در برابر اقداماتی که در چند سال اخیر فضای مطبوعات ایران را دیگرگون کرده است واکنشی عینی، که در قالب حرکت های جمعی بیان شود، در میان اکثریت مردم ایران رخ نداده است. برخورد سرد اکثریت مردم نسبت به محتوا و سرنوشت مطبوعات را می توان از نمودارهای جامعه شناختی ایرانیان در سال های اخیر به شمار آورد. طرح و ریشه شناسی این پدیده می تواند در شناخت بیش تر فرهنگ عمومی به کار آید.
توقیف نشریات، زندانی کردن روشنفکران، اعتراض های فردی و جمعی نویسندگان و روزنامه نویسان ایرانی، اعتراض های نهادهای بین المللی به سرکوب آزادی مطبوعات در چند سال گذشته به پدیده ایی مکرر در ایران بدل شده است. آخرین نمونه ها، که در ایران و در اخبار بین المللی نیز بازتاب گسترده ای یافته است، گم شدن قاتل در پرونده قتل زهرا کاضمی روزنامه نویس کانادایی ـ ایرانی، توقیف روزنامه وقایع اتفاقیه و اجتماع اعتراضی بیش از 300 روزنامه نویس در ایران است. تلاش های نویسندگان و روزنامه نویسان علیه سانسور و اقدامات نهادهای گوناگون دولتی و غیر دولتی علیه رسانه های مکتوب در 25 سال گذشته از خبر سازترین و مهم ترین چالش های جامعه ایرانی بوده است. اما در 25 سال اخیر جز دو بار: تظاهرات مردم در اعتراض به تحریم و مصادره روزنامه آیندگان در 1358، در روزهای داغ انقلاب و تظاهرات دانشجویان در اعتراض به توقیف روزنامه سلام در گرماگرم مبارزه رفرمیست های مذهبی و محافظه کاران، اکثریت مردم، به لعن و نفرین یک طرف و تمجید و تحسین طرف دیگر بسنده کرده اند. در فضای آزادتر پس از دوم خرداد تیراژ روزنامه ها به نیم میلیون رسید اما برچیدن آن فضا و بستن روزنامه هایی چون جامعه و نشاط و توس، که در مقیاس های ایرانی از مخاطبان گسترده ایی برخوردار بودند، در میان اکثریت مردم از مرز انتفاد فراتر نرفت. همین واکنش اغلب در برخورد با اخبار و گزارش هایی که در رسانه ها منتشر می شوند نیز دیده می شود.
در کشورهای اروپای غربی انتشار خبری مستند در باره فساد اقتصادی دولت مردان، یا در باره سوء استفاده آنان از قدرت و نقض قانون به معمول به عذر خواهی علنی یا استعفاء متهمان و گاه به سقوط هیات دولت منجر می شود. در ایران حتا اخبار تایید شده دزدی های میلیونی و نقض قوانین به ندرت به مجازات مجرمان قدرتمند می انجامد. در اروپای غربی افکار عمومی، که از رسانه ها تاثیر می پذیرد و در رسانه ها نیز منعکس می شود، وزنه مهمی در اتخاذ سیاست ها و تعیین سرنوشت سیاست مداران است. در این جوامع نارضایتی ها از سطح انتقادهای لفظی و دشنام گویی بر گذشته و با بهره گیری از فرهنگ مسولیت پذیری قدرت و مکانیزم هایی که در جامعه پیش بینی شده است در سیاست روز موثر می شود. در ایران نارضایتی ها در روان جمعی انباشته و افکار عمومی از مکانیزم های بیان موثر محروم است.
تحقق کارکردهای اساسی رسانه ها: انتشار اخبار و روی داده ها و طرح افکار و گردش آزاد اطلاعات، نیازمند نهادینه شدن رسانه های مستقل بخش خصوصی است. تاثیرگذاری رسانه ها نیز به نرخ حساسیت افکار عمومی و به مکانیزم هایی مشروط است که راه را بر دخالت مسالمت آمیز افکار عمومی هموار می کنند. افکار عموی محروم از مکانیزم های مسالمت آمیز بیان و تاثیر، در فرهنگی بی گانه با مسولیت پذیری قدرت راه به جایی نمی برد. رسانه ها به افکار عمومی شکل می دهند و برای بقاء خود به آن متکی هستند. چالش رسانه ها با قدرت های اقتصادی و سیاسی در غیبت افکار عمومی موثر و فعال به چالش گردانندگان این رسانه ها، که به شمار اندک اند، با اتوریته ها ، که به شمار و قدرت توانمنداند، تقلیل می یابد. نتیجه صف آرایی حداکثر 1000 مطبوعاتی و نویسنده مستقل در برابر قدرت هایی که تمامی امکانات جامعه را در انحصار دارند از پیش معلوم است.
فقدان مکانیزم هایی که دخالت مسالمت آمیز و موثر افکار عمومی را امکان پذیر می کنند از جمله غیبت احزاب اقلیت، پارلمان های آزاد، نهادهای غیر دولتی جامعه مدنی، فرهنگ پاسخگویی و مسولیت پذیری در محافل قدرت را می توان از دلایل مهم بی اعتنایی اکثریت مردم به سرنوشت و محتوای مطبوعات مستقل تلقی کرد. در غیبت مکانیزم هایی که راه را بر اعمال نفوذ مسالمت آمیز، موثر و هر روزه افکار عمومی باز می کنند اکثریت مردم به مطبوعات بی اعتنا می شوند چرا که راه نشان دادن واکنش و تاثیر بر آن ها بسته است.
رسانه های جمعی بزرگ غیر دولتی از نهادهای مدرن و از فرآورده های تولید انبوه و رشد بحش خصوصی است. تولید انبوه بر نیازهای بازار و تبدیل این نیارها به کالا شکل می گیرد و بخش خصوصی بر رقابت فارغ از دخالت دولت تولید کنندگان. بازار بر مبنای نیازهای حس شده، نیازهای خلق شده و نیازهای بیدار شده خود و نیز بر مبنای توانایی تولید کنندگان در پاسخ به نیازهای سه گانه واکنش نشان می دهد. در تولید انبوه خبر، اطلاعات و افکار کالاهایی هستند که به نیازهای مشخص و تعریف شده ایی در بازار پاسخ می گویند. سانسور و خود سانسوری تحمیلی دست تولید کنندگان، مطبوعاتی ها، را در پاسخ گویی به نیازهای موجود موثر و بیدار کردن نیازهای خفته می بندد. از منظر برخی از جامعه شناسان مهم ترین دلیل نهادینه نشدن مطبوعات مستقل بخش خصوصی و واکنش سرد اکثریت مردم نسبت به سرنوشت و محتوای آن ها را در دخالت قدرت ها، سانسور، نبود مکانیزم هایی که افکار عمومی را به اهرمی موثر و فعال بدل می کنند، غیبت فرهنگ پاسخگویی و مسولیت پذیری در قدرت جست و جو باید کرد. اما در کنار این عوامل عمدتا سیاسی، فرهنگ عمومی مردم نیز سهم خود را دارد. وقوف اکثریت مردم ایران، بر نیاز خود به کالاهای مطبوعات نرخ بالایی را نشان نمی دهد. در ریشه یابی این پدیده می توان بر عواملی چون نرخ بالای بی سوادی، نرخ پایین مطالعه، بی اعتمادی سنتی مردم جوامع استبدادی به رسانه های سانسور زده، برد و نفوذ شفاهیات و شایعات، اتکاء سنتی فرهنگ ایرانی به نقل و کم اعتنایی آن به عقل، همنوایی اکثریت با فرهنگ غالب و ناآشنایی آنان با مبانی فرهنگی مدرنیته انگشت گذاست.
در کنار عوامل سیاسی و فرهنگی عوامل مقطعی نیز تاثیر خود بر جای می گذارند. در جوامعی که از نعمت احزاب سیاسی و نهادهای صنفی مستقل بی بهره اند روزنامه نویسان، چون مطبوعات ایران در 25 سال گذشته، گه گاه، از کارکردهای سنتی خود فراتر رفته و در مقاطعی، خواسته یا ناخواسته، بخشی از کارکردهای احزاب و سازمان های سیاسی را نیز بر دوش می گیرند. تا پیش از دوم خرداد، که انتشار روزنامه در انحصار بنیادگرایان بود، مجله های تخصصی و فرهنگی در کنار کارکردهای تعریف شده خود، به ناگزیری موقعیت، به فضایی برای بیان اجتماعی حضور اپوزیسیون فرهنگی و گاه سیاسی نیز بدل شدند. پس از دوم خرداد رفرمیست های مذهبی با بهره گیری از حمایت وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی و امکانات مالی و سیاسی برخی از روزنامه ها را به ارگان های خود بدل کرده و کوشیدند تا در بسیج مردم از مطبوعات چون جایگزینی برای سازمان های سیاسی بهره گیرند. به هنگامی که مطبوعات سرنوشت حرفه ایی خود را با تقدیر یک گرایش سیاسی گره می زنند نوعی از روزنامه نویسی شکل می گیرد که در میان معیارهای بی طرفی حرفه ایی و جانب داری های سیاسی و گروهی در نوسان است. جانب داری سیاسی و گروهی به ناگزیر معیارهای حرفه ای را تقلیل داده، کیفیت کار را کاسته و بر بی اعتمادی مخاطبان می افزاید. هنگام که مردم از یک گرایش سیاسی سرخورده شده و از آن فاصله می گیرند، داوری و برخورد خود را به نشریات نردیک به آن گرایش نیز تعمیم می دهند. سرخوردگی اکثریت مردم از رفرمیست های مذهبی و تعمیم این سرخوردگی به روزنامه های دوم خردادی را نیز از عوامل مقطعی واکنش سرد اکثریت مردم نسبت به سرنوشت مطبوعات در یکی دو ساله اخیر بر می شمارند.
برای روزنامه نویسی حرفه ایی ایران که در سال های اخیر ،به رغم موانع سیاسی و فرهنگی، با رشد کیفی و کمی رو به رو بوده است و برای بازار مطبوعات که در سال های اخیر رونق یافته است، کسب حمایت و اعتماد بخش های قابل توجهی از مشتریان بالقوه، اکثریت مردم، اهمیت بسیار دارد. نهادینه شدن رسانه های مستقل بخش خصوصی، تولید انبوه و استقلال اقتصادی مطبوعات با مخاطبان اندک شمار دانشجویی و روشنفکری ممکن نیست. برای تسخیر بازار گسترده نه تنها برداشته شدن سد سانسور و نهادینه شدن مکانیزم های تاثیر گذاری افکار عمومی ضروری است که غلبه بر عناصر و مفاهیمی در فرهنگ عمومی و پرهیز از قربانی کردن موازین بی طرفی حرفه ایی در پای جانب داری های سیاسی و گروهی نیز ضرورت دارد. در تنگناهایی که مطبوعات مستقل ایران با آن رو به رو هستند یافتن راهی کارساز برای جلب حمایت فعال بخش های قابل توجهی از مردم دشوار است اما این حمایت نه تنها از نظر اقتصادی زمینه های مناسبی برای رشد روزنامه نویسی حرفه ای فراهم می کند که در چالش هایی که ناگزیر رخ می دهد نیز نقشی مهم ایفا خواهد کرد.
نقل از بی بی سی.