پنجشنبه 18 تير 1383

بيانيه شورای سياسی اتحاد جمهوری خواهان ايران به مناسبت پنجمين سالگرد فاجعه 18 تير 78

گذار به مرحله نوين در جنبش دانشجوئی ايران


در پنجمين سالگرد حمله شبانه به خوابگاه دانشگاه تهران يعنی فاجعه ای که در جريان آن دانشجويان به وحشيانه ترين شکل مورد ضرب و شتم قرار گرفتند، خوابگاه آنان سوزانده و غارت شد و يک نفر کشته برجای گذاشت، هنوز هيچ اقدام جدی برای معرفی عاملان اين شبيخون ننگين صورت نگرفته و دانشجويان حتی از حق گرامی داشت قربانيان و آسيب ديدگان اين فاجعه برخوردار نيستند. اتحاد جمهوری خواهان ايران ضمن اعتراض به مکتوم نگاه داشتن پرونده اين جنايت بزرگ که دست مستبدان حاکم از پس آن آشکار است، خواهان آزادی بی قيدو شرط دانشجويانی است که به خاطر دفاع از آزادی بيان و مطبوعات در آن روزها دستگير و هنوز در زندان ها به سر می برند.

اما پنجمين سالگرد اين فاجعه در عين حال فرصت ديگری است تا تجارب و دست آوردهای جنبش دانشجوئی در ايران طی سال های اخير مورد توجه و ارزيابی قرار گيرد. اگرچه در 18 تيرماه 78 حمله به خوابگاه دانشجويان و متعاقب آن موج پی گرد و سرکوب فعالان و کادرهای جنبش دانشجوئی تاکنون ضربات سنگينی را بر پيکر اين جنبش وارد کرده است، اما تاثير اين آزمون و خطا هم بر ذهنيت سياسی دانشجويان و هم بر کل جنبش سياسی در کشور موجب بازنگری عميقی شد که هويت و جايگاه کنونی اين جنبش تا حد زيادی مرهون همين بازنگری است. نتايج اين بازنگری را که در حقيقت بايد گذار به مرحله ای نوين در اين جنبش دانست می توان به طور مشخص در سه زمينه زير خلاصه کرد:
1- شناخت واقع بينانه از جايگاه جنبش دانشجوئی و اهداف و امکانات آن
2- تجهيز نظری و سياسی لازم برای ايفای نقش در مرحله کنونی جنبش های اجتماعی
3- پذيرش تکثر گرائی در جنبش دانشجوئی و ضرورت های تشکيلاتی آن

برای درک بهتر دست آوردهای سه گانه يادشده بايد اين نکته را مورد توجه قرار داد که پس از انقلاب مرحله جديد مبارزات دانشجوئی در ابعاد يک حرکت سراسری اساسا در دهه 70 و بر بستر جنبش عمومی اصلاح طلبی شکل گرفت و به ميزان زيادی متاثر از نقاط قوت و ضعف اين گفتمان و اين جنبش بود. پس از برآمد سياسی جنبش اصلاحات در خرداد 76 فقدان تشکل ها و احزاب سياسی موجب شد تا مطبوعات و جنبش دانشجوئی به پر کردن اين جای خالی يعنی به ايفای نقشی که اساسا وظيفه آن ها نيست بپردازند. هم اين ناهمخوانی در وظايف و امکانات و هم کاستی ها و ابهامات موجود در جبهه اصلاح طلبان حکومتی، دانشگاه و جنبش دانشجوئی را که بايد از جايگاه يک نهاد مدنی استوار و يک کانون علمی و کارشناسی معتبر به قوام و دوام دمکراسی در جامعه ياری رسانند، و مطبوعات را که بايد به مثابه رکن چهارم اين جامعه بر سازوکار آزادی و دمکراسی در آن نظارت کنند، وارد جناح بندی هاو کشمکش های سياسی روز کرد.

در اين کارزار نامتناسب و نابرابر، اقتدارگرايان و مخالفان اصلاحات که خارج کردن دانشجويان و جامعه مطبوعات از صحنه سياسی کشور را برابر با خلع سلاح جنبش اصلاحات و جناح اصلاح طلب می دانستند به سرکوب و قلع و قمع اين دو نيروی حاضر در صحنه روی آوردند. روشن است که هم جنبش دانشجوئی و هم مطبوعات مستقل با ازخودگذشتگی يک جانبه و با پذيرش زندان و شکنجه و انواع محروميت های اجتماعی پرچم آرمان های جنبش اصلاحات و تعهدات اجتماعی خود را برافراشته نگاه داشتند. اما اين حرکت اولا به دليل ضعف و رشد نايافتگی عمومی جنبش مدنی و عدم پيوند متشکل و سازمان يافته گروه های اجتماعی پيشرو و از جمله دانشجويان با بدنه جامعه، نتوانست مردم را به پشتيبانی موثر از خود بسيج کند. ثانيا، جبهه اصلاح طلبان حکومتی که به خاطر ناتوانی ها و نارسائی های نظری، سياسی و تشکيلاتی خود از سازمان دهی جنبش عظيم اصلاحات و نهاد های مدنی باز مانده بودند اما از فضای سياسی و فرهنگی حاصل از جنبش دانشجوئی و مطبوعاتی بهره فراوان می گرفتند، از اتخاذ سياست درست در قبال اين مقاومت دانشجوئی ناتوان ماندند و دانشجويان و دست اندرکاران مطبوعات را در ميدان اين نبرد و بويژه در جريان سرکوب و در زندان ها تنها گذاردند. ثالثا، عدم فراگيری تنها تشکل موجود دانشجوئی يعنی دفتر تحکيم وحدت به گرايش های متنوع درون اين جنبش آن را از بکارگيری همه توان و ظرفيت فکری و سازمانی دانشجويان بی نصيب ساخت .

با اين حال اين نکته در تجربه اخير جنبش دانشجوئی از اهميت بسيار برخوردار است که بين اين جنبش و جنبش عمومی دمکراتيک مردم ايران عليرغم نبود پيوند های تشکل يافته و سازمانی، همواره رابطه متقابل زنده و پويائی برقرار بوده و با آغاز جنبش اصلاح طلبی داد و ستد فکری و فرهنگی بين تشکل های ايدئولوژيک موجود دانشجوئی و جامعه پيوسته مسير تکامل را پيموده است. اجتناب از قهر و مرزبندی مستمر با ماجراجوئی و خشونت که حاصل اين رابطه زنده و پوياست جنبش دانشجوئی را تا کنون از افتادن در دام ترفندهای استبداد حاکم و در نتيجه از انحراف های بزرگ مصون داشته است.

پس از تجربه تيرماه 78، گفتمان تعمق و بازنگری در جنبش دانشجوئی بالا گرفت و اين جنبش به نقد راه طی شده در درون خود روی آورد. حاصل اين نقد و بازنگری آن گونه که تا کنون از سمينارها و ادبيات جنبش دانشجوئی برمی آيد بر سه ره يافت اساسی در سه زمينه يادشده تاکيد دارد:

1- در زمينه جايگاه جنبش دانشجوئی، اين جنبش با سامان دهی نهاد دانشگاه به مثابه يک نهاد علمی و فکری مرجع و با فاصله گيری از نهادهای قدرت و عدم درگيری در پروسه مبارزات احزاب و جناح های سياسی می کوشد تا از طريق نقد قدرت و ساختارهای حاکم به عرضه انديشه ها و افکار جديد و بستر سازی برای تکامل جنبش دمکراسی خواهی و تثبيت گفتمان حقوق بشر و حق حاکميت بی قيد و شرط مردم بپردازد. سياليت و پويائی جنبش دانشجوئی که ناشی از نو شدن مداوم جامعه دانشگاهی و ترکيب اجتماعی متنوع آنست به اين جنبش وظيفه ايفای نقش به عنوان حلقه واسط ميان عامه مردم و روشنفکران و نخبگان جامعه را نيز محول می کند.

2- در زمينه تجهيز نظری و سياسی، با شکست پروژه دوم خرداد اين ارزيابی در جنبش دانشجوئی ايران هرچه بيشتر قوت می گيرد که جامعه از گفتمان اصلاحات از درون حاکميت در حال گذار به گفتمان تحول خواهی بنيادين است و برای اين منظور طرح تغيير ساختار های سياسی و حقوقی موجود همچون خواست اصلی برای گذار به دمکراسی در دستور قرار می گيرد. درعين حال تحول سياسی مستلزم تحول فرهنگی در پايه های وسيع اجتماعی است و برای اين منظور شکل گيری يک جنبش مدنی مدرن ضروری است. تاکيد بر جهان شمولی حقوق بشر، آزادی های فردی و اجتماعی و حقوق برابر کليه شهروندان، دمکراسی خواهی و جمهوری خواهی عرفی، و استقلال نهاد حکومت از نهاد دين، به طور مستمر در جنبش دانشجوئی تقويت می شود. اين بالندگی فکری و سياسی در بين دانشجويان متعلق به انديشه دينی حتی از همتايان عقيدتی آن ها در گرايش های خارج از حاکميت پيشروتر است.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

3- در زمينه تکثر گرائی در جنبش دانشجوئی و ضرورت های تشکيلاتی آن، ضرورت گذار از محدوديت تشکل های دانشجوئی شامل انجمن های اسلامی و دفتر تحکيم وحدت به تشکيل پارلمان دانشجوئی، به ره يافت مسلط در بين دانشجويان تبديل شده است. اين پارلمان دانشجوئی که برآمده از آرای آزاد دانشجويان خواهد بود بايد هم بتواند همه گرايش های فکری، سياسی و فرهنگی موجود در جامعه دانشگاهی را نمايندگی کند و هم خود در تکوين و تکامل اين تنوع هويتی کارساز باشد. اين پارلمان بايد دارای چنان ساختار و ظرفيتی باشد که هم به نيازهای مربوط به فعاليت های صنفی دانشجويان وهم الزامات کوشش ها و مبارزات سياسی آن ها پاسخ بگويد. کارآئی دوگانه صنفی و سياسی پارلمان دانشجوئی می تواند پيوند لايه سياسی پيشرو اين جنبش را با بدنه دانشجوئی و دانشگاهی برقرار و تقويت کند. پارلمان دانشجوئی درعين حال بايد بتواند جايگاه درخور دختران و زنان دانشجو را در تشکل ها و فعاليت ها و مبارزات دانشجوئی که تاکنون متناسب با حضور گسترده آن ها در امر تحصيل و در حضور اجتماعی آن ها نبوده است فراهم سازد.

اتحاد جمهوری خواهان ايران ضمن ارج گذاری بر دست آوردهای اين تعمق و بازنگری مسئولانه در جنبش داشجوئی و پشتيبانی از حقوق صنفی و مطالبات آزادی خواهانه جامعه دانشگاهيان کشور، بار ديگر خواهان معرفی وپی گرد آمران وعاملان فاجعه 18 تير و آزادی دانشجويان زندانی و همه زندانيان سياسی است.

شورای سياسی اتحاد جمهوری خواهان ايران

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/9846

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'بيانيه شورای سياسی اتحاد جمهوری خواهان ايران به مناسبت پنجمين سالگرد فاجعه 18 تير 78' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016