[email protected]
بار ديگر جناب آقاي فرج سرکوهي وارد ميدان مي شود ، البته اين آخرين بار هم نخواهد بود. خطاب ايشان به مقاله دوست بسيار گراميش مسعود نقره کار است ولي چرا ايشان نام نوسته خود را " ساعت حقيقت برای چپ سُنتي " ايران ناميده اند؟. شايد درست نام اين نوشته بود که من را بر آن داشت نوشته را بخوانم تا ببينم چپ سُنتي از ديدگاه آقای سرکوهي به چه افراد و يا جرياناتي گفته ميشود، موضوع گفتگو جهت گيری های گوناگون در مورد مرگ صمد بهرنگي بود.
بحث راجع به صمد بهرنگي و راز مرگ وی از جنبه های مختلف بررسي شده است. نظرات را ميتوان به دو طيف تقسيم نمود. يک گروه يا بقول آقای سرکوهي همان چپ سُنتي مرگ صمد را مشکوک مي بيند. در زمره ی آنها مي توان از اشرف دهقاني نام بُرد. طيف ديگرکساني هستند که در اين امر پا فشاری مي کنند که صمد غرق شد و در هرحال خودش مُرد. اينان به زور به مخالفان خود مي گويند چرا مي گوئيد ساواک صمد را کُشت؟ از جمله اين افراد مي توان از آقای سرکوهي نام بُرد. تا آنجائيکه من از اسناد و نوشته هایي که در اين مورد مُنتشر شده ا ند درک کرده ام بايد اين واقعيت را پذيرفت که که مرگ صمد رازی است و فکر مي کنم افرادی که جز اين مي انديشند بي گمان هدفي را دنبال مي کنند.
قصد من در اين نوشته تکرار مکررات در باره صمد نيست بلکه نوع برخورد سر سری آقای سرکوهي به کساني است که معتقداند مرگ صمد رازی است و مانند ايشان اين اصرار و پا فشاری را در مورد مرگ طبيعي او ندارند. جالب اينجاست که گويا آقای سرکوهي به اين امر معتقداند که اگر اين افراد مانند ايشان قبول کنند ( نه بر اساس دلائل و شواهد ) که صمد خودش غرق شد نشانه رُشد فکری و تحول جهان بيني در آنها ميباشد.
شما در مقاله خود به دُرستي به موضوعي اشاره مي کنيد که " از شاخص های رایج مقاله نویسی در میان ما یکی هم تحریف نوشته های دیگران است. پیروزی آسان در نبردی از این دست فرمول ساده ای دارد: نخست غلط فاحشی را از قلم یا زبان کسی نقل می کنیم. اگر این گفته جعلی با کلیشه های پذیرفته شده عمومی در تضاد باشد موفقیت تضمین شده است. مراجعی نیز در پاورقی ذکر می کنیم تا نوشته ما تحقیقی و مستند جلوه کند. با اثبات نادرستی آن قول جعلی حریف را از میدان به در می کنیم. نویسندگانی از این دست فرض را بر این می گدارند که خواننده اطلاعات و مراجع ارایه شده در نوشته های آنان را هرگز بررسی نمی کند. فرضی که در مورد خواننده های تنبل درست هم هست". اما خود با کمال تأسف همين کار را آنهم با شيوه ای نادرست بکار مي بريد. بهتر است يکبار ديگر به آنچه که نوشتيه ايد نگاهي دوباره بياندازيد و سپس نوع برخورد خود را به اشرف دهقاني و کتابش در مورد "راز" مرگ صمد.....!؟ ببينيد. شما مي نويسيد:
خانم اشرف دهقانی در جزوهای در باره صمد هنوز اصرار میكنند كه صمد به دست ساواك يا «سازمان پيكار با بیسوادی» كشته شده است. ايشان افشای دروغين بودن داستان قتل صمد را در آدينه جزيی از توطئه آقای رفسنجانی عليه مبارزه مسلحانه میداند كه به گمان ايشان در سال ١٣٧٠ در داخل ايران در حال رشد بوده است. از اين نمونهها بسيار است.
اما زمانه ديگرگون شده است. سپر مظلوميتی كه سركوب استبداد برای چپ سنتی فراهم كرده بود، فهرست بلند شهدا و حماسههای درخشان مقاومت اعضای سازمانها، امكان بهره برداری حكومت، ضرورت مخفی كاری و حفظ اسرار سازمانی، اتهام ضعف، همكاری و همراهی با دشمن، كند و كاو در گذشته منتفدان به سبك كيهان تهران و همه دست آويزهايی كه در گذشته به چپ سنتی امكان میداد تا با مخفی كردن خطاهای خود از پذيرش مسوليت فرار كند، كارايی خود از دست دادهاند و ساعت حقيقت برای چپ سنتی فرارسيده است.
بله، آقای سرکوهي متاسفانه شما هم جزو همان مقاله نويساني هستيد که خود به درستي گفته ايد، يا نوشته ديگران را نميخوانند و يا پس از تحريف آن به نقد آن مي پردازند.
شما که خود روزی سردبير نشريه ای به نام آدينه بوديد حتي پرنسيب های خبرنگاری را زير پا لگد مال مي کنيد. جناب سرکوهي چرا تمام معيار های مبارزاتي و پرنسيسب های حداقل يک خبرنگار را با کمي صداقت به انجام در نمي آوريد؟ شما در نوشته تان به آقای مسود نقره کار ، تمام پرنسيب ها ی نه فقط مبارزاتی بلکه بسياری از معيار های انساني را نيز زير پا له کرديد .
آقای فرج سرکوهي ، شما مي فرمائيد خانم اشرف دهقاني در جزوه ای در باره صمد .... اولا از شما که از بخت بد روزی سر دبير نشريه اي در ايران بوديد سئوال مي کنم ، اين جزوه نام ندارد؟ ثانيا فرقي بين جزوه و کتاب نیست؟ آيا منظورتان از جزوه همان کناب 165 صفحه ای اشرف دهقاني است ؟
راستي مي دانيد که اسم اين کتاب يا به زعم شما جزوه چه نام دارد ؟ يک لحظه با خود فکر کُنيد، که شايد فردی مقاله شما را بخواند و مايل باشد که بداند اين بقول شما جزوه خانم اشرف دهقاني چه نام دارد ؟ تکليف چيست؟ و جای بسي تأسف که شما هم روزی، روزگاری خبرنگار بود ه ايد! البته ناگفته نماند هميشه در هر جامعه ای دو نوع خبرنگار داريم، که يک دسته از نوع شماست !
آقای فرج سرکوهي ، حداقل مي دانم شما از نظر فعل وفاعل و بطور خلاصه از نظر دستور زبان فارسي از من وارد تر هستيد چرا که بهر حال سر دبير روزنامه ای بود ه ايد و من فقط يک فعال سياسي و اجتماعي يا بقول شما چپ سُنتي! آقای سر کوهي اين بقول شما جزوه، و به نظر بنده کتاب اشرف دهقاني، نامي دارد و نام آن : " راز " مرگ صمد ..... !؟ است. آقای فرج سرکوهي لطف کرده و برای کساني که احيانا مانند شما، به زبان فارسي آشنائي ندارند علائم " ! ؟ را تعريف کُنيد و به گوئيد که منظور از اين علائم چيست؟
اشرف دهقاني قبل از اينکه وارد بحث شود با شهامت در همان آغاز با انتخاب نام کتاب خود، نظر خود را در مورد مشکوک بودن مرگ صمد ابراز کرده است. اين را هر کسي که اکابر هم خوانده باشد مي فهمد که از نظر اشرف دهقاني مرگ صمد رازی است و نه اينکه صمد به دست ساواک کشته شده باشد . حال من واقعا نمي دانم شما چرا اين همه اصرار مي کنيد که بگوييد که اين افراد اصرار دارند که صمد به دست ساواک کُشته شده است. اي کاش اين گفته مسعود احمد زاده تئوريسين جنبش کمونيستي ايران را که " شرط صداقت برخورد جدی به مسائل است " در نظر مي گرفتيد و کمي مسئولانه و صادقانه به مسائل مي پرداختيد.
آقاي سرکوهي ، برای من خيلي راحت است که به اين نوشته ادامه داده و صفحاتي بيشتر بنويسم، ولي از آنجائي که شما متاسفانه از يک جدل صادقانه گُريزانيد از اين رو نوشته خود را اينطور خاتمه مي دهم .
آقای فرج سرکوهي در جزوه ای در باره صمد هنوز پافشاری مي کنند که صمد به دست ساواک به قتل نرسيده بلکه خودش غرق شده است. ايشان کسانيکه که اين مرگ را مشکوک مي بينند و مانند ايشان فکر نمي کنند چپ سُنتي مي نامند. از اين رو قتل صمد را در جزوه اش، توطئه چريک های فدائي و يا چپ سُنتي و ....، عليه خود مي داند و آن را مغاير با رُشد دمکراسي در ايران ارزيابي مي کند. اما بايد اين واقعيت را پذيرفت که دوران دوم خردادی ها و اصلاح طلبان، گذشته و با پوشاندن اشتباهات خود نمي توانند از واقعيت ها فرار کنند چرا که ساعت حقيقت برای راست سُنتي فرا رسيده است.