• اين تنها نامهای است از سوی يکی از ميليونها جوانی که عاشق خندههای مليح و عينک زيبای شما شدند و ناآگاهانه قدم در راهی گذاشتند که در ابتدا درست تصورش ميکردند
• شما برای اصلاحات کوچک بوديد. عمليات بزرگی چون اصلاحات، انسانهای بزرگ میخواست و شما خيلی کوچک بوديد. شايد آنموقع که لفظ گندهی اصلاحات را در دهانتان میچرخانديد آن مثل معروف "سنگ بزرگ نشانهی نزدن است" به ذهن هيچکس نمیرسيد
يک جوان ايرانی
جمعه ٢۵ ارديبهشت ١٣٨٣ – ١۴ مه ٢٠٠۴
جناب آقای پرزيدنت خاتمی!
اين نامهای است از سوی يک جوان ايرانی که نه سواد سياسی دارد و نه علاقهمند مسايل سياسی است. اين تنها نامهای است از سوی يکی از ميليونها جوانی که عاشق خندههای مليح و عينک زيبای شما شدند و ناآگاهانه قدم در راهی گذاشتند که در ابتدا درست تصورش ميکردند.
آقای پرزيدنت!
شما فرزند کوير هستيد و من فرزند کوهستان. آری پرزيدنت! من فرزند سهند و سبلان هستم. جايی که هنوز هم بزرگترين آرزوی جوانانش اجرای ماده 15 قانون اساسی است. همانجائی که به جوانانش به جرم فعاليتهای ادبی و فرهنگی برچسب "پانترکيست" و "تجزيهطلب" زدند. اما پرزيدنت... من صبورم و مقاوم. صبرم را در سکوتی که طی 7 سال قبل از شما به ارث بردهام، ميبينيد ...
آقای رئيس جمهور!
امروز پس از هفت سال از دوران رياست جمهوری شما ميگويم شما بيتقصيريد! بله پرزيدنت. تقصير از ماست... تقصير از ماست که به شما اعتماد کرديم بيآنکه شما را بشناسيم. تقصير از ماست که تنها از روی احساس، کرور کرور برگههای اعتمادمان را بپای شما ريختيم. تقصير از ماست که شخصيت شما را بررسی نکرديم تا بدانيم شما قدرت نداريد. قدرت نداريد پرزيدنت.
آقای سيد محمد خاتمی!
شما برای اصلاحات کوچک بوديد. عمليات بزرگی چون اصلاحات، انسانهای بزرگ ميخواست و شما خيلی کوچک بوديد. شايد آنموقع که لفظ گندهی اصلاحات را در دهانتان ميچرخانديد آن مثل معروف "سنگ بزرگ نشانهی نزدن است" به ذهن هيچکس نميرسيد.
آقای خاتمی!
شايد ندانستيد که مردم قبلا پاسخ اين نامهی چهل و چند صفحهای شما را دادهاند. آن موقع که مجلس شما تحصن بپا نموده بود، مردم به شما نشان دادند که ديگر "خر" نميشوند. مردم از بهترين فرصت بوجود آمده برای پيشبرد اهدافشان چشم پوشيدند تا با زبان بيزبانی به شما بفهمانند که ديگر حنای شما پيششان رنگ ندارد. مردم به قيمت پيروزی محافظهکاران در مجلس اين را به شما گفتند. آيا گفتههايشان را شنيديد پرزيدنت؟
محمد خاتمی!
مردم دنبال تهيه لقمهنانی هستند که با آن فرزندانشان را سير بخوابانند. هيچکس حوصلهی خواندن ندامتنامهی چهل و چند صفحهای را ندارد. کاش بجای اين انشای طولانی يک کلمه ميگفتيد: "ببخشيد ، نتوانستم" ... شايد آنوقت اميدی به بخشش از سوی مردم داشتيد.
خاتمی!
نميدانم چند سال ديگر طول خواهد کشيد تا رئيسجمهوری در دنيا بتواند اعتماد 20 ميليون "انسان" را جلب کند. نميدانم چند سال ديگر طول خواهد کشيد تا آن شعار قشنگ "فلانی، حمايتت ميکنيم" در ايران سر زبانها باشد. نميدانم کدام رئيسجمهوری از سوی 20 ميليون انسان حمايت ميشده؟ شايد آن روزی که دانشجويان روی يخچال خوابگاهها نوشتند "ديروز ارتش 20 مبليوني، امروز خاتمی 20 ميليوني" اينقدر خوشبحالتان بود که فکر امروز را نميکرديد. آقای خاتمی! دلم برايت ميسوزد ... خيلی هم ميسوزد ...
روزی ما دوباره کبوترهايمان را پيدا خواهيم کرد
و مهربانی دست زيبايی را خواهد گرفت
روزی که کمترين سرود بوسه است
و هر انسان، برای هر انسان، برادری است
روزی که ديگر درهای خانهشان را نميبندند
قفل افسانهئيست
و قلب برای زندگی بس است ...