دوشنبه 4 آبان 1383

مسأله دموکراتيک سازی، دکتر مهرداد مشايخی، روزنامه ايران

در سال های اخير دموکراسی به عنوان يک ارزش محوری جای خود را در گفتمان های سياسی و روشنفکری ايران باز کرده است. استقبال قابل توجهی
که چند ماه پيش از کنفرانسی که حول اين مسأله در دانشگاه تهران برگزار گرديد يک نمونه از تحول در فرهنگ سياسی ايران است. اگر هفت سال پيش اصلاح طلبان حکومتی با شعار «توسعه سياسی» پای به ميدان گذاشتند امروز در ميان طيف پيگير آنها، دموکراسی خواهی جايگاهی والا يافته و به درستی به ارزش مرجع بدل شده است.
دموکراسی بيان يک رابطه اجتماعی است؛ رابطه ای که در درجه اول ناظر بر مناسبات ضابطه مند ميان حکومت و مردم است. واژه «حاکميت ملت» بيان
چنان رابطه ای ميان اين دو بخش از جامعه است که مردم از طريق مداخله و اعمال نفوذ سازمان يافته و دموکراتيک خود سياست های حکومت را در جهت منافع جمعی شان هدايت کنند. خصوصيات الگوی رايج دموکراسی در جهان کم و بيش به شرح زيرند:
۱. برابری شهروندان در برابر قانون و برخورداری آنان از حقوق سياسی و اجتماعی.
۲. تصميم گيری بر مبنای آرای اکثريت با حفظ حقوق اقليت (ها).
۳.برگزاری انتخابات آزاد ادواری (با تضمين رقابت عادلانه).
۴. تأمين آزادی های فردی و گروهی (همچون احزاب، جمعيت ها، مطبوعات، بيان، نوشتار و نظاير آن).
۵. گسترش يک فرهنگ دموکراتيک متکی بر تساهل، تکثرگرايی و حقوق بشر که زمينه ساز و حافظ نهادهای دموکراتيک باشد.
بايد توجه داشت که برای تعريف ريشه ای تر و عميق تر از دموکراسی نبايد خود را صرفاً به رابطه ميان مردم و حکومت محدود کرد و می بايد مناسبات درونی اقشار و گروه های اجتماعی را نيز منظور داشت. برای مثال، اگر روابط درونی ميان گروه های متفاوت اکثريت و اقليت جامعه (با تعريف جامعه شناختی) نظير مردان و زنان، اقوام و گروه های نژادی، گروه های دينی و مذهبی، گروه های سنی و نسلی نسبت به يکديگر ستمگرانه و متکی بر تبعيض باشد، به دموکراسی آسيب جدی وارد می کند. در جوامعی که ساختارهای سياسی، اجتماعی و فرهنگی آن ها هنوز پذيرای الگوی بالا نيست و حکومت های اقتدارگرا (Authoritarian) بر مسند کارند، برای حصول به دموکراسی می بايد مراحلی طی شود که مجموعه آن را دموکراتيک سازی (Democratization) می خوانند:
۶. فروپاشی حکومت استبدادی، فرايندی طولانی را در بر می گيرد که طی آن ترکيبی از گروه های مختلف نخبگان سياسی (Political elites) و نيروهای جامعه مدنی (بدنه جامعه) در برابر اقتدارگرايی صف آرايی کرده و سرانجام، کنار رفتن آن را سبب می شوند.
۷. فرايند گذار (Transition) به نظام دموکراتيک، که مرحله پی ريزی نهادها، مناسبات و فرهنگ دموکراتيک است.
۸. تحکيم مناسبات دموکراتيک، مرحله ای که دموکراسی نهادينه شده و به يک معنی درونی می شود.
بايد به مراحل چندگانه دموکراتيک سازی توجه داشته باشيم.
آيا به کارگيری هر شکل و شيوه ای برای کنار گذاردن حکومت استبدادی الزاماً به مرحله بعد يعنی «گذار به دموکراسی» رهنمون می سازد؟ بررسی تجارب جنبش های ضد ديکتاتوری در کشورهای پيرامونی بيانگر پاسخی منفی به اين پرسش است.
در دوران جنگ سرد اکثريت قريب به اتفاق مبارزات رهايی بخش ملی نه استقلال را نهادينه کردند و نه دموکراسی را. در واقع آن ها آنتی تز استبدادی حکومت های خودکامه بودند. هندوستان در اين مورد يک استثنا بوده است. اتفاقا ً انقلاب اسلامی هم مؤيد همين تجربه بود. الگوی سياسی ـ فکری مسلط بر اپوزيسيون نظام سلطنتی (دربرگيرنده طيف وسيع و نامتجانس چپ مارکسيست، مجاهد، اسلامگرای فقاهتی، «ملی»، نهضت آزادی و...) همگی ـ به درجات گوناگون ـ يا رسماً با دموکراسی ليبرال عناد می ورزيدند و يا دست کم اولويتی برای آن قايل نبودند.
بررسی فرهنگ سياسی اين جريان ها ـ از جمله ساختار تشکيلاتی آن ها، کيش شخصيت گرايی، آيين‎/ ايدئولوژی محوری در تفکراتشان، خشونت گرايی و بسياری ارزش ها و هنجارهای غير دموکراتيک ديگر ـ تأييدی بر اين نظر است.


آن ها که دموکراسی را در برابر تز «مبارزات ضد امپرياليستی» قربانی کردند چندی بعد خود قربانی جريان «ضد امپرياليست» می شوند.
۲۵ سال پس از انقلاب ۱۳۷۵ شرايط تا اندازه ای متفاوت شده. امروز گروه ها و گرايش های اپوزيسيون در سطح رسمی (نظام ارزشی خود) به دموکراسی التفات نشان داده و به درجات گوناگون هدف غايی خود را دموکراسی خواهی اعلام می دارند. نسل جوان سياسی در ايران، بويژه، در اين مسير پيگيرتر و مصمم تر می نمايد و شکل گيری يک فرهنگ سياسی مدرن، پويا و دموکراتيک را در آينده نويد می دهد.
در فضای خارج از ايران، اما، اوضاع به گونه ای مجازی رقم می خورد. در برنامه و زبان رسمی، اکثر شخصيت ها و نيروهای سياسی سرانجام معيارهای دموکراتيک را پذيرا شده اند. کردارسياسی، اما، با يک تأخير فاز جدی، در مسيری متفاوت سير می کند. فرهنگ تهمت، تهديد، تفرقه، تخريب، تماميت طلبی و تخطئه «ديگری» همچنان شيوه عمل رايج بخش وسيعی از نيروهای سياسی در خارج از کشور را تشکيل می دهد. ظاهراً کارشکنی در کار رقبا اهميت بيشتری از پيشبرد کار «خود» دارد.
انقلاب پساصنعتی (Post-industrial) و توسعه وسايل ارتباط جمعی و اينترنتی نيز، به نوبه خود، کارآيی بيشتر برای انجام همه رويکردهای بالا را ميسر ساخته اند. شعار ديروزی «به اميد روزی که هر ايرانی صاحب يک پيکان شود» به شعار امروزی «به اميد روزی که هر ايرانی صاحب يک حزب سياسی و يا برنامه تلويزيونی شود» دگرديسی يافته است! اين تنوع افراطی نه برآمد پلوراليستی، فردگرايانه و رقابت جويانه يک جامعه دموکراتيک‎/ مدنی، که دقيقاً بيانگر عدم بلوغ، عدم تحمل، به رسميت نشناختن ديگری و روحيه تکروی ايرانی است که امروز در پوشش دموکراسی چهره نابهنجار خود را بزک کرده است.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

دقيقاً به خاطر غلبه نيافتن فرهنگ دموکراسی در ميان نيروهای سياسی «فرهنگ چندپاره» همچنان سر پا است. در چنين فرهنگی هر ايرانی درگير سياست ابتدا فرا می گيرد که چگونه با ديگری، به هر قيمت، مخالفت کند و به قبيله سياسی خود وفادار بماند. از اين جهت است که تفکر اکثر گروه های سياسی همچنان ايدئولوژيک و فرقه گرايانه است. عجب آن که به موازات اين همه، بازار بحث های «ديالوگ» و «نزديکی» و «اتحاد» هم داغ است!

دنبالک:
http://akhbar.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/13517

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'مسأله دموکراتيک سازی، دکتر مهرداد مشايخی، روزنامه ايران' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016