پنجشنبه 14 خرداد 1383

سه اسلام، محمد قوچانى، روزنامه شرق

آيت الله سيدعلى سيستانى فراگيرترين مرجع تقليد حال شيعيان جهان اعلام كرده اند كه با عضويت روحانيان در دولت آينده عراق مخالفند. بدين ترتيب ايشان پاى در راهى مى گذارند كه پيش از اين يك بار، در ديگر دولت شيعه معاصر يعنى ايران پيموده شده بود، گرچه ناتمام ماند. ربع قرن قبل آيت الله سيد روح الله خمينى پر نفوذترين رهبر تاريخ شيعه در شرايط تاسيس دولت قرار گرفت.

با وجود آنكه ايشان احياگر نظريه ولايت فقيه در عصر جديد بودند و در عهد تبعيد اين تئورى را تدريس كرده بودند اما به هنگام قرار گرفتن در كرسى قدرت ترجيح دادند كه از تصدى دولت توسط روحانيت جلوگيرى كنند. آيت الله خمينى راهى قم شدند تا نشان دهند نه فقط تاريخ كه جغرافيا را نيز بر مبناى موقعيت كلاسيك روحانيت درك مى كنند چه حضور ايشان در تهران نه فقط واجد معنايى سياسى براى سلطه بر دولت بود بلكه صورتى تازه از نهاد روحانيت را نيز تاسيس كرد كه به زودى در برابر «روحانيت قم» به «روحانيت تهران» معروف شد.

آيت الله امام خمينى در همه ايام اقامت در قم بر اين نظر خويش پاى فشرد. نه تنها مهندس مهدى بازرگان را به رياست دولت موقت برگزيد كه با نامزدى آيت الله محمد بهشتى براى رياست جمهورى نيز مخالفت كرد. بنيان گذار جمهورى اسلامى البته در همين دوره از بازگشت مجتهدين به نظام قضايى كشور حمايت مى كرد تا اقدام موسس سلسله پهلوى در عرفى كردن دادگسترى و خروج آن از نفوذ روحانيت را خنثى كند و به همين دليل آيت الله بهشتى را رئيس ديوانعالى كشور قرار داد. همچنين به تشويق آيت الله خمينى رهبران روحانى حزب جمهورى اسلامى نامزد پارلمان شدند و در راس آن قرار گرفتند اما از ورود به دولت منع شدند.عقيده بنيان گذار جمهورى اسلامى البته عمدتاً مكتوم مى ماند و تنها پاره اى از شاگردان ارشد او از جمله آيت الله مرتضى مطهرى وارد حوزه عمومى مى شد.

آيت الله مطهرى انگيزه بنيان گذار جمهورى اسلامى از مخالفت با حضور روحانيت در دولت را اعتقاد ايشان به ولايت ايدئولوژيك و نه پراتيك روحانيت مى دانست و بر اين باور بود كه رهبر انقلاب درواقع خواستار نوعى نظارت فقيه است. آيت الله شهيد مطهرى البته زنده نماند تا تحولات آينده را ببيند. گرچه او نخست وزيرى مهندس بازرگان را سفارش كرده بود اما به زودى دولت موقت سقوط كرد و در گام اول روحانيت در مقام معاونت و وزارت قرار گرفت.

وزارتخانه هاى كشور و دفاع داراى معاونانى روحانى (آقايان هاشمى و... ) شدند و سپس حجت الاسلام باهنر به وزارت آموزش و پرورش و آيت الله مهدوى كنى به وزارت كشور رسيدند. در اين دوره دو نخست وزير روحانى نيز برگزيده شدند و سرانجام آيت الله خامنه اى به رياست جمهورى رسيدند. اين در حالى بود كه آيت الله امام خمينى در مقام رهبرى از قم به تهران آمده بودند و رياست دو قوه مقننه و قضائيه نيز برعهده روحانيان بود. به تدريج موقعيت تازه اى از نسبت روحانيت و دولت شكل گرفت كه در آن نهاد روحانيت صاحب شعبه اى تازه شد. پيش از اين دو مكتب اصلى در اين نهاد وجود داشت: مكتب نجف كه تا دوره آيت الله بروجردى بى بديل مى نمود و مكتب قم كه از دوره همين مرجع عالى رونق گرفت.

اين دو مكتب گذشته از رقابت علمى به نوعى موقعيت هاى متفاوت سياسى را نيز رودرروى يكديگر قرار مى دادند. مكتب نجف رهبرى جنبش مشروطه را برعهده داشت و مكتب قم به دليل تاسيس در شرايط استبدادى رضاشاه پهلوى در حوزه سياست، سياست سكوت را برگزيده بود. در دوره آيت الله بروجردى ايشان اين سياست را در قم ادامه داد اما از نظارت بر دولت غفلت نمى كرد درحالى كه مكتب نجف عملاً عصر سكوت را سپرى مى كرد. آيت الله بروجردى اما نسبت به فعاليت هاى روحانيت تهران چندان همراهى نشان نمى داد. گرچه حرمت آيت الله كاشانى را به عنوان رئيس مجلس و عضو برجسته نهضت ملى ايران پاس مى داشت و هرچند كه با اعدام سيد مجتبى نواب صفوى مخالفت مى كرد اما هرگز خواستار ادغام دولت و روحانيت نبود و با جنبش و شورش گروه فداييان اسلام در قم مخالف و خواهان خروج ايشان از اين شهر بود. شهرى كه قلب مكتب قم بود.

با فوت آيت الله بروجردى مكتب قم دچار بحران رهبرى شد. از سويى آيت الله شريعتمدارى از تداوم اين سنت دفاع مى كرد و از سوى ديگر آيت الله خمينى مدافع تحول در آن بودند. مراجعى چون آيت الله گلپايگانى نيز در ميانه ميدان ايستاده بودند. دست روزگار اما آيت الله خمينى را تبعيد و از قم دور كرد. آيت الله خمينى كه در دوره جوانى از شيفتگان يكى از مشهورترين روحانيان تهران يعنى آيت الله مدرس بودند و افزون بر منبر آيت الله شيخ عبدالكريم حائرى در قم پاى خطابه آيت الله مدرس در تهران نيز مى نشستند ابتدا به تهران؛ قيطريه آمدند و سپس پس از دوره اى كوتاه بازگشت به قم راهى نجف شدند و در تبعيد نجف (كه همچنان مدافع سياست سكوت بود) به جاى سياست عملى به سياست نظرى پرداخته و فلسفه سياسى دولت آينده خود را تكميل كرد و آنگاه اولين فقيه عالى رتبه شيعه شدند كه با فشار دولت عراق در توفيقى اجبارى راهى غرب شده و چندى مقيم فرانسه گشت. آيت الله خمينى در پاريس تجربه بى واسطه اى از تمدن جديد يافت و به ايران بازگشت. در ايران همان گونه كه گفتيم آيت الله خمينى ابتدا ساكن قم شدند. اما به زودى بنا به وضعيت جسمى و ضرورت نظارت مستمر پزشكى بر ايشان از قم براى طولانى ترين و آخرين بار به تهران عزيمت كردند. افكار ايشان نيز براى هميشه از قم عزيمت كرد و روحانيت تهران پس از سال ها براى انگشترى خود نگين بزرگى يافت. مكاتب دوگانه قم و نجف سه گانه شدند در حالى كه هر يك در برخورد با دولت و قدرت روش جداگانه اى اختيار كردند:

•مكتب نجف به محوريت آيت الله خويى همچنان در تقيه به سر مى برد. نه در سياست دخالت مى كرد نه به حكومت امتياز مى داد و نه براى دولت آرمانى خويش نظريه پردازى مى كرد. اسلام نجف اسلام فردگرايانه و محافظه كارانه اى بود كه رساله هاى عمليه مهمترين اسناد و اعلام آن بودند.

•مكتب تهران به محوريت آيت الله خمينى در اوج اقتدار به سر مى برد. راساً حكومت تشكيل داده بود و روحانيت در صدر دولت بود. سران قواى سه گانه حكومت ايران از ميان سران جناح هاى روحانيت برگزيده مى شدند و زير نظر رهبرى روحانى فعاليت مى كردند. اسلام تهران، اسلام جمع گرايانه و راديكالى بود كه رساله هاى عمليه را براى ارتباط روحانيت با مردم كافى نمى دانست و به صدور بيانيه و اعلاميه و نيز اقدام عملى مبادرت مى ورزيد.

•مكتب قم به محوريت آيت الله گلپايگانى اما همچنان در ميانه بود. گرچه حكومت تشكيل نداده بود اما از اتحاد و انتقاد با آن خوددارى نمى كرد. آيت الله گلپايگانى درباره شرط رجليت در قانون اساسى و نيز شيعه جعفرى بودن رياست جمهورى اظهارنظر مى كرد تا نقش خود را در نظام ولايت فقيه ايفا كند اما همزمان از نمايندگان مجلس مى خواست در به كار بردن شعار مرگ بر ضدولايت فقيه دقت كنند تا آن گروه از روحانيت را كه پيرو اين نظريه نيستند عليه خويش نشورانند. بدين معنا اسلام قم جانب هر دو برادر خود در تهران و نجف را گرامى مى داشته اسلامى فرد گرايانه اما معتقد به نظارت بر دولت تا مبادا محوريت فرد شيعه در دولت تضعيف شود.

اين سه اسلام هنوز نيز حيات دارند. در قم داماد آيت الله گلپايگانى در مقام مرجعيت قرار گرفته است ضمن آنكه مراجعى چون آيت الله بهجت محوريت اين مكتب را بر عهده دارند. محوريت اين مراجع در شرايطى قابل توجه است كه گروهى از روحانيان مكتب تهران در سال هاى اخير راهى قم شده اند (همانند آيت الله موسوى اردبيلى و آيت الله صانعى) تا افزون بر موقعيت سياسى خويش فاصله فقهى خود را با روحانيت تهران بيشتر كنند. در واقع اگرچه موقعيت سياسى مكتب تهران فزونتر از قم است اما هنوز موقعيت فقهى قم فراتر از مكتب تهران است.

در تهران نيز ولايت فقيه به عنوان يك نهاد حكومتى تثبيت شده و در مقابل به مسئوليت ها و اختيارات بيشترى نسبت به از نهاد مرجعيت مستقر شده است. نه فقط حاكمان تهران كه مشهورترين منتقدان قدرت نيز به يك معنا در زمره اصحاب مكتب تهران قرار دارند. در حالى كه به نظر مى رسد روحانيان عالى رتبه اى چون آيت الله جنتى و آيت الله مهدوى كنى قدرت سياسى را تحت نفوذ خود دارند روحانيان منتقدى چون شيخ مهدى كروبى و سيد محمد خاتمى نيز در زمره روحانيت تهران هستند حتى اگر عضو جامعه روحانيت مبارز تهران نباشند. در واقع پرخروش ترين مباحثه سياسى ميان دو جناح اصلى روحانيت هنوز در تهران جريان دارد.در نجف اما آ يت الله سيستانى به عنوان شاگرد آيت الله خويى محوريت مكتب منسوب به اين شهر را بر عهده دارد.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

آيت الله سيستانى در حالى به سياست فراخوانده مى شود كه سياست براى ايشان تجربه تازه اى است. موقعيت كنونى آيت الله سيستانى شباهت بسيارى به موقعيت آيت الله بروجردى در دهه ۳۰ دارد. در حالى كه گروهى از روحانيان سياسى ميانه رو مانند عبدالعزيز حكيم وى را به حمايت از دموكراسى فرا مى خوانند (مشابه آيت الله كاشانى) گروهى از طلاب سياسى تندرو مانند سيدمقتدى صدر خواستار تاسيس حكومت اسلامى هستند (مشابه سيدمجتبى نواب صفوى) آيت الله سيستانى اما احتمالاً روش سلف خود را در پيش خواهد گرفت؛ نه از اين دو حمايت مى كند و نه عليه آنان فتوا مى دهد، خواستار تاسيس حكومت اسلامى نمى شود اما با تاسيس حكومتى غيراسلامى نيز مخالفت خواهد كرد. صورت هاى سه گانه اسلام شيعى در عصر ما بيانگر سه روايت از حيات مذهبى است. روايت اول اسلام سياسى است. اسلامى كه تئورى اداره جامعه از گهواره تا گور را ارائه مى كند و براى همه موضوعات فردى، اجتماعى و سياسى تئورى دارد. اين اسلام در تهران حضور دارد و ظاهراً در قالب دو جناح محافظه كار و اصلاح طلب با هم رقابت مى كنند. اصلاح طلبان و محافظه كاران بر سر گستره ولايت فقيه با يكديگر مباحثه دارند اما در اعتقاد به آن همزادند و اين مهم ترين تئورى بقاى اسلام سياسى است. چه حاكم باشد چه محكوم، چه در مقام اپوزيسيون باشد چه پوزيسيون.

اسلام سياسى مى تواند مدافع دموكراسى دينى باشد يا ولايت فقيه، از اقتصاد آزاد دفاع كند يا اقتصاد بسته، اهل تساهل و تسامح باشد يا تعقيب و مراقبت، اعتقاد جامعه روحانيت مبارز تهران باشد يا ايدئولوژى مجمع روحانيون مبارز، احمد جنتى باشد يا على اكبر محتشمى، در هر دو صورت اسلام سياسى است.

روايت دوم اسلام اجتماعى است. اسلامى كه حوزه هاى علميه را به عنوان مهم ترين نهاد اسلامى تلقى مى كند و در حفظ آن مى كوشد. اگر در اسلام سياسى دولت اسلامى ضامن بقاى اسلام است در اسلام اجتماعى اين روحانيت اسلامى است كه از چنين موقعيتى برخوردار است و از اين رو حفظ حوزه از اوجب واجبات است. اسلام اجتماعى در سياست دخالت مى كند اما تا حدى كه به حوزه آسيب نرساند. اين روايت از اسلام نيز داراى شعبه هايى است. گروهى چون آيت الله بهجت و آيت الله وحيد خراسانى اهل گوشه گرفتن از قدرت اند و گروهى چون آيت الله فاضل لنكرانى يا آيت الله مكارم شيرازى مدافع حكومتند اما گروهى همانند آيت الله صانعى و آيت الله موسوى اردبيلى نيز وجود دارند كه منتقد قدرت به حساب مى آيند. با وجود اين همه ايشان در قم ساكن هستند و اين دورى از نهاد قدرت يكى از عوامل تمييز اسلام اجتماعى از شعب ديگر است.

روايت سوم البته به تازگى درخشش خويش را آغاز كرده است. آن زمان كه پرهيز از فعاليت سياسى و اجتماعى نزد انقلابيون گناه به حساب مى آمد اين روايت شرعى از اسلام پايه فعاليت خود را بر مفهوم اسلام فردى قرار داده بود. مخاطب اصلى مرجع تقليد در اين روايت از اسلام معاصر نه دولت است نه جامعه كه فرد است؛ مقلدى كه بنا به ايمان خود مى خواهد براساس شريعت عمل كند. از اين روست كه آيت الله سيستانى نه احزاب را به حضور مى پذيرد و نه دولت ها را. از نظر ايشان هويتى به جز فرد شيعه وجود ندارد. اين افراد هستند كه جامعه و دولت را مى سازند و اين رساله ها هستند كه افراد را مى سازند پس بايد افراد را ساخت تا بتوان فراخناى جامعه و دولت را شيعه و مؤمن ساخت.

بنابراين حفظ نفوس مومنين ضرورت دارد و حفظ مومن از حفظ دولت ولو دولت اسلامى مهمتر نمايش داده مى شود.اقتدار هر يك از اين سه روايت از اسلام به اقتدار پيشوايان فكرى ايشان بستگى دارد. در عصر مشروطه كه هنوز مكتب قم شكل نگرفته بود و حوزه اصفهان رقيبى مهم براى نجف به حساب نمى آمد تحت نفوذ روحانيت نجف به ويژه آخوند خراسانى اقتدار بى سابقه اى براى ايشان شكل گرفت. در آن عصر سيدين تهران؛ آيات بهبهانى و طباطبايى در كنار شيخ فضل الله نورى نمايندگى مكتب تهران را بر عهده داشتند اما سرانجام اين نجف بود كه با حمايت خود از تهران مشروعيت مشروطيت را تعيين مى كرد.در عصر نهضت ملى اما چيرگى با مكتب قم بود. آيت الله بروجردى در چند ده كيلومترى تهران نگذاشت گفتمان قم مغلوب گفتار تهران شود.

حتى وقتى آيت الله كاشانى از قدرت خارج شد كسى نگفت اقتدار روحانيت فروخفته است چرا كه آيت الله بروجردى در قم بر سرير اقتدار بود. او اسلام اجتماعى را نمايندگى مى كرد. در عصر انقلاب اسلامى نوبت اسلام سياسى بود كه متولد شود، نه در قم و نجف كه در تهران آيت الله امام خمينى با رهبرى قيام مردم رهبرى روحانيان را نيز بر عهده گرفت و سپس با تأسيس دولت حاكميت مكتب تهران را تثبيت كرد. اكنون اما اسلام فردى رخ نشان داده است. اسلامى كه اقتدارش در گرو پايبندى آيت الله سيستانى به سنت و مكتب نجف است. مخالفت ايشان با تأسيس دولت ايدئولوژيك در عراق و منع حضور روحانيان در دولت و نيز عدم حمايت از حركت هاى راديكال از نوع سيد مقتدى صدر همه از جمله علايق ايشان به تداوم سنت نجف است اما آيا بار ديگر اين راه ناتمام خواهد ماند؟ آيا بار ديگر اسلام فردگرا تحت الشعاع اسلام سياسى يا اجتماعى خواهد شد؟ تحولات آينده عراق اينك قلب تحولات آينده تشيع است. تحولاتى كه ما در آينه آن سرنوشت خويش را خواهيم ديد.

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/8466

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'سه اسلام، محمد قوچانى، روزنامه شرق' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016