تهران- خبرگزاري کار ايران
مقصود فراستخواه گفت :تعريف کمينه (حداقلي) از دموکراسي اين است که مردم به طور قانوني حق انتخاب حکومت کنندگان را در شرايط رقابتي داشته باشند و اگر خواستند ، بتوانند بدون خشونت آن ها را برکنار کنند.
به گزارش ايلنا، اين تعريف حداقلي از دموکراسي ، مطلع سخنراني مقصود فراستخواه در سي امين نشست "تا دموکراسي" بود که عصر ديروز از سوي حوزه شمال تهران جبهه مشارکت نخست عنوان موانع دموکراسي در ايران برگزار شد، بر اين اساس اين ديدگاه فراستخواه در ابتداي سخنان خود، گفت: کمترين تعريف دموکراسي انتخابات آزاد است.
وي در ادامه با بيان اينکه در مقابل آن ، تعريفي بيشينه(حداکثري) نيز از دموکراسي وجود دارد که برابري فرصت ها، صرف نظر از جنسيت، مذهب، تفکر ، طبقه و گروه اجتماعي و ..... را براي استفاده از مزاياي موجود در جامعه،شامل مي شود، تصريح کرد: دموکراسي با تعريف دوم،عنوان پر جاذبه اي است که هيچ جا وجود ندارد.
اين استاد دانشگاه شهيد بهشتي با اشاره به اينکه موضوع سخنان خود را به بحث دموکراسي کمينه اختصاص داده است، آن را استانداردي جهاني براي مشروعيت حکومت ها و يک ارزش براي زندگي بشر و موضوع يک آگاهي سياره اي دانست.
وي در ادامه با اشاره به پيمايش هايي که براساس نتايج آن ها، حتي اگر مردمي رضايت از رژيم دموکراتيک داشته باشند، باز هم ايشان دموکراسي را با تمام مشکلاتش به بديل هاي ديگر ترجيح مي دهند، گفت: اگرحکومت، شراجتناب ناپذير است، حکومت دموکراسي شرش کمتر است،.
وي در ادامه افزود :دموکراسي بدترين حکومتي است که بهتر از آن پيدا نشده و در تجربيات بشري، نسبت به حکومت هاي ديگر اخلاقي تر است.
فراستخواه با بيان اينکه نبايد دچار دوگانگي شويم، تصريح کرد: موانع عيني را از موانع ذهني نمي توانيم جدا ببينيم، همان طور که موانع معرفت شناختي را از جامعه شناختي با موانع دروني را از بيروني، يا همين طور موانع اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي را نمي توانيم جداي از هم ببينيم.
وي در ادامه با يادآوري اينکه ما بايد بتوانيم دموکراسي را در مقايسه با متغيرهاي ديگر اندازه بگيريم ، گفت : بايد بين رابطه اندازه دموکراسي و اندازه عوامل ديگر بتوانيم قضاوت کنيم تا مشخص شود که چه همبستگي هاي معناداري بين اين عوامل و دموکراسي وجود دارد تا تحليل علمي کرده و ببينيم عوامل يا موانع دموکراسي چيست؟
اين نويسنده و روزنامه نگار پيرامون بحث اندازه گيري دموکراسي به مولفه ها و معيارهاي 8 گانه ملون اشاره کرد که طي آن نقيض دموکراسي يعني اقتدار دولتي را مشخص و اندازه گيري مي کند، گفت:اين مولفه ها عبارتند از باورها و عقايد ايدوئولوژيک که به صورت مفرط از سوي دولت سازماندهي مي شوند و به معيارهاي هنجارمندي جامعه تبديل مي شوند، سرکوب در صورت انحراف از آن هنجارها، سانسور، سرکوب اپوزيسيون، فقدان جايگاه قانوني براي اتحاديه صنفي و مدني، مجازات مرگ، ترور دولتي، تعداد نظاميان به ازا پزشکان، در اين معيار مقياس نهايي براي يک دولت اقتدار گرا عدد 100 است هر چه مجموع مقايس هاي 8 گانه فوق به 100 نزديک تر مي شود معلوم مي شود که دولت اقتدار گراتر است.
فراستخواه در پاسخ به اين پرسش که براساس اين اندازه گيري آن کشورهايي که امتياز بالاتري در دموکراسي دارند، حائز چه شرايط ويژه اي بودند؟اظهار داشت: دموکراسي همبستگي معني داري با توسعه اقتصادي دارد و تنها کشورهاي ثروتمند عربستان امارات، کويت و سنگاپور هستند که نمره پاييني در دموکراسي دارند در بين کشورهاي فقير هم به جز هند و سريلانکا دموکراسي وجود ندارد در کشورهاي متوسط به لحاظ درآمد هم نيمي دموکراسي دارند و نيمي ندارند.
وي در ادامه افزود : بيش از 90 درصد کشورهاي ثروتمند دموکراسي دارند، يعني ثروت بالا احتمال دموکراسي را بالا مي برد.
اين استاد دانشگاه در بخش ديگري از سخنان خود دومين مولفه اي که همبستگي معني داري با دموکراسي دارد را سطح آموزش دانست و خاطر نشان کرد: هر چه سواد و آگاهي و مهارت هاي شناختي مردم بالا مي رود، آسيب پذيري و مفعوليت سياسي شان کمتر مي شود در واقع مفعوليت سياسي ارتباط معني داري با کمبود آگاهي دارد.
وي سپس به مقايسه وضعيت آموزشي بين ايران و کشورهاي توسعه يافته پرداخت و با اشاره به اينکه نتايج اين تحقيقات حکابت از آن دارد که فاصله زيادي بين سطح آموزشي در ايران و اين کشورها وجود دارد، افزود: ايران هم توسعه اقتصادي اش مشکل دارد و هم سطح آموزش اش که قابل مقايسه خيلي از کشورها هست به عنوان نمونه متوسط سالاري تحصيل در ايران 5 سال و خورده اي است و در آمريکا بيش از 13 سال خوب اين صورت سياسي اش هر غير دموکراتيک مي شوند.
فراستخواه سومين مولفه را فرهنگ سلسله مراتبي خواند و گفت: هر چه اين فرهنگ بيشتر باشد به همان ميزان اقتدار گرايي دولتي باز توليد مي شود، چون مردم هرم عمومي دولت را طلب مي کنند.
اين استاد دانشگاه در ادامه سخنان خود ديگر مولفه ها را ارزش هاي فرهنگي و فاصله قدرت که در آن نابرابر منزلتي طبيعي شمرده مي شود، ضعف فردگرايي نهادينه، رويکرد و ذهنيت اقتدارگرايي در جامعه و سنت ها و کردارهاي خانوادگي برشمرد.
فراستخواه سپس به تشريح رويکرد ذهني_ عيني به دموکراسي پرداخت واظهار داشت: يک جامعه قبلا اومانستي است و انسان اصالت دارد، يعني حتي خدا هم از طريق انسان درباره اش صحبت مي شود هيچ کس تقدس خدا را يدک نمي کشد، بلکه انساني است که فهمش را درباره خدا مي گويد: در اين جامعه انساني هم هست که خدا را باور ندارد اما همه آن ها به حرف انسان بودن حرمت و ارزش دارند.
وي با اشاره به سابقه 800 ساله اومانيسنم در اروپا، افزود: در اين جامعه از ماهيت دولت اسطوره زدايي مي شود و همه
مي توانند بفهمند که دولت خوب است بايد اين 800 سال يک عامل ذهني است که وارد ادراک اجتماعي اروپا شده و باعث شده تا دموکراسي رشد کند.
پس از اين عامل ذهني فراستخواه به عاملي عيني اشاره کرد و گفت: بايد عيني هم ديد که مالکيت کجاست چه مفعوليت اقتصادي مفعلويت سياسي و اقتصادي هم مي آورد.
فراستخواه براي آن که ضرورت اجتناب از نگاه دو آليستي به مولفه هاي مقدم دموکراسي در جامعه را نشان دهد نگاه معرفت شناختي جامعه شناختي را اين گونه توضيح داد: معرفتي که در آن انسان فاعل شناسانده است در اين راستا الهيات هم دموکراتيزه مي شود يعني خواهم يک تصميم انساني مي شود انسان الوهيت هستي را تجربه مي کند چون با خدا شاد مي شود و ادامه داد: الهيات ليبرال، مبتني بر تصميمات انساني است و نه يک دستور العمل همگاني و الزامي براي انسان ها.
وي با اشاره به اينکه سه چهارم کشورهايي که تا قبل از قرن 20 دموکراسي داشتند پروتستان بودند، گفت :نمي توان بين دموکراسي و فلسفه و جامعه شناسي اولويت بندي کرد، يعني دموکراسي هم فلسفه است و هم فلسفه نيست .
فراستخواه با بيان اينکه دو نوع الهيات مي تواند در صورت سياسي ايجاد شود ، اظهار داشت : آيا ما در سطح انديشگي و تفکر به دموکراسي رسيده ايم؟ واژه دموکراسي لقلقه زبان ما شد، اما تبديل به رفتار ما نشده است.
فراستخواه تلفيق نگاه ساختار گرايانه و اراده گرايانه، مدل نگاه ديگري براي اجتناب از نگاه دو اليستي به دموکراسي ارزيابي کرد، وگفت: هم مشکلات ساختاري و هم کنشي مربوط به کنشگران در ايران وجود دارد به عنوان مثال در بخش ساختاري يکي از مشکلات اقتصاد نفتي است اين که دولت بزرگ شده چون جاهاي ديگر يعني بخش خصوصي کوچک بوده و چون خلا نهادينه در اين بخش وجود داشته است.
فراستخواه با بيان ايراد کنشگران سياسي در ايران به عنوان بخش موانع اراده گرايانه، به مصاحبه اخير شکوري راد راجع به دفتر تحکيم وحدت اشاره کرد و اظهار داشت: مدتي پيش حرف يکي از سر کردگان مشارکت را در روزنامه خواندم در ارتباط با جنبش دانشجويي و تقلاها و تمناهاي آن تعبيراتي به کار برده بود که براي من خيلي عجيب بود اين که تحکيم وحدتي ها يک عده سرخورده اند و خوب نوع ادبياتي که بين کنشگران وجود دارد، يک کدهايي هست که فقط آدم هاي سياسي آن را دارند.
وي سپس با انتقاد از جبهه مشارکت حوزه شمال تهران که چرا نام اين جلسات را"تا دموکراسي" گذاشته اند، اظهار داشت: دموکراسي يک فرايند ديناميک و يادگيري است نه ماشيني که از يک جاده فقط رد شود، استعاره "تا دموکراسي" مي تواند ظرفيت بد فهمي اين چنيني داشته باشد، يعني انگار ماشين هاي سياسي فقط اين راه را مي روند، دموکراسي در ونز است نه برونزا و جايي نيست که دقيقا مشخص باشد و آن جا متوقف شود دموکراسي ديناميکي نيست.
اين استاد دانشگاه با تشريح اينکه تلفيق نگاه دروني و بيروني در بررسي موانع تحقق دموکراسي در ايران، تصريح کرد: در نقشه هاي ذهني ما چقدر دموکراسي وجود دارد در تفکر ديني ما، گفتمان هاي ديني و الگوهاي ارتباطي چقدر دموکراسي وجود دارد؟
وي سپس افزود: البته من قبول دارم که تئوري هاي دسيسه در ايران زياد وجود دارد اما اين طور نيست که توطئه خارجي اصلا وجود نداشته باشد.