1ـ دادگاه بينالمللي لاهه، بناي ديوار حائل در سرزمينهاي اشغالي فلسطين توسط دولت اسرائيل را غيرقانوني دانست و به برچيده شده آن و پرداخت خسارت به فلسطينيان راي داد. اسرائيل، راي اين دادگاه بينالمللي را نظير تمامي قطعنامههاي سازمان ملل و ساير نهادهاي بينالمللي در مورد فلسطين نپذيرفته و رد كرده است. تغيير در وضعيت سرزمينهاي اشغالي توسط يك ارتش اشغالگر به موجب معاهدات بينالمللي، ممنوع است. آيا جامعه جهاني توانايي مقابله با تجاوز اسرائيل را دارد يا همچنان به نظارهگري تجاوزات اسرائيل و ظلم و ستم به مردم بيدفاع فلسطين، ادامه خواهد داد؟
2 ـ اسرائيل براي حل مشكلي كه خود آن را مشكل امنيتي ميداند به كشيدن ديوار حائل به طول 180 كيلومتر در سرزمين فلسطين، كه در نهايت طول آن به 750 كيلومتر خواهد رسيد و از ميان مزارع، باغها و مناطق مسكوني فلسطينيان ميگذرد و شهركهاي يهودينشين را از فلسطينيان جدا ميسازد دست زده است. دولت شارون عليرغم مخالفت افكار عمومي مردم جهان و جامعه جهاني، با برخورداري از حمايت بيقيد و شرط آمريكا، حاضر به رها ساختن اين برنامه نيست. اما اسرائيل با يك بنبست تاريخي روبرو است. نه ميخواهد از سرزمينهاي اشغال شده در جنگ 1967 بيرون برود و نه حاضر است آنها را با كل جمعيت فلسطيني ساكن آن به خاك اسرائيل منضم نمايد. انضمام اين سرزمين با مردم آن به اسرائيل تركيب جمعيت عرب و غيريهود را به ضرر يهوديان تغيير ميدهد. اما قبول دولت مستقل فلسطيني در سرزمينهاي اشغال شده در جنگ 1967 نيز براي اسرائيل قابل قبول نيست. زيرا صلح در درازمدت به ضرر موجوديت اسرائيل است. هنگامي كه احمد قريح قبول يكي از دو راهحل بالا را توسط دبيركل مطرح نمود، اسرائيل به شدت با آن مخالفت كرد. اما اسرائيل راهحل ثالثي را انتخاب كرده است و آن اولا كاهش جمعيت فلسطينيها در اين اراضي و تبديل آنان به نيروي كارگر بسيار ارزان و مطيع ميباشد. اعمال فشار و خشونت عليه فلسطينيان از جمله ديواركشي، اقداماتي است در اين راستا. اما آيا اسرائيل موفق خواهد شد؟ جداسازي مناطق فلسطيني از يكديگر و حصاركشي نظامي ـ امنيتي به دور آنان، اقتباس از برنامه شكست خورده تشكيل «بانتوستان» در افريقاي جنوبي در دوران حكومت نژادپرستان ميباشد.
3ـ در انتخابات سال 1948 افريقاي جنوبي، در رقابت ميان دو حزب ملي به رهبري دكتر دانيل مالان و حزب متحد به رهبري ژنرال يان اسميتس، حزب ملي برنده شد.
اعتقادات مالان و حزب ملي شباهت زيادي با انديشههاي صهيونيسم داشت. دكتر دانيل مالان كشيش كليساي اصلاحطلب هلند و روزنامهنگار، معتقد بود كه سفيدپوستان انسان برگزيده خدا هستند و سياهان گونهاي پست و مادون بشر ميباشند.
برنامه سياسي مالان و حزب ملي مبتني بر آپارتايد به معناي جدايي كامل بود و شعارش در انتخابات اين بود: «سياه سر جاي خود بنشيند» و «كوليها (هنديها) از كشور خارج شوند»
جداسازي نژادها و محروم ساختن افريقاييها از زمينهايشان و نفي حقوق آنان، قرنها از زمان ورود استعمار انگليس رواج داشت. اما برنامه حزب ملي اجراي منظم و سيستماتيك اين جدايي در شرايط جديد در افريقاي جنوبي بود.
پيروزي حزب ملي، با مرام: «مردم خودمان ـ سرزمين خودمان ـ زبان خودمان» كه خود را نه انگليسي، بلكه افريكنر ميدانست به سلطه دولت انگليس بر افريقاي جنوبي پايان داد. نظيريهپردازان حزب ملي پيروزي خود را شبيه به سفر قوم بنياسرائيل به سرزمين موعود و تحقق يافتن وعدههاي خداوند تبليغ كردند و از آن براي تحقق اين نظر كه «افريقاي جنوبي بايد براي هميشه كشوري متعلق به سفيدپوستان باقي بماند.» استفاده كردند.
مالان بعد از پيروزي رسما اعلام كرد كه «يك بار ديگر افريقاي جنوبي به ما تعلق ميگيرد». وي با تصويب قوانين جديدي به سرعت برنامههاي جداسازي را آغاز كرد: «قانون نمايندگي جداگانه راي دهندگان»، كه رنگين پوستان را از نمايندگي در پارلمان ملي محروم ميكرد؛ قانون منع ازدواجهاي مختلط؛ قانون فساد كه هر نوع روابط جنسي ميان دو نژاد غيرقانوني اعلام شده بود؛ قانون ثبت احوال كه مردم افريقاي جنوبي برحسب نژاد آنها دستهبندي شده بودند، قانون اسكان گروهي كه به موجب آن هر يك از گروههاي نژادي در مناطق كاملا مجزا از هم اسكان داده ميشدند. اين قوانين خمير مايه اصلي آپارتايد و شيوهاي در مرحله اول براي تصاحب زمينهاي سياه پوستان بود. قانون اسكان گروهي آغاز جابهجايي اجباري، همراه با زور و خشونت سياه پوستان و بيرون بردن آنان از شهركهاي سفيد پوستان بود.
در طي اين دوره، كافي بود چند سفيد پوست، كه چشم طمع به سرزمينهاي سياه پوستان داشتند، آنجا را منطقه يا شهرك سفيد پوستان اعلام كنند و به تصرف خود درآورند.
براساس قانون اسكان گروهي، سياه پوستان در مناطقي كه به نام بانتوستان خوانده ميشود، در واحدهايي به كلي جدا از هم و جدا از نژادهاي ديگر اسكان داده ميشدند. توزيع جغرافيايي مناطق افريقايي بسيار درهم، ناقص و بيتناسب بود. افريقاييها حق نداشتند پاي خود را از اين بانتوستان بيرون بگذارند و در آنجا نيز بايد مطابق با برنامهاي كه براي آنها تعيين شده بود رفتار نمايند. «مقامات بانتو» توسط دولت سفيد پوست منصوب ميشدند. در مرحله دوم ـ هدف جابجايي و حصاركشي به دور سياهان از بين بردن توان اقتصادي سياهان و تبديل آنان به نيروي كار ارزان براي كار در معادن الماس و ... تبديل بود.
به اين ترتيب سه ميليون سفيد پوست 87 درصد زمينها را تصاحب كردند و 8 ميليون افريقايي در 13 درصد باقيمانده كه از بدترين زمينها بود، متراكم شدند.بافت اقتصادي آنان به كلي از هم فروپاشيد.
اما به دنبال اين تمهيدات مقاومت و مبارزه رنگين پوستان گسترش پيدا كرد. جمع قابل توجهي از سفيد پوستان آپارتايد را شرمآور توصيف كردند و به سياهان پيوستند. همزمان اعتراض جهاني بالا گرفت. رژيم نژادپرست افريقاي جنوبي روز به روز تنهاتر و منزويتر گرديد و در نهايت برنامه جداسازي نژادها كه از سال 1950 به طور سيستماتيك شروع شده بود در 1988 با پيروزي كامل دموكراسي در افريقاي جنوبي پايان پذيرفت.
4 ـ ديوار حائل اسرائيل در مناطق اشغالي تنها شهركهاي يهودينشين را از مناطق فلسطيني جدا نميسازد، بلكه مناطق فلسطيني را نيز، نظير بانتوستانهاي رژيم آپارتايد از هم جدا ميسازد. بافت سياسي، اجتماعي و اقتصادي فلسطينيان را به كلي متلاشي مينمايد و به اسرائيل امكان ميدهد تا از نيروي ارزان فلسطينيها با حداقل هزينههاي امنيتي استفاده نمايد. در طي ساليان دراز اشغال اين اراضي، فلسطينيها براي امرار معاش به مراكز صنعتي و كشاورزي اسرائيل ميرفتند. بعد از امضاي تفاهمنامه ميان ساف و اسرائيل و استقرار سازمانهاي فلسطيني در غرب كرانه رود اردن و غزه، اسرائيل با عدم پايبندي به تعهدات خود در اين تفاهمنامه و ممانعت از تشكيل دولت مستقل فلسطيني با مبارزه جديدي از مردم روبرو شد و همزمان رفت و آمد كارگران به مراكز كار در اسرائيل با خطرات بالاي امنيتي روبرو شد. اسرائيل مجبور شد از ورود كارگران فلسطيني به مناطق و مراكز كاري جلوگيري نمايد. اين عمل از يك طرف موجب تشديد بيكاري در ميان فلسطينيها و همزمان تشديد اعتراضات مردمي، و از طرف ديگر موجب كاهش توليد در اسرائيل گرديد. بنابراين اسرائيل با ديوار حايل، در صدد آن است كه هم به كارگر ارزان فلسطيني دسترسي داشته باشد و هم كمترين هزينه سياسي و امنيتي را بپردازد. اما اقدام اسرائيل در جداسازي همان اندازه موثر خواهد بود تشكيل بانتوستان در افريقاي جنوبي.
5 ـ سقوط نظام آپارتايد در افريقاي جنوبي هنگامي ميسر شد كه سياه پوستان از نظر اوليه خود، مبني بر اخراج سفيدپوستان از تمامي سرزمينهاي خود عدول كردند و اصل بقاي سفيدپوستان در افريقاي جنوبي و حق آنان در مشاركت سياسي، و انتخابات سرتاسري براساس هر شهروند يك راي را، پذيرفتند، اين نظريهاي بود كه نلسون ماندلا در دوران زندان طولاني خود به آن اعتقاد پيدا كرد و عليرغم مخالفت گروههاي افراطي به عنوان سياست محوري سياه پوستان آن را مطرح كرد و در نهايت مورد قبول همگان قرار گرفت. واقعگرايي سياه پوستان، موجب شد كه آنها بتوانند حمايتهاي همه جانبه مردم جهان و سازمانهاي بينالمللي، و از همه مهمتر، بخش قابل توجهي از سفيدپوستان را نيز به خود جلب نمايند و در نهايت دموكراسي پيروز گردد.
6 ـ توافقنامه ساف و اسرائيل در اسلو و انتقال مركزيت جنبش آزاديبخش فلسطين از كشورهاي عربي به سرزمينهاي اشغالي در غرب رودخانه اردن و نوار غزه، آغاز دوره جديدي در فرايند دردناك و طولاني صلح در خاورميانه و تشكيل دولت فلسطيني محسوب ميشود.
در اين توافقنامه، ابهامات چندي وجود دارد از جمله اين كه تكليف تمامي مطالبات فلسطينيها تشكيل (پايتخت در قدس شرقي و حق بازگشت آوارگان و پرداخت خسارت به آنان) به طور شفاف معين نشده است. اما فلسطينيها با قبول اين قرارداد، اولا حق تشكيل يك دولت مستقل فلسطيني را به دست آوردند. ثانيا مركز فرماندهي خود را از كشورهاي عربي به داخل سرزمين اشغالي منتقل ساختند. تا قبل از آن، فلسطينيها به دست ارتشهاي عربي سركوب ميشدند. هزينه اين سركوب را اعراب ميپرداختند ، اما نفع آن براي اسرائيل بود. با انتقال سازمانهاي فلسطيني به سرزمينهاي اشغالي هزينه سركوب فلسطيني ها به پاي اسرائيل نوشته ميشود. ثالثا تعادل نيروهاي جهاني به نفع فلسطينيها تغيير پيدا كرد. به طوري كه امروزه جز آمريكا، هيچ كشوري از اسرائيل حمايت نميكند. اسرائيل بيش از هر زمان منزوي و تنها شده و با بنبست روبرو است.
7 ـ بعد از جنگ 6 روزه جون 1967 و شكست ارتشهاي عربي براي اولين بار فلسطينيان با قطع اميد از دولتهاي عربي، خود به مقابله مسلحانه با ارتش اسرائيل پرداختند و حماسه نبرد كرامه را ـ در مرزهاي اردن با اسرائيل ـ آفريدند و فصل جديد در تاريخ مردم فلسطين گشودند، اكنون زمان آن فرا رسيده است كه مبارزان فلسطيني، از شيوههاي مسالمتآميز اعتراضات آرام گروهي، نظير آنچه در اردوگاه رفع جهان شاهد آن بود، استفاده نمايند. در رفع ـ نوار غزه ـ زنان، مردان، پير و جوان و نوجوان ... همه با هم و به طور مسالمتآميز و آرام در برابر نيروهاي نظامي اشغالگر به اعتراض پرداختند. اگر چه نظاميان اسرائيلي آنان را به گلوله بستند، اما همين امر موجب تشديد اعتراض گسترده مردم جهان و نهادهاي بينالمللي عليه اسرائيل شد. به طوري كه حتي آمريكا نتوانست قطعنامه عليه اسرائيل را وتو نمايد و مجبور شد راي ممتنع بدهد. تظاهرات آرام مردم رفع و واكنش خشونت بار نظاميان اسرائيل، بيش از هر نو عمليات انتحاري به نفع مطالبات فلسطينيان و به ضرر سياستهاي اسرائيل تمام شد.
به كار گيري شيوه اعتراضات آرام مردمي ـ از نوع رفع، تاثير اساسي به نفع مطالبات مردم فلسطين در پي خواهد داشت.
در ديدار اخير نمايندگان نهضت آزادي ايران با سفير فلسطين در تهران ـ آقاي زواوي، هنگامي كه تاثير غيرقابل انكار تظاهرات اعتراض آميز مردم رفع مطرح گرديد، ايشان در تاييد اين امر از يك اصطلاح عربي استفاده كردند: قدرت حق و حق قدرت.
در شرايطي كه قدرت دو نيروي درگير با هم مساوي و برابر نباشد، استراتژي مبتني بر «حق قدرت» هميشه به نفع قدرت برتر خواهد بود. اما در تقابل ميان دو نيرو اگر حق به جانب نيروي ضعيف باشد، و گفتار و كردار نيروي قويتر ناحق و باطل باشد، به كارگيري شيوههاي مقابله مبتني بر «قدرت حق» به نفع طرف ضعيف خواهد بود.
قدرت مردم فلسطين از حق طبيعي و انساني آنان سرچشمه ميگيرد. اسرائيل در تمام طول تاريخ حيات خود از زور و حق ناشي از قدرت استفاده كرده است. شرايط جهاني، منطقه و وضعيت مردم فلسطيني و هم چنين مناسبات اجتماعي ـ سياسي در ميان يهوديان ساكن در اسرائيل به گونهاي است كه فلسطينيان بايد هنر استفاده از قدرت حق در برابر دشمني كه چون قدرت دارد، به خود اجازه ميدهد، دست بهر كاري بزند، را پيدا كنند. هر نوع اشتباه استراتژيك يا تاكتيكي و تسليم شدن به احساسات يا با تحريكات دشمن، نقض غرض خواهد بود. به نظر ميرسد، مبارزات مردم فلسطين وارد مرحله سرنوشتساز جديد و مهمي شده است. خدا يار و ياورشان باد.