يكشنبه 21 تير 1383

الگوي ديگري براي مبارزه گري: نگاهي به 18 تير 1383، كورش عرفاني

يك 18 تير ديگر نيز گذشت. بدون آنكه اتفاق خاصي، در خور انتظارها، بيافتد. پيش بيني هاي بخش عظيمي از نيروهاي اپوزيسيون درست از آب در نيامد و «تظاهرات بزرگي» كه قرار بود انجام شود روي نداد ... اين نوشتار تلاش مي كند با نگاهي جمعي بندي شده و مختصر به بررسي موضوع بالا بپردازد

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

[email protected]


يك 18 تير ديگر نيز گذشت. بدون آنكه اتفاق خاصي، در خور انتظارها، بيافتد. پيش بيني هاي بخش عظيمي از نيروهاي اپوزيسيون درست از آب در نيامد و «تظاهرات بزرگي» كه قرار بود انجام شود روي نداد. آيا اپوزيسيون در اشتباه است؟ آيا رژيم آنچنان بر اوضاع مسلط است كه امكان هيچ گونه اعتراض گري وسيع را نمي دهد؟ آيا اوضاع به اندازه ي كافي وخيم نيست كه مردم را به اعتراض گري و قيام دعوت كند ؟ سوالاتي از اين دست ما را به انديشيدن جدي در باره ي استراتژي مبارزاتي مخالفان رژيم جمهوري اسلامي دعوت مي كنند. اين نوشتار تلاش مي كند با نگاهي جمعي بندي شده و مختصر به بررسي موضوع بالا بپردازد.

*

اگر وخامت اوضاع عمومي كشور و فشارهاي موجود بر اكثريت مردم ايران را جدي تلقي كرده و به نسبت آن، عدم برگزاري «وسيع» تظاهرات اعتراضي در 18 تير امسال را نيز به عنوان يك عدم موفقيت «تعجب برانگيز» در نظر بگيريم چندين فرضيه را در باره ي چرايي اين ناكامي مي توان مطالعه كرد :

1- وسايل ارتباطي مورد استفاده ي اپوزيسيون به اندازه كافي قشرهاي به طور بالقوه مبارز و اعتراض گر جامعه را پوشش نمي دهند. اين احتمال هست كه پيام جناح هاي مختلف اپوزيسيون به گوش كساني كه بايد، نمي رسد. فراموش نكنيم كه اينترنت و ماهواره تنها بخش محدودي از جامعه را مي پوشاند و در ميان آنان نيز، بخش ناچيزي از پتانسيل مبارزاتي برخوردارند.
2- پيام اپوزيسيون برا ي ايجاد انگيزش و به حركت در آوردن مخاطبان به اندازه كافي قوي نيست. بدين معني كه حرفهاي كساني كه از طريق رسانه هاي ماهواره اي، مردم را به برخاستن دعوت مي كنند، از برندگي و تاثير گذاري كافي برخوردار نيست. مردم به گفتماني ديگر، به حرفي متفاوت، احتياج دارند.
3- اپوزيسيون در چشم مردم مخاطب و قادر به مبارزه، از مشروعيت برخوردار نيست. بنابراين آنها دليلي برا ي پيروي از فراخوانها، رهنمودها و راهكارهاي ارائه شده نمي بينند. نبود يك مقبوليت موجه در افكار عمومي ايرانيان نسبت به تشكل هاي مخالف رژيم به عنوان يك مانع عمل مي كند.
4- ديدگاهي كه اپوزيسيون از جامعه، مردم، نارضايتي و پديده هاي سياسي و اجتماعي جامعه دارد با درك توده ها از واقعيت هاي درون جامعه هماهنگ نيست. بنابراين نه در شكل و نه در محتوا، اپوزيسيون هنوز توان درك شرايط، ويژگيها و پيچيدگي هاي آن را ندارد و به همين دليل گفتاري كه بر اساس عدم دركش استوار است برانگيزاننده ي جامعه نيست، چوت واقعيت ها را ديگرگونه ارائه مي دهد
5- سركوب شديد و برنامه ريزي شده سبب شده هزينه ي اعتراض گري آنچنان بالا رود كه حتي مخاطبان بالقوه مبارز و متقاعد شده نيز توان و تمايل پرداخت بهايي تا اين حد گزاف را ندارند. بخصوص كه نبود جايگزين مشترك هرگونه چشم انداز تغيير كيفي اوضاع را تيره مي سازد و پرداخت اين بها را ناموجه مي كند.
6- جامعه، يا بخش هاي مهمي از آن، اعتقادي به ضرورت جنبش، اهميت اعتراض گري مشترك و كارآيي حركت دسته جمعي ندارد. آنچنان فردگرا، نا اميد و قضا و قدرگرا شده است كه مي پندارد با اين گونه از كنش هاي جمعي، كاري از پيش نمي رود و بايد، « هركس به فكر خود بود»، زمان را به زمان واگذاشت تا ديد آينده چه همراه خود مي آورد.
7- درجه ي ستم پذيري ناخودآگاهو دروني شده، مسخ اجتماعي و دگرديسي ماهيت سياسي قشرهاي تحت فشار به حدي رسيده است كه زندگي در فقر و فلاكت و استبداد عادي جلوه كرده و حتي در انديشه نيز، كسي به مقاومت، ايستادگي و مبارزه ي اجتماعي نمي پردازد، تا چه رسد به طور عملي سازوكارهاي آنرا تصور و تحقق بخشد. در بهترين حالت، نق زدن مستمر يا مقطعي به عنوان حركت كافي تلقي مي شود.
8- مردم ناراضي اند اما فكر مي كنند كه راه نجات نه از ميان خودشان، كه از بيرون مي آيد. «از درون نمي شود كاري كرد بايد خودشان تصميم بگيرند اينها را ببرند». به همين خاطر منتظرند كه «قدرتهاي بزرگ» در اين باره تصميم گرفته و بخصوص اقدام كنند. منتظر مهدي موعودي از جايي هستند.

بر اين ليست مي توان عوامل ديگري را افزود. اما اگر به همين هشت علت فرضي بسنده كنيم مي بينيم كه كار سنگين و زيادي براي تغيير طلبان ايراني باقي مي ماند. بدون آنكه بخواهيم نقش يكي از اين عوامل ياد شده را عمده كنيم، بايد دقت داشت كه عدم بروز جنبش اعتراضي سراسري در روز 18 تير مي تواند تركيبي از عوامل ياد شده باشد. يعني هريك از اين علت ها به اندازه ي خود و بر روي بخش هايي از اقشار و طبقات اجتماعي بالقوه مبارز عمل مي كند و حاصل عملكرد مجموعه ي اين عوامل، آن چيزي است كه در حال حاضر مي بينيم. نوعي نارضايتي شديد بطور عمومي و در عين حال غيبت اعرتاض گري جمعي و متناسب با اين درجه از نارضايتي.

براي مقابله با اين عوامل بازدارنده يبروز يك جنبش اعتراضي و اجتماعي راهكارهاي مشخصي لازم است كه بايد روي آن كار كرد. بطور مثال :

1- در مقابل محدوديت هاي پوشش وسايل ارتباطي بايد مخالفان رژيم در جستجوي روشهاي تكميلي براي روشنگري و اطلاع رساني باشند از جمله : پخش اعلاميه، شبنامه، ديوارنويسي و ارتباطات ميان فردي. نبايد به اين رسانه هاي مدرن - اينترنت و ماهواره - اكتفاء كرد. وسايل سنتي ارتباطات سياسي هنوز كارآيي دارند. پيام تغيير طلبي و ضرورت آن، بايد به ميان توده ها برده شود و اين بخصوص در محلات فقير نشين، در حاشيه هاي شهرهاي بزرگ، در شهرستانها، شهرهاي كوچك و شهركهاي حومه ي شهرهاي بزرگ، در روستاها، در كارخانجات، كارگاهها، مدارس، دانشگاهها، ادارات ... تا زماني كه ارتباطات سياسي خصلت فراگير نيابد برانگيختن حركت جمعي نيز ناممكن است.
2- مخالفان رژيم بايد زبان درخور فهم و روانشناسي اجتماعي اكثريت جامعه را بيابند و به تكرار گفته هاي جذب نشدني و بازتوليد كليشه هاي سياسي فرسوده و ناكارآ كفايت نكنند. بايد زباني نو، متناسب با واقعيت هاي فرهنگي و اجتماعي مردم بنا كرد. بخصوص كه توليدگران پيام هاي سياسي ما متعلق به نسل گذشته و مخاطبان و بازيگران اجتماعي از نسل امروزي هستند. فاصله ي اين دونسل و جدايي جغرافيايي-ديدگاهي آنان سبب بروز دو فرهنگ سياسي متفاوت شده است كه امكان برقراري ارتباط را از طريق يك زبان متفاوت دشوار كرده است. كدهاي سياسي اپوزيسيون دهه هاي 60 و 70 براي نسل دهه ي 80 كارآيي لازم را ندارد و بايد انطباق يابد. بايد زباني امروزي را در عرصه ي سياسي بكار گرفت، زباني آشنا برخاسته از ويژگيهاي مردم شناختي جامعه و تاثير گذار.
3- عدم مشروعيت اپوزيسيون در چشم مردم ايران بايد برطرف شود. براي اين منظور كارهايي چون انتقاد از خود، برخورد شفاف با ديگران، رعايت عملي دمكراسي تشكيلاتي، تحمل انتقادگري سايرين، كنارگذاشتن خودمحوري ها، تلاش صادقانه براي نزديك سازي و به خصوص، شكل دهي به يك همبستگي گسترده از نيروهاي هم محور مي تواند به عنوان محك مشخص در جهت جلب اعتماد و بازسازي تصوير مخدوش اپوزيسيون نقش بيافريند. عدم درك اين ضرورتها هر روز اپوزيسيون را ضعيف تر و نيروهاي مستعد سياسي را فرسوده تر مي كند. مشروعيت با صداقت و كارآيي ايجاد مي شود.
4- مخالفين رژيم بايد با ديدي مستند، عيني و واقع گرايانه به مسائل و وقايع بنگرند و در تحليل هاي و تفسيرهاي خود از افراط و تفريط خودداري كنند. به نظر مي رسد كه مخاطبان پيام هاي سياسي در ايران از نگرش مطلق نگر پيروي نمي كنند. زيرا خود قرباني ديدگاه سياه و سپيد بين رژيم مطلق گراي حاكم هستند. ديدگاه مخالفان چنين رژيمي بر عكس بايد از نسبي گرايي و روش مندي بهره برد تا موفق شود خود را تفاسير از نوع رژيم متمايز سازد. هر گونه غلو و بزرگ نماي غير واقعي درباره ي جنبه هاي مثبت اپوزيسيون و جنيه هاي منفي رژيم تاثير عكس دارد. جنايت ها و خيانت هاي رژيم جمهوري اسلامي به اندازه كافي وخيم و فجيع هستند كه نياز به بزرگ نمايي كاذب نداشته باشند. رعايت عدالت محتوايي در قضاوت ها سبب مي شود كه اپوزيسيون، تفسيري از جامعه ارائه دهد كه با تصويري كه اكثريت مردم از تجربه ي روزانه ي اجتماعي، اقتصادي و سياسي خود دارند، تطابق داشته باشد. اين تطابق تفسير و تصوير سبب مي شود كه توده ها خود و مسائلشان را در تحليل ها و پيشنهادات اپوزيسيون بيابند، ‌به درستي آنها اعتقاد يابند و هماهنگ با آن عمل كنند. هرگونه كلي گويي، كلان نگري، رويا پردازي، تعريف و تمجيد كاذب از قدرت خود يا به رخ كشيدن قهرماني هاي ناموجود و توصيف «ابرمردم» خيالي، سبب پاره شدن ارتباط مردم با اغراق گران اپوزيسيون و لوث شدن اصل مبارزه مي شود. هيچ چيز بهتر از وفاداري منطقي و خردگرا به حقيقت، ما را در راهگشايي بن بست كنوني ياري نمي دهد. يك نگرش واقع گرا، مبتني بر تحليل چارچوب هاي خرد و مشخص حيات اجتماعي توده ها سبب شكل گيري الگويي نوين از تفكر و كنش گري سياسي مي شود كه تاكنون در تاريخ سياسي غلوگراي ما وجود نداشته و اين نوآوري، موفقيت آنرا در ميان اقشار مستعد مبارز در جامعه تسهيل خواهد كرد.
5- براي كاهش هزينه ي مبارزه در داخل بايد به دستگاه سركوب تاخت. تا زماني كه مبارزه ي اپوزيسيون در حرف سالاري و گفتارگرايي خلاصه مي شود غلبه ي سركوبگران بر معترضين در صحنه ادامه خواهد يافت. اين معادله ي شوم و مضر تنها زماني زير سوال خواهد رفت كه مخالفين رژيم، وارد كنش متقابل مناسب شوند و سركوب معترضين را در عمل، با قاطعيت، پاسخ گويند. به همين دليل، اپوزيسيون بايد به دنبال شكستن ماشين سركوب باشد تا به جاي بالا رفتن هزينه اعتراض گري براي جامعه، هزينه ي سركوبگري براي رژيم بالا رود. اين مهم نيز جز با مبارزه ي قهرآميز فعال و بخصوص دفاع فعال از تجمعات، تظاهرات و تحصن ها ميسر نيست. اگر اپوزيسيون از اين امر غافل شود، سركوب، پيوسته به عنوان پاشنه ي آشيل مبارزه ي سياسي دگرگوني طلب، عمل خواهد كرد.
6- مقابله با تفكر قضا و قدرگرا نياز به كار فكري و كارعملي به طور توام دارد. از يكسو بايد به روشنگري از راههاي ممكن پرداخت و نشان داد چگونه انسان به طور فردي و جامعه به طور جمعي، مي تواند در سايه ي آگاهي و شجاعت، سرنوشت تاريخي خويش را تغيير دهد. از طرف ديگر، اپوزيسيون بايد با گام هاي عملي نشان دهد كه قادر است در تحقق اين ادعا حركت كند. برقراري يك همبستگي ميان نيروهاي مخالف رژيم، با هدف ايجادي جايگزيني مقبول يكي از بهترين نمودهاي اين گام هاي عملي مي باشد. اگر اپوزيسيون مدعي است كه تغيير ممكن است، بايد نشان دهد كه تغيير در درون خودش نيز ممكن مي باشد. بايد نشان داد كه حركت كردن را فقط به مردم سفارش نمي كند و خود نيز اين سفارش را دنبال و حياتي پويا و سازنده را دنبال مي كند. اپوزيسيون بايد نشان دهد كه شعار «مي توان و بايد»، فقط ايده و حرف نيست و تركيب اراده ي مصمم، آگاهي همه جانبه و رفتار دمكراتيك مي تواند اين شعار را عملي سازد.
7- براي مقابله با ستم پذيري دروني شده و مسخ اجتماعي فراگير بايد مبارزه ي سياسي از مبارزه ي فرهنگي جهت دار ياري جويد. آگاه ساختن يك جامعه در درجه ي نخست نشان دادن امكانات، حقوق و شانس هايي است كه بواسطه ي ستم و استبداد حاكم پايمال شده و به هدر مي رود. اين مبارزه ي فرهنگي با آگاهي بخشي از طريق زباني ساده و روشن و عامه فهم، تود ه هاي تا گردن فرو رفته در فقر مادي و فرهنگي و تباهي اعتياد و فساد و خودنابودسازي را به خود مي آورد و آنها را متوجه آينده ي سياه خود و نسل هاي بعديشان از يكسو و امكان پذير بودن تغيير از سوي ديگر مي كند. بايد انسان ها را به سوي ارزش هايي فراخواند كه سعادت مادي و معنوي ملت ها را تامين مي كند. ارزش هايي كه نظام استبدادي حاكم آنها را پايمال كرده است. مسخ زدايي از جامعه اما نخست نيازمند باور عميق به ارزشهاي انساني است ؛ باوري كه بايد به گونه اي دروني شده در پندار، كردار و گفتار فعالان سياسي حاضر باشد تا به كار روشنگري و آگاهي بخشي آنها در جامعه اصالت بخشيده و تاثير گذاري آنرا در ميان تود ه ها ضمانت كند.
8- براي توهم زدايي از مردم، نسبت به ناجي خارجي نيز مي توان با ارائه ي مثالهاي مشهود و مستند، مانند افغانستان و عراق كنوني، مردم را آگاه ساخت. بايد به اهميت توان ملي خود و ضرورت نسپاردن سرنوشت خويش به اراده ي يك دولت خارجي پرداخت. اين امر مستلزم استقلال فكري و عملي اپوزيسيون مي باشد كه بايد، با اتكاء به منابع درون زاي يك ملت، در جستجوي تغيير سرنوشت آن ملت باشد. البته اين به معناي نفي حمايتهاي سازنده ي خارجي نيست. بلكه منظور عدم تحويل آينده ي يك خلق به دست كساني جز نمايندگان برخاسته از آن مي باشد.

بدين گونه حتي اگر به همين چند مورد مي بينيم كه وظايف و فعاليت هاي فراواني در انتظار اپوزيسيون رژيم جمهوري اسلامي قرار دارد. بيش از بيست و پنج سال تداوم رژيم و عدم موفقيت مخالفانش در كنار زدن آن، ما را به ضرورت بازنگري هاي زيربنايي و دستيابي به الگوي فكري و عملي ديگري در حوزه ي مبارزات سياسي فرا مي خواند، الگويي نو. يا اپوزيسيون به ضرورت اين نوآوري ها ي شكل و محتوا گوش فرا مي دهد و امكان و زمينه موفقيت آتي خود را فراهم مي كند و يا باز، در تكرار مكررات و آموختن آموخته ها اصرار مي ورزد و ناكامي هاي ديگري را تجربه مي كند. دگرگوني شتاب زده ي جهان منطقه و ايران در چند سال اخير و سرعت هر چه بيشتر آن در آينده ي نزديك تمامي مبارزين و فعالان سياسي را دعوت مي كند كه فاصله هاي زماني ميان باز نگري تاكيتك ها و روش مبارزاتي خود را هرچه كوتاهتر كنند. دستيابي به اهداف استراتژيك اپوزيسيون برانداز جز با اين بازبيني بي تعصب تاكتيك ها ميسر نيست. كشف و فهم ضعف ها و كمبودها و يافتن راهكارهاي مناسب و هوشمندانه براي رفع آنها بايد جزو الفباي فرهنگ سياسي مبارزان امروز ايران باشد. چه در غير اين صورت، عدم هماهنگي ميان عملكرد اپوزيسيون و واقعياتي كه مي خواهد تغييرشان دهد هر سال بر انبوه ناكامي هاي آن مي افزايد و سبب گسترش نااميدي و فرسودگي نيروها مي شود.
اپوزيسيون ديروز به درد ايران امروز نمي خورد. اگر مبارزه را نه براي مبارزه كردن كه براي به هدف رسيدن صورت مي دهيم نياز به بازنگري در شكل و محتواي كار خود داريم. بازنگري نه براي عقب نشيني و تاسف خوردن و اظهار پشيماني، بلكه براي تجهيز هر چه بهتر خود در نبرد با استبداد سالاري مذهبي حاكم از طريق درك بهتر واقعيت هاي تازه و يافتن راه هاي تغيير آفريني در آنها. تحولات شتاب يافته است و هرگونه تاثير گذاري بر آنها نيازمند تطابق هاي ابزاري و فكري به موقع با ويژگيهاي آنهاست.
انتخاب با ماست.

* *
www.korosherfani.com
09/07/2004

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/9930

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'الگوي ديگري براي مبارزه گري: نگاهي به 18 تير 1383، كورش عرفاني' لينک داده اند.

طلسم مبارزه گري ، 9 نکته از پي نوشته ي 18 تير آقاي کورش عرفاني
در اين نوشته قصد دارم ، بدون هرگونه حاشيه ، ضمن تاکيد بر بسياري از مطالب آورده شده در مقاله « الگوي ديگري براي مبارزه گري: نگاهي به 18 تير 1383» ...
Shadi-e Shaerane | شادي شاعرانه | Erfan Parizi
July 12, 2004 01:12 AM

Copyright: gooya.com 2016