پیش از هز چیز از خانم ژاله وفا به سبب پاسخی که زیر تیتر "از راه حقیقتی نه از راه مجاز" به نقد من داده اند سپاسگزارم و امیدوارم جنین گفتگو و نقدهایی بتواند در راستای پیشرفت بیشتر جنبش آزادیخواهانه مردم ایران قرار گرفته و دیدگاه های مارا نسبت به رویدادها ی درونی و برونی روشن !تر ساخته، سبب نزدیکی های هرچه بیشتر گردد.
در آغاز به چند مورد که از دید من در هدف آن نقد مهم بوده اشاره می کنم:
1ـ در هر نقدی که که نگارنده از دوستانم داشته باشم نخستین هدفش، همآنگونه که آمد، هموار کردن راه رسیدن به آزادی و نزدیکی هرچه بیشتر ازادیخواهان به یکدیگر است.
2ـ هیچ کس همه راستی و درستی ها را دارانیست و این را باید بپذیرد که همیشه امکان اشتباه و ارزیابی نادرست از رویدادها وجود دارد و بنابر این، این امکان نیز همیشه هست که در مواردی ارزیابی دیگران درست تر از ارزیابی اوباشد.
3ـ شیوه نگارش هر کس به خود او مربوط است همآنگونه که مسئولیت نتایج تفسیرهایش از رویدادها. اما دیدگاه من این است که در بحث و گفتگوها هر چه ما به اصل موضوع مورد گفتگو وفا دار مانده و از نوشتن در باره موارد خارج ار بحث و گفتگو و به درازا کشاندن نوشته و یا گفتار خود، دوری کنیم، نتیجه گیری ها ساده تر شده و خوانندگان و یا شنوندگان نیز با خواست بیشتری مورد را دنبال می کنند.
بنابراین با اجازه خانم وفا ، نخست به طولانی بودن نوشته ایشان ایراد می کنم. ایشان می توانستند بسیار کوتاهتر نوشته مرا نقد کرده و در بخش دیگراز نوشته خود، به جای آوردن همه سخنرانی آقای بنی صدر، با آوردن نشانی سخنرانی منتشر شده ایشان، دست خواننده را باز می گذاشتند که اگر خواست به آن رجوع کرده و آنرا بخواند.
اما نکته دیگری که برای نگارنده به مراتب مهمتر از نکته نخستین است، این است که خانم وفا ایراد کرده اند که من آن سناریوی فرضی حمله به ایران را "ساخته نشریه انقلاب اسلامی تلقی کرده و یا گردانندگان نشریه را بدان باورمند" دانسته ام. اما آیا به راستی من چنین گفته ام و یا خانم ژاله وفا کمی بی دقتی کرده اند؟ من چنین نوشته بودم:
".. اگر در همین شماره، همآن صفحه، ستون آخر، نگاهی به شرح"..سناریوی حمله نظامی و ایران و " بیاندازید و ببینید که این نشریه چگونه این خیالبافی کودکانه را ترجمه و به تمام آورده است، بیشتر در می یابید که شور بختانه حالت "جدی" تفسیر های این نشریه تا چه اندازه دچارشوخی و پس روی شده است. رؤیای کودکانه نویسنده این فانتزی، در حقیقت همآن آرزو و خیال بافی و تحریک های تو خالی "جمهوری" اسلامی است که خود را " ام القرای" اسلام دانسته و می پندارد اگر مورد حمله قرار گیرد، میلیون ها مسلمان در کشور های اسلامی به خیابان ها خواهند ریخت و چهره جهان دیگر خواهد شد." خوانندگان می توانند خود داوری کنند که نگارنده در کجای این چند سطر از نقد خود، که مورد نظرخانم وفا است، چنین باوری به خواننده ارائه داده ام؟
من که به روشنی از"ترجمه" این نوشته سخن گفته ام من که به روشنی ابراز تأسف کرده ام که چرا نشریه (که پیش از آن در نوشته خود آنرا در راستای راه آزادی خواهی مردم دانسته و می دانم) با ترجمه و آوردن "به تمام آن" از حالت جدی خود، بیرون رفته است. خانم وفا سنگ بنای پاسخ خود را بر همین برداشت شتابزده و نادرست نهاده و موارد دیگری را به میان آورده اند که برای بسیاری از ما روشن است. ایشان از سوی دیگر در همین نقد نوشته من و برای نشان دادن عدم باور به این فانتزی ترجمه شده، تکه ای از نوشته مورد گفتگو از نشریه "انقلاب اسلامی در هجرت" را آورده اند که خود بسیار گویاست و نشان می دهد که از آن خیالبافی، چگونه حکم آشکار دیگری که امروزه همه جا از آن گفتگو می شود، را به دست داده اند. موردی که من در نوشته ام به میان نیاورده بودم. این بخش کوتاه بر گرفته از نقد خانم وفا به نوشته ام را آورده و داوری را باز هم به خوانندگان واگذار می کنم:
" این تصویر بدی است که نویسنده در عالم خیال ساخته است [تا اینجای تفسیر دید کاملن یکسانی به نوشته داریم]. با وجود این، چه پیش خواهد آمد اگر ساخته خیالی، واقعیت پیدا کند؟ این پرسش، در عوض، جدی است زیرا احتمال حمله اسرائیل به ایران، بسیار واقعی است. هر لحظه می تواند اتفاق بیافتد."
می بینیم که ایراد در این است که دوستان در نشریه، تنها حکم "حمله اسرائیل به ایران" را دیده و نه خیال پردازی های بیمار گونه نویسنده این فانتزی را. ایراد نگارنده نیز به هم خوانی این فانتزی با رؤیاها و تبلیغات عوامفریبانه جمهوری اسلامی بوده است، نه حمله احتمالی اسرائیل به ایران. ایشان ابراز می دارند که باید بحران سازها را در آمریکا و اسرائیل و ایران و انگلستان، به دیگران شناساند. اما بیشترین تأکید شان بر آمریکا و اسرائیل است. اما بحران ساز بزرگ برای ما، "جمهوری" اسلامی است. فکر نمی کنم خانم ژاله وفا و خوانندگان بی خبر باشند و نیازی باشدتا همه موارد "بحران سازی" سران مافیایی حاکم بر ایران در اینجا آورده شود. برای ما ایرانیان این دیوانگان قدرت در ایران هستند که بهانه های فراوانی را در اختیار بیگانگان قرار داده اند تا برنامه حمله به ایران را تدارک ببینند. این دیوانگان حاکم بر میهن ما هستند که همه منافع ملی ما را در خطر قرار داده اند. روشن است که زمانی که مشتی بی کفایت بر کشوری حاکم شوند، سود جویان جهانی نیز از فرصت به دست آمده نهایت سود جویی را خواهند کرد. آیا تلاش برای تهیه دزدانه مواد و تحهیزات ساخت بمب هسته ای برای حکومتی که اگر تا دیروز انکار می کرد که در ترور و پشتیبانی تمام عیار از سازمان های تروریست بین المللی دست دارد و با وقاحت خود را "قربانی ترور" قلمداد می کرد اما امروز بنابر تنگناهایی که در آن گرفتار آمده، و به دلیل افشاگری ها، که از جمله شما و نشریه شما نیز در آن سهم بسزایی داشته اید، و اسنادی که بدست آمده است، آشکارا (و با بی خردی به هدف گرفتن امتیاز) مجبور به رو کردن دست خود به حمایت همه جانبه از ترور و ترویستها شده است، خود بزرگترین بهانه برای تدارک حمله به میهن ما نیست؟.
همه بلاها و گرفتاری هایی را که خود بدان گرفتار هستیم نمی توانیم بیش از همه از سیاست آمریکا، انگلیس و اسرائیل ببینیم . آقای بنی صدر هم در آن سخنرانی که شما آورده اید، سخنان و اشاره های درستی دارند.اما اساس کار برای کشورهای اسلامی و از جمله میهن ما، این است که ساختار جامعه ما باید دگرگون شود و سلطه دین و مذهب برجامعه و مردم باید برکنده شده و دین و هر گونه باوری باید به شکل امری خصوصی و شخصی در آید. باید پرسید که چرا کشورهای مسلمان تا به این اندازه از قافله تمدن عقب هستند؟ چرا ناراستی، دروغ گویی، سوگند خوردن پی در پی و حتا در موارد بسیار بی اهمیت، بد گویی، کینه ورزی، فتنه گری و بدنام کردن دیگران و.. در کشورهای اسلامی تا این اندازه چشم گیر است در حالیکه دنیای غرب که "کفر" نامیده می شود از این زاویه ها بسیار پاک تر و منزه تر از کشورهای اسلامی است؟ راستش این است که کشورهای اسلامی شدیدن گرفتار خرافات هستند و این خرافات این جوامع را به ذلت و بد بختی کشیده است. ما چرا دردهای خود را نمی خواهیم درست ببینیم و بیشترین سنگینی بار را به دوش کشورهای استعمار گر گذسته وحال (به شیوه امروزین آن) منتقل می کنیم؟ چرا ما آماری تهیه نمی کنیم که نشان دهیم چگونه سالانه میلیاردها دلار از اندوخته و دارایی مردم در کشورهای مسلمان، در پای خرافات و نذر و صدقه و قربانی و سفره و زیارت و... هزار بدبختی دیگر، دود هوا می شود؟ سخنان آقای بنی صدر ارزشمند است اما برخی مسایل دیگر آنقدر تکرار شده است که گوش ها پر است. ما سخنران کم نداریم، اهل عمل و خطر کردن کم داریم که ریشه هارا و از جمله خرافات دینی را، که مردم ما را بیچاره کرده است و یکی از ثمره هایش همین است که ما را این چنین 26 سال است اسیر کرده است، مورد ارزیابی و هجوم قرار بدهند تا در ایران و سایر کشورهای اسلامی بویژه شیعه، دین و مذهب امری شخصی نشود، ملاهایی که در اکثریت خود مفت خور و انگل هایی هستند که از خون مردم و نشر و پخش خرافات در بین آنها تغذیه می کنند، بکلی از سیستم این جامعه ها رخت بر نبندند، تا مردم به اندیشه ودانش خود متکی نشوند و هر دم بدنبال رهنما و رهبری برای حتا امور شخصی و روزانه خو نباشند، مردم نجات نخواهند یافت. یکی از راه های مبارزه با خرافات با سواد شدن همه مردم این کشورها و کسب علم و دانش است که کمر خرافات را خرد خواهد کرد. ما تا زمانی که دردهای خود را درست نشناسیم، بر پای خود استوار نایستیم و راه بهره برداری درست از منافع ملی و پاسداری از آن را به شیوه ای اصولی بکار نبریم. جان انسان ها، حقوق فردی و اجتماعی شهروندان ارزشمند و گرامی شمرده نشود، اعدام(چه سیاسی و چه غیر سیاسی)، شکنجه و زندان به جرم دگر اندیشی و به عنوان زندانی سیاسی، از بین نرود، تا حکومت برگزیده و نمایندگان انتخابی و واقعی نداشته باشیم و تا جامعه به نظم و برنامه و قانونمندی متکی نشود و مردم به خوبی با قانون و قانونمداری آشنا نشوند، و...، راه همچنان ناهموار و ما در دام خشونت و فسادهای گوناگون اجتماعی گرفتار خواهیم بود و هرگز شاهد آزادی حقیقی و راستین را در آغوش نخواهیم گرفت.
خانم وفا نیز در نقد نوشته من، درباره همه چیز گفته اند جز دست داشتن "جمهوری" اسلامی در رویدادهای بسیار تلخ و جنایت هایی که امروز در عراق رخ می دهد. من که در آغاز آن نوشته ام نیز هدف آمریکا و هم پیمان اصلی اش انگلستان را، بر مبنای منافع و قدرت مداری بیشتر اقتصادی ـ سیاسی ارزیابی کرده ام و به شکلی کوتاه یاد آور شده ام که دلایل ذکر شده آنها برای حمله به عراق نیز در واقع پوششی بوده است برای هدف های اصلی . همه سخن بر سر این است که سخنان و تحلیل های امروز شما در نشریه انقلاب اسلامی در هجرت درباره عراق، با ابراز پوزش، تفاوت چندانی با سخنان سران جمهوری اسلامی ندارد با وجود آنکه شما نیروی زیادی را تا امروز برای مبارزه و افشای سران این حکومت به کار برده اید. ایشان به من ایراد کرده اند که سیاست دیگری جز سیاست بحران ساز بوش نیز وجود دارد و سیاست و برنامه آقای کری را مثال آورده اند، من در همین جا به شما قول می دهم آن سیاست از همآن آغاز منجر به شکست است. هرکس (چه ایرانی و چه غیر ایرانی) به سخنان و وعده های سران جمهوری اسلامی کمترین باوری بکند، در چاه فرو غلطیده است! دردسر و مشکل ما این است که با حکومت و کسانی روبرو هستیم که همه باورها و اخلاق انسانی را به مقام و قدرت و ثروت فروخته اند. شوربختانه شما به گونه ای مسایل را طرح می کنید که گویا سران حکومت تروریست پرور و فتنه گر "جمهوری" اسلامی قابل به مذاکره هستند. نادرست است اگر شما فکر می کنید که من نیز از آن گروه هم میهنانی هستم که از ناچاری خواستار حمله آمریکا و اسرائیل به ایران هستنند. من در نوشته های خود در این موارد، همواره بر تکیه مردم ایران به نیروی خود و عدم وابستگی به نیروی بیگانه و امید نجات از سوی بیگانگان، تاکید داشته ام. خوبست به شما یاد آورم شوم که در اولین مناظره انتخاباتی در آمریکا، بوش از تعویض حکومت ایران وسیله رفرم با کمک سازمان ملل نیز سر یسته سخن گفته است. نگارنده بارها و بارها برگزاری یک رفراندم با یاری و پاسداری سازمان ملل و سایر سازمانهای حقوق بشری را ، بهترین و مسالمت آمیز ترین راه حل برای دگرگونی سیاسی و جابجایی حکومت در ایران دیده و می بیند، اما آیا آدمخواران حاکم بر ایران به چنین امری تن خواهند داد؟
آدمکشی و ترور و نابود کردن بی گناهان به هر نوع، با هر تحلیلی و به هر بهانه وبا تکیه به هر دین و مرام و مذهب و ایدئولوژی و از سوی هرکسی که باشد محکوم است. حال آمریکا باشد یا این وحشی هایی که بنام دین و مرام و زیر پوشش دروغین "دفاع از آب وخاک" با این شیوه های حیوانی، گلوی انسان های بی گناه را دریده و با درنده خویی نیز آنرا به نمایش می گذارند. من ایراد کرده ام و امروز نیز ایراد می کنم که دوستان در نشریه انقلاب اسلامی در هجرت به یک جانب درگیری در عراق یعنی آمریکا بهای بسیار داده و بسیار به آن پرداخته اند اما به یکی از خبیث ترین بانیان خونریزی های پس از اشغال عراق، یعنی "جمهوری" اسلامی، بسیار کمتر بها داده و به جنایت های مافیاهای حاکم بر ایران، در عراق کمتر می پردازند. من در آن نوشته یاد آور شده و اکنون نیز یاد آور می شود که هم مردم عراق ، هم مردم ایران و سایر کشورهای منطقه می بایست تلاش کنیم تا از این رویدادها به سود مردم و کشور خود بهره گیری کنیم. برقراری آرامش و انجام انتخابات در عراق به سود مردم عراق و مردم ایران است. این چیزی است که حاکمان بر میهن ما براستی از آن گریزانند و از آن هراس دارند. نگارنده برای چندمین بار به روشنی می گوید که دشمن اصلی و خون آشام مردم ایران و آزادی آنها، در درجه نخست، سردمداران "جمهوری" اسلامی هستند و بر این باور است که ما در عین هشیاری نسبت به خطر ها و دشمنان دیگر، می بایست همه نیروی خود را برای از میان برداشتن و نابودی این دشمن بکار بریم.
جرج بوش می تواند آدم دیوانه ای باشد اما از دید من تا آن اندازه دیوانه نیست که درست در آستانه انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا، خواستار آدمکشی ، بمب گذاری وترور بیشتردر عراق باشد. همه سخن ما بر سر این است که شما می پندارید که بوش خود این بحران را می خواهد و تا آنجا پیش می روید که حتا می گویید با آزادی گروگانها(دو گروگان فرانسوی) در عراق مخالفت می کند بدون ارائه هیچ سند و مدرک قابل قبولی و نگارنده بر این دید است که جنین چیزی نمی تواند با واقعیت رویدادهای بین المللی، سیاست کلان آمریکا در خاور میانه و سیاست درونی آمریکا، هم خوانی داشته باشد. من بر این باورم که بر قراری آرامش، از میان رفتن خشونت، برگزاری انتخابات و سپردن امور عراق به دست خود عراقی ها بسیار بیشتر به سود سیاست های اقتصادی ـ سیاسی بوش و آمریکا است تا تداوم آدمکشی، خشونت و نا امنی در عراق. و بازهم بازگویی این نکته که: آنکه بیشترین سود را از نابسامانی در عراق می برد، مافیای حاکم بر ایران است، نه بوش و آمریکا!