شنبه 26 ارديبهشت 1383

نگرشی به اوضاع ایران و آینده، گلزار

متن سخنرانی آقای گلزار در جلسه سخنرانی و بحث آزاد در شهر برمن به تاریخ 10 آوریل 2004

در این جلسه 6 سخنران از شش تشکل مختلف سیاسی نظرات خود را ابراز نموده و در پایان به سوالات حضار محترم پاسخ داده شد .

در ایران دو دوره ریاست جمهوری به کمک مجلس پشتیبانی شده است . یکی دوران ریاست جمهوری آقای رفسنجانی که تحت شعار سازندگی و به لقب سردار سازندگی از همه امکانات کشور استفاده کرد و طرح به زیر قرضه بردن ایران را به تمام عمل کرد و در دوران او مافیاها توانستند متشکل شده و راههای استفاده از امکانات دولتی را به تمامه پیدا کنند . یکی نیز دوران آقای خاتمی بود که مجلس ششم با انتخاب مردم و با پشتیبانی از اصلاح طلبی با اکثریت طرفداران اصلاح طلب تشکیل شد و در بیان سعی کردند از شعارهای آقای خاتمی پشتیبانی کنند . تصور آنهایی که به اصلاح طلبان رای داده بودند و آن عده ای که چه در داخل و خارج از ایران از اصلاح طلبان پشتیبانی می کردند بر آن بود که می شود تحولی را در ایران ،با وارد کردن فشار بر روی اهرم اصلاح طلبان در مقابل جناح تمامیت خواه بوجود آورد و توازن قوا را به نفع اصلاح طلبان تغییر داد . البته اکثریت این افراد پشتیبان این نظریه ،در روابط قدرت نقشی نداشتند و تصور می کردند که آقای خاتمی می تواند به عنوان عامل قدرت این نقش را برای آنها بازی کند .
امروز مشاهده می کنیم که چنین نشد .
امروز ما پس از 7 سال حکومت آقای خاتمی و 5/1 ماه قبل از به پایان رسیدن دوره مجلس اصلاحات می باشیم . شاهد تجربه ای هستیم که بسیار اساسی است . مردم ایران با شرکت نکردن در انتخابات فرمایشی نه به تمامیت رژیم گفته است . نه گفته است به آقای خاتمی که نتوانست به وعده های خود عمل کند و بهترین موقعیت ها را در چهارچوب قدرت و نظام ولایت فقیه از دست داد. و نه گفته است به این مجلس که نتوانست اصلاحات را که خود تعریف از آن می داد را عملی کند . و نه به این نظام ولایت فقیه که در آن تحول بسوی آزادیهای مردم غیر ممکن است .

اخيراً كتابى (سفارشى و درون رژيمى) در درون ایران بیرون داده شده به نام يافته‏هاى پيمايش در 28 استان كشور - ارزش‏ها و نگرش‏هاى ايرانيان. اين كتاب توسط انتشارات طرح‏هاى ملى در زمستان سال 1382 منتشر شده است. كه در آن به نظرسنجى از سراسر ايران دست زده است. و در اين نظر سنجى‏ها تعداد پاسخگويان بين 4400 تا 4600 نفر بوده‏اند.

اين كتاب حاوى اطلاعات مهمى از نظريات مردم در پاسخ به سئوالات نظرسنجان سفارشى در موارد مختلف سياسى - اقتصادى - اجتماعى - اخلاقى مردم ايران مى‏باشد
در 7 زمینه ، پرسشهایی بعمل ﺁمده و به ﺁنها پاسخ داده شده است . نتیجه عمومی اول اینست که از دید اکثریت بزرگ مردم ایران ، در همه زمینه ها ، بد بدتر شده و در ﺁینده بازهم بدتر خواهد شد. موافقان « وضع موجود » کمتر از 8 درصد جامعه هستند . 92 درصد جامعه خواستار تغییر هستند. - تغییرهایی که مردم ایران طالبشان هستند، تنها به تغییر حاکمان محدود نمی شود. بلکه آنها در هر 7 قلمرو خواستار تغییر هستند.1 - به تمرکز ثروت نزد یک اقلیت کوچک اعتراض دارند و برﺁنند که فاصله اقلیت ثروتمند و اکثریت جامعه بیشتر هم خواهد شد ،2 - درجه اعتمادشان بستگی به دوری و نزدیک معتمدها از مرکز قدرت دارد،3 - و بر این نظر هستند که مردم بی دین تر شده اند و می شوند . 4 - میگویند جرم و جنایت بیشتر شده است و خواهد شد . 5 - حدود 95 درصد در حزب و سازمان سیاسی فعالیت نمی کنند .6 - مخالفت خویش را با وسیله سیاست کردن دین پنهان نمی کنند .7 - فساد سیاسی و مالی (پارتی بازی و رشوه ) را حاکم می دانند و بنای رژیم را بر تبعیض می دانند، پس تغییری که مطالبه می کنند تغییری همه جانبه ، شامل بعدهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی یا به عبارت دیگر یک انقلاب به تمام معنی
جدولها بازگو کننده وسعت خواستهای جامعه امروز ایران است. در عین حال، پاسخها شکست قطعی زبان ابهام را نیز نشان می دهند : پاسخها می گویند که دو دسته ، یکی اصلاح طلب و دیگری اقتدارگرا، در هیچیک از چهار بعد، سخن و عمل روشنی که نشان دهد به خواستهای مردم توجه کرده باشند و یا برای تحقق ﺁن کوششی بعمل ﺁورده باشند ، نگفته اند و نکرده اند. بنا بر این ، « اصلاح طلبان » پیش از ﺁنکه به زیر چماق اقتدارگرایان بیفتند، قربانی زبان و عمل مبهم خویش شده اند و از جامعه دور افتاده اند.
یکی از سوالها این است که: به نظر شما كداميك از موارد زير بيشترين اهميت را دارد .
حفظ نظم و قانون در كشور 3/27 6/31
مشاركت‏مردم‏در
تصميم‏گيرهاى‏سياسى 8/6 5/9
مقابله با تورم و گرانى 2/33 8/36
آزادى بيان و مطبوعات 7/5 5/5
حفظ ارزشهاى دينى 9/26 6/16
ملاحظه میکنید که مردم بیشترین اهمیت را به مساله اقتصادی داده اند .

از آنجا که من در زمینه اقتصاد و مافیاهای حاکم بر ایران و مسائل جوانان بیشتر تحقیق می کنم لازم می دانم در زمینه ناتوانی مجلس و دولت اصلاحات در زمینه اقتصادی هم مثالهایی بزنم تا به این مساله برسیم که چرا مردم وضع خود را بدتر شده توصیف میکنند .
می دانید که جامعه ایران یکی از جوانترین جوامع است . یعنی 65 درصد ایرانیان زیر 35 سال سن دارند . این جامعه آینده را پیشاروی دارد . در زمینه اشتغال طبق آمار رژیم سالانه باید 830 هزار شغل جدید بوجود آورده شود تا بیکاران ایران که در یک سال قبل 2/3 میلیون نفر بوده اند ، بیشتر نشوند . دولت خاتمی و مجلس پشتیبانش نتوانستند امکاناتی را فراهم کنند که حتی 300 هزار نفر در کشور امکان شغل جدید پیدا نمایند و به این ترتیب سالانه حدود 600 هزار نفر به بیکاران کشور اضافه می شود . البته قابل توجه است که در آمد حاصل از کار نمی تواند کفاف مخارج یک نفر را هم بدهد چه رسد به یک خانواده . آمار زیر مسئله را روشنتر می کند . باید خاطر نشان سازم که طبق آمار مدیر عامل جمعيت هلال احمر جمهوري اسلامي عنوان نموده است که بر اساس امارهاي رسمي 10 ميليون نفر زير خط فقر قرار دارند و رئيس سازمان بهزيستي اين رقم را 16 ميليون نفر اعلام کرده است , روزنامه جام جم متعلق به جناح محافظه کار از عدد 42 ميليون نفر زير خط فقر , از قول کارشناسان اقتصادي در جمهوري اسلامي خبر ميدهد. به اعتراف حسن صادقي رئيس کانون عالي شوراهاي اسلامي , 65 درصد نيروي کار کشور زير خط فقر و بيش از 25 درصد ديگر زير خط فقر مطلق قرار دارند. اين کارگزار رزيم که نمي تواند اين وخامت را ناديده بگيرد مي گويد ما با اين مورد در هيچ کشوري مواجه نيستيم. به گفته وي وضع معيشتي کارگران بسيار حاد است زيرا دستمزد آنها بر اساس نرخ رشد تورم افزايش نمي يابد. يک عضو کميسيون اداري و استخدامي نيز در همين رابطه مي گويد در حاليکه خط فقر در سال جاري 157.690 تومان برآورد شده است , ميانگين حقوق شاغلان 68000 تومان , بازنشستگان 41.444 تومان و مستمر بگيران 36.110 تومان است و بنا به يک گزارش بانک مرکزي جمهوري اسلامي , 80 درصد بازنشستگان و 50 درصد معلمان زير خط فقر هستند.
وارد مسئله دیوانسالاری دولت و اینکه نسبت به سال 57 حجم کارمندان دولت 5/4 برابر شده اند نمی شوم . مسئله بنیادهای شش گانه رهبری و بودجه هایی که قبل از دوران خاتمی وجود نداشت و امروز به مجمع تشخیص مصلحت ، بنیادها ، آستان امام خمینی ، دفتر تبلیغات اسلامی ، موسسه نشر امام خمینی ، دبیر خانه خبرگان و ... از دولت بودجه و امکانات می گیرند نمی شوم . در جلسه قبل در همین شهر به این مسائل نیز پرداختم و برای حضار محترم در جلسه نقش دولت خاتمی را در کارساز بودن برای جناح راست توضیح دادم . امروز مثال کوچکی خدمتتان عرض می کنم در مورد قاچاق در ایران .
حجم قاچاق در ایران را حدود 12 میلیارد برآورد می کنند .
9 کالا جزو کالاهای اصلی می باشند که قاچاق می شوند . از آن جمله چایی که جزو کالاهای پر مصرف ایرانی است ، یک قلم از آنهاست .
شما رفتار دولت را در زمینه این کالا ملاحظه کنید و نقش مافیا را تا از این مجمل خود حدیث مفصل بخوانید در باره رفتار دولت نسبت به مسائل بسیار بنیادی تر . در ایران 100 هزار تن چای استفاده می شود . 40 تا 50 در صد را از تولید داخلی تامین می کنند که گمان من بر آن است که زیر 40 درصد است . حدود60 درصد از خارج وارد می شود . بصورت فله ای که با مجوز است و بصورت قاچاق که بصورت بسته بندی است . بنا بر برآورد من حدود 3000 کانتینر چای به ایران بصورت غیر قانونی وارد می شود و 2/2 میلیارد دلار درآمد حاصل مافیا می کند . حدود 5/1 سال است که مجلس دارد مسئله چای ایران و وارد کنندگان آن را در کمیسیونی بررسی می کند . از طرفی چهار وزارت خانه : وزارت اطلاعات ، وزارت کشور ، وزارت بازرگانی و سازمان چای نیز موضف شده اند که مافیای چای را شناسایی کنند . بعد از مدت یکسال معاون وزیر بازرگانی در مصاحبه ای می گوید من نمی توانم اسم این افراد را بیاورم و مجلس نیز از قراعت حاصل کمیسیون سر باز می زند .
خوب ملاحظه می نمایید که این سیاستی که در این 7 سال چه در دولت خاتمی و چه مجلس انجام شده بخش عمده ای از آن به نفع مافیاها و در واقع امر جناح راست و به ضرر مردم تمام گردیده است .
اگر اصلاح طلبان نتوانستند در امور سیاسی موفقیتی کسب کنند چرا در امور اقتصادی ناتوان ماندند ؟ چرا در افشای باندهای مافیایی حاکم بر ایران از خود ضعف نشان دادند و می دهند ؟ چرا به نیازهای قدرت حاکم ولایت فقیه تن می دهند ؟ و از همه مهمتر چرا مردم را مخاطب خود نمی دانند ؟ زیرا آنها قدرت را اصل می دانند و سعی دارند از راه قدرت و نه از راه مردم و خطاب به آنها مسائل را حل کنند . در چهار چوب قدرت هر اندازه سعی شود که اصلاحی بشود ، بله اصلاحات می شود ولی به نفع قدرت و نه مردم . و در مقابل آنجایی که باید برای مردم فضایی باز شود ، بالعکس فضاها بیشتر بسته شده اند . مگر اینکه مردم خود فضاهای حیاتی را برای خود گشوده اند .

قبل از انتصابات مجلس هفتم بسیاری شعار دادند که انتخاب حق است باید از آن حق استفاده کرد .
خیر انتخاب حق نیست بلکه وسیله ای است برای رسیدن به حق حاکمیت ملی .
در اصل احقاق حاکمیت مردم حق است و یکی از وسایل رسیدن به آن انتخابات است .
برای احقاق حق مردم و بوجود آوردن شرایط انتخابات باید موانع اجرای انتخابات آزاد برداشته شوند . یعنی شرایط مساوی برای همه ، هم از نظر کاندیدا شدن ، تبلیغ نظر و ... فراهم باشد .
در انتصابات مجلس هفتم مردم چون تز اصلاحات در چهار چوب نظام ولایت فقیه و مافیای حاکم بر آن را شکست خورده یافته بودند ، چون انتخابات نبود و انتصابات رهبری بود و مردم تحقیر حکم یک نفر را نمی توانستند تحمل کنند . اکثریت مردم ایران بنا به گفته مردم و خبرگذاریها ی جهان در این انتخابات فرمایشی شرکت نکردند .

قابل توجه اینکه 9 روز بعد از انتصابات مجلس هفتم معلمین به اعتراض از وضعیت معیشتی خود در مقابل در مجلس رفتند و روز 16 اسفند یعنی 16 روز بعد از انتصابات مجلس هفتم تحصن معلمین 20 شهر بزرگ کشور به مدت یک هفته انجام شد . در اکثر شهرها و ناحیه های ادارات آموزش و پرورش معلمین به کلاسهای درس نرفتند . کارمندان ادارات نیز همکاری نمودند . حتی بسیاری از شهر های کوچک نیز به این تحصن پیوستند . در بسیاری از دبیرستانها ، دانش آموزان نیز با معلمین همکاری کردند . بنا به گفته معلمین : تصور آنها بر این بود که تحصن آنها همچون تحصن کارمندان شرکت نفت در زمان انقلاب ، همگانی بشود و دیگر ادارات و وزارت خانه ها به آنها بپیوندند که چنین نشد . چرا اعتراضات و تحصن معلمین همگانی نشدند ؟ و یا اعتراضات دانشجویان با اینکه شعار می دادند که مردم به ماملحق شوید ، باز همگانی نشد ؟ جواب این سوال را در بخش دوم موضوع امروز که آینده می باشد بررسی می کنم .
اگر منظور از آینده نقش مردم و نیروهای اپوزیسیون است ؟ باید عرض کنم که مردم برای این تجربه که در این چند سال گذشته کرده اند، بهای سنگینی پرداخته اند و دارند می پردازند . جهت عمومی اعتراضات کسب آزادیها و استقلال مردم می باشد . بدین جهت بسیاری از ترسها از بین رفته است . ولی چند ترس هنوز مشاهده می شود که یکی از آنها این است که مردم ایران با ناشناخته ها نمی خواهند ریسک دوباره ای بکنند . بدین جهت نیروهای خواهان مردم سالاری باید خطابشان با مردم باشد نه با قدرت و جهت تحول را از راستای مردم خواهان باشند نه با زدو بند با قدرت داخلی و یا خارجی . و با شفافیت تمام خود و مواضع خود را با مردم مطرح کنند . در واقع باید درس از تجربه گرفته و خطاهای خود را با مردم مطرح کنند و جبران خطا نموده به راه مردم بیایند و با آنها هم زبان بشوند . تا بدین وسیله جبران گذشته کرده اعتماد مردم را به خود بیابند . اگر افرادی و یا گروههایی عنوان بکنند که ما اشتباه کردیم ، ولی اشتباه گذشته را ادامه بدهند ، به این نمی گویند جبران خطا . و مردم در بی اعتمادی خواهند ماند و ترسها از مردم از بین نمی رود .
نیروی مردم سالار، معتقد به جنبش همگانی است بنا بر این القای این ترس درونی از طرف افرادی و یا دستجاتی که هنوز به این اعتقاد نرسیده اند ، زمان تحول را به عقب می اندازد .جامعه جوان نیاز به آرمانهایی دارد که بتواند با آنها در مقابل فساد این نظام ایستادگی کند .


تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

در سوالی که در نظر سنجی فوق الذکر از مردم شده گفتم که تنها 8/6درصد مردها و 5/9درصد زنان پاسخ دهنده مشارکت خود را در تصمیم گیریهای سیاسی از موارد با اهمیت ذکر کرده اند !
خود این امر نشان میدهد که هنوز مشارکت در فعالیت سیاسی و تصمیم گیری را مردم کار خود نمی دانند بلکه دولت را مسئول میدانند و با این طرز تفکر بنای نظامی مردم سالار بسیار مشکل است چون پایه کار نظامی مردم سالار در واقع شرکت یافتن هر چه بیشتر مردم در تصمیم گیریهایی سیاسی است که به ترسیم سرنوشت خود آنها بستگی دارد. این مهم پس بر عهده اپوزیسیون مردم سالار است که بر روی مساله لزوم و لوازم و اهمیت شرکت دادن و یافتن خودجوش مردم در تصمیم گیریهای سیاسی کار فرهنگی بسیار عمیق و فعال و زیادی صورت دهد.

در جنبشهائی که دانشجویان براه انداختند، از مردم میخواستند به ﺁنها بپیوندند. اما مردم دیگر به جای خود، قشر وسیع دانشجو نیز در ﺁن جنبشها شرکت نکردند . چرا ؟ یک دلیل آن بخاطر ترس از یکدیگراست .دوم اینکه نماینده افکار مختلف در آن جنبشها نقش چندانی نداشتند .
مسئله دیگر اینکه خارج از مثلث زور پرست نیروهای مردم سالار وجود دارند اما این گرایشها از یکدیگر گریزانند و به نوعی ترس از هم دارند و مردم نیز از این گرایشها بخاطر ناشناخته بودن آنها ترس دارند و همه یعنی هم مردم و هم نیروهای اپوزیسیون از جنبش همگانی ترس دارند .
زیرا جنبش همگانی ، رهبری درخور خویش را می طلبد . اگر افراد و گرایشهای مختلف در آن رهبری که در حال انجام است برای خود محلی عملی نبینند نه تنها در آن جنبش فعال نمی شوند بلکه تمام نیروی خود را صرف پا نگرفتن آن جنبش می نمایند . این تجربه را در اوایل انقلاب یک بار تجربه کرده ایم .
مردم نیز اگر رهبری جنبش را قابل اعتماد ندانند، در جنبش شرکت نمی کنند. بدین قرار، ﺁن ترس فلج کننده که مانع قوت گرفتن نیروی جانشین مردم سالار که توانا به رهبری جنبش همگانی تا استقرار مردم سالاری شده است، ترس گرایشهای مردم سالار و یا مدعی جانبداری از مردم سالاری از رهبری جنبش همگانی است که خود در ﺁن نقش اول را نداشته باشند و نیز ترس جامعه ملی از گرایشهائی است که پندار و گفتار و کردارشان ﺁشکار کننده ترس ﺁنها ست .
بنا بر این ترس در درون رژیم نیز « جبهه دوم خرداد » نتوانست رهبری توانائی را پدید ﺁورد و بتواند بر «اقتدار گرایان » فشار مقاومت ناپذیری را وارد آورد .
اما در این ترس ماندن و « اتحاد نیروها » را در قطع و وصلهای زود گذر گرفتار کردن ، محیط سیاست را به گندابی تبدیل کردن و در رکود گندیدن است. چاره ﺁنست که ﺁزادی هدف بگردد و مدیریت ﺁینده ، پیشاپیش تدارک شود به ترتیبی که جامعه ملی در ﺁن نقش پیدا کند.
بدین ترتیب : الف - ترس از به حساب نیامدن در ﺁغاز و یا پایان جریان تحول از استبداد به مردم سالاری ، ترسو را لو می دهدکه : مردم سالار نیست . ﺁزادی هدف او نیست . قدرت می جوید . وگرنه ، ب - جریان تحول به مردم سالاری نه تنها جریانی است که در ﺁن ، هیچ تمایلی حذف نمی شود بلکه ، گرایشهای شرکت کننده مجال رشد می یابند . چرا که مردم سالاری نیازمند کثرت گرایشها است . بشرط ﺁنکه میان ﺁنها جریان ﺁزاد اطلاع و جریان ﺁزاد اندیشه بر قرار بماند. ج - وقتی ﺁزادی هدف می شود ، هر گرایش، برای خود ، نه از راه تخریب گرایشهای دیگر، که از راه رشد ، موقعیت ایجاد می کند. بدین قرار، هر گرایش و هر شخصیت سیاسی که از ترس به حساب نیامدن و یا از دست دادن موقعیت ، مانع پیدایش بدیل مردم سالار و جنبش همگانی می شود ، قدرت باوری و باطنی را ﺁشکار می کند که با مردم سالار نمائی او در تضاد است. و این اخلاق و رفتار را مردم در تجربه روزمره می فهمند
راه حل در آن است که نیروهای مردم سالار همدیگر را مانع نبینند بلکه فضاهای مناسب جهت برقراری مردم سالاری برای یکدیگر بگردند . هر چه تعداد بیشتری از گروههای مختلف با نظرات مختلف در برقراری مردم سالاری شرکت کنند ، امکان برقرار ماندن مردم سالاری بیشتر میسر است . راه حل در دادن نظرات متناسب با آزادی از طرف گروههای مختلف است تا راه حلها همدیگر را در یافتن راه بهتر بیابند و اعتماد عمومی و باور به آزادی و رشد نظری همگانی گردد و استقرار مردم سالاری میسر گردد .
در خاتمه یک مساله مهم را خاطر نشان شما حضار محترم مینمایم و آن اینکه تا زمانی که مبارزه تنها بر ضد رزیم خلاصه میشود و محصور و راه آینده نه شناسایی و نه شناسانده میشود ، باز کردن راه برای تحقق مردم سالاری در ایران بسیار مشکل خواهد بود .

مبارزین واقعی کسانی و گروه هایی هستند که بموقع آینده مورد نظر خود را بصورت کتبی و راه حلهای مسائل و معضلات کشور را بطور شفاف تصویر سازند و از آینده مورد نظر خود تصویری را بدون کوچکترین ابهام برای قضاوت مردم ترسیم کنند تا بدین وسیله بستری مناسب برای انتخابی شفاف و داشتن حق انتخاب مردم فراهم آورده باشند .
به زعم اینجانب بدین گونه است که مردم خود را برای مشارکت در تصمیم گیریهای سیاسی آماده میکنند .چرا که حصار ابهام و ترس از ناشناخته فرو میریزد. و راه برای ساختن آیندهای مردم سالار و در خور ایرانی آزاد باز میگردد.

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/7679

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'نگرشی به اوضاع ایران و آینده، گلزار' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016