مصاحبهی فصلنامهی چشماندازههای جديد با دكتر سروش
خيزش شيعيان عراق روحانيون ايران را به مخاطره میافكند
عبدالكريم سروش كه متفكری ايرانی در زمينهی علوم اسلامی است هم توسط حاميان و هم منتقدين خود به عنوان « مارتين لوتر اسلامی » تلقی میگردد. مهمترين كتاب او « قبض و بسط تئوريك شريعت » است. سروش مدير موسسه تحقيقات علوم انسانی در تهران است و در حال حاضر به عنوان استاد مدعو در دانشگاه پرينستون تدريس میكند. اين مصاحبه توسط ناتان گاردنر سردبير فصل نامهی چشم اندازهای جديد (١) در همانجا انجام گرديده است.
ـ ميان حوزه نجف آيتالله علی سيستانی در عراق كه جدايی دين از دولت را مورد تائيد قرار میدهد و حوزهی معروف به قم در ايران كه نقش هدايتگر دين ـ توسط روحانيون ـ بر دولتی دموكراتيك را تصريح مینمايد تفاوت گذاشته شده است. آيا به عقيدهی شما اين فرق گذاری درست است؟
ـ خب، اين تمايز « دقيقی » نيست. اول اين كه از ده آيتالله عظمی در نجف نه نفرشان ايرانی بودهاند، يعنی به استثنای فقط يك نفر كه به معنای واقعی كلمه عرب بود. مورد ديگر اين كه تفكر « جدايی دين از دولت » قياس تمثيلی است كه از مسيحيت اقتباس شده و به قدر كفايت نقش نافذ دين در زندگی و فعاليتهای اجتماعی مسلمانها را توضيح نمیدهد. در اسلام شما هيچ نظيری از « سكولاريسم » به آن مفهومی كه در غرب درك میشود نمیبينيد. بيشتر آيتاللههای عظمی در نجف ـ كه همه ايرانی بودهاند ـ برپايی يك دولت مشروطه را مورد تائيد قرار دادهاند و بنابراين اولين مجلس ايران در ١٩٠٦ را. ليكن پدر بزرگ آيتالله علی سيستانی ـ كه او نيز يك آيتالله عظمی در زمان خودش بود و پيش بينی كرده بود كه نوهاش دوباره جای او را پر خواهد كرد ـ با آن مخالف بود. با اين حال، مانند اغلب فضلای دينی، او بر اين اعتقاد بود كه مسلمانها میتوانند به حقوق سكولار گردن نهند مشروط به اين كه اين حقوق در سازگاری كامل با شريعت اسلامی تهيه شده باشند.
نجف نزديك به هزار سال است كه مركز مورد ستايشی برای شيعيان است و عزيزترين زيارتگاه آنها در اين شهر واقع شده است. اما عمر حوزهی علميهی قم به صد سال هم نمیرسد. مشهورترين ثمرهی آن، به تعبيری، آيتالله خمينی است، كسی كه رهبری انقلابی را به عهده گرفت كه قيموميت دينی را در ايران امروز پايهريزی نمود. با اين حال، در ميان تمامی علمای قم و البته نجف وی را بايد يك مورد استثنايی به حساب آورد. تعداد اندكی از علمای اسلام نظريهی قيمويت دينی را مورد تاييد قرار دادهاند ـ آيتالله منتظری هم با اين نظريه موافق نبود. اين نظريهای است كه هميشه بر پايههای ضعيف نظری قرار داشته، يعنی تا آنجا كه بتوان آرای اكثريت فضلای دينی را در اين مورد بخصوص مورد توجه قرار داد.
ـ چنانچه اكثريت شيعی به رهبری آيتالله علی سيستانی از طريق انتخابات آزاد در عراق به قدرت برسد آيا بايد منتظر ديدن رژيمی باشيم كه به ايران روحانيون در حكومت آيتالله خامنهای نزديكتر است يا بيشتر به دولت اصلاح طلب رئيس جمهور خاتمی شبيه خواهد بود كه در جستجوی يك مشروعيت دموكراتيك است؟
ـ چندان مطمئن نيستم كه آيتالله سيستانی با ايدههای خاتمی كاملاً آشنا باشد. برای مثال وقتی صحبت از حكومتی مطابق با قانون اساسی است. اما از طرف ديگر موافقم كه او شخصيتی ميانهرو است و هرگز در هيچ كدام از نوشتههايش تصريح نكرده كه روحانيون دارای يك حق الهی برای حكومت هستند، يعنی آن گونه كه آيتالله خمينی میانديشيد. در واقع من هيچ آيتالله عظمی در نجف را نمیشناسم كه از اين نظريهی قيموميت دينی حمايت كرده باشد. معنای آن البته اين نيست كه آنها « ليبرالهايی » هستند كه مفهوم غرب از سكولاريسم را میپذيرند. آنها میخواهند كه قوانين و آداب اسلامی در زندگی معمولی و روزانهی مردم رعايت شود.
اين آيتالله عظمیها فيلسوف نيستند. آنها فضلا و حقوق داناند و مسئلهی آنها اين است كه ببينند چگونه میتوان قواعد دينی را در جهان فعلی به كار بست. موضوعات مورد علاقهی آنها جنبهی قانون پرستانه دارد. البته اين مسئله باعث نمیشود كه آنها تنگ نظر باشند. تا آنجا كه میدانم پس از آن كه آثار مرا به آيتالله سيستانی نشان دادند وی موضع مخالفی بر عليه آنها اتخاد نكرد. اين خودش بسيار گويا است. او و اطرافيانش كاملاً افرادی امروزی هستند. برای مثال نسبت به تحصيل و حمايت از حقوق زنها.
ـ اگر اكثريت شيعی به رهبری آيتالله سيستانی در عراق به قدرت برسد، آيا اين باعث متمايل شدن آنها به سوی حكومتی دموكرات میشود و آنها از ايدهی حكومت روحانيون نظير ايران فاصله خواهند گرفت؟
ـ به عقيدهی من بله. يكی از پيامدهای ناخواستهی سرنگونی صدام توسط ايالات متحده و نفوذ گستردهی شيعيان عراق ممكن است كه تقويت چشم اندازهای حكومت دمكراتيك در ايران باشد. بگذاريد ببينيم.