در پی برگزاری گردهم آیی سراسری ً جمهوری خواهان دمکرات و لائیک در پاریس با آقای عیسی صفا که در این جلسات حضور داشتند گفتگویی داریم.
آقای صفا ابتدا بگوئید که اتحاد جمهوری خواهان دمکرات و لائیک پاریس به چه منظوری شکل گرفت و چه اهدافی را دنبال می کند؟
هدف اعلام شده ی این اتحاد برچیدن جمهوری اسلامی ایران و جایگزینی آن با جمهوری دمکراتیک و لائیک است. این جریان با اطلاعیه ای در تاریخ 3 خرداد سال 1380- 23 ماه مه 2001 در پاریس با بیش از 100 امضا اعلام حضور کرد و به عنوان جمهوری خواهان لائیک پاریس معرفی شد.
آیا احزاب و گروه های سیاسی در این اتحاد حضور دارند؟ و اگر جواب مثبت است چه احزاب و چه گروه هایی؟
بر طبق ساختار آنها شرکت در جنبش فردی است. اما در جریان نشست سه روزه رهبران سازمانها با ارائه منشورها و سخنرانیها در جهت بیان نظریات و گرایش های خود حداقل شرکت سه سازمان سیاسی را در این نشست به نمایش گذاشتند: سازمان اتحاد کارگران انقلابی – راه کارگر- ، جریان بنی صدر- مجامع اسلامی ایرانیان - و نهضت ملی ایران که بیست نفر از شمال کالیفرنیا از این نهضت در نشست شرکت کردند یا به عنوان مثال مجامع اسلامی ایرانیان به عنوان یک گرایش مشخص در تمامی روند شکل گیری این اتحاد شرکت داشته است. بنابراین شرط عضویت فردی را باید کلاه شرعی این اتحاد تلقی کرد.
میدانید که جریان مشابه ای به نام جمهوری خواهان لائیک و دمکرات ایران سال گذشته در برلن تشکیل شد. نقاط اختلاف نظر این دو جریان چیست ؟
افراد و سازمان های شرکت کننده در جمهوریخواهان برلن و پاریس در واقع به جریان هائی تعلق دارند که تاریخا مواضع متفاوتی درباره ی مسایل سیاسی روز داشته اند. اتحاد جمهوری خواهان برلین ترکیبی است از احزاب و سازمان های فدائیان اکثریت، جریان بابک امیرخسروی و بیژن حکمت و همفکران آنان که شرکت فردی دارند. جمهوری خواهان برلین شعار سرنگونی جمهوری اسلامی ایران را قبول ندارند و بدنبال هماهنگ کردن حرکات سیاسی خود با جریان اصلاح طلبان داخل ایران هستند. از موارد دیگر اختلاف، مسئله ی حقوق ملیت ها است که برلینی ها خودمختاری و یا فورمول های مشابه برای ملیت های کرد و آذربایجان و ... را قبول ندارند. در عین حال به نظرم این اختلافات در بین آنها ظاهری و مصنوعی است و اصلا واقعیات در جای دیگری قرار دارند.
اولین اطلاعیه اعلام موجودیت این جریان به نام جمهوری اسلامی، جمهوری لائیک و جایگاه ما – همانطور که گفتید در 23 ماه 2001 انتشار پیدا کرد. فاصله بین انتشار این اطلاعیه و اولین نشست سراسری در پاریس که در سه روز گذشته تشکیل شد را چگونه توضیح می دهید؟
در واقع سال 2002 نیز اینها یک سمینار در پاریس داشتند. ولی هیچ اقدام چشمگیری تا تشکیل نشست سراسری
اتحاد جمهوری خواهان برلین در اوایل سال 2003 و انتشار بیانیه آنها در 15 مه همین سال از طرف اتحاد جمهورخواهان دمکرات و لائیک انجام نشده بود. در واقع حرکت اتحاد جمهوریخواهان برلین باعث تحریک این جریان برای برگزاری هر چه سریعتر نشست سراسری پاریس شد.
اکثر این جریانات در سالهای اخیر، بعد از حمله ی نظامی آمریکا به افغانستان شکل گرفته اند.
آیا رابطه ای بین شکل گیری این جریانات با دخالت نظامی آمریکا و متحدانش در خاورمیانه می بینید؟
با شکست اردوگاه سوسیالیستی مسلم بود که امپریالیسم آمریکا بدنبال غنایم جنگ سرد خواهد بود. حمله ی نظامی به یوگسلاوی نشانه ی اراده ی امپریالیسم آمریکا در استفاده از هژمونی خود بود. اما حمله به یوگسلاوی و قبل از آن به عراق – جنگ اول بر سر کویت – با چراغ سبز سازمان ملل صورت گرفته بود. یکباره 11 سپتامبر پیش آمد. آمریکا این بار تدارک حمله ی وسیع نظامی را تحت عنوان ً جنگ پیشگیرانه ً را مطرح و با حمله به افغانستان و عراق آنرا به اجرا گذاشت. ایران در کنار عراق و کره شمالی در محور شرارت قرار گرفت. امکان تداوم حمله ی نظامی آمریکا به ایران و یا حتی حضور نظامی در عراق، تحرک ویژه ای به بخشی از اپوزیسیون خارج از کشور داد. آلترناتیوسازی با ویژگی نظام جایگزینی و قدرت دولتی مد روز شد. منشور 81، اتحاد جمهوری خواهان برلین، اتحاد جمهوری خواهان پاریس و ده ها شهر و کشور دیگر گواه این مدعا است.
خصلت مشترک همه آنها ً سوزاندن مراحل ً جنبش مردمی و فرار به پیش بود. به قول فرانسوی ها آنها پوست خرس شکار نشده را می فروشند! در حالیکه مسئله سرنگونی جمهوری اسلامی هنوز حل نشده باقی مانده است.
در جایی در سند سیاسی به این اشاره شده است که ً ما مبارزه برای برچیدن نظام جمهوری اسلامی و استقرار جمهوری دمکراتیک و لائیک را هدف اصلی راهبرد سیاسی خود قرار داده ایم ً. با توجه به این هدف اعلام شده استراتژی این جریان برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی چیست؟
برچیدن نظام جمهوری اسلامی از مواضع آنهاست. ولی به قول لنین حتی ضعیف ترین حکومت ها را اگر سرنگون نکنیم بخودی خود سرنگون نمی شوند. بنابراین شعار سرنگونی بدون توجه به رابطه نیروها و توانایی واقعی در بسیج توده ها در حد یک شعار باقی خواهد ماند.
در واقع سئوال اصلی این است که در سند سیاسی تقریبا به تمام جوانب فردای ایران بعد از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی پرداخته شده است ولی این سئوال همچنان بی پاسخ است که چطور میتوان این رژیم را سرنگون کرد و راه های عملی آن چیست؟ چیزی را که من می خواهم اشاره کنم این است که ما برنامه و پلاتفرم سیاسی – کم و بیش مشابه هم - در رابطه با نظام بعد از سرنگونی رژِیم را کم نداریم. ولی هیچ برنامه ی عملی و واقعی برای معضل امروز ایران یعنی سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی وجود ندارد؟
سئوال شما ما را به ارزیابی از هویت و ً جایگاه ً جریان جمهوری خواهان دمکرات و لائیک می کشاند. این جریان در واقع ً شتر گاو پلنگ کرگدن ً است! یعنی معلوم نیست یک حزب سیاسی جدید هستند یا جبهه و یا جنبش. نگاهی به سند سیاسی آنها نشان میدهد که ادعای آلترناتیو هم دارند. این بخش چهارم را من با اضافه کردن کرگدن مشخص کرده ام. در مورد پیاده کردن شعار سرنگونی، این جریان یک پلنگ کاغذی است!
آلترناتیوسازی مصنوعی مد شده است. اگر به سایت های اینترنتی مراجعه کنید. گاهی می بینید که چند نفر تازه کار در سیاست هم به چیزی کمتر از ارائه یک آلترناتیو کامل دولتی ! رضایت نمی دهند. استدلال بسیاری از آنها این است که ً مردم در جریان انقلاب بهمن میدانستند چه رژیمی را نمی خواهند ولی نمی دانستند رژیم جایگزین چه خصوصیاتی خواهد داشت! بنابراین بحث درباره ی آلترناتیو امروز فوری است.ً
این استدلال مساله اصلی رابطه نیرو را فراموش میکند. در انقلاب بهمن رابطه و تعادل قوا به نفع هژمونی خمینی بود. اصلا مسئله بر سر این نبود که نیروهای انقلابی و دمکرات تصوری از جامعه مورد نظر خود را نداشتند. جریانهای ملی ، سازمان مجاهدین و سازمان فدائی یا حزب توده ایران برای رژیم سلطنت آلترناتیو داشتند، ولی نیروی تعیین کننده ی سیاسی ً روحانیت به رهبری خمینیً بود.
بعد از انقلاب بهمن نیروهای اپوزیسیون به صورت غول آسا رشد کردند. اگر مردم نمی دانستند چه نظامی را می خواهند اپوزیسیون رشد نمی کرد. روند رشد فوق العاده ی نیروهای اپوزیسیون تنها با سرکوب هولناک جمهوری اسلامی قطع شد.
د ر رابطه با قسمت اول جوابتان ، تا جایی که من در جریان هستم اینها اعلام کردند که یک حزب یا جبهه نیستند بلکه خود را جنبش میدانند.
اینکه خود را جنبیش میدانند مواضع اخیر آنهاست. قبلا ً اتحاد جمهوریخواهان لائیک و دمکرات ً بودند نه جنبش. بسیاری از ساختارهای تشکیلاتی که آنها طرح کرده اند، فاقد خصلت جنبشی است. طرح تشکیلاتی آنها شبیه احزاب سوسیال دمکرات است. سند سیاسی آنها شکل یافته و بیانگر یک گرایش ایدئولوژیک معین و مشخص است که من مایلم بطور مفصل تری بعد در این باره صحبت کنم. در نشست سه روز من فقط توانستم دو دقیقه پشت بلندگو قرار بگیرم و سریعا جملاتی را در رابطه با فلسفه سیاسی حاکم بر جمهوریخواهان لائیک بگویم.
در همین رابطه شما در فرصتی که بلندگو را داشتید توضیحاتی در مورد همین کلمه ی جنبش دادید. میتوانید این توضیحات را یکبار دیگر تکرار کنید.
ظاهرا این حرکت پذیرفته است که حرکتش خصلت جنبشی دارد اما از همان آغاز مقدمه سند سیاسی مانع گسترش یک جنبش وسیع میشود. مقدمه بر یک دیدگاه ویژه فلسفه ی سیاسی تکیه دارد. می گویم فلسفه ی سیاسی برای اینکه لغت ایدئولوژی را بکار نبرم. این فلسفه ی سیاسی بر یک مفهوم عام آزادی و دیکتاتوری قرار دارد. مقوله ی مهم دیگر این فلسفه سیاسی تجدد است. مبارزات تاریخ معاصر ایران بر اساس خط کشی به کمک این مقولات بازنویسی و تحریف شده اند. دو عرصه مهم مبارزات مردم ایران در تاریخ معاصر حذف شده است. مبارزه بر علیه امپریالیزم و مبارزات طبقاتی جامعه ایران. این بی مهری به مبارزات طبقاتی و ضد امپریالیستی اتفاقی نیست. پلاتفرم جایی برای آنها در آینده هم نگذاشته است. ممکن است بگوئید که ما مفاهیم و خواسته های عام را مطرح میکنیم. در یک جنبش متنوع خواسته های عام بی معنا است! در یک جنبش متنوع خواسته های مشترک وجود دارد که بر پایه ی تفاهم هستند و نه عام . نیروی جدید، تفاهم جدید! این است منطق یک جنبش واقعی.
بسیاری از تاریخ دانان معتقدند که جهان بعد از حادثه یازده سپتامبر مبنای تاریخ تحولات جدید است. این همه مبارزات ضد امپریالیستی علیه اشغال افغانستان و عراق، جنبش صلح علیه میلیتاریسم، جنبش بدیل جهانی شدن در فلسفه ی شما تاثر و تغییری ایجاد نکرده است.
در سند سیاسی در قسمت استقلال به این اشاره شده که این جریان مخالف هر گونه دخالت نظامی خارجی در ایران است؟ منظور کدام دخالت خارجی است. برای اینکه این یک بحث بسیار کلی است. آیا به نظر شما این دخالت خارجی اسم ندارد؟
آنچه که امروز واقعا بعنوان خطردخالت نظامی در ایران مطرح است. مداخله نظامی امپریالیسم آمریکا و متحدینش در ایران است. بقول فرانسوی ها باید یک گربه را گربه نامید! خطر مداخله نظامی چین، افریقای جنوبی و ...... در ایران وجود ندارد. از طرف دیگر عموما مداخله نظامی با زمینه های مداخله سیاسی – ایدئولوژیک- دیپلماتیک شروع و تهیه می شود. بنابراین آوردن دخالت نظامی تنها و جدا از انواع مداخلات اساسا درست نیست.
در قسمت دیگری از سند سیاسی اشاره شده است که این اتحاد از جنبش های مردمی حمایت میکند بدون اینکه نقش خود را در مبارزه عملی با رژیم جمهوری اسلامی مشخص کند. عینا از روی سند میخوانم : ً خواست ما اين است که اين نظام بيدادگر به شيوهی مسالمتآميز برچيده شود؛ هر چند که کارنامهی خشونتبار آن از وجود چنين ظرفيتی حكايت نمىكند. ما از شکلهای گوناگون جنبشهای اعتراضى مردم عليه بيدادگری و ستم حمايت مىكنيم و بر اين باوريم که در نهايت شکل گذار را قدرت حاکم به جنبش مردم تحميل میکند. قيام عليه جباريت، حق مردم است. ً
طرح شکل مبارزه ی مسالمت آمیز و یا قهرآمیز از طرف اتحاد جمهوریخواهان لائیک و دمکرات بگونه ای است که گویا آنها در سازماندهی این شکل یا آن شکل می توانند موثر و فعال باشند. آنها توانایی سازماندهی یک تظاهرات چند صد نفر در کشورهای اروپایی را ندارند تا چه رسد به ایفای نقش در رهبری جنبش های اعتراضی ایران! شما حق دارید که جدایی بین آنها و مردم را احساس کنید. آنها به ادعای ارائه آلترناتیو از طرف خود اصرار می کنند. اما آلترناتیو پیشتهادی آنها محدود است و منافع اقتصادی – اجتماعی زحمتکشان ایران را منعکس نمی کند. بنابراین حتی از لحاظ نظری قادر به بسیج آنها نخواهند بود.
اساسا امروز بحث مسالمت آمیز یا قهرآمیز یک دغل بازی سیاسی و دعوای حیدری- نعمتی و یا حیدری- فرخ نگهداری است! که به قصد انحراف از مضمون واقعی جنبش مردمی مطرح می شود.
با تشکر از آقای عیسی صفا که در این گفتگو شرکت کردند. این گفتگو را در فرصت های بعدی ادامه خواهیم داد. همچنین امیدواریم که بتوانیم گفتگوهای دیگری با تعدادی از افراد شورای هماهنگی جمهوریخواهان دمکرات و لائیک داشته باشیم .