بيش از سه هفته از آغاز اعتصاب غذاي زندانيان سياسي در جمهوري اسلامي مي گذرد, به رغم انعکاس خبر و صدور اعلاميه هاي پشتيباني و اعلام حمايت, اما اين حرکت دليرانه هنوز از انعکاس و پشتياني درخور برخوردار نشده است, در اين جا قصد دارم به اجمال به روند حرکت مبارزاتي موصوف و همينطور نقش وسايل ارتباط جمعي ايراني در داخل و خارج از ايران بپردازم.
اعتصاب غذا عالي ترين نحوه ي مبارزه ي يک زنداني است. زندانيان بر اساس وضعيت خود که ناشي از اسارت آنان است, تنها نحوه ي مبارزه اي که در اختيار دارند, اتکا بر قوانين و حقوق فردي است. در جوامعي چون ايران که حقوق فردي و شهروندي خود موضوع مطالبه ي همه ي شهروندان , از جمله زندانيان, است, عالي ترين و پيشرفته ترين شيوه ي مبارزه کاستن از جانِ خود و نپذيرفتن غذاست. رژيمي که ابتدايي ترين حقوق شهروندي را ملحوظ نمي کند, بالطبع از رنج و آلام زندانيان گرسنه نيز نگراني اي به خود راه نخواهد داد, تنها مايه و موجب نگراني زندانبان, انعکاس خبر و عکس العمل اجتماعي و يا بين المللي بر ستمي خواهد بود که در زندانهاي او جاري است.
در مطلب کوتاه کنوني به اموري که منجر به اعتصاب غذاي زندانيان شدند, نخواهم پرداخت و تنها اثرات آن را مورد بررسي قرار خواهم داد. اما نکته اي که پيش از همه مي بايست مورد بررسي و بازبيني قرار بگيرد, اطلاعيه هاي زندانيان اعتصابي و افشاگري هايي عليه برخي ديگر از زندانيان بود, که مي بايست مورد تامل بيشتري قرار بگيرند.
سالهاي زندان در رژيم جمهوري اسلامي همراه با پديده اي نوين در تاريخ معاصر بوده است, پديده ي تواب. جمهوري اسلامي نه تنها جسمِ زندانيان را به سلول انفرادي و بندهاي زندان مي سپارد, بلکه مي کوشد روح و جان آنان را نيز از درون تهي نموده و شخصيت انساني آنان را له و نابود کند. تنها شاهد مثال تاريخي پديده ي تواب و همکاري با زندانبان و دژخيم, همراهي برخي از يهوديان با دژخيمان در اردوگاههاي آدم سوزي نازي ها در دوران جنگ دوم جهاني است. در اين مورد نيز عليرغم اينکه زنداني بخوبي مي دانست که خود در نوبت بعديِ نابودي و مرگ در کوره هاي آدم سوزي است, اما نگاهبانيِ هموطنان, عزيزان و هم کيشان خود را بعهده مي گرفت و آنان را به سمت کوره ها رهنمون مي شد. زندانيان رژيم اسلامي خاطره ي شرکت در مراسم اعدام عزيزان و رفيقان, شليک تير خلاص توسط توابين, شرکت در بازجويي ها و خبرچيني هاي درون سلول و بند را دارند. برگزاري شوهاي تلويزيوني در داخل و خارج از زندان, تلاش در تغيير جو مبارزه و مقاومت در زندان و همراهي با استراتژي و برنامه هاي کوتاه و درازمدت زندانبانان, مجموعه رفتار و عملکردِ اين توابين بوده است. اما اين افراد عليرغم عملکرد چندش آور خود, در درجه ي اول قربانيان رژيم بوده و هستند. جمهوري اسلامي در سالهاي گذشته و دهه ي سياهِ 70 – 1360 بخش بزرگي از اين توابين را پس از استفاده ي کامل به جوخه هاي اعدام سپرد, تا مدارک زنده ي سياهکاري و سياه انديشي خود را نابود نمايد. حسين روحاني نمونه ي برجسته ي اين روشهاي به کار گرفته شده در زندانهاي رژيم جمهوري اسلامي است که پس از اينکه کاملا از حيز انتفاع افتاد, به جلاد سپرده و اعدام شد.
رژيم طي سالهاي اخير نيز با بهره گيري از روشهاي اطلاعاتي کوشيده است تا بر جو بي اعتمادي در ميان دانشجويان و ديگر بخش ها و نهادهاي شهروندي جامعه ي ايران دامن بزند, سازماندهي و تشکيل نهادهاي ظاهرا مستقل و طرح شعارهاي دور از واقعيت عيني جامعه توسط اين نهادهاي ظاهرا مستقل, عملا طي سالهاي اخير وسيله اي براي شناسايي و دستگيري فعالين و مبارزينِ حقوق ابتدايي شهروندي در هريک از نهادهاي برشمرده بوده است, برخي از اعضاي نهادهاي برشمرده, به رغم صداقت و ايمان خود به مبارزه, تنها وسيله اي براي پيشبرد سياست نهادهاي اطلاعاتي رژيم بوده اند, اين امر در رژيم سابق ايران نيز نمونه داشت. گروه وابسته به عباس شهرياري و همينطور سازمان موسوم به شفق سرخ نمونه هاي اين روش هاي اطلاعاتي حکومت سلطنتي بودند.
تمسک دائمي رژيم به چنين روشهايي بخش واقع بين اپوزيسيون رژيم در داخل و خارج از کشور را به بازبيني مجدد روشهاي برخورد خود به قربانيان رژيم واداشت. بهترين نمونه ي برخورد اپوزيسيون به اين موارد, برخوردي بود که دانشجويان دانشگاههاي ايران در فرداي مصاحبه ي تلويزيوني علي افشاري نمودند. و با بردن دسته گل به منزل پدر و مادر اين قربانيِ شکنجه هاي رژيم, نشان دادند که ترفند رژيم کارآيي خود در پراکندن جو بي اعتمادي ميان مبارزين را از دست داده است.
اين ترفند اطلاعاتي در جريان اعتصاب غذاي زندانيان سياسي نيز به کار گرفته شد؛ جريانات مختلف درون حکومتي همه به اين امر پرداختند. از جمله سايت بازتاب وابسته به محسن رضايي؛ اين سايت خبري- اطلاعاتي پيش برنده ي طرح استراتژيک رفسنجاني در جريان تضاد و درگيري هاي دورني رژيم است. از ديگر گروههاي اطلاعاتي رژيم که عمدتا از طريق نهادهاي نظامي وابسته به سپاه پاسداران تغذيه مي شوند, پايگاه هاي اطلاعاتي دريچه و گويا+ا هستند. اين گروهها عمده تلاش خود را در راستاي تخفيف بحران جريان اطلاعاتي حاکم بر کشور نهاده اند, و در مقابله با اعتصاب غذاي زندانيان سياسي همه متحدا و مشترکا به اين امر پرداختند.
پس از آغاز اعتصاب غذا و انعکاس هرچند محدود خبر مربوط به آن در رسانه هاي مختلف اينترنتي و انتشار اطلاعيه اي در خارج از کشور, رژيم به سرعت عکس العمل نشان داد. سايت بازتاب, در ابتدا, به تکذيب هر نوع اعتصاب در زندان و سپس تخطئه ي اين حرکت پرداخت. اين سايت در جريان لودگي هاي خود, با استفاده از اختلافاتي که توسط مامورين اطلاعاتي و طي سالهاي دراز جريان سازي هاي حکومتي در زندان و خارج از زندان پيش برده بودند, در ابتدا به گزارش دهي غلط و تحريف شده از واقع امر پرداخت و سپس از زبان مسئولين زندان به تکذيب کامل هر نوع حرکت اعتراضي.
« شيرين عبادي، وکيل ايراني و برنده جايزه صلح نوبل، گفته است که گروهي از زندانيان سياسي در ايران در اعتراض به فشاري که به گفته آنها از سوي مقامها بر خانوادههايشان اعمال شده است، دست به اعتصاب غذا زده اند....ناصر زرافشان، وکيل پرونده قتلهاي زنجيرهاي سال 1998، احمد باطبي، پيمان پيران و برخي ديگر از دانشجويان زنداني از جمله کساني هستند که دست به اعتصاب غذا زدهاند. اين در حالي است که مقامات قضايي و سازمان زندانهاي ايران وقوع اين اعتصاب غذا را که از 17 روز پيش آغاز شده، کرارا تکذيب کرده و آن را شايعه دانستهاند.... به گفته خانم عبادي آقاي زرافشان گفته است که علت اعتصاب غذا اعلام همدردي با خانواده آقاي پيمان پيران و همچنين در حمايت از زندانيان سياسي و دانشجويان دربند و واقعه 18 تير است.
در اين حال دفتر تشكيلات جبهه دمكراتيك ايران (گروه طبرزدي) در بيانيهاي اعلام كرد: در پي انتشار نامه چند تن از زندانيان سياسي مبني بر محکوم و متهم نمودن همديگر در چند روز اخير مقالات و مطالب متعدي در سايتهاي اينترنتي منتشر و خبرهايي در برخي رسانهها پخش شد. ازاين رو و با توجه به اهميت موضوع و توجه افکار عمومي به موضع جبهه دمکراتيک ايران در اين رابطه به آگاهي ميرساند:
... اعتصاب غذاي زندانيان سياسي در اوين که چند روز قبل از 18 تير براي همبستگي با خانواده آقاي پيران توسط تعدادي نزديک به ده تن آغاز شد ، به يک هفته نرسيد که تعداد اعتصابيون به 4 نفر و سپس به 2 نفر رسيد اما در خبرهاي منتشر شده اسامي12 نفر ذکر ميشد. يکي از اعتصاب کنندگان که بعد از 3 روز اعتصاب خود را شکست در يک نماس تلفني مدعي شد که چون اين اعتصاي جنبه سياسي ندارد لذا اعتصاب خود را ميشکند.همين فرد بعدا مدعي شد که او را دوستانش تهديد کرده اند که در صورت اعلام شکسته شدن اعتصابش عليه وي افشاگري خواهند کرد؟! » ( ماجراي يک اعتصاب غذاي معمايي ! – سايت بازتاب – 1 مرداد 1383 )
سم پاشي هاي بيشمار توسط نهادهاي اطلاعاتي رژيم, نهادها و ارگانهاي خبري را نيز در مقابل سئوال بزرگِ تداوم و يا غيرواقعي بودن اعتصاب غذاي مذکور قرار داد, سردرگمي اي که نهادهاي اطلاعاتي رژيم زيرکانه به مبارزين و افکار عمومي بين المللي تزريق کردند.
« منوچهر محمدى: اعتصاب غذاى زندانيان پايان يافته است.
پيمان پيران: اعتصاب غذا و اعتراض صنفى ما ادامه دارد.
منوچهر محمدى, در تماس تلفنى با خبرنگار "ايلنا", در خصوص اعتصاب غذاى تعدادى از زندانيان سياسى در اوين گفت: اين اعتصاب اخلاقى و صنفى در اعتراض به تخليه منزل پيمان پيران، سه روز قبل از 18 تيرماه آغاز شده بود و هيچ ارتباطى به 18 تير نداشت.
به گفته وى, اين اعتصاب برخلاف آنچه رسانهها اعلام ميكنند, پس از چند روز پايان يافت. وى, با بيان اينكه براساس قانون زندان هر اعتصابكنندهاى به مدت 25 تا 20 روز به انفرادى منتقل ميشود, ادعا كرد: يكى از زندانيان كه در اعتصاب غذا شركت كرده بود، به مرخصى رفته است.
همچنين, حدود 10 دقيقه بعد از تماس منوچهر محمدي، پيمان پيران در تماس با خبرنگار ايلنا, با تكذيب پايان اعتصاب غذاى خود و ديگر زندانيان گفت: اعتصاب غذاى ما كه صنفى و در اعتراض به تخليه خانه پدرم بوده است, همچنان ادامه دارد. گفتنى است, اين تماسها از داخل زندان برقرار شده است.» ( خبرگزاري کار ايران – ايلنا 3 مرداد 1383 )
حاصلي که رژيم از اين فضاسازي ها برد, سردرگمي هرچه بيشتر در ميان مبارزين در داخل و خارج از زندان بود. در حالي که نهادهايي چون وکلاي بدون مرز, جمعي از نمايندگان پارلمان اروپا در خارج از کشور, و دانشجويان چندين دانشگاه و مدارس عالي, دفتر تحکيم وحدت و ... در داخل کشور به حمايت از مطالبات زندانيان با آنان اعلام همبستگي مي نمودند, نهادهاي اصلاح طلب حکومتي نه تنها تلاشي در جهت حمايت و همبستگي با اين حرکت مبارزاتي, که اين بار نه متحدين عقيدتي آنان, بلکه گروهي از زندانيان لائيک و سکولار را در بر مي گرفت, نکردند, بلکه عملا کوشيدند اين حرکت را از محتوي خالي نموده و تنها حرکتي صنفي معرفي نمايند. عمادالدين باقي روزنامه نگار و رئيس انجمن دفاع از حقوق زندانيان, با صنفي و غيرسياسي خواندن حرکت مبارزاتي زندانيان, در خوش بينانه ترين حالت شايد قصد داشت, نهادهاي اطلاعاتي و سرکوبگر رژيم را به نرمش و ملايمت در مقابل زندانيان دعوت نمايد, اما آقاي باقي حتما بخوبي اطلاع دارند که نهاد ايشان وظيفه ي دفاع از حقوق زندانيان رابعهده گرفته و نه تلاش در جهت جلب ترحم زندانبانان و نهادهاي نظامي حکومتي !
« ...طبق اطلاعات دريافت شده توسط انجمن، در پي تخليه خانه سازماني پدر پيمان پيران دانشجوي زنداني، تعدادي از زندانيان بند يك اوين بعنوان همبستگي با پيمان پيران و نيز به خاطر يادبود 18 تير روز 14 تيرماه دست به اعتصاب غذا زدهاند. از آنجا كه طبق اطلاع، دو تن از اعتصابيون در وضعيت نامناسبي به سر ميبرند، انجمن دفاع از حقوق زندانيان تقاضا ميكند كه در اسرع وقت به اعتصاب خويش پايان دهند تا موجبات نگراني خانواده و دوستانشان فراهم نشود. زندانيان با توجه به موقعيت خاص زندان بايد بيش از هر چيز، مراقب سلامتي خود باشند....گفتني است چندي پيش خانه مسكوني پدر پيمان پيران دانشجوي زنداني تخليه شد مصطفي پيران كارمند بازنشسته آموزش و پرورش و ساكن خانهسازماني بود كه طبق قرارداد بايد دو سال پيش تخليه ميشد. از آنجاكه مصطفي پيران و فرزندش پيمان پيران مدتي را در زندان بودند و توانايي اقتصادي جابجايي محل سكونت را نداشتند، امكان تخليه خانه براي آنان وجود نداشت . با سپري شدن دو سال از پايان مهلت قانوني اقامت در خانهسازماني و اخطاريههاي وزارت آموزش و پرورش، سرانجام در اوايل تيرماه سال جاري اين وزارتخانه اقدام به تخليه خانه مسكوني كرد و مصطفي پيران پدر خانواده نيز به دليل واكنشهاي اعتراض آميزش بازداشت شد. پيمان پيران در اعتراض به حادثه پيش آمده دست به اعتصاب زد و چند تن ديگر از زندانيان بند يك اوين نيز به عنوان همبستگي با او اعتصاب كردند. بنابراين، موضوع اعتراض سياسي نبوده و بيشتر جنبه اجتماعي و انساني داشته است و اميد است با همكاري دستاندركاران امور، اين مشكل به زودي مرتفع گردد.» ( سايت خبري رويداد وابسته به جبهه مشارکت ايران اسلامي – جمعه دوم مرداد ماه 1383- تاکيدات از نگارنده است .)
در خارج از کشور چگونه به اعتصاب غذاي زندانيان پرداخته شد؟
همانطور که در سطور گذشته مورد اشاره قرار گرفت, اعتصاب غذا پيشرفته ترين مرحله ي مبارزه ي اسراي دربند است. انعکاس بين المللي حرکت اعتصابي در زندانهاي هر حکومت استبدادي در شرايط امروز جهان, اين حکومتها را در رفتار روزمره ي خود در رابطه با زندانيان به انديشيدن مجدد وا مي دارد. نياز به روابط بين المللي و کسب مشروعيت جهاني آنان را به مخفي نمودن چنين مواردي در زندانها و حيات روزمره ي شهروندان وامي دارد. چرا که حتي در صورت افشا و اطلاع عمومي از رفتار اين حکومتها, اينان در معادلات تجاري و سياسي جهان با زحمات و پرداخت هزينه هاي بيشتري مواجه خواهند بود. از همين رو راه همبستگي با زندانيان در واقع رساندن خبر اعتصاب آنان به جهانيان و انعکاس هرچه وسيعتر مطالبات آنان در افکار عمومي جهان بوده است, اين امر نه فقط در رابطه با اعتصابيون در زندانهاي جمهوري اسلامي, بلکه در رابطه با زندانيان سراسر جهان صادق بوده و هست.
در سالهاي گذشته, از آنجا که هنوز ظرف مبارزاتي اپوزيسيون ايراني در خارج از کشور, سازمانها و احزاب سياسي بودند, در نتيجه منبع توزيع خبر و موضعگيري سياسي اطلاعيه هاي هر يک از سازمانها و احزاب مذکور بود, و اين احزاب و سازمانها نيز از طريق احزاب و سازمانهاي برادر در نقاط مختلف جهان مي کوشيدند تا مطالبات طرح شده طي مبارزه ي زندانيان انعکاسي جهاني و بين المللي بدهند؛ اما طي سالهاي اخير و با گسترش وسيع طيف مبارزين و فعالين سياسي, فراي وابستگي هاي سازماني و حزبي, روش نامه نويسي و ابراز محکوميت هاي فردي گسترش بيشتري يافته است. در نتيجه طي سالهاي اخير در رابطه با هر تحول اجتماعي در داخل و خارج از ايران, اطلاعيه و گردآوري امضاهاي بيشماري با مضمون موافقت يا مخالفت با هر پديده اي انتشار يافته است. تداوم اين روش در هر زمينه و عدم توسل به راهها و روشهاي نوين در مبارزه اي آرمانخواه, گاه آرمانخواهي را به امضايي و نامي ( در بسياري موارد مستعار) پاي بيانيه اي تقليل داده است ! « مبارزه» اي که در عمل به جرات مي توان مدعي شد که هيچ تاثيري بر روند تحولات اجتماعي در حکومتهايي از نوع جمهوري اسلامي نگذاشته است. حکومتي که در عمل تمامي حقوق شهروندان را زيرپا نهاده و به آن افتخار نيز مي نمايد, يقينا از اظهار عقيده ي معدودي از اين شهروندان از طريق نامه اي با امضاهاي مستعار نگراني اي بخود راه نخواهد داد !
در شروع اعتصاب غذاي مذکور تعدادي اطلاعيه هاي مبني بر حمايت از مبارزين زنداني, با اسامي و امضاهاي عموما ايرانيان ساکن خارج از کشور توسط برخي سايت هاي خبري انتشار يافت, سپس شش سازمان سياسي متحدا اقدام به انتشار بيانيه اي در همبستگي با زندانيان نمودند. اتحاد انقلابيون کردستان, حزب دمکرات کردستان, اتحاد فدائيان خلق, راه کارگر و کومه له به همراه سازمان اکثريت اطلاعيه مشترکي انتشار داده و اعتصابيون را مورد حمايت قرار دادند. اما هيچيک از اطلاعيه هاي شخصي و سازمانهاي سياسي مطمئنا تاثير و برد پايگاه هاي خبررساني ايرانيان در خارج از کشور را نخواهند داشت, سايت هاي خبري که با تعداد معدودي افراد, و انرژي گذاري بيکران تا کنون بهترين منبع خبري و رساترين صداي مبارزه ي دمکراتيک مردم ايران در جهت دستيابي به حقوق اوليه ي شهروندي خويش بوده اند.
نمونه ي مبارزه ي گسترده ي خبري در جريان دستگيري نيروها و افراد ملي – مذهبي و تلاش و کوشش بي وقفه ي سايت خبري گويا اين تارنماي خبري را در جايگاهي خاص در جريان مبارزه ي دمکراتيک مردم ايران قرار داد. انعکاس اخبار مبارزات مردم در جريان اعتراضات دانشجويي, خانواده هاي زندانيان, افشاي محل و جنايات صورت پذيرفته در زندانهاي مخفي سپاه پاسداران, زندان 59 و غيره, همه تنها گوشه اي از زحمات اين سايت خبري در جريان بازگويي بي عدالتي هايي است که بطور روزمره بر مردم ايران رفته و مي رود. تاثيرگذاري اين نحوه ي خبردهي را مي بايست در رفتارهاي رژيم مشاهده نمود. فيلترگذاري سايت هاي خبررساني و ارسال پارازيت بر روي ماهواره هاي خبري در خارج از ايران نشانگر هراس رژيم از انتشار اخبار مبارزات روزمره مردم و امکان پيوستن اين رودها به يکديگر است. تا جايي که اين امر به تحليل هاي جريانهاي اطلاعات موازي رژيم نيز راه يافته است.
« راديوها و تلويزيونها ي فردا، NITV ،آزادي و ... سلسله برنامههاي مهيجي را در آستانه تيرماه آغاز كردهاند. NITV و آزادي با درج روزشمار 18 تيرماه و گفتگوها ـ گزارشهاي هيجاني به زعم خود تنور فتنه را گرم ميكنند. پايگاههاي اينترنتي گويا، رويداد، امروز، پيك نت و ... مشي شبكههاي رسانهاي بيگانه و روزنامههاي نزديك به حزب مشاركت را با شتابي بيشتر پي ميگيرند. اين مؤلفهها نشان ميدهد كه عوامل بحرانساز بحرانهاي سنگين سال 1378 و 1382 را در دانشگاهها دارند. » ( هجدهم تير؛ اسطوره سازي هاي جعلي , محمد مهدي قزويني– 10 / 07 / 2004 – سايت اطلاعاتي دريچه )
آنچه اين عنصر اطلاعاتي رژيم با سواد اندک خود کوشيده بيان دارد, روشن مي نمايد که يکي از نگراني هاي عمده ي اطلاعات موازي رژيم تارنماهاي خبرساني است. پايگاه هاي اينترنتي نام برده شده در جملات عنصر اطلاعاتي رژيم بخشي از مجموعه ي گزارشگرانِ بي عدالتي هاي روزمره در ايران هستند.
اين بار خصوصيت لائيک و سکولار بودن اعتصاب کنندگان, فقدان سابقه ي همکاري و پيوستگي هاي سببي و يا نسبي به هر کدام از نهادها و يا سران حکومتي جمهوري اسلامي, نقطه ي افتراق اين گروه از اعتصابيون به نسبت موارد پيشين اعتراضات بود. گروه اخير نه صاحب دوستان و رفيقاني در مجموعه ي نمايندگان مجلس ششم بود, و نه از رانت حمايتِ برخي از سران گذشته و يا کنوني رژيم برخوردار بود, به همين دليل نيز مورد توجه جدي اصلاح طلبان حکومتي قرار نگرفت, روزنامه ها و نشريات اصلاح طلب نيز گوشه ي چشمي به اين جمع نشان ندادند, و بالنتيجه گروهي از پايگاه هاي خبري اشاره شده در تحليل اطلاعاتي عنصر اطلاعات موازي رژيم, به اين اعتصاب غذا بطرزي اشاره وار پرداختند.
اما ديگر پايگاههاي خبري؛ ترفند اوليه ي رژيم که توسط سازمان زندانها, پايگاه خبري بازتاب و جمعي از قربانيان زنداني رژيم در انکار و نفي حرکت اعتصابيون صورت گرفته بود, تا مدتي مايه سردرگمي و ترديد در انعکاس خبر اعتصاب غذا بود؛ مصاحبه ي همسر ناصر زرافشان و سپس تائيد اعتصاب غذا توسط خانم عبادي, علتي بر جنب و جوش بيشتر پايگاه هاي خبري شد. در اين زمينه سايت هاي خبر رساني روشنگري, عصرنو و اخبار روز, http://www.roshangari.com ,
http://asre-nou.net , و http://www.iran-chabar.de بيشترين تلاش و کوشش را به کار بردند, اما از سايت خبر رساني گويا در عمل خبري نبود. و تنها پس از چندين روز به انعکاس نه چندان برجسته ي اخباري جسته و گريخته پرداخت. بطوري که اگر در جريان بحران مربوط به زندان و دستگيري مبارزين ملي – مذهبي و افرادي از اصلاح طلبان حکومتي اين پايگاه خبري مهمترين و بهترين منبع خبرگيري و دنبال نمودن تحولات بود, در جريان اعتصاب غذاي زندانيان سياسي در تير و مرداد ماه سال 1383 پايگاه خبري گويا, رتبه اي درجه ي چندم را نيز حتي به خود اختصاص نداد !
در کنار مجموعه انتقاداتي که به مجموعه ي گزارشگرانِ تحول مذکور وارد است, مي بايست نگاهي بسيار اجمالي به نحوه ي حرکت خانواده هاي زندانيان نيز انداخت. در جريان اعتصابات و مبارزات زندانيان در دوران حکومت ديکتاتوري شاه, خانواده هاي زندانيان سياسي بيشترين وظيفه ي اطلاع رساني را بعهده داشتند و مطالبات و مبارزات فرزندان زنداني خود را در آن سوي ديوارهاي زندان به گوش همگان مي رساندند؛ بنا بدلايل بسياري که در حوصله ي اين نوشته ي کوتاه نيست اين تجربه طي سالهاي دهه ي سياه 70 – 1360 پي گرفته نشد. اما در جريان دستگيري و زندان مبارزين ملي – مذهبي خانواده هاي اين مبارزين تجربه ي نويني را به عرصه ي عمل گذاشتند و آن هم اعتراضات علني و آشکار در جهت حق طلبي براي فرزندان, همسران و پدران خود بود. تجمع در خيابانها و مقابل نهادهاي مختلف حکومتي, تجمع و دادخواهي از نهادهاي بين المللي و رساندن صداي حق طلبي خود به جهانيان از اين جمله بود. با جلب توجه نهادها و وسايل ارتباط جمعي بين المللي, عملا در خدمت کمک به امر مبارزه ي فرزندان و همسران خود قرار مي گرفتند. اين امر در رابطه با مبارزه ي اعتصاب غذا کنندگان از جانب خانواده هاي آنان مشاهده نشد. يعني اين خانواده ها حتي در جهت تهيه ي خبر و جلب توجه جهانيان به وضع فرزندان و خانواده هاي خود نيز اقدام متحد و هماهنگي انجام ندادند. به جز مصاحبه ي همسر ناصر زرافشان, مادر پيمان پيران و پدر فرزاد حميدي حرکتي هماهنگ و متحد از جانب اين جمع صورت نپذيرفت. در حالتي که هر نوع گردهمايي آنان با يکديگر و طرح مسائل مربوط به زندانيان, در خود باعث ابراز همدردي و همينطور تهيه ي خبري براي مشروعيت بخشيدن به اعتراض نهادهاي بين المللي مي توانست باشد, متاسفانه حرکات اعتراضي اين خانواده ها عمدتا انفرادي و منزوي بودند و از بعد و انعکاس زيادي برخوردار نشد.
در پايان مي بايست به دستاوردهاي مثبت اين مبارزه نيز پرداخت, اولين دستاورد مثبت و ارزشمند مبارزات دوره ي اخير مجبور نمودن رژيم به علني و آشکار کردن تعدادي از افرادي است که در سالهاي اخير در جريان مبارزات اجتماعي مردم ايران همچون جرياناتي پيشاهنگ معرفي شده اند. سعيد حجاريان همچون کارشناسي قديمي در اين زمينه ترفندهاي رژيم بدينگونه به تصوير کشيده است :
« - چگونه نظامي که توان تحمل بيست – سي زنداني سياسي را ندارد مي تواند يکصد تا دويست زنداني سياسي را تحمل نمايد. به نظر شما آيا نظام قادر است اين تعداد زنداني را مثلا به مدت شش ماه در زندان نگه دارد ؟
- نظام مي تواند کاري کند که نصف انها ظرف مدت 15 روز بريده و بيرون بيايند, نصف ديگر انها ظرف 15 روز ديگر دو شقه مي شوند و عليه همديگر تک نويسي خواهند کرد » ( « گفتگوي منتشر نشده اي با سعيد حجاريان درباره ي ديدگاه جمهوريخواهي اکبر گنجي – پايگاه خبري گويا نيوز – دوشنبه 19 تير 1383 )
سيامند
يکشنبه 4 مرداد 1383