«اصلاحات در ایران نمرده است ودرحال استراحت برای بازسازی دوباره است.»این حرف را حبیب ا... پیمان در دانشگاه شیراز زده است. یکی از فعالان سیاسی که طی سالهای اخیر ضمن حمایت از اصلاحات همواره به نقد درونی آن پرداخته است و گاه از به پایان رسیدن تاکتیک های دوم خردادی که به عقیده او فاقد حمایت مردمی گسترده به دلیل تبدیل نشدن آن به یک جنبش اجتماعی است.
حال یک منتقد درونی اصلاحات از مانایی اصلاحاتی می گوید که تعبیر مرگ برای آن را یکی از تئوریسین های اصلی آن برای اولین بار مطرح کرده بود.
سعید حجاریان که پیش از این با ارایه تاکتیک های مختلف و خصوصا "فشار از پایین چانه زنی در بالا" از سوی بسیاری مغز متفکر اصلاحات نام گرفته بود، شهریور ماه سال گذشته به اردوی سالانه شاخه جوانان جبهه مشارکت در اردوگاه شهید باهنر تهران پیغام فرستاد: "اصلاحات مرده است، زنده باد اصلاحات".شعاری که از جمله معروف "انقلاب مرد، زنده باد انقلاب" تروتسکی (یکی از رهبران انقلاب اکتبر روسیه)گرته برداری شده بود.
پیام حجاریان حامل دو گزاره به ظاهر متضاد بود، "اعلام مرگ اصلاحات" و "ضرورت ادامه اصلاحات". در نگاه نخست به این شعار، این طور استنباط می شد که از موجودی مرده، انتظار ادامه حیات و تاثیر گذاری می رود! از طرفی با توجه به فضای به شدت سردی که در جامعه به لحاظ سیاسی ایجاد شده بود، گزاره اول که به مرگ اصلاحات اشاره داشت،بیش از گزاره دوم مورد توجه و تبلیغ قرار گرفت؛ چه کلامی بود که می توانست هم مخالفان اصلاحات را سر کیف آورد و هم کسانی که سرعت قطار اصلاحات برایشان کند به نظر می رسید. پس به مرور گزاره اول،گزاره دوم راتحت الشعاع خود قرار داد.
به همین دلیل هم بود که حجاریان با گرم تر شدن نسبی فضای سیاسی در آستانه مجلس هفتم به مرور به پررنگ کردن گزاره دوم شعار چند ماه قبل خویش پرداخت: زنده باد اصلاحات؛ البته "اصلاحات جدید."
حجاریان 13 بهمن ماه و همزمان با برگزاری کنگره ششم جبهه مشارکت که طی آن این حزب رسما" اعلام نمود که در انتخابات مجلس هفتم شرکت نمی کند، در مصاحبه ای در رابطه با اصلاحات جدید از کوچک شدن جایگاه قدرت و فربه شدن بخش مدنی آن سخن گفته بود و از دیگر مولفه های آن به گسترش NGO ها، سندیکاها و اصناف اشاره کرده بود. اما چقدر این کار انجام شده یاحداقل شروع شده است؟
هادی قابل عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی می گوید: گام نخست را پس از مجلس ششم،جوانان دانشجویی برداشتند که نماد واقعی حرکت های مدنی محسوب می شوند. جنبش دانشجویی در یک حرکت حساب شده ابتدا دفتر تحکیم وحدت را سر و شکل دوباره ای داد و همزمان به نقد عملکرد مجلس ششم و اصلاحات پرداخت که کار مهمی بود.
قابل که رئیس منطقه قم حزب متبوع خود است ،این جریان را در جامعه و احزاب هم در سطحی پایین تر جاری می بیند و می گوید: مثلا در قم طی جلسات اخیری که داشته ایم و با استقبال گسترده مردم هم مواجه شده، مردم ضمن نقد جلسات ما،تقاضای جلسات حساب شده تر، آمورشی و کلاسیک را دارند تا با مسایل سیاسی اجتماعی، به نحو علمی و عمیق تری آشنا شوند و در کل علاقه آنها به کار تشکیلاتی هم افزایش یافته است.
قابل همچنین معتقد است که از دست رفتن برخی از مراکزی که تاکنون در دست اصلاح طلبان بوده، مردم را با نوعی خلاء مواجه می کند که باعث تلاش بیشتر آنها برای تقویت بخشهای دیگر جامعه مدنی می شود:«از این پس نبود مجلسی که کوچک ترین اتفاقی را در کشور پی گیری کند و کمیسیونهایی مثل اصل 90 و کمیسیون امنیت ملی، خودش را نشان خواهد داد و برای پرکردن خلاء آنها، تلاشهای فراوانی خواهد شد.»
تلاشی که او بیشتر در چارچوب بسط تشکیلات گروههای اصلاح طلب می داند.
البته وی بر نقش NGOها هم تاکید می ورزد و می گوید:«همین NGO ها یی که در قالب های غیردولتی فعالیت می کنند،مهم ترین پشتوانه نهادینه کردن دموکراسی اند. جوانان در این NGO ها تمرین دموکراسی می کنند و بعد می توانند با پشتوانه این کار جمعی، وارد فضای سیاسی هم بشوند؛ تمرینی که بسیاری از پیشینیان آنها از آن بی بهره بودند.»
جلال محمد لو یکی از جوانانی است که در این NGO فعال است و سابقه همکاری با احزاب و گروههای سیاسی را هم دارد. او می گوید: من بنا بر تجربه فعالیت و همکاری در احزاب و نیز NGOهای غیرسیاسی، معتقدم کسانی که سابقه فعالیت در NGO ها را دارند، خصایل دموکراتیک تری را در سایر بخشهای زندگی اجتماعی شان از خود بروز می دهند.
محمد لو ادامه می دهد: «در صورتی که هدف اصلاحات گسترش و تثبیت دموکراسی باشد، این امر مهم را نباید تنها به احزاب سیاسی محول کرد. دموکراسی پیش از آنکه یک موضوع سیاسی باشد، موضوعی اجتماعی است که باید از سنین پایین و در خانواده ها و تشکل های کوچکتر از احزاب،خصوصا در رده جوانان تمرین شود.NGO های جوانان هم بهترین محل برای تمرین دموکراسی اند.»
او هم به بحث اصلاحات جدید اشاره می کند و ادامه می دهد: «آقایان و خانمهای اصلاح طلب نتیجه اصلاحات زورکی از بالا را دیده اند و حالا که به درستی به ضرورت اصلاحات از سطوح پایین رسیده اند، بهتر است بستر این کار را تسهیل کنند.»
اما قابل می گوید: «من معتقدم که دولت متولی اصلاحات در جامعه مدنی نیست. متاسفانه تصوری وجود دارد که گویا همه کارها باید از کانال دولت و یا حکومت انجام شود. جامعه مدنی را هم همین طور می بینند. در صورتی که نباید معطل دولت ماند و همه اقشار و اصناف و جوانان باید به صورت پویا، این مسیر را با تشکیل نهادهای مدنی هموار کنند. احزاب هم البته باید در این مسیر فعال باشند و اعضای خود را به این کار ترغیب کنند و در جامعه هم ضرورت این امر راتبیین کنند تا اصلاحات در جامعه درونی شود.»
محمد لو هم اعتقاد دارد:«درست است که تشکلها باید توسط خود مردم شکل بگیرند ولی صدور مجوزش که دست دولت است. اولا که باید دنبال مسیری گشت که اجازه فعالیت NGO ها دست دولت نباشد و حداکثر در صورت بروز تخلف عملی جلوی فعالیت آنها را بگیرند و نه این که برای آغاز به کار هم اجازه دولت شرط باشد و اگر فعلا این انتظار گزافی است، حداقل در صدور مجوزها شرایط را تسهیل کنند تا برای کسب یک مجوز ساده، جوانان در راهروهای ادارات چندین ماه سرگردان نباشند.»
هر چه هست به نظر می رسد که اصلاحات مسیر خود را در دل جامعه مدنی پی می جوید.
آیا دولت اصلاحات در این مسیر نمی تواند یاری گر باشد؟
هنوز یکسال از عمر دولت اصلاحات باقی است و حداقل انتظار این است که موانع پیش روی اصلاحات جدید در جامعه مدنی از پیش پای نسل جوان برداشته شود.به قول جلال محمدلو شاید این دیگر توقع زیادی نباشد