رامين ناصح در گفتگو با ضيا عابدي (راديو پيوند): حزب آينده سازان ايران برنامه دراز مدتي براي ايجاد يك جنبش فراگير فكري-اجتماعي و بسترسازي فرهنگي براي بازشناسي هويت انساني، نهادينه كردن تفكر عدالتخواهي و تعميق گفتمان حقوق بشر در جامعه دارد
آقاي ناصح، انتخابات مجلس هفتم و روند آن كه منجر به خروج بخشي از حاكميت از قوه قانون گذاري شد و سمت گيري بخش كوچكتر از آن به حمايت و پشتيباني جديتر از خواستهها و مطالبات مردم منجر شد، كشور را وارد مرحله تازهاي كرد. نگاه شما به آن و نتايج حاصل از آن چگونه است؟
از ديد ما، اصلاح طلبان كه در ابتداي امر در بُعد جلب و جذب مشاركت مردم موفقيتهايي را كسب كرده بودند، از همان ابتدا به نيروي لايزال ملتي كه آنها را برگزيده بودند تكيه نكردند، به مسائل اساسي و حياتي كه لازمه تحقق شعارهاي مطرح شده از طرف آنان بود، توجه لازم را نداشتند و اين بود كه تدريجاً پشتوانه مردمي خود را تا حدود زيادي از دست دادند، مردم را مأيوس و سرخورده و منفعل كردند و نتيجتاً در جريان رد صلاحيتها، استعفا و تحصن نمايندگان مجلس ششم، ديديم كه مردم حمايت لازم را از آنان بعمل نياوردند. اين مسئله يكسال پيش از آن يعني در انتخابات شوراها هم مشهود بود. مشاركت گستردهاي كه در خرداد 76 يا بهمن 78 از جانب مردم ديده شد، يك مشاركت توده وار و غير سازمان يافته بود. ميبايست در تبديل اين مشاركت توده وار به يك مشاركت «نهادمند» كه در قالب احزاب و تشكلهاي مدني تبلور پيدا كند، گامهاي اساسيتري برداشته ميشد كه متأسفانه چنين نشد. چنانچه به تقويت احزاب و نهادهاي مدني بهاي بيشتري داده و سعي در از ميان برداشتن موانع مشاركت سياسي-اجتماعي مردم ميشد، شايد ما امروز به اين وضعيت دچار نبوديم. آنها سعي داشتند اصلاحات را از بالا پياده كنند و دموكراسي و مردمسالاري را تحقق بخشند، در حاليكه دموكراسي و مردمسالاري مادام كه تربيت دموكراتيك در جامعه نهادينه نشده باشد، تحقق نمييابد. اين احزاب و نهادهاي مدني -بعنوان مدارس دموكراسي- هستند كه ميتوانند اين وظيفه را بر دوش بگيرند. بيتفاوتي مردم و عدم حمايت مردمي از استعفا و تحصن نمايندگان مجلس، به اصلاح طلبان شوكي را وارد كرد تا به يك رويزيون در عملكرد خود بپردازند و باعث شد كه امروز به آنچه ما در چند سال پيش مطرح ميكرديم برسند و ميبينيم كه اصلاح طلبان امروز تمام وجه همت خودشان را معطوف به سازماندهي مردم و گسترش تشكيلات حزبي و ترويج فرهنگ تحزّب كردهاند كه اين امر گرچه بسيار دير انجام شد، اما ميتوان ارزيابي مثبتي از آن داشت.
در هفتههاي اخير شاهد تغييرات كيفي در برخورد با دو مقوله حقوق بشر و سلاحهاي هستهاي در مجامع بين المللي هستيم. ارزيابي شما از اين مسئله چگونه است؟
در مورد مقوله سلاحهاي هستهاي، سعي شده است كه ايران را در مقابل جامعه بين الملل قرار دهند. ولي ايران مسئله را در رابطه با كشورهاي اروپايي مطرح ميكند. اين شوراي حكام است كه معتقدند ايران برنامههاي هستهاي خود را مجددا پيگير شده و از اين جهت اظهار نگراني كردهاند و ممكنست اين موضوع در پاييز به شوراي امنيت ارجاع شود. آنها موضوع ايران را در مقابل جامعه بين الملل بعنوان يك تهديد عليه امنيت بين المللي مطرح ميكنند. دولت ايران بجاي پرداختن به اين مسئله بيشتر حول مسئله سه كشور اروپايي و عدم ايفاي تعهّداتشان موضعگيري ميكند كه ربطي به موضوع ندارد. البته در قطعنامه صادره، ايران محكوم نشده، ولي سرزنش شده است. در هر حال ايران ميبايست به نحوي پايبند به تعهدات خود باشد، در غير اينصورت بر آن خواهند بود كه در ماه سپتامبر پرونده آن به شوراي امنيت برود. مصلحت اينست كه ايران در شرايط حاضر بدون قيد و شرط به پروتكل ملحق شود. در مورد مسئله حقوق بشر، بيشتر اروپا روي آن حساسيت نشان ميدهد و در قطعنامههاي مكرّر، آنها چهار مسئله الحاق به پروتكل، رعايت حقوق بشر، عدم حمايت از تروريسم بين المللي و تعديل مواضع فعلي درباره مسائل خاورميانه را مطرح كردهاند. مسئله حقوق بشر اغلب بعنوان يك نكته ثانويه مطرح ميشود. به هر حال ايران عضو سازمان ملل متحد است و همچنين به ميثاق حقوق مدني و سياسي و ميثاق حقوق اجتماعي ملحق شده. دولتهاي عضو بايد تعهّدات پيش بيني شده را رعايت كنند. مسئله حقوق بشر در ايران مسئله جديدي نيست و اگر قطعنامهاي در كميسيون حقوق بشر در اين باره تصويب نشده، بدليل اين بوده كه در كميسيون اجتماعي مجمع عمومي قطعنامهاي در رابطه با تقبيح ايران به تصويب رسيده بود كه مورد تصويب مجمع قرار گرفته و احتمالاً در آينده ممكنست قطعنامهاي در كميسيون حقوق بشر در اين باره تصويب شود. برداشت ما اينست كه اروپاييها از لحاظ ايدئولوژيك بيش از امريكاييها به مسئله حقوق بشر توجه دارند و طرح مسئله حقوق بشر از سوي امريكا براي تحت فشار گذاشتن دولتهايي است كه ميتوانند منافع او را تهديد كنند، وگرنه امريكا با بسياري از حكومتهاي استبدادي روابط حسنه دارد و بعضاً متّحد امريكا هستند و خود امريكا در موارد متعدّدي حقوق بشر را نقض كرده و از اين جهت مورد اعتراض جامعه بين المللي است.
فعاليت حزب آينده سازان ايران در داخل كشور در ماههاي گذشته فراز اميدبخشي يافته، تشكيل دفاتر و واحدهاي تازه در نقاط مختلف كشور، رويكرد مثبت و اعتماد آميز جوانان و بانوان و اصولا طبقه متوسط ميهنمان به اين تشكل يعني حزب آينده سازان، گسترش فعاليتهاي شماها به خارج كشور، گشايش واحدهاي برون مرزي آينده سازان در كشورهاي مختلف اروپا و كانادا همگي نشان دهنده فصل جديدي از مبارزات ميهندوستان در كشورمان است. شما به اين منظر چگونه نگاه ميكنيد؟
ما پيش از تشكيل حزب آينده سازان ايران، با تشكيل يك كانون فرهنگي-پژوهشي به مطالعه عميق و آسيب شناسي عملكرد احزاب در طول تاريخ معاصر ايران پرداختيم و سعي كرديم كاستيها و نواقصي كه در عملكرد آنان وجود داشت، در فعاليتهاي نسل جوان تداوم پيدا نكند. عوامل متعددي سبب شده تا مردم و خصوصاً جوانان، اين حسن نظر را نسبت به حزب آينده سازان داشته باشند. از جمله اينكه اين حزب از بالا شكل نگرفته و از متن جامعه دانشجويي ايران برخاسته است و مدافع مطالبات نوين و مترقّي نسل جوان ايران است. ساختار آن يك ساختار دموكراتيك و شايسته سالار است و رابطه ارگانيكي ميان مركزيت حزب با بدنه آن وجود دارد. همچنين حزب آينده سازان نگرش نژادي، قومي، طبقاتي، جنسيتي، و... ندارد و به برابري ارزش و حقوق تمامي انسانها معتقد است و لذا ميتواند مورد توجه اقشار و گروههاي مختلف مردمي قرار گيرد. از اين گذشته دستگاه فكري كاملي كه از سوي اين حزب ارائه شده، به گمان من توانسته خلاءي را كه در جامعه احساس ميشد، پر كند. حزب آينده سازان شايد تنها حزبي است كه در درون كشور بصراحت خود را يك حزب سوسيال دموكراتيك معرفي كرده. امروز كمتر حزب و تشكلي ديدگاههاي انسان گرايانه، عدالت طلبانه و ضد جهاني سازي را بعنوان يك اولويت در موضعگيريهاي خود مد نظر قرار ميدهد و اين موجب شده طيف عظيمي از هواداران اين گرايش فكري، گمشده خود را در اينجا پيدا كنند و در اين حركت مقدّس در كنار ما قرار گيرند.
چه چشم اندازي را در عرصه فعاليت سياسي حزب آينده سازان ميبينيد؟
حزب آينده سازان ايران با يك ديد آينده نگر، برنامه دراز مدتي براي ايجاد يك جنبش فراگير فكري-اجتماعي بر پايه يك دستگاه فكري منسجم و بسترسازي فرهنگي براي بازشناسي هويت انساني، نهادينه كردن تفكر عدالتخواهي و تعميق گفتمان حقوق بشر در جامعه دارد كه تأثير خود را در دراز مدت در ساير شئون اجتماعي، سياسي و اقتصادي جامعه برجاي خواهد گذاشت، حزب تاكنون با وجود محدوديتهاي بسيار، در برنامههاي خود كمابيش موفق بوده و ميرود كه با درس گرفتن از تجربيات گذشته، فعاليتهاي گستردهتر و مؤثرتري را سامان دهد. دغدغه ما اينست كه تغيير شرايط سياسي كشور نبايد سبب شود كه اين حركت متوقف يا محدود شود و بطور كلي نيروهاي دموكراسي خواه كه به حركتهاي ريشهاي و بنيادين اعتقاد دارند، ميتوانند با تجديد نظر در روشهاي پيشين كه نتيجه مطلوب را در بر نداشته، به روشهايي رو بياورند كه تداوم و استمرار فعاليت آنان را تضمين كند و از هدر رفتن انرژيها و هزينهها جلوگيري كند. بطور كلي ما چشم انداز بسيار روشني براي آينده اين حركت ميبينيم و نتايج اميدبخش آن از همين الان مشهود و ملموس است كه در سوال قبل جنابعالي به آن اشاره فرموديد.
چه چشم اندازي در روابط آينده احزاب و نيروهاي سياسي گوناگون كه به دموكراسي و حقوق بشر اعتقاد دارند را شما متصوّر ميبينيد؟
مدتهاست كه ضرورت يك وحدت و همگرايي بين نيروهايي كه مدافع مردمسالاري و حقوق بشر هستند، احساس ميشود و گامهايي هم در اين راه برداشته شده. ولي موانع اساسي هم بر سر راه وجود دارد. اختلاف و تشتت در ميان احزاب ملي و دموكراسي خواه، درك نكردن ضرورت تشكيل يك اتحاد فراگير ملي براي نيل به اهداف كلي و مشترك، فقدان روحيه كار جمعي و بطور روشن، نبود تربيت دموكراتيك در ميان بخشي از رهبران احزاب و نخبگان سياسي و ترجيح دادن منافع شخصي يا گروهي به منافع ملي، از جمله اين موانع است. حزب آينده سازان ايران هم در چهار سال گذشته تلاشهاي زيادي براي نزديك كردن احزاب دموكراسي خواه به يكديگر و ايجاد يك اتحاد وسيع در ميان آنان انجام داده و مقالات و مصاحبههاي متعددي را درباره ضرورت و لوازم و موانع اتحاد منتشر كرده و جلسات بسياري را با دعوت از رهبران احزاب در اين باره برگزار كرده است كه متاسفانه با وجود استقبال همگان، به دلايلي كه عرض كردم به نتيجه مطلوب ختم نشده. لذا نميشود چشم انداز دقيق و شفافي را در روابط آينده اين گروهها تصوير كرد، ولي توصيهاي كه ميشود داشت، اينست كه احزاب دموكراسي خواه طرفدار سياست سالم، بر اساس حداقلها به يكديگر نزديك شوند و بپذيرند كه هيج يك به تنهايي نميتوانند نقش تعيين كنندهاي در تحولات آتي ايران ايفا كنند. اما در يك همبستگي وسيع ملي كه بتواند يك جنبش فكري-اجتماعي فراگير بر مبناي اعتقاد به دموكراسي و حقوق بشر و ارزشهاي انساني پديد آورد، نقش آنان تعيين كننده و اثر گذار خواهد بود.
ما معتقديم چنانچه فعالان سياسي سالخورده نخواهند به ضرورتهاي زمان توجه كنند، جوانها خودشان راه خود را پيدا خواهند كرد و براي رسيدن به آزادي و عدالت اجتماعي، كوششهاي گسترده و مؤثري را سامان خواهند داد.