امروز در فضاي سرد سياسي کشور، کنگره حزب مشارکت در تهران برگزار شد.
اصل برگزاري اين کنگره، از اين جهت مهم بود که نشان مي داد جريان اصلاحات، با انتخابات مجلس سوراي اسلامي و با شيوه اي که برگزار شد پايان راه نيست. اکثر شخصيتهاي سياسي هم شرکت کرده بودند. من هم با اينکه عضو مشارکت نيستم دعوت شده بودم ورفتم. دم در عبدالله رمضان زاده را ديدم، با هم رفتيم. آقاي عبدالله نوري را خيلي وقت بود نديده بودم، ديدمش، پشت سر با دکتر سروش حال و احوال پرسي کردم و از صباغيان و دکتر يزدي حال روزگارشان را پرسيدم. ياد دوراني افتادم که همه اينها چند سال پيش به جرم براندازي دستگير بودند. به هنگام خروج ديدم همه منتظرند وآرام مي روند، جلو رفتم، ديدم سعيد حجاريان معلول و از پا افتاده، عصازنان مي رود. آقاي عبدالله نوري به شوخي مي گفت آقا سعيد: هيچ مرجعي اينهمه شخصيت پشت سرش راه نمي روند. سعيد صداي نوري را شنيد، احوالپرسي گرمي کردند. من هم خيلي وقت بود سعيد را نديده بودم. ماچ و بوسه اي و سپس مصاحبه اي با خبرنگاران. بيرون در خواهر آغاجري را ديدم که از حکم محکوميت 5 ساله آغاجري به شدت ناراحت بود و با بهزاد نبوي و عرب مشاوره مي کرد. خيلي دلم گرفت. آدمي مثل آغاجري براي يک سخنراني بعد از محکوميت به اعدام حالا به 5 سال زندان محکوم شد.
در جلسه رضا خاتمي مواضع حزب را گفت. چون منتشر مي شود راجع به آن نمي نويسم. ولي خوب حرف زد.
اگر در جامعه ما حزب بتواند جاي خودش را باز کند، بسياري از مشکلات کم مي شود. احزاب مي توانند حلقه هاي وصل جامعه و حکومت باشند، نظرات جامعه را بي واسطه بدانند و خود در حکومت اجرا کنند.
متاسفانه در ايران احزاب نقش اصلي خود را ندارند. حزبي که بيشترين کرسي های مجلس را در اختيار می گيرد، به مراتب کمتر از حزبي که اصلاً نتوانسته کرسي اي در مجلس داشته باشد، مي تواند صاحب قدرت باشد.
بايد از حزب مشارکت به خاطر اينکه کار تحزب را جدي گرفته تشکر کرد.