آيا آقايان صداهايي که اين ميکروفن شنيد، شنيدند؟
براي هر روزنامه توقيف شده، يک شمع روشن بشود... اينجا چه نوراني است!
بعضي بغض ها در گلو کور شد
بدون نياز به شرح
هر اتفاقي که بيفتد، ما روزنامه نگاريم و از اين پس با همدلي بيشتر در کنار هم
من اينجا بس دلم تنگ است...
او که اينگونه نشسته تا همين هفته پيش سرزنده ترين عضو تحريريه "وقايع..." بود.
روزنامه نگار با دست بسته هم اسير وسوسه کاغذ سفيد مي شود.
شايد آن ها از آينده اي پنهان در ميان بيم ها و اميدها با هم سخن مي گويند.
وقتي که يک روزنامه نگار مي گريد!
شمعي بر مزار خاطرات محو و شيرين.
ياد ايامي که..1
ياد ايامي که..2