محمد نخشب را میتوان بنیا نگزا ر " مدرنیته بومی " نا مید اگرچه روشنفکرانی ممکن است با ا ین عنوان مخا لف با شند- مخا لفتی که ناشی از بی توجهی بشرایط ا جتماعی است - ولی او بود که گذار از سنت را به مد رنیته را در دهه بیست با گذار از " انسان آ سما نی به انسا ن زمینی " با ا لهیات فلسفی و ا ستنباطا ت مدرن تسهیل کرد وفرد حقوقی را در سیا ست ومدیریت محور مناسبات اجتماعی قرار داد واز ساختارهای با قیمانده ا ز گذشته افسون زدایی نمود . در برابر " چه با ید کرد " نسل دهه بیست ، وهجوم ایدئو لوژی ها وروشنفکرانی رما نتیک وگذشته گرا – سوسیا لیسم اخلاقی را تئو ریزه کرد وراه حل جوامع مسلمان وعقب افتاده معرفی نمو د ایدا لیسمی که در یکدوره در اروپا در برابرمارکسیسم وبحرا ن لیبرا لیسم خوش در خشید و به سوسیا ل دموکراسی در کشورهایی چون فرانسه ، آلمان ، سوئد و... منجرشد ،1 – روندی که هنوزدر بسیاری کشورهای دمکراتیک ادامه دارد و در کشور ما بخاطر تلا ش های روشنفکرا ن مارکسیست و نفوذ روسیه شوروی نا شنا خته ما ند ، تحلیل تاریخ معاصر ایران بدون بررسی نقطه نظرات ا و و گروههایی که ازین بستر فکری برآمدند ممکن نیست اگرچه در ایران بعلل مختلف اجتماعی وفرهنگی این گروهها هنوز در آغاز راهند .
ازسوسیالیسم وخداپرستی تا سوسیال دموکراسی
جنگ جها نی د وم تا زه تمام شده وفضای سیاسی ایران بیکباره باز شده بود . هجوم اید ئو لوژی ها و مطا لبات سیاسی از سوی گرو ههای کوچک وبزرگ سبب ایجاد نوعی پلورالیسم فرهنگی گرد یده که سکوت باقیمانده از دوران رضاخانی را زایل مینمود. امری که نشان میداد جنگهای جهانی با تمام مصا ئب ومضا ر خود نوعی آ گاهی اجتماعی را بهمراه میاورد که برای کشورهای زیر سلطه مثبت بودمخصوصا که قدرتهای خودکامه را متزلزل میکرد . احزاب سیاسی مثل قارچ از زمین میرو یید ند وبعضی از اینها در عین وابستگی اید ئو لو ژیکی بیک کشور، از منافع کشور مورد نظر دفاع هم میکرد ند - ما کشور نفتی بودیم و تضاد منافع نفتی ها برای سوخت ار زان بسود مابود چنانچه آگاهانه با آنان برخورد میکردیم امریکه برهبری دکتر مصدق انجام شد .کشورما هنوز در اشغال نیروهای بیگانه بود . از سویی رجال انگلوفیل را داشتیم که از باورهای د ینی مردم بهره برداری سیاسی کرده ودر جهت تامین نظرات شرکت سابق نفت از یکدیگر پیشی میگرفتند ( ترورهای سیاسی این دهه غالبا از این منشاء سرچشمه میگرفت ) و از سویی نیروی سازمان یا فته وایدئولو ژیک حزب توده که برای اکثریت فقیر مردم ما با شعارهای فریبنده جاذبه داشت هر روز با تظاهرات ومیتینگهای موضعی ، جواجتماعی را بهم میریخت . روشنفکری تازه پا ورها شده از سانسور، در جستجوی ایده ها و ارائه طریق های جدید بود تا شاید جواب – چه باید کردها – را در جامعه ای چون ما بد هد جامعه ای که بخش اعظم آن هنوز در مناطق روستایی زندگی میکرد ودر کشور نفتی از حداقل زندگی وو سایل حیات محروم بود وبدتر آنکه بد ین محرومیت هم آگاه نبود زیراکه از نظر فرهنگی هنوز درگذشته تنفس میکرد گذشته ای که در آن انسان هنوز تعریفی نداشت واگر داشت در برابر نظام خدایگان وبنده حاکم – رعیت – بود . گفتم روشنفکری ، روشنفکری ای که در جستجوی نا کجا آ باد خود بهر در ی میزد تا شاید دوران ا نتظار ا و پس از قرن ها بسر آ ید و در" زمین " که تابحال هبوط قلمداد میشد " خود " رایا فته و با _ اراده معطوف بشد ن - خود نوینی را علیرغم گذشته بنیاد کند امری که نیا ز به تعریفی جدید از " خود" داشت تا بتواند در برابر قدرت استبدادی ووابسته حاکم " من – ما – شما – او – و....بگوید وطلب حق وحقوق شهروندی کند حق و حقوقی که تا بحال از او دریغ شده بود . این روشنفکری اکثرا متوجه ما رکسیسم روسی ، و اقلیتی از آن ، که از طبقات مرفه بر آمده بودند شیفته نظامات لیبرال دموکراسی غربی ، که آنراهم تنها برای کشورهای متروپل میخواست – وبرای ما دیکتا توری صالح را تجویز مینمود ، در برابر روشنفکران مارکسیست که آرمان شهر شان – دیکتاتوری پرولتاریا بود. در چنین شرایطی ناسیونا لیسم ا یرانی علیرغم ناسیونا لیسم غربی که به فاشیسم معطوف بود، با حق طلبی و آزادی خواهی توسط مصدق ، توده های منفعل را به صحنه کشید .مصدق بعداز یک عمر مبارزه برای دموکراسی وحکومت قانون ، اول کاری که کرد در جهت نهادینه کردن آزادی به رییس شهربانی خود دستور داد " روزنامه ها آزادند حتی اگر به من که نخست وزیر هستم فحش بدهند " ودر قانون مطبوعات مطروحه از سوی دولت به " هرکس که نوشتن میدانست حق داشتن روزنامه داد " این آ زا دیها به روشنفکران مستقل که در جستجوی مفری برای گریز از خفقان واستبداد و فقر و عقب ماندگی مردم ایرا ن بودند فرصت داد تا با نظریه پردازی های علمی ، راه حلهای اجتماعی وسیاسی رایافته و با متشکل کردن مردم ومخصوصا جوانان در برابر نیروها ی وا بسته واکنش نشان دهند واکنشی که طبعا نمیتوا نست بی توجه به فرهنگ بومی باشد در عین حال که راه حلهای علمی جهانی بود . یکی از برجسته ترین این روشنفکران "محمد نخشب " بود که حقوق خوانده وتز او " قا نون و اخلاق " بود از نظر او " هستی انسان ها در یک زندگی اخلاقی میسر میشد ومهمترین قانون، قانون اخلاقی بود " ....چه در سایه چنین قانونی میشد به جامعه ارگا نیک رسید که انسان ها بخاطر منافع جمع از منافع خود در گذرند، ا و یک رابطه دیا لکتیکی میان ا نسان اخلا قی و جامعه برقرار کرده و به سن تزی که آنرا برای نسل جوان آ نروز " آرما نشهری " مینمود به نظامی " سوسیال دموکراتیک میرسید ایدا لیسمی که به تصحیح واقعیتهای موجود نظرداشت که " ایدالیسم را لیسم " نا م میگرفت علیرغم بخشی ازروشنفکران که هنوز " به رمانتیسم گذشته گرا " نظر داشته ودر جستجوی نظام ایرانشهری قبل از اسلام بودند ویا بخشی که بصورت واکنشی به ایدا لیزه کردن " ارائه طریق هایی " نظر داشته که در سرزمین ها ی سوخته خود هم نتوانست متحقق شود که اجرای ا ین " دو" در دوران مدرن تعلیق به محال بود . در دهه بیست جامعه ایران یک جامعه فرهنگی بود ا گرچه بخاطر قحطی بخش بزرگی از محرومین روستایی بشهر ها سرازیر شده و در شهرها یصورت نیروهای ضدشهر سرگردان شده ، اینها یا بکارها ی پست میپرداختند و یا بصورت " لومپن" بهترین نیرو برای سازمانهای سیاسی فرصت طلب بودند چون حزب توده – حزب اراده ملی سید ضیاء و حزب دموکرات قوام السلطنه که اولی طرفدا ر روسیه استالینی دومی طرفدار انگلستان – اگرچه به مذهبی بودن تظاهر میکرد- و سومی طرفدار حضور آمریکا در برابر روس وانگلیس بود - هرکدام این احزاب دارای نشریه وروزنامه بوده وبه تبلیغ عقاید ونظرات قطب مورد قبول خود میپرداختند . در انتخا بات ها دخالت در بار وارتش و یا خرید وفروش رای توسط زمین داران وفئودالها امری عادی بود در حالیکه مدت نیم قرن از انقلاب مشروطه میگذشت ولی هنوز اکثریت مردم ما معنی دموکراسی ومشروطه را نمیدانستند چه دموکراسی نیاز به دو بنیان اساسی دارد . یک – نوعی فلسفه سیا سی در رابطه با انسان که با " پرسش فکنی " در زند گی روزمره همراه بوده وهمه چیز را ازمنظر نقد وکنجکاوی به تجزیه وتحلیل میکشد ودر صد د نوسازی وبا ز آفرینی آن برمیا ید ، بعلاوه ی تعریفی ا ز انسان که مبتنی برحقوق بوده که بیش از همه به زندگی جمعی وتامین حقوق مادی وبرنامه بپردازد – از فلسفه سیاسی فوق الذکر د موکراسی حاصل میشد و از تعریف حقوقی مذکور به سوسیا لیسم و عدالت اجتماعی میرسیدیم " تا آنزمان همه خیال میکردند سوسیا لیسم باید مبتنی بر ماتریا لیسم دیالکتیک باشد" در صورتیکه در بعضی کشورهای اروپایی از التقاط ایدا لیسم کانت و سوسیالیسم مارکس احزابی ایدئو لو ژیک به " سوسیال دموکراسی " متوجه شده بودند که بدینوسیله از استبداد ایدئو لو ژیک اجتناب میشد1 ، چه " از این منظر " سوسیا لیسم یعنی اخلاقی کردن سرمایه و سرمایه داری " – دو - وجود یک طبقه متوسط یا بورژوازی که بخاطر منافع در برابر قدرت سیاسی که همه چیز را در انحصار خود دارد، به مبارزه کشیده میشود ازینرو وجود بخش خصوصی تولیدگر یکی از عوامل رشد وتوسعه ودسیتا بی به دمکراسی است . فقدان این دو، در ذهنیت جمعی مردم ما وحتی بخش اعظم روشنفکران باعث موفقیت ایدئولوژیهای بیگانه با فرهنگ ما ، ووابستگا نشان در تاریخ معاصر بوده است مخصوصا که اکثریت مردم ما هنو ز در بند تفکرات وادبیات توجیهی – اسطوره ای بودند در زمانیکه ما کم کم در شهرهای بزرگ با تیپهای مختلف شهرنشین ویا طبقات اجتماعی تازه پا روبرو بودیم ، تیپها وطبقا تیکه ، یا در رابطه با زندگی شهری ومصرفی مدرن میشدند ویا دررابطه با منا فعشا ن برای آ ینده برنا مه ریزی میکرد ند ، فاصله این تیپها وطبقات با روستا و روستا نشینان که متحمل فقر مزمن فرهنگی ومادی بودند همیشه جامعه مارا در مرحله انفجار وخوف ورجاء نگه میداشت مخصوصا که در آمد نفت بیشترمتوجه طبقات شهری بودو امنیت مهمتر از آزادی قلمدا د میشد در حالیکه امروز معلوم شده مفهوم امنیت وتامین آن وا بسته به تعریف جدید از انسان و تامین حقوق اولیه اوست و فروپاشی نظام شاهنشاهی وبسیاری حکومتها ی خود کامه حاصل چنین غفلتی است . روشنفکرانی که به تجزیه وتحلیل موارد فوق بپردازند یا اندک بوده ویا در شرایط اختناق جذب ایدئولوژیهای خارج که بافرهنگ ما پارادوکسیکال بود میشدند . درچنین شرایطی " محمد نخشب " تز الهیات تنزیهی را برای نسل جوان ، که بتدریج بنام نهضت خداپرستان سوسیالیست بکمک عده ای از نوگرایا ن دینی متشکل کرده بود ، مطرح کرد و آنرا از اسلام تاریخی جدا نمود و خط راهنمای انسان خود بنیاد – برمبنای اجتهاد آزاد قرار داد سپهری که در آن " انسان خداپرست " خود را دیگری مید ید وبرای دیگران چون خود طلب حق وحقوق شهروندی میکرد ، از ساختارهای با قیمانده از گذشته که در آن شاه یامراد و...خدا ، ویا سایه خدا و...بود وانسان رعیت ، تقد س زدایی کرده و اجازه میداد ا نسان زمینی خود را یافته ، وبعنوان خلیفته ا له خویشتن را خلق مجد د کند ا مری که ا ز آن ا وما نیسم ومدرنیته بومی تدریجا سر بر میاورد ، چه بقول " بودلر " یکی از پیام آوران مدرنیته خود باوری آغاز مدرنینه است2 با همین پیام بود که بقول شریعتی نسل جوان دهه بیست جرات کرد خود در باره سرنوشت خویش تصمیم بگیرد ." الهیات تنزیهی " پادزهر سمومی چون نیهیلیسم – مارکسیسم وپوزیتیویسم بود که برای نسل جوان آنروز تدارک دیده بودند - وبرای مردم ایران که از سلطه غیر وخودی باملی شدن نفت رها میشد " آغاز تاریخ " بود زیراکه تا آ نزمان " برای ما مسلما نا ن ا ند یشید ن وتفکر بپایان رسیده بود از تاویل فلسفی و زبانی مدرن متون دینی خبری نبود تکرار وعادات زندگی یکنوا خت ، زند گی فکری ما را هم جامد وفقیر ساخته ، ما باید از تاویل متنی فراتر رفته واز منظر هرمنوتیک زبانی وفلسفی مدرن به متون دینی مینگریستیم و آنهارا تاویل میکردیم " نقل به مضمون از محمد مجتهدشبستری 3 .در غرب هم مدرنیته آغاز نشد مگر آنکه در قرن پنجم میلادی تعدادی از کشیشان جوان با تردید در برداشتهای کلیسا، الهیات را از شرع وفقه جداکرده وبه الهیات فلسفی روی آوردند این الهیات بود که به امرواقع پرداخت وزمینه ساز تولد انسان مدرن گردید4 . در ضمن تعلق بیک هویت وسنت و یا به شکلی از زندگی به معنای تن دادن انفعالی به آنچه نظامی از پیشداوریهاتحمیل میکند نبوده ونیست – طریقه زندگی خصوصی هرکس در حوزه شخصی مربوط به خود اوست – در رابطه باحقوق طبیعی ما به مواردی دست یافته بودیم ولی جامعه شهری ما بخاطر گستردگی امور و پیچیدگی مسایل شهری و اجتماعی نیازبه تامین " حقوق طبیعی مدرن "5 داشت که عبارت بود از -شراکت در نظام تصمیم گیری – حق اتخاب کردن وا نتخا ب شد ن و دولت پاسخگو ، که نظام سلطنتی که قدرت را در انحصار خود داشت در رابطه با این انحصار پاسخگو نبود در عین حا ل که در تمام امور غلیرغم قوانین شفاف مداخله میکرد ودر سال 1327 حق انحلال مجلس را هم با یک انتخابات قلابی وتشکیل مجلس موسسان از آن خودنمود واز همین جا بیش از گذشته از مردم ایران فاصله گرفت وبعد هم با کودتای ننگین بیست وهشت مرداد برای همیشه رابطه خود را با مردم قطع کردمخصو صا که این نظام با دوکودتای متکی به خارج " ایرانیت " خودرا از دست داده بود. لازم بتوضیح است که نسل دهه بیست علیرغم نسل دهه چهل وپنجا ه که گرفتار رمانتیسم ایدئو لوژیک وعقید تی بدون توجه بشرایط اجتماعی ایران بود را لیست ، وبه مکانیسم های قدرت در یک جامعه عقب افتاده که از هر ایده ای بهره میگرفت آگاه بود ، نمونه آن روسیه استالین وآلمان فاشیسم بود، ازینرو در برابر انسان اسطو ره ساز، به مفهوم خدا در حوزه فرهنگ واخلاق پای میفشرد زیرا که تجربه تاریخی نشان داده که فرعون یک پدیده تاریخی است که در هر مقطع تاریخی ممکن است از بستر سیاست و جامعه ببهانه ایدئولو ژی وحتی دین سر بر آورد . محمد نخشب بروا یت تاریخ بکمک آ یت اله زنجانی و نمایندگان سا یر احزا ب ملی تشکیلات "نهضت مقاومت ملی" را بنیان نهاد در عین حال که نخشب با ایدئولوژی " سوسیا لیسم " بر پایه خدا پرستی برای نسلهای بعدی راه حل مسائل ایران را در رابطه با دنیای مدرن و زندگی شهری - تلا زم سوسیا لیسم با آزادی معرفی نمود، در زمانیکه روشنفکران ایران بخشی آزادی ، وبخشی سوسیا لیسم وعدالت اجتماعی را مقدم میدا نستند در عین حال که او" آزادی سیاسی را بدون آزادی اقتصادی میسر نمیدا نست – نقل ازمجموعه آثار ص 236 . آزادی های دهه بیست برای نسل های بعدی نوستا لوژی شد زیراکه بعد از انقلاب مشروطه مردم ما برای دوره ای کوتاه آنرا تجربه کردند یویژه آنکه مصدق با اقتصاد بدون نفت به کار آفرینانی پروبال داد که کم کم بعنوان بور ژوازی تولید گر با کارخانجات کوچک ماشینی ود ستی به بخش خصوصی وقدرت اقتصادی منجرمیشد تا رقیبی برای بورژوازی دلال ووابسته گردد. محمد نخشب در خداپرستی بنارا بر الهیات فلسفی گذارد ،
او از یکسو به انسان " فی نفسه " متوجه بود که به ایده و فرهنگ و حقوق سیاسی منتهی میشد واز سویی به انسان اجتماعی که تامین حقوقش با برنامه اقتصادی متحقق میگردید، در کشوریکه همیشه بت وارگی قدرت وخداگونگی آن با دلایل بظاهر حکیمانه در یک نظام سلسله مراتبی القاء شده ودر آن انسان تنهاعمله نیازهای مادی وفساد پذیر قلمداد میشد، نظامیکه در آن خرد ورزیدن در چارچوبهایی محدود، تقلیل مییافت وا ند یشه در یک سیستم وحدت وجودی متوقف میشد ، با چنین توقفی ببهانه عرفان " خدا " را در انسان زمینی بنام مراد – شاه ویا ....متجسم میکرد ند . جالب آنکه این فلسفه رهایی بخش " الهیات تنزیهی " که انسان را در نیرد فکری با افسون ها ومعتقدات عجز آور وتلاش درراه بیداری ورهاساختن عقول از پرستش خدایان مجعول رها میکرد – نقل ازمجموعه آثار نخشب - زمانی ارائه شد که نهادهای بین المللی حق حاکمیت مارا درملی شدن نفت بعد از یکی دوقرن نقض آشکار روس وانگلیس برسمیت شناخته واین امر به نخبگان ایران که سالها از خود بریده بودندروحیه ای تازه بخشید که توانستند بزمان ومکان وکشورعقب مانده خود ا ندیشه کرده واجتهادات جدید دررابطه با روز بنما یند ، این تفکر اگرچه از ریشه اسلامی بود ولی با اسلام خرافاتی ، تاریخی متفاوت و حاصل استنباطات دوران شهرنشینی ونسل تحصیلکرده بود که رسیدن به دموکرا سی راتسهیل میکرد چه از این منظر سروکارما با حقوق بشر – ملت حقوقی ودولت مکلف و پا سخگو قرارمیگرفت یعنی " ا قتدار دولتی از طریق اثرات نهادینه شده ی مباحثات آگاهانه ، واجماع عاقلانه به مثابه امری غیر تاریخی به محور اصلی نظریه دموکراسی تبد یل میشد وبرا ی همیشه باقی میماند تفکری که بخا طر مبانی انسان مدارانه خود در برابر دولت واقتصاد بی در وپیکربازار وحتی خردگرایی ابزاری تسلیم نبود مدرنیته را در شرایط تاریخی – فرهنگی ایران طرح میکرد گفتمانیکه برای بعضی پارادوکسیکال بود در این نگرش آزادی ودموکراسی بدون سرمایه داری لگام گسیخته وعدالت اجتماعی بدون توتا لیتا ریسم وماتریالیسم و نظام اخلاقی بدون دخالت دولت و حتی یک طبقه وگروه خاص ونهادهای رسمی قابل پیگیری بود یعنی محمد نخشب نوعی ساختار شکنی deconstruction که تا بحال در فر هنگ وتمدن ما سابقه نداشت در حوزه های مختلف عقیدتی و فرهنگی وارد کرد که ساختا رهای کهنه را بتاریخ میسپرد وآغاز گاهی بود که چنا نچه نفتی ها وعوامل داخلیشان علیه آن توطیه و کودتا نمیکرد ند مابه آرمانشهر مدرن مان که " سوسیال دموکراسی " بود با تمام مشکلات فرهنگی وساختاری میرسید یم امری که امروز در اعترا فات غالب دست اند ر کاران سیاستهای جهانی معلوم شده ، تنها راه خروجی خاورمیانه از عقب افتادگی و زمینه ساز رشد وتوسعه بوده است و " الگویی برای کشورهای خاور میانه میتوانست باشد " تا امروز ازبستر جهل وفقروعقب ماندگی آن ، تروریسم کور و استبدادهای قرون وسطایی توجیه گر تجاوزات غارتگران جهانی ویا سیاستهای سلطه طلبانه نباشد [email protected]
--------
پاورقی ها –
1 و5 – نقل از مارسل گوشه فیلسوف سیاسی – پاریس – مرکز مطالعات عالی علوم اجتماعی
EHESS –2 و4 – نقل ازکتاب qu,est que la modernite از Alexic nous – پاریس – انتشارات دانشگاه –
3 – از محمد مجتهد شبستری در مصاحبه با علی احمد سعید شاعر عرب در برلن