1- رئيس جمهور در جمع جوانان گفت: ”مسئله امروز ما دعواي دين داري و بيديني نيست، تقابل فاشيسم و ليبراليسم است“. به نظر نويسنده به اين سخن عنايت ويژهاي نشد هر چند گمان دارم تحليل وضعيت آينده در تفسير اين كلام نهفته است.
2- بي ترديد چالش اصلي صد ساله اخير ما، شكاف سنت و مدرنيسم بوده است. در فراز و نشيبهاي اين چالش صدساله هر روز گامي به سوي مدرنيسم برداشته شد و جنبش دوم خرداد، فتح آخرين خاكريزها بود. انتخابات اول اسفند 1382 آخرين گامي بود كه براي استقرار مدرنيسم در ايران برداشته شد اما فراموش نكنيم كه مدرنيسم در ايران در وجه سياسي خود همواره دو چهره دارد: فاشيسم و ليبراليسم. فاشيسم چهره دولت مدرن است درجامعه بحرانزده و ليبراليسم چهرة ديگر آن در شرايط وفور و نعمت و نبود مشكل. اگر تمام نامزدان انتخابات مجلس هفتم شعارهاي مدرن و توسعهگرايانه دادند، نبايد تعجب كرد. مدرنيسم پيروز شده است اما ظهور تمام عيار آن در قالب فاشيسم خواهد بود.
3- اگر تمام تئوريهاي ظهور فاشيسم را مرور كنيم هيچ نقطهاي در جهان براي استقرار يك نظام فاشيستي مستعدتر از ايران امروز يافت نميشود.
اريش فروم در كتاب گريز از آزادي از روحيه عمومي خاصي در مردم سخن ميگويد كه نتيجه آن دويدن صيد از پي صياد است. بار ديگر كتاب را مرور كنيد و ببينيد رفتار و استقبال سرد مردم و سياست گريزي آنها در انتخابات مجلس هفتم و حواشي و پيامدهاي آن چه تعبيري گوياتر از گريز از آزادي دارد. ذرهاي شدن (اتميزه شدن) جامعه، ضعف نهادي و ساختاري جامعه مدني، فروپاشي ارزشها و وضعيت آنوميك در بسياري نظريههاي جامعهشناسي سياسي، بنياد پذيرش فاشيسم است. آيا شاخصهاي فوق در ايران امروز مصداق ندارد؟
4- تئودور آدورنو در تحقيقات وسيع خود پيرامون شخصيت اقتدارطلب، پس از تحقيقات بسيار آزموني براي سنجش اقتدارطلبي افراد ارائه ميكند كه به (F- Scale) مشهور است و تاكنون نسخههاي زيادي از آن ساخته و آزموده شده است و آزموني استاندارد و جهاني محسوب ميشود. در تحقيقي كه درباره تمايلات اقتدارطلبانه دانشجويان عضو گروههاي مختلف دانشجويي در ايران صورت گرفت. مشخص شد تمايلات اقتدارطلبانه دانشجويان عضو بسيج و جامعه اسلامي با مقياس F بسيار بالاتر از دانشجويان عضو انجمن هاي اسلامي است اما نگراني من از اين موضوع نيست هر چند خطرناك است. مشكل آنجاست كه شاخص F در دانشجويان طرفدار دفتر تحكيم، هر چند خيلي پائينتر از رقباست، ولي در مقايسه با نُرم دانشجويان آمريكايي چند درجه بالاتر است. اين نگران كننده است چون حتي دانشجويان حامل و پيشتاز دموكراسي، روحيه فاشيستي بالايي دارند. گمان دارم اگر آزمون F در ميان اقشار مختلف مردم و به صورت ملي انجام شود، شخصيت اقتدارطلب به عنوان الگوي اصلي شخصيتي ايرانيان امروز چهره مينمايد.
5- ايدئولوژي فاشيستي، با محتواي خودشناخته نميشود، ايدئولوژي فاشيستي در نفي ديگران و تخريب بي رحمانه آنهاست كه نمود مييابد. فاشيسم، ضد سرمايهداري، ضد كمونيسم، ضد ليبراليسم، ضد مدرنيسم، ضد فلسفه، ضد عقلانيت و ضد روشنفكري و خلاصه ضد همه چيز است. ايدئولوژي فاشيستي مبتني بر كلي گوييهاي نشاط انگيزي است كه به خوبي از افسانه و اسطوره بهره ميبرد. فراموش نشود كه ضديت و تخريب با نقد متفاوت است. پيشنهاد ميكنم وقتي سخنرانيهاي استاد رحيم پور ازغدي از سيما پخش ميشود كمي به چهره مبهوت مخاطبان و اندكي به محتواي بيانات ايشان توجه كنيد. آيا جز تخريب و تخطئه همه دستاوردهاي شرق و غرب عالم چيزي ميشنويد؟ تنها تفاوت، ارائة نسخهاي اسلامي و ايراني شده از فاشيسم و وعده كلي بهشت موعودي است كه هيچ يك از ايسم هاي موجود نيست، اما معلوم نيست كه چيست!؟
6- فاشيسم بر بسيج توده اي مردم و تبليغات استوار است. كمي دقت در برخي برنامههاي تبليغات رسمي و مشاهده برنامههاي جهت دار براي القاي عقايدي خاص به مردم در كنار اظهار رضايت و اشك شادي موج تودههاي مردم، نشان ميدهد كه گوبلز شاگردان خوبي پرورده است.
7- در كنار آقاي رحيمپور به عنوان نظريهپرداز، ژورناليستهاي سياسي طرفدار فاشيسم نيز كم نيستند. براي نمونه به سرمقالههاي برادر حسين شريعتمداري دقت كنيد: ”بهاي خون خون است“ ، ”جنگ مورد نظر بوش عليه اسلام – تاكيد ميشود عليه اسلام – آغاز شده است“ . ”تولد قطب ديگري در مبارزات جهاني به نام قطب اسلام كه انقلاب اسلامي نقطه شروع آن بوده است“، ”آيا وظيفه الهي حكم نميكند كه هيچ يك از ديپلماتها و كارگزاران دولتهاي متخاصم متحدان آنها، امنيت نداشته باشند“. همه اينها از يك سرمقاله انتخاب شده است. جنگافزوي، دشمنتراشي، فرافكني، نظاميگيري، ميهنپرستي افراطي و ضديت با بيگانگان، نژادپرستي ولو در قالب برتري ديني، در اينگونه نوشتهها موج ميزند.
8- فراموش نكنيم حزب نازي در جريان يك انتخابات به مراتب آزادتر از انتخابات اول اسفند 82 و با اكثريت شكننده قدرت را در آلمان به دست گرفت و در مدت كوتاهي آن شد كه شد. نازيها موفق شدند در مدت كوتاهي دستاوردهاي اقتصادي مهمي داشته باشند، همان كاري كه آبادگران وعده آن را ميدهند و بعيد نيست با توجه به قيمتها در بازار جهاني نفت و امكان معامله با آمريكا براي لغو تحريمها در آن موفقيت نسبي پيدا كنند. اگر چنين شود بقاياي مقاومت در مقابل اقتدارطلبي هم در هم شكسته خواهد شد.
9- همه مورخين معتقدند كوتاه آمدن چمبرلين در مقابل هيتلر، در رشد نازيسم نقش تعيين كنندهاي داشت. مشكلات امروز آمريكا در عراق، احتمال معامله و كوتاه آمدن آمريكا و غرب و بازگذاشتن دست اقتدارطلبان را فزوني بخشيده است. اگر چنين شود احتمال تكرار تاريخ فروني مييابد.
10- آيا تكميل پروژه اقتدارطلبي پس از فتح سنگر مجلس هفتم، در انتخابات رياست جمهوري برنامهريزي شده است؟ توجه كنيم كه رئيس يك دولت فاشيستي يك سرجوخه است. كمي پيشينه نظامي، يك دنيا عقده و ادعا و انباني پر از عوام فريبي.
11- گفتيم كه فاشيسم يك پديده مدرن است. رويكرد فاشيسم به گذشته يك رؤياي نوستالژيك است نه احياي سنت. در انتخابات اخير كنار گذاشتن چهرههاي سياسي سنتي را نبايد ساده گرفت. وقتي آنها تثبيت شدند به هيچ يك از روحانيان سنتي هم رحم نخواهند كرد. روحانيت تا زماني محترم است كه ابراز بيارادهاي در دست آنان باشد يا آنكه كاملاً پيام مدرن آنها را درك كند. به همين روي، اگر پروژه اقتدارطلبي تكميل شود، بيتوجهي امروز بسياري از رهبران روحاني بدل به غم ميشود و با چراغ دنبال خاتمي خواهند گشت!؟ فاشيسم براي خود مرزي نميشناسد و به هيچ اصلي پايبند نيست. مرز توقف فاشيسم نابودي اوست. بايد دقت كرد كه مدل اصلاحات چيني تنها پوششي شود براي پنهان شدن فاشيسم.
12-جنگافروزي و نظاميگري مشخصه فاشيسم است. نظاميان و شبه نظاميان در همه عرصهها رسوخ ميكنند و جامعه كاملا ميليتاريزه ميشود. كمي به افزايش حضور تمايلات نظامي در مجلس، صنعت، تبليغات، دانشگاهها، انتخابات و ... دقت كنيد. اينها همه جا هستند. جنگ جهاني اول در سال 1918 با صلح ورساي و جنگ ايران و عراق در 1367 با نوشيدن جام زهر خاتمه يافت. حزب ناسيونال سوسياليسم در شرايط بيكاري و تورم در سال 1931 و آبادگران و دوستانش در اسفند 1382 در انتخابات برنده شدند. سربازان، سرخوجهها و سرداران به ميدان برميگردند و بسيج مردم هميشه ممكن است.
13- بيگمان براي هر يك از گزارههاي فوق ميتوان مقاله و كتاب نگاشت. غرض آن نيست كه پيشگويي پيامبرگونه و قعطي شود كه فاشيسم حتما خواهد آمد اما بيترديد خطر جدي است و فراموش نشود كه ظهور فاشيسم تمام عيار در آلمان و ايتاليا تا حدودي به دليل بهت و بيعملي و غيرقابل باور بودن مسئله براي روشنفكران بود. هنوز هم بسياري روشنفكران در حيرتند كه چگونه در جامعهاي متمدن و پيشرفته، اين همه سبعيت و شقاوت و پستي در مدت كوتاهي ظهور كرد؟
14-براي مقابله با اين وضعيت راه كارها مشخص است، در سطح بينالمللي بايد تمام توان نيروهاي آزاديخواه بكار گرفته شود تا از سازشكاري جامعه جهاني با فاشيستها و تكرار اشتباه چمبرلين جلوگيري شود. در سطح داخلي نيز تداوم افشاگري نسبت به خطر فاشيسم، توسعه تشكيلات و سازماندهي، گسترش حوزه نفوذ مدني و مقاومت به هر قيمت در اولين سنگرها، كار مهم است كه ميشود و بايد كرد. مطالعه فاشيسم و جنبش فاشيستي و مقايسه شرايط اولين گامي است كه ميتوان برداشت تا ابعاد خطر به درستي ارزيابي شود.