سایه گسترده پراگماتیسم برفراز ایران
این مقاله را به یاد 4 نفر از گروه پنج نفری آدمهای عادی، آغاز می کنم که در سال 55 درآخرین روزهای سال تحصیلی با گرایش های مختلف، تصمیم گرفتند هر اعلامیه ضد شاه از سوی هرشخص، حزب و سازمانی را گیر آوردند، با هم تکثیر و پخش کنند، به ویژه به یاد آن که در خاوران چشم انتظاراتحاد همه کسانی است، که با نظر گاههای متفاوت خواستارتغییرو تحول در جامعه ما هستند.
***
فکر می کنم سال 45 بود ،اهالی روستای ما با گرفتن وام از بانک کشاورزی و یا تعاونی روستا ، سه حلقه چاه نیمه عمیق زده بودند. بخش اعظم زمین هایی که زیر کشت رفته بودند، چغندر قند بود، که کارخانه قند نزدیک شهر پیش خرید کرده بود ولی بقیه زمین ها را صیفی جات، از جمله هندوانـه کاشته بودند. البته اگر درست تر بگویم، باید بنویسم ، کاشته بودیم؛ چون نگارنده هم از تولید تا مصرف شرکت می کرد، به ویژه مصرف!! اواخر تابستان قرار شد، هندوانه های رسیده را بار واگنی کنیم که به تراکتور بسته بود تا نزد حاج احمد بار فروش در بازار سبزی شهر ببریم. من قرار بود حساب و کتاب هارا نگهدارم ،تا "حاجی سر ما کلاه نگذارد." تا رسیدیم، حاجی کلی از هندوانه ها تعریف کرد. ما را نزد هندوانه ها کاشت، یکی را با چاقو برید وبه نمایش گذاشت و به من گفت داد بزن " هندوانه به شرط چاقو!"
این اولین جمله تبلیغی بود ،که در زندگیم، گفته ام و یا صحیح تر بگویم، فریاد زده ام. اگر چه درآمد زیادی از هندوانه ها نصیبمان نشد، ولی پولی که از این تبلیغ به من رسید، به کمک پس انداز کوچکم آمد و مرا صاحب دوچرخه کرد.
اما در مراحل بعدی زندگی متوجه شدم ، که تبلیغ هندوانه و یا محصولات دیگر کشاورزی و یا صنعتی خیلی ساده تر بوده است. چون محصول را در دست دارید و می توانید به مشتاقان نشان بدهید و احتمالا در اختیارشان بگذارید، تا مزه، لمس و یا حتا امتحانش کنند. چندین سال بعد در سالهای 50 که درکتابفروشی، کتاب های عزیزنسین، "ماهی سیاه کوچولو" بهرنگی و یا "باز گشت به خویشتن" وسایر کتابها را، اگر چه به شرط چاقو و یک تریلی در روز نمی فروختیم ولی می توانستیم دست مشتری داده، تا نگاهی کند و اگر خوشش آمد و بودجه آنرا داشت بخرد. در این میان تبلیغ فروش کتابهای جلد سفید، قاعده و روش دیگری داشت!
ولی تبلیغ ایده های اجتماعی و سیاسی را چه می توان کرد؟
محصولی را می خواهیم عرضه کنیم، که فقط تخمش را در دست داریم و تازه"خریدار"، خواننده مقاله یا شنونده حرف ما باید تلاش کند و پیه کلی از مصیبت ها را به تن بمالد، تا شاید اگر همه چیز بر وفق پیش بینی های انجام شده ما باشد، سر خرمن محصول را ببیند. کار به این سادگی ها نیست!
با یاد این حکایت نوجوانی، با گوشه چشمی به مقاله ای که حدود 20 سال پیش نوشته ام، به وعده ای که در مقاله " جمهوری سوم در راه است" داده بودم، وفا می کنم و در باره روش تبلیغ و ترویج ایده ها، از همین مساله اساسی شروع می کنم؛ به هر ایده ای و هر نظر اجتماعی و یا سیاسی باید به عنوان یک محصول فکری نگاه کرد، که اگر توسط مخاطبان آن پیام(خریداران) ، دریافت ویا مورد پذیرش قرار نگیرد، بی نتیجه مانده و درنهایت تلاش و انرژی ما و مخاطبان را به هدر داده است.
یک ایده و نظرتبلیغی را بطور عموم می توان دو دسته کرد. دسته اول، صنفی( اقتصادی) است. این روش تبلیغی که نه در جامعه مان و نه در میان مبارزان بهسازی آن جا افتاده است، اهمیت اساسی و زیر بنایی برای هر گونه تغییر در جامعه را داراست و اگر طرفداران تغییر و تحول در جامعه از آن به خوبی استفاده کرده و این فرهنگ مبارزه را در جامعه پیاده کنند، نقش بسیار مهمی در کم هزینه کردن فعالیت های اجتماعی خواهد داشت.
در روش تبلیغی صنفی اقتصادی و یا مدنی با مبارزان اجتماعی سر و کار داریم که بطور کامل اصلاح طلب هستند، یعنی کاری با تغییر دولت و یا حکومت به معنای خاص و کلی آن ندارند. در محل کار یا زیست خود برای بهبودی شرایط کار و زندگی خود و دیگران فعالیت می کنند. برای بالا بردن قدرت خرید، آسوده و بی خطرگردیدن محیط کار، دلپذیر شدن زندگی برای خود،همسر، فرزندان و همسایه ها و یا همشهریها مبارزه می کنند. در این روش آنچه مورد نظر است، راحتی مادی و عینی زندگی افراد است و به همین جهت، هیچ کس از ساکنین کشوراز حوزه عمل چنین تبلیغی خارج نیست. 50هزار کارگر شرکت نفت که شریان حیاتی کشور را در دست دارند؛ و به بازنشستگی کشاندن زود رس و جایگزین شدن خود با کارگران ـ با قرارداد موقت کار ـ مبازه می کنند، معلمان که افزایش حقوق می خواهند، چایکاران لاهیجی که خواستار قطع کردن واردات چای هستند، و یا دختران و پسران جوانی که به سخت گیری های پوشاکی اعتراض دارند، نه با آقای خاتمی مبارزه می کنند و نه با ولی فقیه دعوا دارند. فقط می خواهند امرار معاش کنند، و یا راحت تر و آزادتر زندگی کنند. با اعتراض شفاهی یا نوشتاری، راهپیمایی و احتمالا اعتصاب می خواهند نظر مسئولان مربوطه و تصمیم گیرنده، را به یک مشکل جامعه جلب کنند.
در کشور هایی که با وجود دموکراسی به پیشرفت های شایانی رسیده اند، تشکل هایی که خواسته و نیازهای اقتصادی، صنفی، و مدنی مردم را بتوانند شناسایی و سازماندهی کنند، از سوی دولت کمک مالی می گیرند. مثلا شما اگر در شهر و یا روستایتان بتوانید انجمنی درست کنید که نیازی را بیان کند، از سوی دولت، شهرداری و حتا محل کارتان کمک سالانه دریافت می کنید. به همین جهت این نهاد های مدنی در هر گوشه وکنار کشور مثل قارچ روییده اند. سندیکا های کارگری و دهقانی که جای خود دارند، انجمن حمایت از مصرف کنندگان، حمایت از حیوانات، حمایت از فرزندان باهوش، مصرف کنندگان پودر رخشویی، مشتریان بانکها و یا گاراژها، خانواده های محصلین، همسران نظامی ها، نماز خوانان یک محل، انجمنهای مریضان قلبی، صاحبان طوطی های اهلی و... نشانی از تنوع و گوناگونی این نوع انجمن ها در کشور های پیشرفته است. این نوع تشکل ها از سوی دولتهای چپ و راست همه جانبه حمایت می شوند، در اساس، جا و مقام این نوع حمایت، حاصل مبارزات تاریخی جهان کار در این کشور هاست، اما چنین تشکل هایی چنان در زندگی اجتماعی مردم نهادینه شده اند، که دولت های میانه رو و راست هم از وجود آنان دفاع می کنند تا گفتگوی اجتماعی در سطح صنفی و اقتصادی باقی بماند و به سطح سیاسی ارتقا پیدا نکند. این مبارزه در نوشته"معلم نان ندارد" با خط کودکانه بر روی یک کارتن مقوایی، در راهپیمایی معلمان در مقابل مجلس، به خوبی هویت خود را نشان می داد که متاسفانه از فقر ساختاری رنج می برد و گامهای اول باز سازی خود را برمی دارد.
وارد شدن مبارزان سیاسی در فعالیت های صنفی و مدنی به شرطی مفید باقی خواهد ماند، که این فعالیت ها را به کار زار سیاسی تبدیل نکنند. مرز بندی فعالیت های صنفی، مدنی با مبارزات سیاسی به نفع همه جامعه است، اگر حکومت گوش شنوایی برای چنین مطالباتی داشته باشد و از پدید آمدن چنین تشکل های ممانعت نکند، در جهت تامین آرامش جامعه و "صلح اجتماعی" کار کرده است.
پس در مبارزه اقتصادی و مدنی بامطالبات فوری مردم سرو کار داریم و آنچه مربوط به جهان کار می گردد "برای فروش نیروی کار با شرایط بهتر و بهبود بخشیدن به شرایط کار و زندگی خود است."* به این ترتیب، برای تبلیغ صنفی و مدنی باید در جستجو، درک و بیان نیاز های صنفی و مدنی مردم ، برحسب حرفه های مختلف و اقشار متفاوت باشیم، که الزاما این نیاز ها در یک شهر، محله، روستا، دانشگاه، وحوزه و... یکی نیست، ممکن است به اندازه جمع انسانی موجود نیازها و مطالبات متنوع باشد، حتا برای یک طبقه و قشر اجتماعی با توجه به چند گانگی بافت و پراکندگی جغرافیایی آنان متفاوت باشد. ولی در عین پراکندگی و تنوع مضمون و شکل خواستهای صنفی، هر طبقه، قشر و گروه اجتماعی با مشکلات خاص فراگیر و همگانی رو در رو ست و برای حل آن زنان و یا جوانان یک محله، کارگران یک کارخانه، کشاورزان یک روستا ، وکلای یک استان، معلمان و دانشجویان یک شهربه تنهایی چندان موفقیتی بدست آورند. وظیفه فعالین صنفی هر طبقه و قشرو صنف اجتماعی است تا نقاط پیوند مطالبات سراسری را در هر مورد بیابند و خواسته های سراسری و عمومی را سازمان دهند.
برای موفقیت در تبلیغ صنفی، کم هزینه تر کردن و عمومیت بخشیدن به آن، باید اکیدا مرزبندی آن را با تبلیغ سیاسی رعایت کرد. متاسفانه این مساله در ایران به ندرت رعایت می شود، خانه کارگرش حتا قبل از احزاب سیاسی نامزد رییس جمهوری جستجو می کند! و وقت می گذارد تا چند باربا رفسنجانی در این مورد ملاقات و گفتگو کند، ولی برای بهبود تامین اجتماعی کارگران و یا افزایش حقوق آنان از هرگونه حرکت صنفی چشمگیردوری می کند و یا حتی در برابر آن ایستادگی می کند! و یا دانشجویان که یکی از فعالترین گروههای مدنی جامعه می باشند فاقد تشکل صنفی هستند و ناچارند نیاز های صنف دانشجویی خویش را هم بوسیله تنها تشکل سیاسی، ـ حتا سیاسی ایدئولژیکی ـ خود بیان کنند.
هر طبقه، قشر و گروه اجتماعی در عرصه صنفی برای خواستهای ویژه، فوری و عاجل خود مبارزه می کند و در این عرصه هدف اصلاحات موضعی است. افزایش حقوق، بهبود غذا در رستورانهای صنفی، بهبود وضع بازنشستگی، بهبود وضعیت دادرسی، سوق دادن نهاد های مختلف حکومت به رعایت و اجرای قوانین مصوب کشور، بهبود لوله کشی آب در یک گوشه شهر، کشیدن خط تلفن در یک روستا ویا رسمی شدن معلمان حق التدریسی، اصرار برحضور هیات منصفه در دادگاههای مطبوعاتی و سیاسی، لغو تعطیلی" موقت" روزنامه ها، ازشمار این مطالبات صنفی هستند و اگر بار سیاسی به خود می گیرند به این دلیل است که حکومت خود با آنها برخورد سیاسی کرده و فعالیت آنها را مغایر منافع هیات حاکمه می داند!
تبلیغات صنفی و مدنی برای هر طبقه، قشر و گروه اجتماعی دارای مضمون و شعار های متفاوتی است، حتا تشکل های صنفی باید در انتخاب نیاز ها و اولویت دادن های سراسری وسواس داشته باشند. اما برعکس تبلیغات سیاسی فراگیر و برای تمام مردم در خطوط اساسی و عمومی از مضمون واحدی برخورداراست و دارای شعار های همگانی می باشد، که احزاب و سازمانهای سیاسی باید آنرا بر اساس وظایف مرحله ای جنبش استخراج ، تدوین و بیان کنند.
تبلیغ سیاسی، اصلاح، تغییر و یا دگرگونی قاطع عرصه ویژه ای را نشانه می رود، که تبلیغ صنفی احتمالا فقط خواستار اصلاح جزیی از آن بوده است. اگر در تبلیغات صنفی اکثرا مداخله دولت درمرافعات جهان کار و اقشارمیانی در برابر کارفرمایان و سرمایه داران بزرگ، یا شهروندان در مقا بل عوامل حکومتی، برای برقراری قانون و یا جلوگیری از پایمال شدن آن خواسته می شود ودر اینگونه اختلافات، حکومت با این که بر خلاف گفته برخی، همواره طبقاتی است، ولی دخالت آن به عنوان میانجی طلب می شود. تا حکومت بر اساس قرداد های اجتماعی موجود در جامعه که به شکل قوانین بیان شده اند، این اختلافات را حل کند. هر چند در جامعه ما، خود حکومت و دستگاه قضایی، قانون را رعایت نمی کند وضرب المثل" هر آنچه بگندد نمکش زنند - وای به روزی که بگندد، نمک." مصداق کامل دارد، اما چاره ای جز توسل به قانون و دعوت و اصرار به اجرای قانون نیست.
اما، در تبلیغ سیاسی تلاش می کنیم، مردم را از تنهایی آنان با اجزاء مختلف ناهمگن و ناهمگون خویش در مقابل لایه های بهره کش و حکومت بیرون کشیده وآنان را به ضرورت مبارزه مشترک برای ایجاد تحول و تغییر در جامعه آگاه کنیم. کارگری که حق اعتصاب ندارد، دختران و زنان و جوانانی که از کمبود آزادی اجتماعی رنج می برند، دانشجویانی که نمی توانند تشکل های آزاد خود را داشته باشند، معلمانی که نمی توانند تظاهرات کند، روزنامه نگارانی که امنیت شغلی ندارند، وکلا و حقوقدانانی که دفاع از وکلایشان به درستی میسر نمی شود، از نویسندگانی که به جرم نوشتن به زندان می افتند، مشتاقانی که برای زیارت کربلا مجــاز نیستند، همگی از فقدان آزادی رنج می برند. اگر در تبلیغ صنفی مشکلات آنان یک به یک در مقابل نهاد ها و یا افراد تصمیم گیرنده جداگانه و مشخص مورد توجه قرار می گیرد؛ در تبلیغ سیاسی باید رشته ارتباط این پدیده های پراکنده را در کلمه آزادی یافت و ضرورت نیاز عمومی را در برقراری آزادی بیان کرد. وظایف احزاب سیاسی است تا با توجه به نیاز های جامعه به تغییر و تحول، ضرورتهای تغییررا به ترتیب اولویت در برنامه های سیاسی خود قرار دهند.
بر این اساس است که نگارنده، به عنوان فردی که در مباحثات عمومی شرکت می کند، مطالبات اساسی سیاسی مردم ایران را در این مرحله، آزادی، برابری و رفاه اجتماعی می داند .
در مقاله ای که با عنوان جمهوری سوم در راه است* نوشتم، تاکید کردم، که حکومت جمهوری اسلامی و مردم ایران در این مرحله به شیوه پراگماتیسم عمل می کنند. دوره ایدئولژیک حکومت، با پذیرش قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد بوسیله آقای خمینی، برای اعلام پایان جنگ با عراق، پایان یافت و تغییر قانون اساسی جمهوری اول، با تحدید حقوق مردم و نهاد های انتخابی و دوختن لباس جمهوری نیمه سلطنتی برقامت آقای خامنه ای ، در حقیقت برای حفظ و تحکیم قدرت از سوی بخشی از صنف روحانیون بود و نه برای اظهار وفاداری به اصول انقلابی که در دوره اول بیان می گردید. یک حکومت پراگماتیک تابع قانون تعادل قوا، در جامعه داخلی و جهانی است. حکومت ایران مانند طالبان یک حکومت ایدئولوژیک نیست که تا پای عقیده و آرمان ـ درست یا غلط ـ ایستادگی کند. طرفداران دیکتاتوری و استبداد در حکومت، در مقابل قوی تر از خود تسلیم می شوند، فقط درایت طرف مقابل، زمان این تسلیم را تعیین می کند. این حکومت، اگر توازن قوا در داخل یا خارج وی را مجبور کند، به هر تغییر سیاستی که لازم باشد تن خواهد داد، که دیدیم در جریان جنگ عراق تن داد و در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 1376 نیز چنین کرد. بر این اساس است که توانمند شدن نیرو های متشکل در جامعه برای ایجاد هر تغییری در جامعه ضروری است. به روایتی، حکومت تسلیم هیچ زوری نمی شود، مگر سنبه پر زور باشد!!
البته در این که یک حکومت ایدئولوژیک به پراگماتیسم کشیده شود، نه تنها مصیبت نیست، بلکه سنگلاخ های راه مبارزه را کمتر می کند. در کشورما، مردم هم، پس از پایان جنگ با عراق، پراگماتیست شده اند و با پایان چرخه خون و شهادت، به زندگی معمولی و نه جنگی می اندیشند. مردم پراگماتیک مستعد به فعالیت صنفی و مدنی هستند، و درعین حال اشتیاقی هم به پرداختن هزینه سنگین در این راه نیستند. بزرگترین انتظاری که از سوی آنان ممکن است اجابت شود، شرکت در انتخابات و رای دادن است.
به این ترتیب، اعتلای جنبش صنفی و دقت شعار های سیاسی است که می توانند آگاه ترین فعالان جنبش صنفی (اقتصادی) و مدنی را به سوی برداشتن گامهای بیشتر برای رسیدن به هدف فرا بخواننـد. بر این پایه است که با شرکت کردن دریک فعالیت صنفی و سیاسی و سهیم شدن در برپاکردن یک نهاد مدنی، هرچند کوچک، خشت روی خشت برای ساختن جمهوری سوم می گذاریم. مضمون جمهوری سوم، در همین کشاکش مبارزات صنفی، مدنی و سیاسی، قبل از شکل و شمایل آن ساخته می شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*جمهوری سوم در راه است گویا