تهران-خبرگزاري كار ايران
استاد دانشگاه تربيت مدرس با تاكيد بر آنكه "دموكراسي با اسلام سازگاري ندارد"، اظهار داشت: معناي دموكراسي اين است كه "شهروند بودن" بر ايمان و ديانت ما تقدم دارد و براساس همين "شهروند بودن"، سازگاري فراهم ميشود.
به گزارش خبرنگار فرهنگ و انديشه ايلنا, دكتر حاتم قادري, درهمايش علمي-پژوهشي "افغانستان, پساز طالبان" در سخناني با عنوان تبيين نسبت اسلام و دموكراسي، افزود: دموكراسي با اسلام سازگاري ندارد و شيعه, دورترين نسبتها را با دموكراسي برقرار ميكند.
وي در پاسخ به اين سوال كه چرا نسبت اسلام و دموكراسي اهميت پيدا كرده است؟، گفت: چند پيش فرض مبهم در ذهن اكثر انديشمندان مسلمان و روشنفكران ديني وجود دارد. براي مثال پيش فرضي كه در تاريخ مسلمانان وجود دارد اين است كه اسلام چيزمطلوبي است و دموكراسي نيز نظام مطلوبي است و برهمين اساس ادعا ميكنند كه طبعا بين اين دو نظام كه مطلوب هستند، مغايرتي وجود ندارد.
به گفته وي، قبلا اين نسبت را بين عقل و دين نيز برقرار ميكردند و ميگفتند چون حقيقتشان واحد است، پس به يك چيز مطلوب نيز ميخواهند برسند.
قادري تصريح كرد: چنين مفروضاتي نسجيده و كاملا نادرست است.
وي به مفروض ديگري اشاره كرد و اظهار داشت: گاهي تصور ميشود كه دموكراسي كليدي است كه ميتواند نظام موثري را فراهم سازد كه مشكلات ما را حل كرده و به وضعيت مطلوبي دست يابد؛ كه اين مفروض نيز بايد بررسي شود.
اين استاد دانشگاه تصريح كرد: تا زمينه مردمي كه مفروض ما هستند روشن نشود, نميتوان گفت چه ديني و نظامي براي آنها خوب است.
قادري در تبيين پيش فرضهاي ديگر نيز گفت: از آنجا كه دموكراسي وضعيت مطلوبي را درسطح جهان دارد، بخشي از روشنفكران ديني ما دنبال اين هستند كه از اين تمهيدات به نفع اسلام خواهي خود استفاده كنند؛ حتي حاضرند بگويند بين اسلام و دموكراسي مجالست و مؤانست وجود دارد.
وي با اشاره به اينكه تصور ميشود تنها راه فرار از استبداد, دموكراسي است، اظهار داشت: مفروض ديگري نيز عنوان ميكند كه دليل محبوبيت دموكراسي درسطح جهان اين است كه مردم از ستم حكام خود به تنگ آمدهاند و تصور ميكنند تنها راه نجات آنها از استبداد, دموكراسي است.
قادري يادآور شد: اگر ما در يك زمان و شيوه حكومتي ديگري نيز زندگي ميكرديم، باز تلاش ميكرديم از دموكراسي استفاده كنيم.
وي به چند نوع نگاه به اسلام پرداخت و گفت: يك نگاه به اسلام اين است كه اسلام دين كاملي است، پس چون كامل است يك مجموعه اساسي هم از خود دارد كه ما را از دموكراسي بينياز ميكند؛ ضمن آنكه قرائت ديگر از اسلام كامل نيز اين است كه به اين معنا كامل است كه ميتواند پذيرنده نظامهاي سياسي- اجتماعي باشد.
قادري با اشاره به نظر عبدالرزاق در مصر كه ميگويد اصولا اسلام داراي نظام سياسي نيست و ميتواند با هر نظام سياسي در هر زماني سازگار شود، تصريح كرد: با اين حساب بايد بدانيم كه اهل سنت نيز اين طور فكر ميكنند و ميگويند امكان سازگاري اسلام و دموكراسي وجود دارد و اسلام به مقتضاي زمانه درگير سياست شده است.
وي اظهار داشت: روشنفكران ديني ميگويند اسلام نظام سياسي ندارد ولي بينظر به سياست نيز نيست. پس امكان جمع اسلام و دموكراسي وجود دارد.
اين استاد دانشگاه افزود: يك رويكرد نيز اين است كه تماميت اسلام تاريخمند است. يعني تمام گزارههاي اسلام تاريخمند است و اگر بخواهيم بين اسلام و دموكراسي ارتباط برقرار كنيم، بايد كليت اسلام را بشكنيم و بگوييم كه چگونه با گزارههاي خاصي ميتوان از آن دفاع كرد.
وي تصريح كرد: اگر بخواهيم عقلانيت اجتماعي و سياسي متعارف را در نظر بگيريم، آنگاه متوجه ميشويم كه بين اسلام و دموكراسي رابطه معكوسي وجود دارد.
قادري خاطرنشان كرد: اگرعقلانيت اجتماعي را پايه "گزاره" خودمان بگيريم، بايد مشخص كنيم عقلانيت اجتماعي با عقلانيت شيعه چه نسبتي دارد كه اگر عقلانيت اجتماعي همتاي عقلانيت شيعه باشد؛ پس يكي از اينها اضافي است و اگر فكر كنيم عقلانيت اجتماعي مادون عقلانيت شيعه است، پس دچار دموكراسي شدهايم، چون دچار استبداد هستيم.