محمود دولتآبادي ـ داستاننويس پيشكسوت ـ با بيان اين مطلب افزود: از طرف ذهن خودم ميگويم كه از همان آغاز، من در انديشهي اين بودهام كه بايد اثري فراخور اين واقعهي عجيب بيافرينم؛ و اگر تا بهحال بهصورت مستقيم واردش نشده و حرفش را نزدهام - و فقط يكبار در اينباره پيامي دادهام و در پايان جنگ مقاله مهمي در مطبوعات جهاني نوشتهام - براي اين است كه مساله از نظر من مهمتر و عظيمتر از آن است كه در عرصهي مطبوعات، حرف و سخنش گفته شود. اين يك فريضهي ملي است و حتما انجام خواهد شد. اگر شده كه باقيماندهي عمر من صرف آن شود، حتما اين كار را خواهم كرد. بدون شك، اين دفاع، مقدس است؛ براي اينكه از نظر ما، هم جنبهي ايماني دارد و هم جنبهي ملي و در عين حال، يك واقعيت بسيار خوفناك است و بايستي كه اثري فراخوردش پديد آيد.
وي ادامه داد: اين امري است وجودي و شخصا اميدوارم توفيقي در اين راه پيدا كنم. توفيق براي اينكه ديني را ادا كرده باشم؛ و بهعنوان نويسندهاي كه مردم در هر وضعيتي كه بودهام، هرگز محبتشان را نسبت به من دريغ نكردهاند - و اگر هم اينگونه نبود باز هم - اين جزو فرايض من بوده و هست. اميدوارم كه اين سفرهي نفتي كه در درون من است، پيش از آنكه مشتعل شود، راه خود را پيدا كند و بتوانم به وجدان خودم پاسخ بگويم. بدانيد كه شخصا، هرگز خالي از اين موضوع نبودهام.
خالق آثاري چون ”كليدر” ، ”روزگار سپريشدهي مردم سالخورده” ، ”جاي خالي سلوچ” و ”آن ماديان سرخيال” همچنين در بخش ديگري از سخنانش تصريح كرد: من نويسندهاي هستم متعلق به همهكس و در عين حال، متعلق به هيچ جريان خاصي نيستم. من اين را به عنوان يك نويسنده حفظ خواهم كرد. اگر گاهي اظهار نظر سياسي كردهام، موضعگيري نبوده؛ درواقع نقطه نظرات من بوده است؛ براي اين كه درغايت، من يك ايراني هستم. اگر در اين مملكت خداي نخواسته بمبي ريخته شود، هم همسايهي من و هم من در خطر قرار داريم. پس اگر لازم است گامي برداشته شود كه اين اتفاق نيفتد، من اين كار را ميكنم. اين جزو فريضهي نويسندگي من هم هست؛ نه اين كه من موضعگيري خاص سياسي نسبت به اين يا آن جناح داشته باشم.
دولتآبادي اضافه كرد: باور كنيد من اسم وكلاي مجلس را نميدانم، وزرا را هم نميشناسم، اما دلم ميخواهد خيابانهاي مملكتم آسفالت شود. دلم ميخواهد وقتي ماشينهاي شهرداري آشغال ميبرند، بستههاي آشغال در خيابانها نريزند؛ يا در امور مهمتر، مثلا آبها هرز نشوند و مملكت آباد باشد.
وي افزود: در ايامي كه در آستانهي انقلاب سخنراني داشتيم، تز من همين بود: “ آباداني مملكت، آزادي قانوني و قانون و رعايت آن از طرف مردم“. من هرگز شعار آزادي بيقانون نداده و نميدهم. چون آزادي بدون قانون اصلا معنا ندارد. اگر قانون اجرا نميشود، نقصي است كه حل آن به نمايندگان مردم مربوط ميشود.
او تاكيد كرد: هميشه كاملا در حوزهي كار خودم حركت كرده و ميكنم. نميدانم به چه علت، اما امروز كه گذشته را مرور ميكردم، ديدم تقريبا نخستين يا دومين مقالهي من در مطبوعات آن ايام - سالهاي 58،59 - عنوانش اين بود: ”پيش از هر آييني، ما ايراني هستيم ”. اين نوع نگاه من بوده از درون، از كودكي بوده، در جواني تقويت شده، بهمرور ايام منسجمتر شده است و تا من باشم، چنين نگاه و نگرشي در خودم و آثارم ادامه خواهد داشت.