اين مقاله در روزنامه شرق منتشر شده است، اما متن پيش رو، متن کامل آن است
امید معماریان
[email protected]
« معمول است که وقتی به دیدار مسئولین می آییم با آنها عکس بگیریم .اما کسی نمی خواهد با شما عکس بگیرد، آقای شهردار». این را یکی ازاعضای سازمان های غیردولتی به احمدی نژاد می گوید که در جلسه ای با سازمان های غیردولتی یکی از مناطق تهران شرکت کرده بود ومی افزاید« البته پیش از این افراد بسیاری دراین سرزمین بوده اند که کسی مایل نبوده است با آنها عکسی به یادگار داشته باشد، اماسالها بعد موضوع تفاوت کرده است.» این جوان سپس به شهردارمی گوید که ظاهرا او راه آن را یافته است. برای شهردار وهمراهان که معمولا در جلسات پرسش وپاسخ مردمی تمجیدها وتحبیب بسیاری را شاهد هستند، ابراز این جمله چند دقیقه بر جلسه شوک وارد کرد. آن جوان به شهردار یادآوری می کند که سخنانش را ضبط کنند تا بعدا مورد استفاده قراردهند. هنوزجلسه از شوک این جمله بیرون نیامده است که «شهردار آبادگر» در میان معاونانش ذره بین را برصورت خود دید:« آقای شهردار شما آدم بلند پروازی هستید. اتفاقا ما هم هستیم. البته این چیز بدی نیست. هم فرصتی برای ماست وهم فرصتی برای شما.»
این شاید اشاره یکی از اعضای سازمان های غیردولتی به شایعه کاندیداتوری زودهنگام شهرداربود واینکه برخی اقدامات شهردار در جهت جلب افکار عمومی به همین منظورانجام می پذیرد. اما وقتی صحبت از«فرصت» می شود، چهره دیگری از شهروندان کلان شهر تهران که معمولاتحولاتش مانند یک دومینوی فعال به دیگر شهرها نیزسرایت می کند، نمایان می شود. همراهان شهردارکه روی پیشانی چند نفرشان جای مهر دیده می شودواین روزهابه نوعی حاملان ایده« ژاپن اسلامی» هستند، رودرروی شهروندان با شنیدن سخنان بی پروای آنان که محصول دوران فضای باز اصلاحات به شمار میرود، اندک اندک باید آداب رابطه «مریدی ومرادی» محافظه کارانه را با شفافیت و«پاسخگویی مدنی» جابه جا کنند. اماآن فرصتی که از آن سخن می رود چیست؟
برای همه کسانی که در جلسه شهردار تهران با جمعی از سازمان های غیردولتی شرکت کردند، صرف نظر از پایگاه سیاسی شهردار و نوع مناسبات حاکم بر آنها، مشارکت در مدیریت شهری به مثابه یک استراتژی، مورد توجه بود. آنان به شهردار یادآوری کردند که نهادهای مدنی در طی سالهای گذشته کمترین گرایش ها را به حوزه سیاست داشته اند و توانسته اند در این تلاطمات سیاسی خود را «غیرسیاسی» نگه دارند. این شاید ترجیع بند سخنان همه کسانی است که می کوشند با پرهیز از وارد شدن به دسته بندی های سیاسی نقش مدنی خودرا در قالب تشکل های مردمی ایفا کنند.
برای شهرداری که می خواهد چهره مردمی و زحمتکشی ازخود ارائه کند و مردمی که می خواهند در حل مسائل شهری به عنوان یک بازیگر به شمار روند، چنین رویکردی«فرصت» به شمار می رود. شهردار که به رسم اوائل انقلاب لباس رفته گری می پوشد و در جلسات مردمی با تواضع نامه های گزینش شده درخواست های مردم را امضا می کند و هر بار نیز چندین دوربین رسانه ملی را رودرروی خود دارد، می داند این چه فرصتی است. اما برای تحلیل ویژگی های این فرصت باید به روزهای پیش بازگشت.
***
نزدیک به شش سال قبل شورای اول وشهردار منتخب آنان، متاثراز فضای عمومی جامعه، توجه به نهادهای مدنی شهری را در دستور کارقراردادند. پیرو این سیاست، شهرداریهابه گونه ای به حمایت از نهادهای مدنی پرداختندکه در زمینه مسائل شهری و... فعالیت می کردند. برخی ازاین انجمن هاتوانستندپروژه های متعددی رادر زمینه محیط زیست، بازیافت، خدمات اجتماعی و...، با شهرداری به انجام برسانند. شهرداری حتی با توجه به نیازمندی این انجمن ها مکان هایی را در اختیارشان قراردادند وبه گونه ای امکانات سخت افزاری این نهاد عمومی در اختیار انجمن های مدنی قرارگرفت. چنانکه یکی از عوامل فربه شدن انجمن های شهری - حداقل به لحاظ کمیت - را می توان ناشی از تمرکزِِِ توجه شهردار وشورای اول به به نهادهای مدنی دانست. اگرچه هم شهرداری وهم شورای اول برنامه راهبردی وسیاست نوشته شده ای برای این همکاری - حتی تا آخرین روزهای دوره اول - تهیه نکرد، اما از آنجا که موضوع نهادهای مدنی به صورت یک « مُد فراگیر» درجامعه گسترده شده بود، این انجمن ها می توانستند امید به حمایت شورا وشهرداری داشته باشند. حمایتی که به دلیل نبودن مکانیسم ها وروندهای تعریف شده در همان زمان هم حرف وحدیث های بسیاری را با خود به همراه داشت وبسیاری آن را گزینش وهدایت شده می دانستند.
به هر روی با آمدن شورای دوم ارتباط شهرداری وشورا با انجمن ها کاهش چشمگیری یافت. مدتی پس از استقرار، شهرداری ازانجمن های مدنی که به صورت استیجاری با بهای اندک از این نهادعمومی مکانی را اجاره کرده بودند درخواست کرد مکان های خود را تحویل بدهند. بدین ترتیب اسباب واثاثیه برخی از این انجمن ها یا به خایابان ریخته شد یا به زیر زمین خانه ها نقل مکان کرد. پروژه های بسیاری نیز به صورت معلق درآمد.
انجمن های متعددی که به صورت محلی فعالیت می کردند وهنوز در دوران جنینی خود به سر می بردند، با تغییر وتحولات به وجود آمده خانه نشین شدند. بسیاری از این انجمن ها که محصول دوره ازاد سازی وفضای باز بعد از دوم خرداد بودندوتوانسته بودند به دوران «بلوغ انجمنی» برسندهم اگرچه در فضای سیاسی تعلق خاطری نداشتند وحتی برخی از آنان آزردگان حوزه سیاسی در سالهای پیش از آن به شمار می رفتند، اما از ترکش های شهردارجدید دور نماندند. به گونه ای که به نظر می رسید مدیریت جدید گمان می کند نهادهای مدنی غیرسنتی (مدرن)، وابستگی هایی به همان حال وفضا وافراد دوره قبل دارندو لذا مرزبندی جدیدی بین نهادهای مدنی مدرن وشهرداری در حال شکل گیری است.
اما درست چند روز پیش از سال نو، دوتن از مشاوران جوان شهردار در جلسه مشابهی با سازمان های غیردولتی شرکت کردند. صدایی که از آن جلسه بیرون آمد تنها یک جمله بود:« انجمن های مدنی نمی خواهند به آنها نگاهی سیاسی شود. آنها بری پذیرفتن مسئولیت های مختلف ودرگیر شدن در مسائل شهری صرف نظراز گرایش های سیاسی بی تابی می کنند.»
بنابراین تا نزدیک به یک سال از آمدن شهرداری جدیدارتباط مستقیمی بین این نهادها وشهرداری برقرارنشد. اگرچه شهردار از همان ابتدا ارتباط نزدیکی با نهادهای مدنی سنتی مانند خیریه ها وهیات های مذهبی داشت وتاکیدشان از ابتدا برروی انجمن ها ومردم در یک کلام، همین انجمن ها بود.
چرا که پایگاه اجتماعی وطبقاتی شهرداراهل محله نارمک تهران وآبادگران تازه به قدرت رسیده، متکی به حمایت وسازماندهی چنین انجمن ها یی به نظر می رسد.
***
اما احمدی نژاد مردکوچک اندامی که آرزوهای بلندی را در سر می پروراند، با حضور در جلسه جمعی از این تشکل های مردمی نشان می دهد که به فراست دریافته است که چه بستری را درشهر تا کنون نادیده گرفته است. هر چند شاید مشاوره بامشاوران جوانش ازآنچه در جلسات مختلف با مردم داشته اند در این تغییر رویکرد تاثیر داشته است،اما تاکید احمدی نژاد در این جلسه براینکه« شهر متعلق به هم شهروندان با هر مرام ومسلک وعقیده ای است» نیز نشان می دهد که او نیز نمی خواهد حداقل در ظاهرهم که شده، اسیر باورهای «خودی وغیرخودی»هم مسلکانش درحوزه مدیریت شهری باشد. چرا که در این عرصه هرچه مشارکت بیشتری جلب شود، موفقیت بیشتری به حساب سپرده آنان نزد مردم واریز خواهد شد.
نظامیان دیروز ومدیران اجرایی امروز می کوشند دامن بلندپروازی هاشان را با شکستن مرزهای «آرای سنتی» خود، گسترش دهند. از 6 سال پیش تا کنون ظرفیت های مختلفی هم به لحاظ سخت افزاری هم به لحاظ نیروهای کارآمد مدنی وهم به لحاظ انجمنی در تهران پدید آمده است. شاید زمان چشم بستن برای شهردارجوان وهمکاران متعبدش سپری شده باشد. آبادگران، این بار همزمان با داخل شدن به پارلمان ودراختیارداشتن گسترده ترین نهادعمومی کشور وهمچنین بهره مند از مزایا وپشتیبانی بی حدوحصر رسانه ملی، به قصد یافتن حامیانی گسترده ترتوجه خودرا فراتر از حامیان سنتی خود به سوی انجمن هایی جلب می کنند که تا پیش از این مایه مباهات اصلاح طلبان در جلب مردم به مشارکت، به شمار می رفتند. باید دیدمیوه باغبانان دیروز، در دست مردان مدیر امروز چگونه به کار می آید وتا چه اندازه کامیابی را به هر دوسو نصیب می کند.
رفتارهای شهردار تهران نشان می دهد که برای آنکه شهروندان برای عکس گرفتن با اواشتیاق نشان دهند، بی تابی می کند. اگرچه تا آن زمان به نظر می رسد زمان بسیاری مانده باشد. چه او پیش از هرچیزمی بایستی ازپیله مرزهای مختلفی که هم کیشانش به دور خود بسته اند، رهایی یابد.
ازآن سو اگرچه شهروندان می کوشند با نزدیکی به بزرگترین نهادعمومی کشوراز امکانات وظرفیت های موجود وبالقوه آن استفاده کنند، اما تاکید برغیرسیاسی بودنشان به معنای بی توجهی شان به سیاست نمی تواند قلمداد شود. چنانکه مردم ما در اقشار مختلف حتی آن زمان ها که بسیار آرام ومطیع به نظر می رسند، آن جا که باید، رفتاری شگفت انگیز از خود نشان می دهند. تردید های شهردارتهران شاید پرداختن به خاطر شگفت زدگی های زیادی است که آنها با آن در این چند ساله مواجه شده اند. چه آمدن انها نیز خود یک شگفتی به شمار می رود. باید ماند ودید که آیا از درون چنین جلساتی اراده مدیریتی مشتاقی برای پیگیری خواسته های انجمن های مدنی وهمچنین ارتباط موثر با آنها بیرون می آید یا آنکه این جلسه نیز مانند بسیاری جلسات از این دست تنها بخشی از یک پروژه بزرگتر به شمار می رود.