با اين كشورها ارتباط داريم. اكنون آيا همه چيز براساس اخلاق است؟ در بيرون از مرزهاي ايران اخلاق چندان رعايت نميشود و در چارچوب قدرت ما نيست كه بخواهيم براي كشورهاي جهان تكليف مشخص كنيم تا اخلاق را رعايت كنند. البته من اميدوارم روزي به درجهي قدرت برسيم كه بتوانيم جهان را پر از عدالت كنيم.
مردم ايران بايد دقت كنند كه چه كسي را به عنوان سياستمدار انتخاب ميكنند، البته جوانان بايد بيشتر در اين امر دقت كنند. در آمريكا از 535 نماينده 525 نفر آنها حقوقدان هستند براي اين كه كار نماينده تنظيم قانون است. من كه سياست خواندهام چگونه ميتوانم قانون تنظيم كنم؟ چرا من و شما كارگردان سينما يا كسي كه قبلا طبيب بوده يا كشتيگير بوده به مجلس ميفرستيم كه براي ماقانونگذاري كند؟ يك مقدار اشكال از مردم است، مردم و جوانان بايد دقت كنند كه چه كسي را نمايندهي مجلس ميكنند.
ما بايد براي كارآمدي استراتژي خود سرمايهي خود را در زمينهي علم و صنعت و توليد فكر افزايش دهيم و جامعه را به كانونهاي ثروت فكر وصل كنيم. يعني بنابراين بدون آنكه به جهان وصل شويم نميتوانيم جهاني عمل كنيم.
بسياري از ما آداب رقابت كردن را بلد نيستيم، بنابراين ما نياز داريم كه جامعه را به حركت به سمت سازماندهي سياسي تشويق كنيم، اين سازماندهي بايد به صورت حزبي باشد. البته با تحصن و تجمعات نميتوان كار سياسي كرد و به نظر من براي انجام امور سياسي بايد به صورت سازماندهي عمل كنيم. مقدسترين لغت در توسعه لغت سازماندهي است. به اسرائيل(رژيم صهيونيستي) نگاه كنيد، با آنكه داراي اهداف باطل است، توانسته است با سه ميليون جمعيت در مقابل 300 ميليون عرب بايستد، حتي جلوي اروپا نيز ميايستد. چون سازماندهي دارد و با سازماندهي خود اهدافش را پيش ميبرد. ما بايد وضعيت پوپوليستي اكنون را به وضعيت سازماندهي تبديل كنيم. در آن صورت ميتوان به آينده ايران اميدوار باشيم.
دموكراسي در راهروهاي قدرت ما شنيده نميشود، بلكه شايد بتوان واژهي دموكراسي را در مطبوعات و دانشگاه مشاهده كرد. البته با توجه به شواهد ممكن است در 15 سال آينده بتوان دموكراسي را در راهروهاي قدرت شنيد. در چند سال آينده ماهيت نخبگان و اولويتهاي كشور ما عوض ميشود.
به نظر من دموكراسي و توسعه سياسي در دههي آينده در كشور ما رخ خواهد داد. هيچ كشوري در دنيا نميتواند از روند دموكراسي مصون بماند، ولي من بار ديگر تاكيد ميكنم كه ما بايد ثروت ملي خود را از نوع مالي و فكري افزايش دهيم تا بتوانيم به عنوان يك كشور قدرتمند در صحنهي جهاني حضور داشته باشيم و هر ايراني به عنوان يك فرد محترم در جهان از او ياد شود.
ما اكنون داراي نسل جوان بالقوهاي هستيم و ميتوانيم با توجه به اين پتانسيل عظيم اقدامات زيادي براي افزايش سرمايهي ملي انجام دهيم.