چهرههاي آشناي كادر رهبري ادوار گذشته دفتر تحكيم وحدت در حالي به عرصه فعاليتهاي دانشجويي بازگشتهاند كه شرايط با سالهاي بالندگي جنبش دانشجويي تفاوتهاي چشمگيري كرده است. اين چهرهها، حتماً، دوراني را به ياد دارند كه دفتر تحكيم وحدت در نوك پيكان تحولات اجتماعي و سياسي قرار داشت و جامعه ايراني، شهروندان و رسانهها، از تشكل آنها با پسوند «بزرگترين سازمان دانشجويي حامي اصلاحات» نام ميبرد. ساختماني در مركز شهر تهران به رسم پاتوقهاي جذاب فعالان سياسي چپ در دهههاي 40 و 50، رفت و آمدهاي فراوان هواداران و فعالان سياسي، جلسات متعدد در سراسر كشور، ميتينگهاي پرجمعيت، مصاحبههاي هر روزه با روزنامهها و شبكههاي خبري پرمخاطب و...، همگي خاطره خوب و خوشي را از دوران فعاليت دانشجويي براي چهرههاي آشناي بازگشته به تحكيم تداعي ميكند.
فعالاني كه در كنار اين خاطرات خوش، تلخترين تصاوير از تحمل زندان و محكوميت و محروميت را در اين سالها به تجربيات سياسي خود افزودهاند.
انتخاب اين چهرهها، آن هم در مقطعي كه واردشدگان جديد به دانشگاهها، فاصله سني قابل توجهي با آنان دارند، بيشتر از آن جهت قابل توجه است كه نشان از اعتماد دوباره نسل جديد دانشجويان به پيشينيان خود دارد. پيشينياني كه امروز ديگر نه جوانان كم سن و سال آتشين مزاج سالهاي اواسط دهه پيش كه مردان ميانسال و متأهل و سرد و گرم چشيدهاي هستند كه به «بودن» باور دارند.
آنها زماني بازگشتهاند كه دفتر تحكيم وحدت، ديگر «بزرگترين سازمان دانشجويي حامي اصلاحات» نيست.
اسطورههاي مقاومت سياسي در اذهان تازهواردان، چندان جذابتر و محبوبتر از خوانندگان و نوازندگان گروههاي موسيقي دانشجويي و هنرپيشگان سينما و تئاتر نيستند.
جنبشهاي فراگير و كلگرا مضمحل شدهاند و خرده جنبشهاي اجتماعي-صنفي در حال گسترش و ريشه دواندنند، خلاقيتهاي هنري و اجتماعي به مراتب جذابتر از فعاليتهاي سياسي و تشكيلاتي تلقي ميشوند، سبكهاي زيستي متنوع جاي الگوهاي زندگي تشكيلاتي را گرفته است و ...
و حال پرسش آن است كه شوراي مركزي جديد دفتر تحكيم وحدت كه اعضاي آن از حيث تاريخي نه تنها جديد كه كهنهكارترين آنانند، چگونه خواهند توانست با شرايط موجود درآميزند و سكان «صدمه ديدهترين سازمان دانشجويي» را كه ديگر نه ساختماني، نه رفت و آمدي و نه جلسه و مصاحبهاي دارد در دست گيرند؟
منتخبان آشنا، براي آنچه كه «آرمان احياي جنبش دانشجويي» مينامند، پيش از هر چيز نيازمند درك و باور تغيير شرايط در واقعيت اجتماعي و زيستي و عقيدتي بدنه دانشجويي خود است. آن چيزي كه فعالان مسنتر جريان اصلاحطلبي، خواهان پذيرش و باور آن نيستند.
هرچند كه بهنظر ميرسد، اين چهرهها پذيراي درك و درآميختن با شرايط جديد باشند، چرا كه لذت اعتماد دوباره را چشيدهاند، لذتي كه شايد ديگر نصيب هيچ جرياني در عرصه موجود نشود.