بسم الحق
با نامِ آزادي، آگاهي و عدالت
(18/۴/83)
[email protected]
با ياد شهيد عزت ابراهيمنژاد
و دانشجويان زنداني
پنج سال از فاجعة دردناك و عبرتآموز حمله به كوي دانشگاه تهران و دانشگاه تبريز گذشت پنج سالي كه دانشگاهيان هرگز آن را از ياد نبردند و آنگونه كه حادثة حملة «نظام شاهي» به دانشكدة فني دانشگاه تهران
(1۶ آذر 1332) صفحات ويژهاي را در كتاب استبداد نظام سلطنتي رقم زده است اين حادثه نيز بهعنوان لكة سياه ديگري بر پيشاني «نظام ولايي» باقي خواهد ماند. واقعة 18 تير 78 روشن ساخت نظامهاي استبدادي با هر نام و نشان، دانشجوي دگرانديش و نقاد را تحمل نميكنند اگرچه اين دانشجو وابسته به تشكلي باشد كه ساخته و پرداختة خودِ او باشد.
فراموش نكنيم نظام در سالِ 13۵8 براي مبارزه و متلاشي كردن گروههاي دانشجويي دگرانديش انجمنهاي اسلامي دانشجويان (دفتر تحكيم وحدت) را بهوجود آورد و پس از بهرهبرداريهاي فراوان از اين تشكل و تسلط يافتن بر دانشگاهها، بهسراغ دستپرورده و عاملِ خود در دانشگاهها رفت و با حمله به كوي دانشگاه تهران و دانشگاه تبريز اعلام كرد انجمنهاي اسلامي دانشجويان (تحكيم وحدت) براي هميشه بايد فرمانبردار و آلت دستِ حاكميت باشند، در غير اين صورت اين تشكل نيز نابود خواهد شد.
جاي خوشحالي است كه دوستانِ دانشجو پس از تجربيات فراوان به لزوم يك خانهتكاني فكري و عملي در دفتر تحكيم وحدت پي بردهاند تا آنجا كه ميگويند:
اين موضوع در كنار ضعف مباني تئوريك و تشتت ساختاري در نزد نيروهاي دموكراسيخواه ايران، بازنگري، اصلاح و تحول در آموزههاي فكري و عملي جنبش دموكراسيخواهي را ضروري ميسازد. دفتر تحكيم وحدت نيز بهعنوان بخشي از جنبش دانشجويي ايران و بهمثابة نمايندگان سنت روشنگري دانشگاه از اين امر مستثني نيست.
دوستان دانشجوي شوراي مركزي به اين نتيجه رسيدهاند كه گفتمان اصلاح از درونِ حاكميت به شكست رسيده و پايان يافته زيرا مشكلات ساختاري موجود در قانون اساسي و وزنِ بالاي نهادهاي انتصابيِ آن، مانع هر نوع اصلاحي از جمله رسيدنِ به مردمسالاري، قانونمداري و جامعة مدني كه شعار اصلاحطلبان بود ميباشد ولي اصلاحطلبان هنوز به اين اميد واهي دل خوش كردهاند كه با استراتژي «التماس از حاكميت» سهمي براي خود بخواهند درحاليكه مردم با تجربة 7ساله برخلاف اصلاحطلبان تن به آزمون مجدد آزمودههاي پيشين خود نخواهند داد و اينكه دانشجويان به مشكلات ساختاري موجود در قانون اساسي پي بردهاند جاي اميد بسيار است. و اين همه در حالي است كه اصلاحطلبان هنوز نتوانسته يا نخواستهاند تكليف خود را با قانونِ اساسي و ولايت مطلقة فقيه روشن كنند. و بههمين دليل دانشجويان حساب خود را از جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي كه ستونِ فقرات اصلاحاتيها بودند به حق جدا كردند تا آنجا كه ميگويند:
«از طرفي جبهه مشاركت و سازمانِ مجاهدين كه براي دستيابي دوباره به مراكز قدرت به تحولاتِ آيندة فضاي سياسي كشور دلبستهاند نيز به فرضِ محوريت خود در تحولاتِ آينده، در برخورد و تعامل با نخبگان و جريانات مستقل و دموكراسيخواه همچنان بر طبل گذشته ميكوبند.»
و بالاخره دانشجويان راهِ آينده را چنين ترسيم ميكنند:
«تعامل، همكاري و در نهايت اتئلاف گروههاي سياسيِ تحولخواه حول محور دفاع از حقِ حاكميتِ بيقيد و شرطِ ملت جهت نمايندگي جنبش اجتماعيِ مردم در فضاي سياسي ايران از اهميت بسيار برخوردار است. البته همانگونه كه پيش از اين اشاره شد آزمونِ هفتسالة اصلاحات معيار و ملاك خوبي براي سنجش ميزان پايبندي نظري و عملي گروههاي سياسيِ موجود به آرمانِ آزادي و دموكراسي بوده و افراد و گروههايي كه در اين آزمون نمرة ردي گرفته و در عمل نشان دادهاند كه ارادة پيگيري خواستههاي مردم را نداشته و به اين موضوع تنها بهعنوانِ ابزاري براي توجيه حضور خود در قدرت و تأمين منافع مادي خويش مينگرند. نميتوانند نقش حاملان و نمايندگانِ جريان دموكراسيخواهي را ايفا نمايند.»
خوشبختانه دوستانِ دانشجو به اين نكتة مهم توجه كردهاند كه از ويژگيهاي دانشجويي نقادي است. اين نقادي نهتنها شامل حاكميت كه بايد دامنة آن به تشكلهاي دانشجويي از جمله خود انجمنهاي اسلامي و تحكيم وحدت نيز گسترش يابد در بيانيه آمده است:
«نقادي بنا به ماهيت جنبش دانشجويي بزرگترين ويژگي و مشخصة آن است. دانشجويان از يكسو كمتر از ساير لايههاي جامعه درگير سازوكارهاي معطوف به منافع شخصيِ خويشند و از سوي ديگر نمايندگانِ سنتِ دانشگاهي محسوب ميشوند كه بنيانِ آن بر دفاع از حقِ دگرانديشي و شكورزي به اصولِ مطلقانگارانة زمانه با توسل به ابزار خرد جمعي استوار است.»
دانشجويان ضمن اعتراف به سرخوردگي و نااميدي جامعة دانشگاهي، براي تقويت پتانسيل تحليلرفتة بدنة جنبش دانشجويي معتقدند نخستين گام «ساماندهي نهاد دانشگاه» و تشكيل «پارلمان دانشجويي» بهعنوانِ نهادي برآمده از آراي مستقيم دانشجويان و بالاخره براي شركت فعال دانشجويان در ادارة دانشگاهها به «استقلال دانشگاهها» ميانديشند. البته دانشجويان ميدانند «نظام ولايي» با استقلال دانشگاهها و تشكيل شوراهاي انتخابي و ادارة دانشگاهها بهوسيلة شوراي منتخب، ستيز ديرينه دارد. براي اين نظام پذيرفتني نيست كه دانشگاهيان خود سرنوشت خويش را در دست داشته باشند و دانشگاهها بهعنوان «سنگرهاي آزادي» پرچم «دموكراسيخواهي»، «حكومتِ عرفي» و «دفاع از حقوقِ بشر» را در دست گيرند اما اين يك خواست عمومي است كه دانشجويان فرياد ميكنند:
«دانشگاه ميتواند و بايد بيش از هر نهاد ديگري در راستاي تأمين اين بنيادهاي نظري به ايفاي نقش بپردازد. لذا دفتر تحكيم وحدت بر آن است كه با فراهم نمودنِ مجالِ لازم براي ارائة نظرات و آراي گوناگون و به پرسش گرفتن و نقد اين آراء ضمن دامن زدن به روند گفتگوي درونيِ روشنفكران و نيز تعاملِ متقابل روشنفكران و جامعه در جهتِ تعميق و تصحيح فهم مباني نظري جنبشِ تحولخواهي و الزامات و راهكارهاي آن و نيز پرورش نخبگان و حاملانِ اين جنبش گام بردارد تا در صورتِ بهوجود آمدنِ فرصت اجتماعي مناسب، حاملانِ گفتمان جديد بتوانند با اتخاذِ راهكارهاي عملي مبتني بر اصولِ فكري مشخص و با دوري از عملزدگي و سطحيانگاري از تكرار تجربة تلخ اصلاحات و به هدر رفتن مجدد سرمايههاي اجتماعي جلوگيري كنند.»
براي عملي كردن چنين الزاماتي دانشجويان پس از تجربيات بسيار و عبور از فراز و نشيبهاي هولانگيز به اين نتيجه رسيدهاند كه:
تشكيل جبهة فراگير دموكراسيخواهي حولِ محور دموكراسي و حقوق بشر و با حضورِ كليه نيروهاي معتقد به حق حاكميتِ بيقيد و شرط ملت بر سرنوشتِ جمعي خود از طريق انتخابات آزاد نيز در همين راستا از سوي دفتر تحكيم وحدت مطرح شد. بررسي و فراهم كردنِ زمينههاي لازم براي به واقعيت پيوستن ايدة ائتلافِ گروههاي دموكراسيخواه را اصليترين اولويت خود در عرصة سياست ميداند…
دفتر تحكيم وحدت رسالت خود را نه در شركت در چانهزنيها و دادوستدهاي حزبي براي تشكيل عملي اين جبهه كه در فراهم نمودنِ بستر گفتگو و نقد براي فعالين و گروههاي موجود دانسته و آمادگي خود را براي ميزباني اين تعامل فكري اعلام ميكند. همچنين در همين راستا از كلية گروههاي پايبند به چارچوبهاي دموكراتيك و انساني دعوت ميكند با ارائة نظرات خود پيرامونِ ساختار، بنيانهاي نظري و اولويتهاي عملي اين ائتلاف در جهت تشكيل آن گام بردارند.
دانشجويان عزيز، فرزندانم:
بهنامِ يك دانشگاهي با احساسِ نشاط و شادماني از اينكه امروز شاهد تحولي عظيم در شناخت و برنامهريزي دانشجويان هستم ميخواهم شما عزيزان از گذشته چراغي سازيد براي رهسپاري بهسوي آينده و فراموش نكنيد جنبش دانشجويي دوبار از سوي جمعي كه خود بهتر آنها را شناختهايد مورد هجوم قرار گرفت. يكبار در سال 13۵8 و بهنام انجمنهاي اسلاميِ حكومتساخته و ديگربار بهوسيلة همان افراد در كسوتِ «اصلاحطلبي» و اگر امروز شاهدِ وضع اسفبارِ دانشگاهها و به انفعال كشيده شدن اكثريت نزديك به اتفاق دانشجويان هستيم بهدليل همان امريست كه اصلاحاتيهاي داخل و خارج نظام بهنام «پروژة اعتدال» از شما ميخواستند، بر هوشياري خود بيفزاييد و نگذاريد ديگر بار گروه و دستهاي دانشجويان را نردبان رسيدنِ به قدرت و ثروت قرار دهند و بشنويد چند تذكر دلسوزانهام را اگرچه تكراريست:
1. نظام در سالِ 13۵8 فونداسيوني را ريخت و بر روي آن بنايي برپا ساخت كه توانست از آنجا با بهتوپ بستن جنبش دانشجويي آن را نابود كند و شاهد بوديم با اين تهاجم چگونه هزاران استاد و دانشجو را از تدريس و تحقيق و تحصيل در دانشگاهها محروم كردند و سنگر آزادي را به اشغال خود درآوردند و با تدوين و تصويب آئيننامهها تنها به كساني اجازة ورود به اين «مؤسسه» را دادند كه دستآموز و مجري اوامرشان باشند و شما سادهانديشانه ميپنداشتيد ميشود روي اين فونداسيون پوسيده نهادي مستحكم بنا نهاد و ديديد طوفان 18 تير 78 چگونه آنچه را ساخته بوديد يكباره فرو ريخت. بنابراين با تجربهآموزي از گذشته حتماً به اين نتيجه رسيدهايد كه «بايد طرحي نو دراندازيد». اين طرح ميتواند «جبهة دموكراسيخواهي» يا «مجلس دانشجويي» يا هر طرحي باشد كه ديگر آنچه در سال ۵8 با هدف تسلط بر دانشگاهها ساختند، نباشد.
2. درحاليكه حق داريد و بايد از همة امكانات دانشگاه بهعنوان يك تشكل دانشجويي استفاده كنيد اجازه ندهيد واگذاري امكانات، مشروط به هيچ شرطي كه آزادگي شما را از بين ببرد، باشد. استقلال و آزادي خود را حفظ كنيد و به هيچ قيمتي آن را از دست ندهيد.
3. اولين هدف خود را استقلال دانشگاهها قرار دهيد كه در چنين دانشگاهي همة مديران و مسئولان انتخابي هستند و انتخابگرها هستند كه روش و منش مديران را تعيين ميكنند. دولت و وزارت علوم تنها نقش هماهنگكننده و ناظر را بايد داشته باشد.
4. همة نحلهها و گروههاي فكري حق ايجاد تشكلهاي خود را دارند.
5. ضوابط و آئيننامههاي مربوط به فعاليت دانشجويان و استادان تنها بهوسيلة شوراي عالي دانشگاهها تدوين و تصويب ميگردد.
در پايان قطعة زير را به شهيدِ فاجعة 18 تير 78 عزت ابراهيمنژاد كه خود شاعري دردآشنا بود تقديم ميكنم:
«آرزو»
در حسرتِ تنفس يكدم هواي پاك
ميخواهم از دلم دريچه بسازم بهرويِ صبح
يا
دستهاي بسته بكارم درونِ خاك
پس
با نگاه سبز كنم آن دو كشته را
تا شاخ و برگشان
چتري شود برابر گرماي آفتاب
ظهر آهوانِ خسته ز سنگيني تلاش
خوابند زيرشان
يا
چشمهها ز اشك بسازم ميانِ دشت
تا
مرغكان تشنه بنوشند زان زلال
سازند سيرشان