چندي است که بحث مسدود کردن برخی شبکه های ماهواره ای مجددا قوت گرفته است. بد نيست اين موضوع را كمي مورد بررسي قرار دهيم. آيا اصولاً مي توان براي اين رسانه و كاركرد هاي این پدیده مرزی معین كرد؟ به نظر می رسد که هنوز مسوولین امر بر آنند تا راهکارهایی متقن و نهایی برای مواجهه با این پدیده بیندیشند؛ چرا که ما در حوزه هایی از این دست اغلب تاثیرپذیر بوده ایم تا تاثیرگذار!!
در اینجا برخي از مهم ترين كاركرد هاي پدیده ی ماهواره ای و به بیان دیگر تا حدی حوزه ی تاثير آن ها ذكر مي گردد:
1.كاركرد ارتباطي و اطلاعاتي:
برنامه هاي تلويزيوني ای كه در نقاط مختلف دنيا توليد می شوند، به آساني از طريق شبکه های یاد شده در دسترس مخاطبان زبان های مختلف قرار مي گيرند. براي اين برنامه ها، مخاطبان آن ها و اهدافي كه دنبال مي كنند، نمي توان حد و مرز مشخصي قائل شد و تنها می توان به دسته بندی های قراردادی و سیال اکتفا کرد: مخاطب تنها با فشار دادن چند دكمه با دنيايي از تصاوير جديد، و - در صورت آشنایی با زبان های خارجی - ديدگاه ها، دانسته ها و خوراك هاي فكري جديدی مواجه مي شود؛ جریانی که او را فرا می گیرد و با خود می برد. در این پدیده ی ارتباطی می توان همزمانی عرضه ی ارزش ها و ضد ارزش های فرهنگی ای را که جامعه ای چون ما برای خود ترسیم کرده است، مشاهده نمود. در دوران ما یکی از سیاست های غول های رسانه ای ساختاربخشیدن به جوامع تحت تاثیر خویش می باشد که این خود گامی است در جهت یکپارچه سازی در حوزه ی فرهنگی. يكي از مواردي كه همواره در مواجهه با اين پديده ي ارتباطي ابهام و دودلي ايجاد كرده، همين مورد بوده است.
شبكه هاي ماهواره اي در ایران نيز مخاطبان عام و خاص خود را دارند و ظرف همين چند سال، خواه ناخواه، افراد بسياري را جذب خود كرده اند. از جمله علل اين امر نيز جذابيت بالا، تنوع و بروز بودن برنامه هايي است كه از شبكه هاي ماهواره اي پخش مي شود. نباید چشم خود را به روي برخي واقعيت و اگر آمار دقيقي در دسترس بود، مي شد بواقع نشان داد؛ چند درصد مردم بطور مستقيم يا غير مستقيم از اين وسيله استفاده كرده و يا مي كنند. در هر صورت از نظر ارتباطي و اطلاع رساني براي يك سيستم اجتماعي و بخصوص از دید يك نظام ديني ضروري به نظر مي رسد كه در قبال اين پديده موضعگیری و تكليف خود را با آن مشخص كند! البته بدیهی است که اگر رسانه های داخلی یک کشور نقش ضعیفی در جذب مخاطبان خود داشته باشند، رسانه های بیرونی این نقش را قوی تر ایفا خواهند کرد!! هر چه جذابیت های یک فرهنگ – که بواسطه ی این پدیده ی ارتباطی به ما عرضه می شود- بیشتر باشد؛ احتمال یافتن مخاطب و طرفدار در سایر فرهنگ ها برای آن بیشتر خواهد بود؛ و این امر کارکرد تبلیغاتی پنهانی دارد که برای غول های رسانه ای و کشورهای حامی آن ها بسیار حائز اهمیت است.
2.كاركرد فرهنگي و آموزشي:
از مهم ترين كاركردهای شبكه هاي ماهواره اي تحت تاثير قرار دادن ارزش ها و زیرساخت هاي فرهنگي جوامعي است كه در آنها مخاطب یافته اند. كم نيستند كساني كه امروز؛ شيوه ي زندگي و حتي نوع حرف زدن و اصطلاحات و لحن کلام آنها با فرهنگ ايراني همخوانی ندارد. اين نكته اي است كه در دهه ي اخير تحت عنوان «تهاجم فرهنگي» از آن ياد شد.( البته ارتباط ميان تهاجم فرهنگي و ماهواره بايد مورد بررسی قرار گيرد؛ چرا که هر وسیله ی ارتباطی دیگری نیز می توانست این نقش را داشته باشد و این رسانه، تنها منبع تاثیرگذاری بر فرهنگ عامه نیستند. در اينجا بحث بر سر خوبي يا بدي امور مذكور نيست، بلكه سخن در ايجاد نوعي دگرگوني تدريجي است. دگرگونی ای که می توان آن را نوعی جهانی شدن در سطح نیز به شمار آورد.
ماهواره در ميان عامه ي مردم بخصوص كساني كه با زبان هاي خارجي آشنايي ندارند، چه كاركرد و چه جايگاهي داشته و دارد؟ اگر بخواهيم با ديدي کلان به موضوع بنگریم، بلافاصله بحث سرگرمي، برنامه هاي جذاب، پخش انواع و اقسام شو هاي تلويزيوني و موسيقي هاي عوام پسند، ضعف رسانه های داخلی در جذب مخاطب و توليد برنامه هاي مورد علاقه ي مردم و عقب ماندن در رقابت با اين شبكه ها مطرح مي شود كه صحت آن بر كسي پوشيده نيست. البته عده اي نيز از بعد سياسي به قضيه نگاه مي كنند و تمايل مردم به اين وسيله را نشانه ي رشد شعور و آگاهي سياسي آنها و علاقه به اطلاع رساني شفاف و به دور از هرگونه سانسور خبري مي دانند که البته بلافاصله در دیدگاه متقابل بحث های مروبوط به تهدید امنیت ملی از طریق کنترل شبکه های ماهواره ای مطرح می گردد.
البته موضع جزم انديشانه ای نیز وجود دارد که بطور مطلق این رسانه را نابودکننده ی ارزش هاي ديني را مي داند و گرايش به آن را حاكي از بي بند و باري می داند. پیش تر بطور غير مستقيم اشاره شد كه برنامه های یاد شده، مي تواند اثراتي غير قابل پيش بيني داشته باشد. البته در اینجا می توان از تاثیرگذاری شبکه های ماهواره ای بر فرهنگ سیاسی جامعه ی مقصد نیز سخن به میان آورد که این تاثیر لزوماً منفی نیست و از نوعی نیاز به شفافیت خبر می دهد.
3. كاركرد تفريحي:
براي عده ي بسياري ماهواره تنهاوسيله ي گذران اوقات فراغت و جايگزيني براي برنامه هاي داخلی ست. وقتي از اين عده علت اين انتخاب را بپرسيد، ممكن است به عدم جذابيت برنامه هاي داخلي اشاره كنند. البته باید سياست هاي حاكم بر رسانه ي گروهي را با نيازهاي روز و توقعات جامعه سازگار سنجید و نگاهی جدي تر بخصوص به جامعه ی جوان و نیازها و خواسته های آن در حوزه ی اندیشه داشت.) این سرگرمی درست از همان نوعی است که فرضاًً یک راننده ی تاکسی در ماشین خود برای فراموش کردن هیاهوی اطراف خود در فضای داخلی خودروی خود ایجاد می کند....
*******
مختصراً برخي از كاركرد هاي شبکه های ماهواره ای ذكر گرديد. اما بررسي تحليلي تمام موارد در حوصله ي اين جستار نيست. نكته قابل توجه ، نحوه ي مواجهه ي ما با اين پديده است. وقتي مي گويم «ما» منظور هم مسوولين است و هم مردم عادي. حتا با مسدود کردن شبکه های ماهواره ای؛ ما تنها صورت مساله را پاك و سعی کرده ایم از بالا موادی را به افکار عمومی جامعه بقبولانیم. سووال اينجاست كه آيا مي توان جلوي استفاده از شبكه ي عظيم و جهاني اينترنت را نيز كه كاركرد هايي فراتر از شبكه هاي ماهواره اي دارد، گرفت؟ آيا مي توان ميليون ها لوح فشرده ي رايانه اي را كه انواع و اقسام فيلم ها و برنامه ها را در خود دارند نيز جمع آوري كرد؟ آيا مي توان انواع و اقسام دستگاه هاي ويدئو و ... را نيز به بهانه ي سست شدن پايه هاي ارزشي جامعه جمع آوري كرد؟ اگر تا چند سال ديگر بتوان – که می توان!!!- با همين تلويزيون هاي عادي برنامه هاي ماهواره اي را دريافت كرد، آن وقت باز هم مسوولين محترم دست به اقداماتي مشابه خواهند زد و تلويزيون ها را از خانه ها جمع آوري خواهند كرد؟ مشكل اساسي اين است كه رابطه و تعامل ميان مقولات فرهنگ، تكنولوژي و دين و حوزه ي هر يك در نظام اجتماعي ما هنوز چندان مشخص و روشن نيست و كمتر كسي به خود زحمت بررسي و تحقيق در اين موارد را مي دهد. با اين تفاسير، راه حل هاي سطحي و كوتاه مدتي كه هر از گاهي در عرصه هاي مختلف ارائه مي شود، چندان بي مناسبت نيستند!! جامعه ي ديني ما در مواجهه با پديده هايي كه محصول غرب هستند، همواره دچار دلهره بوده است. چرا؟ شايد به خاطر اين كه انسان شرقي بيشتر به آسمان، به ماورا و به ارزش هاي معنوي خود بها مي دهد تا به آنچه زينت هاي زندگي دنيوي ناميده مي شوند! اما اين نكته را نبايد فراموش كرد:«ترس از سيطره ي غرب و كوشش براي رهايي از آن، موجب غفلت بزرگتري مي شود كه به جاي اين كه ما را به رهايي برساند به تسليم در برابر فرهنگ غرب مي كشاند. ناآگاهي از اين كه ما به اين تسليم رسيده ايم خود جنبه ي اصلي (همان) عقب ماندگي تكنولوژيك است…. ما دچار توهمي مضاعف شده ايم: از يك سو گمان مي كنيم كه تفكر تكنيكي غرب را مهار مي كنيم و از سوي ديگر ، مي پنداريم كه مي توانيم هويت فرهنگي خود را حفظ كنيم.» آنچه برخی به راحتی مبتذل می نامند همانا در نتیجه ی کار دو هزار ساله ی غول هایی بوجود آمده است که ما سال ها وقت نیاز داریم تا به درک اندیشه های آن ها نائل شویم. البته اگر به خودشیفتگی های تاریخی مبتلا نباشیم!
ما اغلب در اموری از این دست سعي كرده ايم كه چشم ها را بر آنچه در واقع مي گذرد، ببنديم و عمل خود را حتي اگر غلط باشد، مصرانه تكرار كنيم. چرا به خود جرات و زحمت نمي دهيم تا راهكارهاي فرهنگي بلند مدت و عمقي براي مواجهه با چنين پديده هايي بيابيم؟ چرا فرهنگ استفاده ی درست از اين چنين وسائلي آموزش داده نمي شود و چرا سعي بر آن نيست كه از اين پديده ی جهانگیر درست استفاده شود؟ به نظر می رسد که ما باید در زيرساخت هاي تربيتي جامعه خود نیز بازنگري كنيم، تا بتوانيم استفاده ي درست از محصولاتي اين چنيني را به صورت فرهنگي نهادينه در آوريم؛ زيرا نمي توان صرفاً به اين دليل كه پديده اي داراي مضراتي است، آن را كنار گذاشت و با صرف هزینه هایی هنگفت در جهت اعمال روش های بازدارنده با آن برخورد کرد. تا كي مي توانيم از خود و واقعيت هاي ارتباطی جهاني كه در آن هستيم، بگریزیم؟ و تا کجا می توانیم به فرهنگ گذاری از بالا که انسداد (filtering) شبکه ها نیز از مصادیق آن محسوب می شود اقدام کنیم؟ آيا فرهنگ ما آن قدر سست و بي بنياد است كه با ورود چند شبكه ي ماهواره اي ارزش ها و فرهنگ آن از بيخ و بن ويران مي شود؟ گذشته از اين موارد، آيا بعد از محدود کردن ارتباطاتی از این دست، مشكلات ما در عرصه ي فرهنگ حل خواهد شد؟ آیا بواقع و در شرایط کنونی معضل کلیدی ما استفاده از ماهواره است؟؟ آيا با بستن درها و ايجاد حصارهاي جديد ما موفق به حفظ ارزش هایی که از آن دم می زنیم، خواهيم بود؟ با توجه به موارد مذكور آيا اين سووال در ذهن ايجاد نمي شود كه چرا گاهي اولويت ها را فراموش مي كنيم؟ به نظر می رسد در شرايط اجتماعي و اقتصادي فعلي فشارهايي که برای اعمال قانون از بالا بر مردم وارد مي شود، در بلند مدت کلیت نظام اجتماعی را به خطر خواهد انداخت و در حال حاضر آستانه ي تحريك پذيري در سطوح گوناگون جامعه بسیار پايين است و ايجاد فشار هايي از اين دست بر شهروندان به هيچ وجه مطلوب نيست.
اسپینوزا معتقد بود که فشارهای افراطی برای اخلاقی کردن جامعه به ضداخلاقی شدن آن منجر خواهد شد. از طرفی، براساس دیدگاه های ارزشگرا اقتضای امر آن است که جامعه با شیوه های مختلف به سمت اخلاقیات سوق داده شود و این موضوع بخودی خود تبدیل به مساله ای تضادبرانگیز و غامض(dilemma) می شود که گفتمان غالب سیاسی با آن مواجه است.
مسلماً در این فضا بروز نسبی پاسخ هایی به این نوع فشار ها را می توان در قالب تغییر نوع پوشش بعضی از جوانان - که بعضاً پاسخی نامحسوس و گاهی ناخودآگاه به گفتمان های تحمیلی است و بی تفاوتی به امور اجتماعی که توان دخل و تصرف در آن ها نیست؛ - مشاهده کرد. از جمله مواردی که به تحمیلی شدن گفتمان های یاد شده دامن می زند، همانا افزایش ضریب اعمال قانون در مورد شهروندان عادی و منافع آنان و کاهش آن نسبت به اعمال کنندگان آن در بدنه ی قدرت و نهادهای مربوط به آن است. این امر را در جلوه های مختلف آن می توان بصورت افزایش تعداد افرادی که فرضاً در خیابان ها بر عبور و مرور شهروندان نظارت می کنند؛ مشاهده کرد. نخستین جوانه های بی تعهدی و سکوت منفی شهروندان نیز هنگامی سر باز می کند که شدت و ضریب این اعمال قانون بر شهروندان بیشتر از متولیان آن باشد.
نمود بارز افت آستانه تحریک که از آن یاد شد، را می توان در گریزهای گوناگونشکلی که در قالب ساختن فضاهای مجازی برای فراموشی وضعیت بیرونی صورت می گیرد، - و نیز رواج گسترده و پنهان مصرف مشروبات الکلی برای فراموشی های آنی و البته موقتی- مشاهده کرد. حتا همین موضوع که در اغلب ماشین هایی که سوار می شویم، ترانه ای با صدای بلند، بگوش می رسد، نمودی از ساختن همان فضای مجازی در مرتبه ای کوچک تر است. آیا می توان در این موارد هم افراد و درون خودروهای آن ها را مسدود نمود؟؟
با انسداد شبکه های ماهواره ای باز هم راه حلي عمقی و ریشه ای ارائه نكرده ايم؛ بلكه تنها صورت مساله را پاک کرده ایم و روی این کهنه زخم را پوشانده ایم. مورد دیگر این که آیا تنها برنامه هایی که محتوای سیاسی دارند، مشمول این قانون می شوند یا بطور کلی هر برنامه ای که رنگ و بوی غیرمذهبی داشته باشد؟
بايد پرسيد چند درصد از برنامه هايي كه در روز از رسانه های ما پخش مي شوند محصول داخل هستند؟ اگر ما به كلي منكر استفاده از چنين وسيله اي هستيم، چرا برنامه ها، موسيقي و يا حتي مسابقه هايي ترجمه ای و همانندسازی شده ای پخش مي شود كه تفاوت چنداني با نسخه هاي اصلي خود در شبكه هاي ماهواره اي ندارند؟
در دهه ي اول پس از انقلاب نيز برخورد هايي مشابه در مورد دستگاه هاي ويدئو صورت گرفت و ممنوعيت هاي مشابهي وضع شد. اما در حال حاضر شايد ديگر خانه اي را پيدا نكنيم، كه در آن دستگاه یاد شده وجود نداشته باشد!! ما در دنياي تكنولوژي و اطلاعات بايد از بستن و جمع كردن و ايجاد محدوديت، به سمت ايجاد فرهنگ استفاده ي صحيح حركت كنيم. در مقام مثال ما در یک میدان اسب سواری قرار گرفته ایم که باید در آن نحوه ی سوار شدن بر مرکب و حرکت با آن را بیاموزیم؛ چرا که در این میدان کسانی که در سوارکاری ناشی باشند، به زمین کوفته می شوند. مسلم است هنگامی که تربیت ذهنی شهروندانی که با این پدیده مواجهند، ریشه در محرومیت ها یا تنوع طلبی های افراطی و هرزگونه داشته باشد، کنترل از بیرون نیز الزامی جلوه خواهد کرد. اصولاً از سال ها پیش با ورود پدیده هایی از این دست به جوامع شرقی نیازهای تربیتی جدیدی در آن ها شکل گرفته که اندیشمندان این حوزه باید به آن ها بپردازند. دیریست که بنیان های فرهنگی ما دستخوش جریان های نامرئی ای شده اند که برنامه های ماهواره ای تنها بخشی کوچک از آن است و ما می پنداریم که با سنگ انداختن های کوچک خود قادریم در برابر سیل سد بسازیم.
اعمال روش هایی چون ایجاد پارازید روی شبکه های ماهواره ای و یا انسداد آن ها راه حل هایی موقتی و سطحی اند و هیچ تضمینی وجود ندارد که متولیان این شبکه ها، به فن آوری های برتری برای ارائه محصولات خود- آن هم فراتر از محدودیت های اعمال شده از سوی ما – دست نیابند!! همان واکنش مسدود کردن شبکه ها ازسوی قانونگذاران در بیرون می بایست طی یک روند بلندمدت که قسمتی از آن با آموزش حاصل می شود، به یک فرایند درونذهنی و یک رفتار در راستای استفاده ی صحیح تبدیل می شد.
پرسش دیگر این است که آیا از طریق عکس- فیلم- نوار فروش های!!! اطراف میدان های بزرگ شهرها نمی توان برنامه های سانسور شده شده را با صرف کمی هزینه به دست آورد؟؟ چه بهتر می بود اگر هزینه های ایجاد پارازید و مسدود نمودن کانال ها، برای امور کلیدی تری چون ایجاد اشتغال و ساخت دانشگاه – که بمنظور زمینه سازی برای توسعه ی کلان با خاستگاهی از میان توده های مردم خواهد بود- صرف می شد، تا بینش شهروندان به سطحی برسد، که تب گرایش به برنامه های نیازمند انسداد فروکش کند!!
گذشته از تمام این امور ما هنوز موفق به شناخت و بهره گیری از تمامی ظرفیت ها و امکانات این پدیده ی ارتباطی به نفع عامه ی مخاطبان آن نشده ایم. (به عنوان مثال در حوزه ی آموزشی ) در این میان مسلماً شناسایی و معرفی کانال هایی که با این هدف فعالیت می کنند، در سوق دادن مخاطبان به برنامه های سودمند موثر خواهد بود.
پی نوشت:
آسيا در برابر غرب: داريوش شايگان، چ سوم 1378، انتشارات امير كبير، ص 49.