آقاي بوش در قلعه اي از باورها و تخيلات خودش زنداني شده است و راهي به بيرون ندارد. به علت اينکه از افراد خردمند و اهل استدلال دوري کرده است. او در آن واحد سه هدف را دنبال مي کند: مبارزه با تروريزم، تسخير منابع جديد نفت و يک تصور خيالي از تمدن جهاني که خود او و هم مسلکانش پايه گذاري کرده اند. نتيجه اين مبارزه سه گانه اينکه نيروهاي خودش را پخش کرده و عملا" تروريزم را تقويت کرده است.
1- بيش از يک سال است که از کشورهاي ديگر، برزگ و کوچک فاصله گرفته بخصوص با بي اعتنايي آشکار نسبت به سازمان ملل متحد عملا" خود را در انزواي جهاني قرار داده است. يعني جنگي را با تصورات باطل درباره سلاح کشتار جمعي آغاز کرده است و براي خرد و تجربه کشورهاي ديگر حتي هم پيمانانش در پيمان آتلانيتک پشيزي قائل نشده است. به تصور اينکه حق به تنهائي با اوست در برابر ديگران به تنهائي خود را در اشتباهي گزاف غوطه ور کرده است. عاقبت هم مجبور شده است در مقابل فرانسه و آلمان و روسيه به کنفرانسي در مصر تن در دهد. عجيب آنکه شيعياني که در ابتداي حمله به صدام براي او جشن گرفته بودند آنها را هم شديدا" آزرده خاطر کرده است.
2- او استناد به مطالب خلاف واقع مي کند براي اينکه در عمليات تهاجمي اش صاحب حق باشد، ولي حق براي او اعمال قدرت است. او از خطر عراق براي امريکا صحبت مي کند در حالي که مي دانيم عراق با وجود تسليحات فوق العاده اي که در زمان جنگ با ايران به دست آورده بود موفق نشد در اين جنگ پيروز گردد. او ادعا مي کند علت حمله اش به عراق براي اين بوده است که مي خواسته است گلوي يک ديکتاتور را فشار بدهد در صورتيکه بوش با تمام ديکتاتورهاي روي زمين روابط بسيار نزديک دارد. ما مي بينيم که با اينگونه رژيم ها، براي بدست آوردن نفت، همه جور ساخت و پاختي مي کند کما اينکه کره شمالي را که يک قدرت اتمي مي شود، راحت گذاشته است.
3- نيروهايش را از هر جهت متفرق مي کند. بعد از حمله به افغانستان و عراق پايگاههايي در الجزيره و آسياي مرکزي و قطر ايجاد مي کند و سوريه و سودان و عربستان سعودي را مورد تهديد قرار مي دهد. سفارتخانه هايش همه جا تبديل به قلاع جنگي مي شود، عنقريب سفرايش مي بايست با جليقه ضد گلوله از خانه خارج شوند.
4- عملا" باعث توسعه تروريزم شده است، يعني حق به عوامل بن لادن مي دهد، چشم انداز يک جنگ ميان شرق و غرب را برپا مي کند. باندهاي عجيب و غريب در عراق ظهور مي کنند، روزي نمي گذرد که توطئه تازه اي رخ ندهد، خارجي ها در معرض خطر سوء قصد يا گروگانگيري دائمي هستند. چنين به نظر مي رسد که بين النهرين نخست تحت اشغال امريکا در آمده و سپس تبديل به کانون اصلي تروريزم بين المللي شده است، بطوريکه وابستگان بن لادن عملا" جنگ ميان شرق و غرب را به راه انداخته اند. گوئي بوش دارد نقشه هاي بن لادن را اجراء مي کند، چون روز به روز جوانان مسلمان از روي وحشت و ترس خود را به آغوش خشونت پرتاب مي کنند. از همه بدتر نمايش خشونت هاي الغريب و قربانيان آن و هزاران قرباني بمباران هاي امريکايي باعث مي شود که تودة مسلمانان فرياد اعتراض خود را از عمليات بزرگترين ابر قدرت جهاني به آسمان بلند کنند بطوريکه رهبران اين کشورها يعني کشورهائي نظير عربستان و مصر و پاکستان در نظر مردمشان تبديل به مجريان اين جنايات قلمداد ميشوند. بوش بدون مطالعه دستگاه اداري و ارتش عراق را منحل کرده و همين امر موجب تزايد خشونت ها شده است.
5- به نظر ميرسد آقاي بوش سه هدفي را که گفتيم در آن واحد دنبال مي کند در صورتيکه تنها مبارزه با تروريزم اش قابل قبول است ولي گوئي اين بهانه هم تاثير خودش را از دست داده است. چون نفت در حاليکه عامل عمده جلوه مي کند، صدورش جبران مخارج اشغال و مرمت خرابکاري ها را نمي کند. بخصوص اينکه زمستان هم دارد از راه ميرسد و قيمت نفت هم در اين يکسال دو برابر شده است.
6- در نتيجة گوش فرا دادن به ناصحين بي خبر از دنيا، بوش متوجه افزايش کينه و عداوت ملت ها نسبت به خود نيست. نمونه اش حمايت بي دريغ او از اسرائيل است که علت عمدة غضب ملل مسلمان را بوجود آورده است. مسلمانها علت اينهمه سختگيري و تندخوئي امريکا را نسبت به خود نمي فهمند در حاليکه جنايات روزانه دولت اسرائيل اظهر و من الشمس است. و شارون تصميمات سازمان ملل را به هيچ مي شمارد، به راحتي به مرزهاي همسايگان عرب اش تجاوز مي کند، اسرائيل خود را مجهز به سلاح اتمي مي کند، مثل برگ درخت زن و کودک را در فلسطين به خاک و خون مي کشد و امکنه مسکوني اين مردم را با ساکنين اش تخريب مي کند.
7- بوش وقتي که ذخيره نفتي اش به آخر رسيد عکس العمل نامعقول به خرج مي دهد، کشورش هدف حمله 11 سپتامبر است و او فيل هاي ارتش خود را براي از بين بردن پشه هاي تروريزم اعزام مي دارد. فرانسه به او توصيه مي کند قبل از وارد شدن به عمليات نظامي کمي بيانديشد و اين توصيه فرانسه را خيانت به خود مي داند و به هم پيمانانش دستور مي دهد اين کشور را به باد ناسزا بگيرند و وقتي مردم عراق با اشغال نظامي کشورشان مخالفت مي کنند شهرهاي اين کشور را بمباران مي کند.
وقتي ايالات متحده از اين جنگ فرسوده شد و کشته هاي زيادي بجا گذاشت در آن موقع خواهد ديد اين تهاجم بي فايده بوده است. در عين حال متوجه خواهد شده که حتي اگر تمام منطقه را تخليه کند همچنان نفت کشورهاي عربي را امريکا دريافت خواهد کرد. چون اعراب چاره اي جز اين ندارند و امريکا خواهد ديد که باز هم براي مبارزه با تروريزم به ديگر کشورها نيازمند است.
اينها حقايقي است که اميدواريم امريکا براي آتيه روابطش با دنياي خارج از آنها درس بگيرد و اين ابر قدرت جهاني عاقبت، به اميد خدا، به يک ديد توام با واقع بيني برسد.
احسان نراقي - الن شواله ريا